eitaa logo
『ڪَمۍ‌ٖټاٰ‌شُھَداٰ』
693 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
999 ویدیو
45 فایل
شھادت داستان ماندگارۍ آنانےست که دانستند، دنیا جاۍ ماندن نیست ..!
مشاهده در ایتا
دانلود
💠در زمان غيبت امام زمان (عج) چشم و گوشتان به باشد تا ببينيد از آن كانون فرماندهي چه دستوري صادر مي‌شود. (رحمه✨الله✨ علیه) •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈• @kami_ta_shohada •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
🌹سردار شهید مهدی زین الدین (رحمت✨الله✨علیه)🌹: در زمان غیبت امام زمان (عجل✨الله✨تعالی فرجه الشریف) چشم و گوشتان به ولی فقیه باشد تا ببینید از آن کانون فرماندهی چه دستوری صادر میشود.🌸 🌷 •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈• @kami_ta_shohada •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
هر گاه شب جمعه شهدا را یاد ڪردید آنها شما را نزد اباعبدالله یاد مےڪنند . باز آینہ و چای و اسپند و نبات باز پنج شنبه و یاد شهدا با صلوات به یاد •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈• @kami_ta_shohada •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
🌹🌹 --شهیدانه🕊زیستن--    ⚜وقتی رسیدیم و وسایل مان را جابه جا کردیم، گفت : «می روم .» ⚜گفتم :«مادر منو نمی بری اون جلو رو ببینم⁉️» گفت :«اگه خواست، با ماشین های راه بیایید. این ماشین 🚘مال بیت الماله.» فرمانده جوان دفاع مقدس 🌷 •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈• @kami_ta_shohada •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
💠اولــین شرط لازم برای پاســداری از اسـلام، اعتقاد داشتن به    است. هیچ کس نمی‌تواند پاسداری از اسلام کند در حالی که ایمان و یقین به  اباعبدالله ‌الحسین  نداشته باشد. •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈• @kami_ta_shohada •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
22.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹شهید "" فرمانده لشکر علی ابن ابیطالب (ع)🌹 🌸این فرمانده جوان که در سال ۱۳۳۸ در تهران متولد شده بود، آبان ماه سال ۱۳۶۳ در سردشت به شهادت رسید.🌸 در ادامه فیلمی از سخنان این شهید بزرگوار درباره تصویر زیبای را می‌بینید🎬👆 ╭━━⊰•❀🍃🌹🍃❀•⊱━━╮ @kami_ta_shohada ╰━━⊰•❀🍃🌹🍃❀•⊱━━╯
درباره ✨قدر شرایط✨میگفت: 💠بچه ها قدر این زمان و شرایطـــی رو که در اون قرار داریم رو بدونـــید 🤔 . 💠همون طور که الآن ما غبطه میخوریم به حال شهدای صدر اسلام و 😞 ، 💠 در آیــنده هم انســـــانهایی می‌آیند که به حال ما غبطــــــه می‌خورند 😭 و آرزو مـــی‌کنن که ای کاش در زمان ما و در شراط ما بودند.😭🍃 از کـــجا اینها رو میــــدونستی 😞💔 ╭━━⊰•❀🍃🌹🍃❀•⊱━━╮ @kami_ta_shohada ╰━━⊰•❀🍃🌹🍃❀•⊱━━╯
7.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹سخنرانی درباره 🌹 🖤 ╭━━⊰•❀🍃🌹🍃❀•⊱━━╮ @kami_ta_shohada ╰━━⊰•❀🍃🌹🍃❀•⊱━━╯
28.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سخنرانی درباره جهاد اکبر و اصغر 🌹 🖤 ╭━━⊰•❀🍃🌹🍃❀•⊱━━╮ @kami_ta_shohada ╰━━⊰•❀🍃🌹🍃❀•⊱━━╯
سردار : در زمان غيبت امام زمان (عج) چشم و گوشتان به ولي فقيه باشد تا ببينيد از آن كانون فرماندهي چه دستوري صادر مي‌شود. ╭━━⊰•❀🍃🌹🍃❀•⊱━━╮ @kami_ta_shohada ╰━━⊰•❀🍃🌹🍃❀•⊱━━╯
