برهانی که برای چند قاتل مانند قاتلان شهید عجمیان از عبارت رضوان الله علیهم استفاده کرده بود، درباره شهید غیرت، «حمیدرضا الداغی» جوان سبزواری که در دفاع از دخترانی که مورد تعرض قرار گرفته بودند، جان خود را به خطر انداخت و بر اثر ضربات چاقو به شهادت رسید، لفظ «نفله» را بهکار برده و در دفاع مشروع دانستن کار وی تردید وارد کرده بود. او نوشته بود: «دفاع در موقعیت خطر، دارای احکام پیچیده فقهی است که بخش مهمی از آن -برخلاف حقوق- ناظر به عنصر روانی مدافع است. اگر شخص این موازین را رعایت نمود و جان خود را از دست داد به مقام شهادت نائل میآید و الا خود را نفله کرده است و استحقاق هیچ مدحی را ندارد.»
تناقض عجیب مدعیان امروز وفاق ملی این است که یک استاد و محقق دانشگاهی را برای استفاده از واژهای مستحق برکناری میدانند اما استاد آزمایشی دیگری را با وجود به کار بردن همان واژه درخصوص یک شهید امر به معروف و با وجود دیگر مواضع دشمن شادکنش مستحق بازگشت به دانشگاه!
البته ماجرای کنار گذاشتن برهانی از دانشگاه تهران نیز علیرغم همه هجمه رسانهای و جوسازیهای خود او ربطی به این اظهارنظرها نداشت و بر اساس یک گردش کار اداری از آنجا که عضویت برهانی در هیئت علمی دانشگاه تهران آزمایشی بود و با درخواست وی برای رسمی شدن بهدلیل نیاوردن نصاب و امتیاز لازم موافقت نشده بود از دانشگاه کنار گذاشته شد که این ماجرا به سال 97 بازمیگشت و پس از چند سال اجرا شد.
همه این موارد نشان میدهد که گویا برخی به دنبال این هستند که هزینه دفاع از انقلاب را برای اساتید و چهرههای انقلابی بالا ببرند. در غیر این صورت چرا باید در یک اقدام متناقض با شخصیتی دانشگاهی مانند دکتر انتظاری به علت یک بیان سهوی و با وجود سالها خدمت و دفاع از انقلاب چنین برخوردی شود؟
انتظار یک پاسخ از رئیسجمهور
جالب اینکه دیروز دکتر پزشکیان رئیسجمهور محترم در نشست مشترک اعضای هیئت دولت و اعضای شورای عالی قضائی اظهار داشت: «موکدا از اعضای دولت خواستهام اگر به قصوری برخوردند، از آن عبور و اگر هم تقصیری مشاهده کردند، دنبال مچگیری نباشند بلکه همان زمان به مقصر تذکر دهند تا مسیر خود را اصلاح کند. اگر ما از قصور و تقصیری که قابل گذشت است، نگذریم، خود را در برابر خدا قرار دادهایم.»
حال باید این سؤال را از جناب رئیسجمهور پرسید که آیا این برخورد ناخوشایند با یک استاد با سابقه و انقلابی همچون دکتر انتظاری را در راستای همین اعتقاد خود به عبور از قصور میدانند؟!
💥💥💥
🟥 انتظار
آیت الله سیدعبدالله جعفری، از شاگردان علامه طباطبایی، با وجود کهولت سنی که داشتند
برنامه شان این بود که :
هر هفته یک روز را کنار قبر مادرشان می رفتند و روز دیگر را در کنار قبر پدرشان حاضر می شدند.
در یکی از روزهای سرد زمستانی به ایشان عرض کردم :
هوا خیلی سرد است و ممکن است بیماریتان تشدید شود، اگر صلاح می دانید امروز از رفتن به قبرستان منصرف شوید.
فرمودند:
این را بدانید که انتظار پدر و مادر از فرزندانشان پس از فوتشان بیشتر از حال حیاتشان می باشد که آن ها به زیارت و دیدارشان بروند.
💜💚
5.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قهقرا.........👆👆👆
(بیانات قالیباف)
بازگشت به ده سال قبل
بازگشت به دولت منحوس روحانی.
