⁉️ ۱۱۰ گنج کاغذی کالک چرا و چگونه تالیف شد؟ 📖 ۱۱۰ گنج کاغذی که محصولی از سامانه کالک در موضوع کتاب و کتابخوانی است، این امکان را برای شما فراهم می‌آورد تا صد و ده کتاب خاص در هفت موضوع را ببینید، بشناسید و گزیده‌ای از آن‌ها را بخوانید. 📚 ۱۱۰ گنج کاغذی؛ نمایه، معرفی و گزیده‌ای از صد و ده #کتاب برای فعالان فرهنگی، تربیتی و دانشجویان فعال در تشکل‌های دانشجویی🔻 📲 kalk.ir/doc/package/981/ 🔺 برگرفته از کالک‌پلاس پنجم با موضوع «کتاب و کتابخوانی» ✔️ kalk.ir/doc/package/1038/ 🎓 کالک؛ سامانه جامع تشکل‌های دانشجویی ➕ @kalk_ir

🚧 #به_توان_تشکیلات| جاده باریک می‌شود! 📚 آموزش مهارت‌های گوناگون به مدیران نقش مؤثری در بهبود بخشیدن به وضعیت یک سازمان یا تشکیلات دارد. آشنایی با نهادی به نام تشکیلات و اداره آن منجر به بهبود بخشیدن اوضاع خواهد شد. هر یک از مدیران برای اعمال مدیریت صحیح، به سه دسته از مهارت‌ها نیاز دارند: مهارت‌های تخصصی، مهارت‌های انسانی و مهارت‌های درک سازمانی. 📋 مهارت‌های تخصصی، توانایی به کار بردن دانش، روش و فنونی است که از راه آموزش و تجربه به دست می‌آید. 📋 مهارت‌های انسانی، توانایی درک افراد و کار با آنان و به کارگیری کارکنان جهت تحقق اهداف تشکیلات است. 📋 و مهارت‌های درک سازمانی، عبارت است از توانایی درک سازمان به عنوان مجموعه‌هایی که با بخش‌های خود در تعامل است. 📔 #کتاب جاده باریک می‌شود! (چگونه یک تشکیلات را اداره کنیم؟) مجموعه مهارت‌های مورد نیاز یک مدیر تشکیلاتی را برای شما شرح می‌دهد. ◀️ در ادامه مجموعه مطالب "به توان تشکیلات" به سراغ مجموعه دفاتر مهارتی «فعالان فرهنگی» رفته‌ایم و بخش‌هایی از این دفاتر را برای شما مرور خواهیم کرد. این مجموعه از تازه‌ترین کتاب‌های انتشارات کانون اندیشه جوان است🔻 🆔 yon.ir/kF3w1 📲 canoon.org 🎓 کالک؛ سامانه جامع مدیریت تشکل های دانشجویی ➕ @kalk_ir

🌅 #به_توان_تشکیلات| اینفوگرافیک مدیریت جلسات در تشکل 📚 برگرفته از #کتاب مدیریت زمان برای فعالان دانشجویی، به قلم دکتر سجاد محمدعلی‌نژاد 🖼 دریافت نسخه با قابلیت چاپ🔻 📲 kalk.ir/doc/package/950/ 🎓 کالک؛ سامانه جامع مدیریت تشکل‌های دانشجویی ➕ eitaa.com/joinchat/2848194560C2e7f431048