🌹 🌹 🌺مهدی زین‌الدین در سال ۱۳۳۸ در تهران زاده شد. پدر مهدی زین‌الدین کتاب‌فروشی داشت و او بیشتر اوقات فراغت خود را در دوران نوجوانی به فروش کتاب و کار در کتابفروشی می‌گذراند. وی در دوران دبیرستان گرایش‌های سیاسی پیدا کرد و با سید اسدالله مدنی روابط نزدیکی داشت. در این دوره زین‌الدین به همراه خانواده‌اش در شهر خرم‌آباد ساکن بودند، که به دلیل فعالیت سیاسی پدرش، به شهر سقز تبعید شدند و در این شهر نیز فعالیت‌های سیاسی وی باعث شد که از دبیرستان اخراج شود. پس از اخراج از دبیرستان، وی با تغییر رشته از ریاضی به علوم تجربی موفق به دریافت مدرک دیپلم تجربی گردید. در سال ۱۳۵۶ در کنکور سراسری دانشگاه‌ها شرکت کرد و موفق شد رتبه چهارم را در میان پذیرفته‌شدگان در دانشگاه شیراز، بدست آورد، اما همزمان با قبولی وی در دانشگاه، پدرش بار دیگر از خرم‌آباد به سقز تبعید و این امر باعث شد، که زین‌الدین از ادامه تحصیل انصراف دهد. پس از مدتی پدرش این بار از سقز به اقلید تبعید شد و در این فرصت خانواده وی نیز از خرم‌آباد به قم مهاجرت کردند و او نیز همراه با خانواده به قم نقل مکان کرد. پس از انقلاب ۵۷ مهدی زین‌الدین به واحد اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست و در سرکوب مخالفان جمهوری اسلامی در شهرهای تبریز و قم نقش داشت. با آغاز جنگ ایران و عراق، وی به همراه یک گروه ۱۰۰ نفره با گذراندن آموزش‌های کوتاه، به جبهه رفتند. وی پس از مدتی مسئول واحد شناسایی و بعد از آن مسئول واحد اطلاعات و عملیات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در دزفول و سوسنگرد شد و پس از مدتی نیز به سمت فرماندهی تیپ علی‌ابن‌ابیطالب منصوب گردید.در ۲۷ آبان ۱۳۶۳ زین‌الدین همراه با برادرش، به منظور شناسایی منطقه از کرمانشاه به سوی سردشت در حال حرکت بودند، که با گروه‌های مسلح جدایی‌طلب درگیر شدند، که این درگیری به شهید شدن وی انجامید.پیکر او در قطعه ۵ گلزار شهدای قم به خاک سپرده شد.🌺 ╭━━⊰•❀🍃🌹🍃❀•⊱━━╮ @kami_ta_shohada ╰━━⊰•❀🍃🌹🍃❀•⊱━━╯
خاطره‌ای از 🌷پلوخور🌷 شهید زین الدین علاقۀ عجیبی به بسیجیان داشت و شوخی هایش با آنان از همین عشق نقرط نشأت می‌گرفت. او به بچه‌هایی که خوب به خودشان می‌رسیدند و حسابی غذا می‌خوردند، می‌گفت: «پلو خور!» یک روز در ستاد لشگر، موقع صرف غذا بچه‌ها همه نشسته بودند. یکی از همین پلوخور‌ها هم بود. آقا مهدی با بچه‌ها هماهنگ کرد تا با شوخی جالبی مجلس را رونقی ببخشد. غذا که رسید، همه منتظر ماندند تا جناب پلوخور شورع کند. همین که دست برد و لقمه را آورد بالا، با اشارۀ آقا مهدی همه بچه‌ها یکهو با صدای بلند گفتند: «یا... علی!» بندۀ خدا که کاملاً غافلگیر و دستپاچه شده بود، بی اختیار لقمه از دستش افتاد پایین. خودش هم از تعجّب خنده اش گرفت! 🌷هندوانه و فلفل🌷 آقا مهدی هر وقت می‌افتاد تو خط شوخی دیگر هیچ کس جلودارش نبود. یک وقت هندوانه‌ای را قاچ کرد، لای آن فلفل پاشید، بعد به یکی از بچه‌ها تعارف کرد. او هم برداشت، شروع کرد به خوردن. وقتی حسابی دهانش سوخت، آقا مهدی هم صدای خنده اش بلند شد. بعد رو کرد بهش گفت: «داداش! شیرین بود؟!» ╭━━⊰•❀🍃🌹🍃❀•⊱━━╮ @kami_ta_shohada ╰━━⊰•❀🍃🌹🍃❀•⊱━━╯