ب، غذا و مهمات و پشتیبانی مواجه شدیم. خیلی از بچهها شهید و جانباز شدند. ناخدا صمدی که فرمانده گردان تکاوران دریایی ارتش بود، وقتی پایش تیر خورد و خونریزی داشت، نمیگذاشت زخمش را پانسمان کنند. میگفت اگر من روی زمین دراز بکشم پس چه کسی میخواهد بایستد و مقاومت کند؟
• یعنی فرماندهان و سربازان چنین غیرتی از خودشان نشان میدادند!
بله، اصلاً بحث خرمشهر حیثیتی شده بود. ادعای ما این بود كه توانستهایم راهبرد دشمن را شکست بدهیم؛ دشمنی که گفته بود یکروزه خرمشهر را میگیرد، سه روزه خوزستان را و هفت روزه به میدان آزادی تهران میرسد، در ۳۴ روز اول جنگ در خرمشهر گیر کرد. تازه آمد و دور زد و رفت به سمت مارِد و از آنجا به کوی ذوالفقاري تا بیاید بهمنشیر و وارد آبادان شود. فکرش بههم ریخته بود و نمیدانست باید چه کند. این اتفاقات رخ نمیداد مگر با حضور فرماندهان و رزمندگانی که ازخودگذشتگی کردند، جانباز و شهید دادند تا یک حماسه خلق شود و راهبرد دشمن تغییر کند.
آن زمان، فرمانده گردان آقای صمدی بودند؟
بله، به ما میگفتند هر يک از تکاوران نیروی دریایی باید با یک گروهان سرباز معمولی برابری کند. همین الان هم همینطوری است. شما میبینید که ۱۰ نفر از تکاوران ما ۳ هزار کیلومتر دورتر از سواحل چابهار در سومالی با دزدان دريايی درگیر میشوند و طی ۴۸ ساعت مأموریت را با موفقیت به پایان میرسانند. ما در دفاع از سقوط خرمشهر بیش از ۷۰ شهید و ۱۰۰ جانباز داشتیم. اما این افتخار را در دنیا ثبت کردیم که راهبرد دشمن مبنی بر «تصرف خرمشهر ظرف یک روز» را شکستیم. ضربه بعدی را در کوی ذوالفقاری وارد کردیم. ضربه سوم را هم در جزیره آبادان به آنها وارد کردیم. هرچه تجهیزات نظامی داشتند از بین رفت و کلی از نیروهایشان کشته شدند.
• چطور توانستید حصر آبادان را بشکنید؟
آبادان از چهار طرف آب است و به همین دلیل به آن «جزیره آبادان» میگویند. وقتی دشمن وارد خرمشهر شد و نتوانست به عمق آن دست پیدا کند، شهر را دور زد و همین امر باعث شد تا جاده خرمشهر- اهواز قطع شود. بعد جاده اهواز- آبادان و آبادان- ماهشهر قطع شد تا محاصره کامل شکل بگیرد. تنها یک راه باقی مانده بود و آن هم خلیج فارس بود. نیروی دریایی ارتش از طریق خلیج فارس با هواناوها و بالگردها توانست از حصر کامل آبادان جلوگیری کند. وقتی حضرت امام(ره) فرمودند حصر آبادان باید شکسته شود، یکی از دلایل موفقیت ما در روز پنجم مهر ماه ۶۰ این بود که از دریا به آبادان راه داشتیم. بچههای ما میتوانستند وارد رودخانه بهمنشیر شوند و پشتیبانی را انجام بدهند. این مهم بهواسطه فداکاریهای بچههای تکاور و خلبانان هوادریا و هواناوها تحقق یافت.
خاطرهای از همرزمان آن ۳۴ روز فراموشنشدنی را برایمان نقل کنید.
شهید اسماعیل شعبانی مثل دیگر تکاورها بچه بسیار زرنگی بود. من فرمانده دسته بودم و او در دسته من خدمت میکرد. هر دسته سه گروه داشت که مجموعاً ۳۰ نفر میشد و هر دسته هم برای خودش سازمان خاصی داشت. شهيد شعبانی در آن زمان تیربارچی ما بود. تیربار «ژ-۳» یک ویژگی منحصربهفرد دارد. اگر از آن خوب نگهداری شود و تنظیم درستی داشته باشد میتواند یک نوار فشنگ ۳۰۰ تایی را پشت سر هم بزند و مثل بلبل چه چه كند اما اگر از آن خوب نگهداری نشود بهجای تیربار، «گیربار» میشود! شب بيست و چهارم مهر ماه، یعنی همان شبی که صبحش به خرمشهر، «خونینشهر» گفتند داشتیم سنگربندی میکردیم تا شکل دفاعی را حفظ کنیم. تقریباً در خیابان ۲۴ متری بودیم و داشتیم در خیابان آماده میشدیم. اسماعیل آن شب زیاد میخندید. بچهها میپرسیدند چرا اینقدر میخندی؟ گفت من دو لیوان شربت شهادت خوردهام و امشب حتماً شهید میشوم. خودش میگفت تا زمانی که این بلبل من چه چه میكند معنایش این است که من زندهام و اگر صدایش قطع شد بدان معناست که دیگر شربت را خوردهام! ما میدانستیم که اسلحه ناموس سرباز است و او برای حفظ آن باید همه توانش را بهکار بگیرد. نیمههای شب بود که دیدم صدایی از اسلحهاش نمیآید. تقریباً نزديك صبح بود که خودم را به او رساندم و دیدم به شهادت رسیده است.