💤 ۲۴ آبان‌ماه و هفته کتاب و کتابخوانی بهانه‌ای است برای یادآوری پرخسارت ترین تنبلی ما یعنی تنبلی در خواندن #کتاب! 🔸تشکل دانشجویی می‌تواند نقش مهمی در تبلیغ و ترویج کتاب و کتاب خوانی در دانشگاه و در بین دانشجویان داشته باشد. ... از برپایی نمایشگاه کتاب و برگزاری مسابقه کتابخوانی گرفته تا حلقه‌های مطالعاتی و جلسات معرفی و نقد کتاب. 📚 پرونده ویژه #چراغ_مطالعه را که شامل ایده‌هایی برای فعالیت تشکل‌های دانشجویی در موضوع کتاب و کتابخوانی است، در این لینک ببینید و بخوانید🔻 📲 kalk.ir/special_dossier/view/38/ ‼️هم‌چنین برای مشاهده آن‌چه در کالک برای کتاب و کتابخوانی گردآورده‌ایم، این لینک را حتما ببینید🔻 📲 b2n.ir/kalkbook 🎓 کالک؛ سامانه جامع مدیریت تشکل‌های دانشجویی ➕ @kalk_ir

⏰ #آخر_هفته ها فرصت خوبی‌ست برای خواندن کتاب 📖 ۱۱۰ گنج کاغذی که تازه‌ترین محصول سامانه کالک در موضوع کتاب و کتابخوانی است، این امکان را برای شما فراهم می‌آورد تا صد و ده کتاب خاص در هفت موضوع را ببینید، بشناسید و گزیده‌ای از آن‌ها را بخوانید. حتما از بین این صد و ده کتاب، چندین کتاب در قالب و موضوع مورد علاقه شما خواهد بود و شما ترغیب به خرید و خواندن آن‌ها خواهید شد. 📚 ۱۱۰ گنج کاغذی؛ نمایه، معرفی و گزیده‌ای از صد و ده #کتاب برای فعالان فرهنگی، تربیتی و دانشجویان فعال در تشکل‌های دانشجویی🔻 📲 kalk.ir/doc/package/981/ 🎓 کالک؛ سامانه جامع تشکل‌های دانشجویی ➕ @kalk_ir

📚 #به_توان_تشکیلات| «تشکل دهه پیشرفت» با بررسی ضرورت‌های دهه عدالت و پیشرفت، تداوم آرمان‌گرایی و تعمیق حرکت‌های دانشجویی به عنوان پیشران جامعه را بررسی کرده و به تبیین ابعاد نظری و عملی حضور فکری و فیزیکی آن‌ها در مسائل عینی کشور می‌پردازد. ▫️ این #کتاب، فعالیت دانشجویی را به مسائل عینی زندگی مردم و پیشرفت کشور گره می‌زند. 📲 l1l.ir/5c0a 🎓 کالک؛ سامانه جامع مدیریت تشکل‌های دانشجویی ➕ @kalk_ir

🔺 وعده یک روز که باران شدیدی می‌بارید، حاج آقا فامیلی به داخل سنگر رفت. چشمش افتاد به محمدمهدی و حمید عبدوس و یدالله جدیدی که لباسهایشان کاملاً خیس شده بود. آن‌ها گوشه‌ای چمپاتمه زده بودند، کتابی روبه‌رویشان باز بود. حاج آقا خندید و گفت «مثل موش آبکشیده شدین. اینجا هم درس؟» حالا که خبری نیست، موقع جنگ، جنگ و وقتی که اینجا هستیم و فرصت داریم، درس و مطالعه. حاج آقا فامیلی لبخند زد و از سنگر بیرون رفت. صدای هواپیما به گوش می‌رسید. 🏷 #کتاب وعده؛ زندگی‌نامه داستانی شهید محمدمهدی امین 📲 kalk.ir/doc/package/1112/ 📚 پویش #کتابخوانی سی‌و‌یک روز، سی‌ویک شهید شاخص دانشجو ⏰ هر شب حوالی ساعت ده، در کانال کالک 🎓 کالک؛ سامانه جامع مدیریت تشکل‌های دانشجویی ➕ @kalk_ir

