#امام_زمان
حضرت مهدی (علیه السلام) فرمودند:
ملعون ملعون من اخر الغداه الى ان تنقضى النجوم ؛
ملعون است، ملعون است، کسى که نماز صبحش را تأخیر بیندازد تا زمانى که ستارگان محو شوند.
(بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۶)
#سلام_امام_زمانم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@kalam_maesoumin
💠 امیرالمؤمنین علیه السلام
🔺ذهاب النّظر خير من النّظر الي ما يوجب الفتنة
🔰كور شدن چشم بهتر است از نگاه كردن بدانچه سبب #فتنه گردد.
#مرد_غیرت_اقتدار
#حجاب
📙غررالحکم،باب النظر
@kalam_maesoumin
@kalam_maesoumin
🧡 #امیرالمؤمنین علی علیه السلام :
🦋 و قَالَ (عليه السلام): وَ الْغَدْرُ بِأَهْلِ الْغَدْرِ وَفَاءٌ عِنْدَ اللَّهِ
🌺 خیانت به خیانتکاران :
و درود خدا بر او فرمود: و خیانت به خیانتكاران نزد خدا وفاداری است.
📚 #نهج_البلاغه ، #حکمت ۲۵۹
❤️چند حدیث از بی بی دو عالم (س)❤️
آیا پدرم پس از حادثه غدیر خم و نصب حضرت علی علیه السلام به ولایت، جایی برای عذرتراشی باقی گذاشته است؟ ⇦ خصال ج۱ ص۱۷۳
ای عُمر آیا از خدای عزوجل نمیترسی؟ که بی اجازه وارد خانه ام مےشوی؟ ⇦بیت الاحزان ص ۹، بحارالانوار ج۲۸ ص۲۶۹
ای مردم آیا می دانید، که عمر پشت در خانه ما آمد و برای من سوگند یاد کرد که اگر دوباره به خانه برگردید (درصورتی که از بیعت ابوبکر سرپیچی کرده باشید)، خانه را به آتش خواهد کشید.⇦ شرح ابن ابیالحدید ج۲ ص۴۵ ، بحارالانوار ج۲۸ ص۳۱۳
#ایام_فاطمیه
#حضرت_فاطمه
@kalam_maesoumin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴رجال الغیب چه کسانی هستند؟؟
💞🤲اللهم عجل لولیک الفرج
▂▃▅▇█▓▒░
@sahebzamane
حضرت زهرا (س) فرمودند:
فجعل الله الایمان تطهیرا لکم من الشرک ، و الصلاة تنزیها لکم عن الکبر
خدای تعالی ایمان را برای پاکیزگی از شرک قرار داد ، و نماز را برای دوری از تکبر و خودخواهی.
(احتجاج طبرسی،ج1،ص258)
#فاطمیه #حضرت_فاطمه (س) #حضرت_زهرا (س)
🌺🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌺
@kalam_maesoumin
امام حسین علیه السلام:
صاحب این امر (حضرت مهدی علیه السلام) رانده و آواره است و خونخواه پدرش خواهد بود.
(📚 کمالالدین ج ۱ ص ۳۱۸)
#امام_زمان
⚘اَݪٰلــّہُـمَّ؏َجِــِّلݪِوَلیـِّڪَالفَرَجـــ⚘
@kalam_maesoumin
🍑 #امیرالمؤمنین علی علیه السلام :
🍇 وَ قَالَ (عليه السلام): لَا تَسْأَلْ عَمَّا لَا يَكُونُ فَفِي الَّذِي قَدْ كَانَ لَكَ شُغُلٌ.
🍎 پرسش بیهوده :
و درود خدا بر او فرمود: از آنچه پدید نیامد نپرس، كه آنچه پدید آمده برای سرگرمی تو كافی است.
📚 #نهج_البلاغه ، #حکمت ۳۶۴
🌹حضرت فاطمه زهرا علیها السلام در وصف این که بهترین چیز برای زنان چیست ، فرموده اند:
این که زنان ، مردان را نبینند و مردان هم زنان را نبینند.
📚بحارالانوار، ج43 ص54
#ایام_فاطمیه
#حجاب
#زن_عفت_افتخار
@kalam_maesoumin
🔴لطفا بخاطر امام زمان همه جا نشر دهید
🔵 نهمین مسابقه کشوری مهدویت با 40 سکه طلا پاسارگاد در سطح کل کشور برگزار میشود
♦️ ثبت نام برای کل کشور آزاد و رایگان.