• چه خاطرهای از آزادسازی خرمشهر دارید؟
خرمشهر پس از ۵۱۹ روز اسارت، در عملیات بیتالمقدس و طی چند مرحله آزاد شد. نکته جالب اینکه نیروی دریایی ارتش در مرحله اول به کمک قایقها و هواناوهایی که داشت وارد شهر شد و از طریق آبادان شروع به پاکسازی خونينشهر كرد. در همان شب سوم که قرار بود فردای آن روز خونينشهر آزاد شود، بچههای ما از منطقه حفار وارد شهر شدند. از عرض رودخانه عبور كردند و در نزدیکی کارخانه صابونسازی با دشمن درگیر شدند. آنجا را پاکسازی كردند تا سهراهی تقاطع کارون به اروندرود. عراقیها دیگر نمیتوانستند مقاومت کنند و دستهجمعی و با حالتی خفتبار پا به فرار گذاشتند. همه نیروهای ارتشی،
سپاهی و بسیجی دست به دست هم دادند تا خرمشهر را آزاد کنند اما اصل کلام را امام(ره) فرمود که «خرمشهر را خدا آزاد کرد».
سيدمصطفي موسوي مجري مذهبي برنامه هايي از جمله ميعاد شبانه درگذشت.
وي مدير اسبق پخش شبكه ٣ و مديرگروه اجتماعي شبكه ٥ بود/صبا
سوم خرداد، سالروز آزادسازی خرمشهر گرامی باد.
🌹یاد و خاطره همه شهدای راه حق و بویژه شهدای عملیات بیت المقدس و شهید محمدجهان آرا گرامی و راهشان پر رهرو باد.🌹
🔺دیوارنوشت معروف سرباز بعثی: آمدهایم که بمانیم
🔹فردی در موزه خرمشهر می گفت، بعد از آزادسازی خرمشهر
شهیدبهروزمرادی نوشت: آمدیم نبودید.
فتح خرمشهر فتح خاک نیست ، فتح ارزشهای اسلامی است. امام خمینی(ره)
سوم خرداد ، سالروز آزادسازی خرمشهر گرامی باد.
فرازی از وصیت نامه #سردار_شهید_محمد_علی_جهان_آرا
ای امام! درد تو را، رنج تو را می دانم چه کسانی با جان می خرند، جوان با ایمان، که هستی و زندگی تازه ی خویش را در راه هدف رسیدن حکومت عدل اسلامی فدا می کند. بله ای امام! درد تو را جوانان درک می کنند، اینان که از مال دنیا فقط و فقط رهبری تو را دارند و جان خویش را برای هدفت که اسلام است فدا می کنند.
ای امام تا لحظه ای که خون در رگ های ما جوانان پاک اسلام وجود دارد لحظه ای نمی گذاریم که خط پیامبر گونه تو که به خط انبیاء و اولیاء وصل است به انحراف کشیده شود. ای امام! من به عنوان کسی که شاید کربلای حسینی را در کربلای خرمشهر دیده ام سخنی با تو دارم که از اعماق جانم و از پرپر شدن جوانان خرمشهری برمی خیزد و آن، این است؛ ای امام! از روزی که جنگ آغاز شد تا لحظه ای که خرمشهر سقوط کرد من یک ماه بطور مداوم کربلا را می دیدم هر روز که حمله ی دشمن بر برادران سخت می شد و فریاد آنها بی سیم را از کار می انداخت و هیچ راه نجاتی نبود به اتاق می رفتم، گریه را آغاز می کردم و فریاد می زدم ای رب العالمین بر ما مپسند ذلت و خواری را.
نامش جاوید و یادش گرامی
#دفاع_مقدس
#سوم_خرداد_سالروز_ازادي_خرمشهر_مبارک
#خونین_شهر_شهر_خون_آزاد_شد
#خرمشهر
#شهدای_زنجان
خُرمّا شهری که باخون شهیدانش عجین
خاک فردوس معلاّ رامخمر دیده اند
باش چون کوه استوار،ای باره آزادگی!
کز بلندای تو رایات مظفردیده اند
#مشفق_كاشانى
#روزنگار،٣خرداد، سالروز آزادسازى خرمشهر