🔺 یک قطار فشنگ برای دکتر با صدای محمدمسیح از خواب می‌پرم. تنم خیس از عرق است. تب دارم. خوابی را که دیدم ادامه همان کابوس بود یا جایی خوانده‌ام یا زائیده ذهنم است؟ احمدرضا همراه یک همرزمش در محاصره دشمن افتاده است با خشاب‌های خالی و پاهای زخمی. پسری با محاسن مشکی که در تاریکی شب هاله‌ای از نور آبی به دور اوست، می‌دود به طرف احمدرضا فریاد می‌زند: دکتر فقط چندلحظه دیگر مقاومت کنید. مهمات می‌رسد. احمدرضا فریاد می‌زند: مجید را نجات بده. مجید را... سه سرباز دشمن در ردیفی منظم به پیش می‌آیند هر کدام از آن‌ها قطاری از فشنگ روی دوش دارند. هر کدام نوک اسلحه‌هایشان را به سمت یکی از پسرها گرفته‌است. یکی از سربازان فرمان می‌دهد: شلیک و صدای رگبار قطار فشنگ‌هاست... 🏷 #کتاب یک قطار فشنگ برای دکتر؛ زندگی‌نامه داستانی شهید احمدرضا احدی 📲 kalk.ir/doc/package/1113/ 📚 پویش کتابخوانی سی‌و‌یک روز، سی‌ویک شهید شاخص دانشجو ⏰ هر شب حوالی ساعت ده، در کانال کالک 🎓 کالک؛ سامانه جامع مدیریت تشکل‌های دانشجویی ➕ @kalk_ir

🔺 حنظله کرمانی شب‌های کامیاران، شب‌های ترسناکی بود. کسی از مردم جرأت نمی‌کرد که از خانه‌اش خارج شود. احتمال درگیری و دزدیدن مردم توسط گروهک‌ها وجود داشت، اما ناصر سلاحش را در دست می‌گرفت و از پادگان خارج می‌شد. چند نفر از فریب‌خوردگانی که ناصر آنها را مورد بازجویی قرار داده بود، به‌صورت جداگانه، نامه‌هایی به او نوشته بودند؛ تحت تأثیر کلاس‌های عقیدتی ناصر قرار گرفته بودند و از او درخواست کتاب برای مطالعه کرده بودند. آدرس خود را هم در انتهای نامه نوشته بودند تا ناصر هر طور که می‌تواند، کتاب به دست آن‌ها برساند، چون خود آن‌ها از ترس گروهک‌ها، جرأت نزدیک شدن به پادگان‌های سپاه را نداشتند. ناصر با شجاعت خاص خودش، شبانه از پادگان بیرون می‌زد. رسالت تبلیغ برایش از هر چیز دیگری مهمتر بود، حتی از جانش. 🏷 #کتاب حنظله کرمانی؛ زندگینامه داستانی شهید ناصر فولادی 📲 kalk.ir/doc/package/1114/ 📚 پویش کتابخوانی سی‌و‌یک روز، سی‌ویک شهید شاخص دانشجو ⏰ هر شب حوالی ساعت ده، در کانال کالک 🎓 کالک؛ سامانه جامع مدیریت تشکل‌های دانشجویی ➕ @kalk_ir

🔺 گل باغ روشنایی جنگ تموم میشه. این آهن‌پاره‌ها ذوب میشن و تبدیل به تیرآهن و نبشی میشن. قد میکشن به آسمون‌ها. لونه درست میشن و باز بچه‌های قد و نیم‌قد که توشون وول میزنن. کاش مصیب شش‌تا پسر داشته باشه. درست یه جین. کمتر نباشه، اما اگه زیادترم شد، عیب نداره. همه‌شون هم مثل خودش دکتر بشن و روحانی. عبا و عمامه داشته باشن، ولی وقتی میرن بیمارستان، برش دارن و لباس سفید دکتریشون رو بپوشن. یکیشون چمران بشه و دیگری... اما نه، همه‌شون مصیب بشن. بعد از جنگ، پزشک متخصص و متعهد زیاد لازم داریم. 🏷 #کتاب گل باغ روشنایی؛ زندگی‌نامه داستانی شهید سیدمصیب لنگری 📲 kalk.ir/doc/package/1115/ 📚 پویش کتابخوانی سی‌و‌یک روز، سی‌ویک شهید شاخص دانشجو ⏰ هر شب حوالی ساعت یازده، در کانال کالک 🎓 کالک؛ سامانه جامع مدیریت تشکل‌های دانشجویی ➕ @kalk_ir