🔹 برگزار کننده: کانون مهدویت شهر مهدوی
🔹 مشارکت کننده: بنیاد حضرت مهدی موعود (عج) و مرکز تخصصی مهدویت قم
🔹 جوایز مسابقه: 40 سکه طلا پاسارگاد و 40 تندیس مهدوی برای 40 نفر
🔺 زمان برگزاری: 13 دیماه راس ساعت 15
🔺 زمان ثبت نام: از هم اکنون.
(توجه:افرادی که در مسابقات قبل شرکت کردند نیاز به ثبت نام مجدد ندارند.)
🔺 لینک ثبت نام نهمین مسابقه کشوری مهدویت:
🆔️ https://mahdavicity.ir/competition-rules/
🔹 کانال ایتا کانون:
🆔 https://eitaa.com/joinchat/446169199C57d424c2cc
🔷️شماره تماس کانون:
☎️ 09103347002
بسم الله الرحمن الرحیم
صل الله علیک یا فاطمه الزهرا سیدة النسا ء العالمین ورحمة الله وبرکاة
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرج الشریف
آجرک الله یا صاحب الزمان
شب شهادت بی بی دوعالمه امشب می خوام از زبان عمر خطاب لعنت الله علیه نحوه شهادت و مظلومیت دخت پیامبر یاداور بشم که بدانید این سامری امت پیامبر با دخت پیغمبر چکار کرد.
خداوند در حدیث قدسی می فرماید اگر زهرا نبود یا رسول الله نه تورا خلق می کردم نه علی را.
اما عمر خطاب لعنت الله علیه یه پسر داشت بنام عبدالله.
عبدالله وقتی خبر شهادت ابا عبد الله الحسین علیه السلام بگوشش رسید رفت پیش یزید ،که شکایت کنه ،ای یزید چرا اینگونه با اهل بیت پیغمبر رفتار کردی یزید لعنة الله علیه جملاتی را میگه که قابل تامله.
زهرا جان روزی که خانه شمارا به اتش کشیدند ،همان نیز جرأت پیدا کردند این حرامی زادگان حسین تورا بشهادت برسونند.
جملات چی بوده کجا اومده این جملات:
علامه مجلسی(رحمة الله )در بحارالانوارمجلد30 صفحه287 رقم151 باسند ذکر می کنه.
زمانی که حسین بن علی(صلوات الله علیهما)کشته شدوخبر شهادت وبریدن سر آنحضرت و بردن آن نزد یزید ابن معاویه (لعنت الله علیه )وکشته شدن هیجده نفر از اهل بیت و پیجاه و سه نفر از شیعیان و علی اصغر که طفلی شیر خوار بود در پیش رویش و اسیر شدن ذریّه آنحضرت در مدینه منتشر شد و مجلس ماتم در حضور زنان پیامبر(صلّ الله علیه وآله وسلّم)درخانه ام سلمه و در خانه های مهاجرین و انصار بر پا گردید؛پس عبدالله بن عمربن خطاب فریادزنان، لطم زنان وگریبان چاک زنان! از خانه اش بیرون آمد و می گفت:«ای گروه بنی هاشم و قریش ومهاجرین وانصار!آیارواست این کارها نسبت به رسول خدا واهل بیت و ذریّه اش در حالی که شما زنده اید و روزی می خوریدو در برار یزید ساکت بنشینید؟»،پس از مدینه خارج شد ودر تمام روز و شب مردم را تحریک می کرد و به شهری وارد نمی شد مگر اینکه فریاد می کشید و اهالی شهر را بر علیه یزید می شورانید،تا اینکه اخبار به یزید نوشته شد.
پس از گروهی از مردم عبور نکرد مگر اینکه به حرف هایش گوش دادند و یزید را لعن کردند و می گفتند:«این عبدالله بن عمر خلیفه رسول خداست که کار یزید را با اهل بیت رسول خدا انکار می کندومردم را به نفرت جستن ازیزید می خواند؛هرکه اورا یاری نکند دین ندارد ومسلمان نیست».مردم شام مضطرب شدند،عبدالله بن عمر به سوی دمشق روانه شد و عده از مردم به دنبالش بودند،پس خبرچین یزید(لعنه الله)وارد شد و خبر به ورودش داد و عبد الله می آمد در حالی که دست بر فرق سرش گذاشته بود ومردم شتابان از جلو و عقب او حرکت می کردند.
