eitaa logo
##کلام بزرگان
202 دنبال‌کننده
24.3هزار عکس
22.5هزار ویدیو
200 فایل
سلام وخوش آمد گوی به عزیزان بزرگ منش (کلام بزرگان مایه رحمت وسلامت جسم وجان ماست.) کار گروه فرهنگی منتظران مهدی(ص)شهرستان قروه فعال در فضای مجازی وپخش کالای فرهنگی. ارسال پیام بدونه لینک مجاز است باذکر صلوات بر محمد وال محمد اللهم صلی علی محمدا وال محمد
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از محسن قروه ایی
☑️ تقویت نظام ✅ مقام معظم رهبری مدظله العالی: 📍گفتمان اصلی این ملت این است که همه، راه‌هایی را برای تقویت نظام، اصلاح کارها و روشها، گشودن گره‌ها، تبیین آرمانها و هدفها برای آحاد مردم، استفاده‌ از نیروی عظیم ابتکار و حرکت و خواست و انگیزه و ایمان این مردم مؤمن و راه به سمت آرمانهای عالی این نظام - که همه را به سعادت خواهد رساند - پیدا کنند. آن چیزی که باید ذهنها و دلها و فکرها بر روی آن متمرکز شود، این است. البته کارهای زیادی داریم و وظایف و مسؤولیتهای زیادی بر دوش همه ماست. هرکس باید کار خود را به بهترین نحوی که برای او ممکن است، انجام دهد. 🗓۱۳۷۹/۰۴/۱۹ 🔰باماهمراه باشید. کلام بزرگان🌺🌺🌺🌺🌸🌸
🔴 💠 با همسرم آیه‌ی هفتم‌ سوره ابراهیم علیه‌السلام را می‌خواندیم: «وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِى لَشَدِيدٌ»(و به یادآورید هنگامى را که پروردگارتان اعلام کرد اگر شکرگزارى کنيد، نعمتم را بر شما می‌افزایم و اگر ناسپاسى کنيد، مجازاتم شديد است!) 💠 به گفتم پس اگر بخواهم کاری کنم که خوبیهای شما بیشتر شود باید از خدا بابت نعمتهایی که از طریق شما به من داده تشکّر کنم و اگر بخواهم با نق زدن و توقّعات زیاد، کنم طبق فرمایش قرآن وضعیت زندگیمان عذاب‌آور خواهد شد. 💠 با هم قرار گذاشتیم چند دقیقه به نوبت این فرمول را کنیم: خدایا شکر که همسرم است! خدایا ممنونتم که همسرم مودّب است! الحمدلله که همسرم بدن دارد و درگیر بیماری نیست! خدایا شکرت که همسرم بچه‌ها را خوب تربیت می‌کند! الحمدلله که همسرم آبروی مرا می‌کند! خدایا سپاس که همسرم بیکار نیست! خدایا ممنونتم که توان جسمی به همسرم دادی تا برای همسر و فرزندانش کند! خدایا شکر که پاهای سالم به همسرم دادی تا برای خرید و امور خانه بتواند رفت و آمد کند! الحمدلله که به من دادی تا از دیدن همسرم لذّت ببرم! الهی شکر که راهنمایی‌ام کردی تا به نعمتهایی که از طریق همسرم به من عطا کردی توجّه کنم! خدایا... 💠 اقرار می‌کنم بعد چند دقیقه، دلم چنان و رقیق شد که اشک شوق، اشک خجالت از خدا بر گونه‌هایم سرازیر گشت و لذّت با خدا را چشیدم. 💠 فقط پنج دقیقه در روز این فرمول زیبا را کنید!