🔺 از ارس تا اروند مشهدی زینال جلو رفت. خود را به سید موسوی رساند و سلام کرد و پیشش نشست. - ببخشید حاج آقا موسوی ممکنه بفرمایید که این برادری که شهید شده و همه شما رو این چنین غمگین کرده، چه کاره بوده؟ حاج موسوی با دستمال اشک‌هایش را پاک کرد و گفت «ببخشید پدر، شما کی هستی؟ از کجا منو میشناسی؟ اینجا چه کار داری؟» زینال ساک و جعبه شیرینی را کمی جابه‌جا کرد و گفت «همکارانت شما رو به من معرفی کردند. من از راه دور آمده‌ام. دنبال پسرم می‌گردم. اما جوابم رو ندادی که این شهید بزرگوار کی بوده؟ چکار کرده؟» موسوی به سراپای زینال نگاه کرد و با غم و اندوه گفت «او یکی از رزمندگان بزرگ اسلام بود. او کسی بود که در 19 سالگی مربی درجه یک آموزش نظامی را گرفته بود. او درس پزشکی دانشگاه تهران را رها کرده بود و به رزمندگان اسلام پیوسته بود. او معاون گردان حمزه بود که با تیر مستقیم دشمن به شهادت رسیده و... 🏷 #کتاب از ارس تا اروند؛ زندگی‌نامه داستانی شهید رحیم غروبی 📲 kalk.ir/doc/package/1117/ 📚 پویش کتابخوانی سی‌و‌یک روز، سی‌ویک شهید شاخص دانشجو ⏰ هر شب حوالی ساعت یازده، در کانال کالک 🎓 کالک؛ سامانه جامع مدیریت تشکل‌های دانشجویی ➕ @kalk_ir

🔺 مدادهای رنگی عزیز مثل کسی که یک دفعه پیر شده باشد، تندرستی خودش را ناگهانی از دست میدهد. بیماری عوارضش شدیدتر از قبل شده است. بدنش باد میکند و تبدیل میشود به عفونت و سرطان خون. شبی که عزیز همچنان در منزل بستری است، تنش داغ و ملتهب، کلافه است و بیقرار. حامد را صدا میزند «حامد! بابا! اگر میتوانی پاهایم را ماساژ بده. بدنم خیلی داغه.» پروین اجازه نمیدهد و لگن کوچکی را از حمام بیرون می‌آورد و میخواهد پاهای عزیز را داخل لگن بگذارد که عزیز با نگاهی ملتمسانه از او میخواهد که اجازه دهد حامد این کار را برایش انجام دهد. حامد روی زمین می‌نشیند. با جفت دست‌هایش پاهای بیجان بابا را داخل لگن آب سرد می‌گذارد. سردی آب یک لحظه تن رنجور و بیمار عزیز را تکانی میدهد. آرام آرام شروع به لمس پاهای بابا میکند. پاهایی که تا رگهای آبیاش را حس میکند. تک تک استخوان‌های ریز و درشت پاهای بابا را با دستش لمس میکند. به آرامی پاها را نوازش میکند. عزیز که آرام گرفته، با چشمانی بسته رو به حامد میگوید: «ممنونم بابا! آرام شدم. » حامد همچنان که با دستان کوچکش رنجها و دردهای پدر را حس میکند. 🏷 #کتاب مدادهای رنگی؛ زندگی‌نامه داستانی شهید عزیز عزیززاده 📲 kalk.ir/doc/package/1118/ 📚 پویش کتابخوانی سی‌و‌یک روز، سی‌ویک شهید شاخص دانشجو ⏰ هر شب حوالی ساعت یازده، در کانال کالک 🎓 کالک؛ سامانه جامع مدیریت تشکل‌های دانشجویی ➕ @kalk_ir