فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه دونه موز خریدم شد ۱۱۰۰۰ تومن
پوستشو کندم گذاشتم و ترازو وزن کردم.
وزن پوستش در ۱۱۰۰۰ ضرب کردم بعد تقسیم بر وزن کل موز کردم؛
قیمت پوستش شد ۴۵۰۰تومن!
هیچی دیگه؛ پوستش رو هم خوردم !!!!!!
😂😂😂😂😂😂 توی تموم دنیا بچهها از پلهها بالا میرنو از سرسره میان پایین 😊😊
توی ایران بچهها با هزار زحمت از سرسره میرن بالا 😐
واز پله ها میان پایین، 😂
تازه به اونی که از طرف سرسره میاد پایین میگن نیا برگرد 😂😂 اگر شركتهاي عطرسازي ميتونستن راز ماندگاري عطر مشهدي رو بفهمن،
صنعت عطرسازي دچار تحول عظيمي ميشد.😐😂 دیشب رفتیم خاستگاری برا داداشم:
مامانش گفت : آقا پسرتون ﭼﯿﮑﺎﺭﻩ ﻫَﺴﺘﻨﺪ ...
مامانم گفت: ﮔﻮﯾَﻨﺪﻩ ﻫﺴﺘﻨـــﺪ تو شبکه ها.. !!
مامانش گفت : ﺑَـﻪ ﺑَـﻪ، ﮐُﺪﻭﻡ ﺷَﺒﮑــﻪ ؟ ﭼﯽ ﻣﯿﮕَﻦ .... ؟
مامانم : ﺗﻮﯼ ﺷَﺒﮑــﻪ های ﺍِﺟﺘﻤﺎﻋﯽ
چرت و پرت میگن😂
محمود+کریمی-+ای+شور+آل+الله-+میلاد+حضرت+زینب+سلام+الله+علیها.mp3
2.33M
ولادت حضرت زینب (ع) و روز پرستار مبارک در حیرتم که خدا با تو چه کرده است،
تویی که شب ها از غم هم نوعان رنجورت، خواب بر چشم حرام می کنی
و به خستگی درس استقامت و صبوری می دهی.
در حیرتم که سینه تو از کدام دریای عشق به خدا پر شده
که چنین در رضایت او موج می زنی و آسوده نمی نشینی.
در حیرتم که از چشمه کدام ایمان و عاطفه سیراب گشته ای
که درونت از هیچ احسان و از خودگذشتگی سیراب نمی شود
و به هیچ خستگی رضایت نمی دهد.
دست مریزاد، دست خدا یاورت، ای پرستار مهربانی ها
پرستاران عزیز روزتان مبارک!
_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_
دست خدا به همراهت ای دست سرشار از عاطفه و مهر
دعای همه دردمندان بدرقه راهت ای سینه لبریز از ایمان و یقین
دستت همیشه گرم ای نگران چشم های خسته و بیمار
خدا پشت و پناهت ای باغبان گل های پژمُرده و شاخه های شکسته
نسیم رضایت خدا گوارای وجودت ای جلوه گاه فداکاری و صبر
ای اسوه نیکوکاری، ای پرستار.
میلاد حضرت زینب بر تمام شیعیان مبارک! تقارن مبارک روز پرستار و ولادت حضرت زینب کبری (س) در تقویم ایران اسلامی
نماد افتخاری برای پرستاران کشور به حساب می آید
چراکه آن حضرت در دشت کربلا با نمایش خیره انگیز از صبر و استقامت پیام عاشورا را زنده نگاه داشت
و امروز پرستاران ایران اسلامی با تأسی از این الگوی بی بدیل،
باید خود نمونه ای از صبر و ایثار در مسیر نظام سلامت جامعه باشند
میلاد با سعادت حضرت زینب مبارک تو شبِ میلادِ زینب دلِ من آروم نداره
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هیتلر: من در جنگ هایی که کردم جان 300 هزار نفر را گرفتم.
ناپلون: من در خلال جنگ هایم سر 50 هزار نفر را جدا کردم.
ژولیوس سزار: من جسم 70 هزار از اسیرانم را سوزاندم.
کالی گولا: من 200 هزار نفر را کشتم و دستانشان را قطع کردم.
مدیر عامل سایپا: جمع کنین بابا... 💬 😏😂
❤️❤️❤️❤️❤️❤️ جورجینا همسر کریس رونالدو میگه ما به رونالدو اجازه نمیدیم لامپ خونه رو عوض کنه چون کار خطرناکیه.
از ماهم برای تشخیص فاز و نول استفاده میکردن😁😂
❤️❤️❤️❤️ حق این دانش آموز صفر است یا بیست؟ 🤔🤔🤔
1-درکدام جنگ ناپلئون مرد؟
(((در اخرین جنگش)))
2-اعلامیه استقلال امریکا درکجا امضاشد؟
(((در پایین صفحه)))
3-علت اصلی طلاق چیست؟
(((ازدواج)))
4-علت اصلی عدم موفقیتها چیست؟
(((امتحانات)))
5-چه چیزهایی را هرگز نمی توان درصبحانه خورد؟
(((نهار و شام))) !!!!!!!😐😂😂 https://eitaa.com/kanaLbazar
وقت شد وقت چی وقت وقت وصیت نامه وصیت نامه شهید محمد باقر صادق جوادی محمّدباقر صادق جوادى، در بهمن ماه سال 1337 در مشهد متولد شد كه به علّت همزمان بودن با تولد امام محمّد باقر(ع) او را به نام آن امام همام نام گذارى كردند. پدرش (على اكبر صادق جوادى) مى گويد: «بعد از تولد محمّد باقر، خواب ديدم دو كبوتر به سراى خانه آمدند و رفتند و چند بار اين رفت و آمد تكرار شد، آخرالأمر يكى از آنها باز نگشت و پس از اندكى، دوّمى نيز رفت و بازنگشت.»