🔴 زنها کلامی هستند 💠 زنان دوست دارند با همسرشان ساعت ها به گفتگو بنشیند و از سیر تا پیاز همه ماجراهایی که برای خودشان و یا دیگران اتفاق افتاده را تعریف کنند، رفتاری که شاید چندان مساعد حال مردان نباشد. 💠 یک مرد موفق، مردی است که این خصلت زنانه را بشناسد و با ترفندهایی به ارضاء این حس زنانه همسرش بپردازد. 💠 توصیه می شود ساعاتی از وقت تان را صرف هم صحبتی با همسرتان کنید و با دل و جان گوش به حرف هایش بسپارید
هدایت شده از محسن قروه ایی
هر گاه خلافی مرتکب می‌شدم، مادرم نمی‌گذاشت در خانه کار کنم! خدا رحمت کند مادرم را.. یکی از راه های تربیت وی این بود که هرگاه از ما خلافی می دید، دیگر کار به ما نمی داد! یعنی ظرف شستن و دوخت و دوز و مانند آنها را از ما سلب می کرد و از این طریق کار را پیش ما ارزشمند می ساخت. امروزه بسیاری از ما دقیقاً کار را بالعکس می کنیم؛ یعنی وقتی بچه خلافی کرد او را به کار وا می دارند یا اگر اذیت کرد، کار او را دو برابر می کنند. در نتیجه، چنین بچه ای کار را تلقی می کند، در حالی که ما بیکاری را به عنوان تنبیه تلقی می کردیم. [ آیت الله حائری شیرازی] ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ کلام بزرگان
هدایت شده از محسن قروه ایی
🏴 🌴 (بخش پنجم) 🔻قیامِ برای اصلاح 💠 یک وقت شرایط طوری می شود که انسان به حکومت می رسد و خودش زمام قدرت را به دست می گیرد؛ یک وقت نمی تواند این کار را بکند-نمی شود- شهید می شود. 📆 بیانات در تاریخ: ۷۴/۰۳/۱۹ _____________ کلام بزرگان.
هدایت شده از محسن قروه ایی
«حدیث اهل بصر و صبر» 🔸امام خامنه‌ای(حفظه الله): «اگر کسی بصیرت نداشته باشد، ولو ایمان جوشانی هم داشته باشد، فریب می خورد؛ و وقتی فریب خورد، این ایمان در خدمت آن هدف به کار نخواهد افتاد. لذا اميرالمؤمنين(ع)، درجنگ صفين فرمودند:«وٙ قٙد فُتِحٙ بابُ الحٙربِ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ أهلِ‌القِبلٙة وٙ لايٙحمِلُ هذا العٙلٙمٙ اِلّا أهلُ البصرِ والصّٙبرِ». چه زیبا! کلمهٔ «بصر» و کلمهٔ «صبر»، از حروف مشترکی ترکیب شده اند، اما دو معنای جدا از هم دارند. آن وقت، دو رکن فلاح، در حمل پرچم هدایتند که امیرالمؤمنین، آن روز فرمودند این پرچم را برنمی دارد ، مگر کسی که اين دو خصوصیت را داشته باشد: اولاً بصیرت داشته باشد ثانیاً استقامت داشته باشد. 📚 کتاب بصیرت و استقامت _____________ کلام بزرگان🌸🌸🌸🌸🌸
هدایت شده از داستان وچیستان
هدایت شده از محسن قروه ایی
چه خدای مهربانی درخت تک و تنها روی صخره نشسته بود، به درختان کنار رودخانه نگاه می کرد توی دلش گفت:«کاش کمی به رودخانه نزدیک تر بودم» آهی کشید و شاخه هایش را پایین انداخت. صخره ریشه ی درخت را کمی غلغلک داد و گفت:«غصه نخور دوست من بخند، تو یک درخت پرباری باید خوشحال باشی» اما درخت نخندید! برگ ریخت و گفت:«چه فایده دوست من؟ کسی از میوه های من استفاده نمی کند!» هنوز حرفش تمام نشده بود که صدایی شنید، صدا نزدیک و نزدیک تر شد. درخت شاخه هایش را بالا آورد خوب نگاه کرد، صدای بچه ها را شنید. معصومه به سمت رودخانه می دوید، رضا هم از راه میان بر می آمد، معصومه بلند داد زد:«من زودتر رسیدم اول» رضا خندید و گفت:«من آرام آمدم تا تو ببری» معصومه کج نگاهش کرد و گفت:«نخیر من اول شدم» درخت که از دیدن بچه ها برگهایش حسابی سبز شده بودند تکان محکمی خورد، زالزالک هایش روی سر معصومه ریخت. معصومه سرش را بالا گرفت و گفت:«وای رضا بیا اینجا ببین چقدر زالزالک» رضا جلو آمد و نگاهی به میوه های روی زمین کرد و گفت:«چقدرم درشتن» معصومه خم شد و زالزالکی از روی زمین برداشت، رضا گفت:«نخوری! باید اول ببینیم صاحب دارد یا مال خداست» معصومه پیش مامان دوید، دل توی دل درخت نبود، دلش میخواست بچه ها از میوه هایش بخورند، چند دقیقه بعد معصومه با یک پلاستیک برگشت و گفت:«درخت مال خداست اینجا زمین کسی نیست می توانیم بخوریم» درخت از خوشحالی تکان محکم تری خورد و یک عالمه زالزالک برای بچه ها ریخت. رضا گفت:«چه درخت مهربانی!» معصومه گفت:«چه خدای مهربانی!»