یزید گفت:«هیجانی از هیجانهای ابامحمد(کنیه عبدالله بن عمر) است،به زودی به اشتباه خود پی خواهد برد! سپس به
او اذن مجلس خصوصی داد؛عبدالله بن عمر داخل شد وفریاد زنان می گفت:«داخل نمی شوم ای امیرالمؤمنین!با اهلبیت محمد (صلّ الله علیه و آله) کاری کرده ای که اگر تُرک و روم توانایی داشتند روا نمی داشتند آنچه را که تو روا داشتی و نمی کردند آنچه را که تو کردی.از این بار گاه دور شو تا مسلمانان کسی را که از تو سزاوار تر است انتخاب کنند».یزید به او مرحبا گفت وتواضع کرد و او را به سینه خود چسبانید و گفت:ای ابا محمد!هیجان زده نشو و فکر کن وچشم و گوشت را باز کن.در باره پدرت عمربن خطاب(لعنه الله) چه میگویی؟آیا هدایت کننده و هدایت شده و خلیفة رسول الله(صلّ الله علیه و آله)ویاور او و پدر زن اوکه خواهرت حفضه باشد نبود؟آیا کسی نبود که به رسول الله(صلّ الله علیه و آله)گفت:«لات و عزّی آشکارا پرستش می شوند و الله در نهان»؟
عبد الله بن عمر گفت:«همانطور است که وصف کردی،در باره اش چه میخواهی بگویی؟»
یزید(لعنه الله)گفت:پدرتو حکومت شام را به پدرم داد یاپدر من خلافت رسول الله را به پدر تو داد؟ عبدالله بن عمر گفت:پدر من حکومت شام را به پدر تو داد. گفت:ای ابامحمد!آیابه سبب پدرت وعهدی که با پدر من بست راضی می شوی؟یا راضی نمی شوی؟ عبدالله گفت:راضی می شوم دوباره پرسید:آیا به سبب پدرت راضی می شوی؟ گفت: بله
سپس یزید(لعنه الله)بادستش(به نشانه پیمان و عهد)به دست عبد الله زد و گفت: بیا تا آنرا بخوانی! پس برخاست و با او رفت و سپس وارد مخزنی از خزائن او شدند؛پس یزید(لعنه الله)صندوقی را خواست و در آنرا باز کرد و از آن جعبه ای قفل شده و مهر شده بیرون آورد؛آنرا هم باز کردو طوماری که در پارچظ ابریشمی سیاهی پیچیده شده بود بیرون آورد و آنرا با دستش باز کرد و گفت: ای ابامحمد! آیا این دست خطّ پدرت هست یانه؟ گفت آری به خدا.پس طومار را از دست یزید(لعنه الله) گرفت وبوسید! یزید(لعنه الله)به او گفت:بخوان.و عبد الله بن عمر آن نامه را خواند، پس در آن نامه ایچنین نوشته بود:
« بسم الله الرحمن الرحیم؛آن کسی که مارا با شمشیر وادار کرد که به او اعتراف نمائیم،اقرار کردیم درحالی که سینه ه
ا از خشم و غضب خروشان،وجانها آشفته و مشوّش،و نیت ها و دیدگان در شک و تردید بود،بدان جهت از او اطاعت کردیم که شمشیر قوم و قبیلة یَمَنی خود رااز سر ما بردارد و آن کسانی از قریش که دست از دین آباء و اجدادی خود برداشته بودند مزاحم ما نشوند.به بت«هبل»ودیگربتان و«لات»و«عزّی»(دو بُت مشهور عرب که عمرپیشوای موحدین و امیر اهل سنت که ادعای موحد بودن دارند به انها قسم میخورد!!!)قسم که عمر از آنروز که آنها را پرستیده هرگز دست از آنها برنداشته،پروردگار کعبه را نپرستیده و گفتاری از محمد را تصدیق ننموده است مگربه جهت حیله و بدست آوردن فرصت مناسب و ضربه زدن به او،او سحر و جادوی بزرگی برای ما آورد که به سحر های بنی اسرائیل با موسی و هارون و داوود و سلیمان و پسرمادرش،عیسی،افزود و سحر و جادوی همة آنان را او یک تنه آورد و برآنان این نکته را افزود که اگر او را باور داشته باشند، باید این نکته را بپذیرند که او سالار و آقای ساحران است.
پس ای پسر ابوسفیان!پیرو سنت و دین خود و قوم خودت باش و عمل به همان چیزی که گذشتگان تو برآن بودند،به انکار این بنای کعبه که عقیده دارند که پروردگارشان به آمدن طواف این خانه امر کرده و آن را برایشان قبله قرار داده است و خیال کردند که آن خانه خداست،وفادار باش وبه نماز و حجّشان که رکن دین خود قرار داده و می پندارند که از جانب خداست توجهی نداشته باش!