🇮🇷💥🇮🇷
1.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔥 نوشابه..........👆👆👆
بهترین وسیله
برای
آتش نشانی.
🔥🔥🔥
8.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فساد در سیما.......👆👆👆
وزارت ارشاد
یا
وزارت فساد.
بررسی پروژه های درحال اجرا
در شبکه نمایش خانگی
پروژه بعدی :
رونمایی از قوم لوط.
شبکه نمایش خانگی
حیاط خلوت سلبریتی ها.
💥🇮🇷💥🇮🇷💥
6.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
◇◇◇
🟩 اراده ی خدا
کلام خدا...........👇
⭕ اگر خدا بخواهد
به تو زیانی رساند،
هرگز کسی نمی تواند
آنرا دفع کند،
و
اگر خواهد
خیری به تو رساند،
هرگز کسی نمی تواند،
مانع فضل خدا گردد،
فضل و رحمتش را
به هریک از بندگانش
که بخواهد
می رساند،
و
او آمرزنده و مهربان است.
《یونس ۱۰۷》
🌼🌼🌼
🟥 تنگنا
روستایی فقیری،
نزد حکیمی رفت و گفت:
فشار زندگی آنقدر مرا در تنگنا قرار داده که به فکر خودکشی افتاده ام. از روی زن و بچه هایم خجالت می کشم، در یک اتاق کوچک مخروبه زندگی می کنیم، که با هر نم باران آب به داخل آن چکه می کند. هیچ آسایشی در زندگی نداریم. دیگر ادامه این وضع برایم قابل تحمل نیست...
حکیم پرسید:
از مال دنیا چه داری؟
روستایی گفت:
همه دار و ندارم یک گاو، یک خر، دو بز، سه گوسفند، چهار مرغ و یک خروس است.
حکیم گفت:
من به یک شرط به تو کمک می کنم و آن این است که قول بدهی هرچه گفتم انجام بدهی.
روستایی که چاره ای نداشت، ناگزیر شرط را پذیرفت و قول داد...
حکیم گفت:
امشب وقتی خواستید بخوابید باید گاو را هم به داخل اتاق ببری!
با اینکه حتی تصور این کار، برای آن روستایی وحشتناک بود، ولی ناچار از قولی که داده بود، پذیرفت...
صبح روز بعد، روستایی پریشان و نزار نزد حکیم رفت و گفت:
دیشب هیچ یک از ما نتوانستیم بخوابیم. سر و صدا و لگداندازی گاو خواب را به چشم همه ما حرام کرد.
حکیم یک بار دیگر قول روستایی را به او یادآوری کرد و گفت:
امشب علاوه بر گاو، باید خر را نیز به داخل اتاق ببری.
چند روز به این ترتیب گذشت و هر بار که روستایی برای شکایت از وضع خود نزد حکیم می رفت، او دستور می داد که یکی دیگر از حیوانات را نیز به داخل اتاق ببرد تا این که همه حیوانات هم خانه روستایی و خانواده اش شدند!
روز آخر روستایی با چشمانی گود افتاده، سراپای زخمی و لباس پاره نزد حکیم رفت و گفت
که واقعا ادامه این وضع برایش امکان پذیر نیست!
حکیم دستی به ریش خود کشید و گفت:
دوره سختی ها به پایان رسیده و به زودی گشایشی که می خواستی حاصل خواهد شد...
پس از آن به روستایی گفت:
امشب خروس را از اتاق بیرون بگذار!
ماجرا در جهت معکوس تکرار شد و هر روز که روستایی نزد حکیم می رفت، به او می گفت که یکی دیگر از حیوانات را از اتاق خارج کند تا این که آخرین حیوان، گاو نیز بیرون گذاشته شد.
روز بعد وقتی روستایی نزد حکیم رفت، حکیم از وضع او سئوال کرد و روستایی گفت:
خدا عمرت را دراز کند،
پس از مدتها،
دیشب خواب راحتی کردیم.
آنقدر راحت که احساس کردیم
کسی به خوشبختی ما نیست!
به راستی نمی دانم
با چه زبانی از تو تشکر کنم...
💐💐💐
26.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کرامت امام رضا........👆👆
شفای
دو قلوهای نابینا
🟩
🖤
🟩