سه تا دانشجو بودیم توی دانشگاهی در یکی از شهرهای کوچک☺ قرار گذاشتیم همخونه بشیم.حومه خونه های اجاره ای کم بودند و اغلب قیمتشون بالا . می خواستیم به دانشگاه نزدیک باشیم قیمتشم به بودجمون برسه.تا اینکه خونه ی پیر زنی را نشانمان دادند . نزدیک دانشگاه ،تمیزو از هر لحاظ عالی. فقط مونده بود اجاره بها!!!😅 گفتند این پیرزن اول می خواد با شما صحبت کنه، رفتیم خونه اش و شرایطمون رو گفتیم پیرزن قبول کرد اجاره را طبق بودجمون بدیم که خیلی عالی بود .😉 فقط یه شرط داشت که هممونو شوکه کرد اون گفت که هرشب باید یکی از شماها برای نماز منو به مسجد ببره در ضمن تا وقتی که اینجایید باید نمازاتون رو بخونید. واقعا عجب شرطی هممون مونده بودیم من پسری بودم که همیشه دوستامو که نماز می خوندن مسخره می کردم دوتا دوست دیگمم ندیده بودم نماز بخونن .اما شرایط خونه هم خیلی عالی بود. پس از کمی مشورت قبول کردیم. پیرزن گفت یه ترم اینجا باشین اگه شرطو اجرا کردین می تونین تا فارغ التحصیلی همینجا باشید. خلاصه وسایل خو مونو بردیم توی خونه ی پیرزن.شب اول قرار شد یکی از دوستام پیرزنو ببره تا مسجد که پهلوی خونه بود.پاشد رفت و پیرزنو همراهی کرد.نیم ساعت بعد اومد و گفت مجبور شدم برم مسجد نماز جماعت شرکت کنم. هممون خندیدیم. شب بعد من پیرزنو همراهی کردم با اینکه برام سخت بود رفتم صف آخر ایستادم و تا جایی که بلد بودم نماز جماعتو خوندم. برگشتنه پیرزن گفت شرط که یادتون نرفته من صبحا ندیدم برای نماز بیدار بشید. به دوستام گفتم از فردا ساعتمونو کوک کردیم صبح زود بیدار شدیم چراغو روشن کردیم و خوابیدیم. شب بعد از مسجد پیر زن یک قابلمه غذای خوشمزه که درست کرده بود برامون آورد. واقعا عالی بود بعد چند روز غذای عالی. کم کم هر سه شب یکیمون میرفتیم نماز جماعت برامون جالب بود. بعد یک ماه که صبح پامیشدیمو چراغو روشن می کردیم کم کم وسوسه شدم نماز صبح بخونم من که بیدار می شدم شروع کردم به نماز صبح خوندن. بعد چند روز دوتا دوست دیگه هم نماز صبح خودشونو می خوندند. واقعا لذت بخش بود .لذتی که تا حالا تجربه نکرده بودم. تا آخر ترم هر سه تا با پیر زن به مسجد میرفتیم نماز جماعت .خودمم باورم نمی شد. نماز خون شده بودم😅 اصلا اون خونه حال و هوای خاصی داشت.هرسه تامون تغییر کرده بودیم.بعضی وقتا هم پیرزن از یکیمون خواهش می کرد یه سوره کوچک قرآن را بامعنی براش بخونیم. تازه با قرآن و معانی اون آشنا می شدم. چقدر عالی بود. بعد از چهار سال تازه فهمیدیم پیرزن تموم اون سوره ها را حفظ بوده پیرزن ساده ای در یک شهر کوچک فقط با عملش و رفتارش هممونو تغییر داده بود. خدای بزرگ چقدر سپاسگزارم که چنین فردی را سر راهم گذاشتی 🍃 *خداجو با خداگو فرق دارد* *حقیقت با هیاهو فرق دارد* *خداگو حاجی مردم فریب است* *خداجو مومن حسرت نصیب است*