از جمله کسانی که محمد را یاری کردند این سلمان فارسی طمطمانی(کسی که زبانش فصیح نیست)است به نام روزبه.و گفتند که به محمد وحی نازل شده است:
«إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبارَکاً وَ هُدىً لِلْعالَمِینَ»(آل عمران:96) و می گویند خداوند گفته است : «قَدْ نَرى تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّماءِ فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَةً تَرْضاها فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ حَیْثُ ما کُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ»(بقره:144)
آنان نمازشان را برای سنگها قرار داده اند،اگر نبود سحر او چه چیز باعث می شدکه ما از پرستش بتان دست برداریم؟ با اینکه آنها هم از سنگ،چوب،مس،نقره وطلاست؟به لات و عزی قسم که دلیلی برای دستدست برداشتن از اعتقاد دیرین خود نداریم،اگرچه سحر و به اشتباه اندازی کنند.تو با چشم باز بنگر و با گوش شنوا بشنو،با جان و دلت در اوضاع آنها فکر کن وشکر کن لات و عزی و خلافت سید رشید عتیق بن عبد العزّی(کنیّة ابوبکر)را بر امت؛ وحکومت او بر اموال و خونها و دین و جانها و حلال و حرام امت و جمع کردن حقوق،که انها گمان میکردند برای خدا جمع می کنند تا با ان اعوان و انصار خود را زیاد کنند،پس ابو بکر به سختی و درستی زندگی کرد،در ظاهر خضوع و خشوع می کرد و درباطن سرسختی و نافرمانی داشت و غیر از همراهی با مردم چاره ای نمی دید.
والبته من برستارة درخشان و نشان پرفروغ و پرچم پیروز و توانمند بنی هاشم که حیدر نامیده می شد و داماد محمد شده و با همان دختری که بانوی زنان جهانیان قرار داده و فاطمه اش نامیده اند ازدواج کرده بود،حمله بردم تاآنجا که بر در خانه علی و فاطمه و فرزندانشان حسن و حسین و دختراشان زینب و امّ کلثوم و کنیزی به نام فضّه،به همراه خالد بن ولید و قنفذ غلام ابوبکر و دیگر یاران ویژه خود رفتم. به شدت در را کوبیدم،کنیز آن خانه پرسید:کیست؟ به او گفتم:به علی بگوکارهای بیهوده را رها کن و به خودت وعده خلافت نده، خلافت از آن تو نیست،از آن کسی است که مسلمانان او را اختیار کنند و بر گردش جمع شوند. قسم به پروردگار لات و عزّی که اگر کار به ابو بکر واگذار می شد،از رسیدن به آنچه که رسید ناتوان بود یعنی جانشینی ابن ابی کبشه(کنیه ای که به حضرت رسول اکرم صلّ الله علیه و آله داده بودند) .اما من چهرة واقعی خود را برایش گشودم وچشمانم را باز کردم.
ابتدا به قبیله نزار و قحطان گفتم:خلافت جز در قریش نمی تواند باشد،تاوقتی که از خداوند اطاعت می کنند از آنان اطاعت کنید!و این را فقط و فقط به این جهت گفتم که پسر ابو طالب در جنگهای محمد خونها ریخته بود و دُیُون او را که هشتاد هزار درهم بود ادا کرده بود و سفارشهای او را انجام داده بود و قرآن را جمع کرده بود و به ظاهر باطنش حکم می کند؛و همچنین به سبب گفتار مهاجرین که وقتی به آنان گفتم که امامت از قبیله قریش است،گفتند:«او أصلَعُ البَطین (دو لقب امیر المؤمنین علیه السلام است) همان کسی که رسول خدا برای او از تمامی امّت بیعت گرفت و ما در چهارجا او را به لقب امیر المؤمنین سلاو تحیّت گفتیم،ای قریش،اگر شما فراموش کردید ما فراموش نکرده ایم؛بیعت وامامت و خلافت و وصایت پیامبر،حقّی واجب وامری صحیح بوده نه بیهوده و ادّعایی».
پس ما آنان را تکذیب کردیم ومن چهل نفر را وادار کردم که شهادت دهند که محمد گفته است که امامت با انتخاب و اختیار مردم است.در این هنگام انصار گفتند:ما از قریش سزاوار تریم زیرا ما به آنان پناه داده،یاریشان کردیم،و مردم به