از هفت سالگى به مدرسه جواديه - كه مدرسه اى مذهبى به شمار مى آمد و زير نظر حاج آقاى عابدزاده اداره مى شد - فرستاده شد.
از كودكى طبع مهربانى داشت. مادرش مى گويد: «براى اينكه پسرمان به نماز خواندن تشويق شود، جانماز قشنگى برايش خريده بودم، وقتى مى خواست نماز بخواند، او را كنار خودم قرار مى دادم تا با من هماهنگى كند و نماز بخواند. بسيار امانت دار بود. هميشه خريد منزل خودمان، والدينم و بعضى از همسايگان را انجام مى داد. هرگز به پولى كه به او داده مى شد، چشم طمع ندوخت و خيانت در امانت نكرد.»
مدّتى را به خواندن دروس حوزوى نزد حاج آقاى مرواريد گذراند.
دوره راهنمايى را در مدرسه سعدى -- واقع در خيابان خسروى نو -- به پايان برد، بعد وارد هنرستان سيد جمال الدين اسدآبادى شد و در رشته اتومكانيك ديپلم گرفت.
بعد از اخذ ديپلم، با تاكسى يكى از اقوام شروع به كار كرد. پس از چندى پدرش اتومبيلى برايش خريد تا وسيله كارش باشد، ولى او دل به كار نداشت و شب و روزش در مسائل انقلاب مى گذشت.
مادرش مى گويد: «براى خدمت سربازى او را فراخوانده بودند، به ژاندارمرى رفت و مقدّمات كار را انجام داد، امّا از مراجعه مجدّد خوددارى كرد. آن زمان وقتى بود كه سربازان به دستور امام(ره) از پادگانها فرار مى كردند. روزى يك نظامى به درب منزل آمد و گفت: محمّد باقر با من بيايد. گفتم: او در منزل نيست. گفت: وقتى آمد، بگوييد بيايد به ژاندارمرى. نگران شدم. وقتى محمّد باقر آمد و جريان را برايش تعريف كردم. گفت: مادر، من به ژاندارمرى نخواهم رفت. كارى كرده ام كه اگر به من دست يابند رهايم نمى كنند. من پرونده مربوط به خدمت زير پرچم خود را از ژاندارمرى خارج كرده ام و اين كار جرم است. من خدمت سربازى براى حكومت شاه انجام نخواهم داد؛ اگر صدبار مرا ببرند، صد و يك بار فرار خواهم كرد.»
محمّد باقر فعاليتهاى سياسى خود را از اواخر سال 1356 آغاز كرد. در مدرسه با آگاهى بخشيدن به همكلاسيهاى خود، زمينه فعّاليّت عليه طاغوت را به وجود مى آورد.
هر شب تعدادى از اعلاميه ها را به مسجد مى برد و زمانى كه نمازگزاران در مسجد بودند، آنها را پخش مى كرد.
پدرش مى گويد: «قبل از پيروزى انقلاب نوارهاى سخنرانى امام(ره) را به منزل مى آورد، خودش گوش مى داد و حقايق و فجايع حكومت شاه را براى ما بازگو مى كرد. روزى در اتاقش بود، صداى زنجير و كوبيدن آن از اتاقش به گوش مى رسيد، رفتم و سؤال كردم چه مى كنى؟ گفت: مى خواهم آمادگى جسمانى پيدا كنم كه اگر دستگير و شكنجه شدم، بتوانم مقاومت كنم.
جزوه هايى در مورد شكنجه هاى ساواك و مقاومت مبارزان مى خواند و در خود ايجاد مقاومت مى كرد.در منزل ورزشها و عمليّاتى انجام مى داد تا آمادگى عمليّات نظامى و چريكى به دست آورد. اعلاميه هاى امام را به منزل مى آورد. ترسيدم هجوم مأموران شاه سبب افشاى راز او شود، لذا در زير شيروانى محلى تعبيه كردم كه جاى امنى براى مخفى كردن اعلاميه ها باشد. او نيمه شبها اين اعلاميه ها را در منازل اطراف مى انداخت. شبى كه تانكها جلوى استاندارى براى سركوب كردن تظاهرات مردم تجمّع كرده بودند، خبر كشتار تظاهركنندگان را شنيدم به منزل رفتم، محمّد باقر در منزل نبود. خودم را به استاندارى و محل نگهدارى شهدا و مجروحان رساندم، ولى فرزندم را بين آنها نديدم. همان روز فروشگاه ارتش توسط نيروهاى مردمى مورد هجوم قرار گرفته بود. بالاخره دير وقت نااميد به خانه بازگشتم. محمّد باقر در منزل بود، با نگرانى پرسيدم: كجا بودى؟ گفت: براى خانواده ها نفت مى برديم و از درگيريهاى داخل شهر بى خبر بودم. بعدها هميشه افسوس مى خورد كه فرصت شركت در آن تظاهرات خونين را از دست داده است.»
دوستش مى گويد: «اعلاميه هاى متعدّدى در حمايت از امام(ره) چاپ و تكثير مى شد. آن زمان از دستگاه هاى فتوكپى نمى شد استفاده كرد، چون آنها تحت نظر رژيم بودند. دستگاه فتوكپى دستى درست كرده بوديم. محمّدباقر پيشنهاد كرده بود كه شبيه آن دستگاه بسازيم و خودمان اعلاميه ها را چاپ و تكثير كنيم.»
با پيروزى انقلاب تصميم گرفت به خدمت سربازى برود، ولى چيزى نگذشت كه متولدين سال 1337، منقضى از خدمت اعلام شدند و او از خدمت معاف شد. اين مسئله موجب رنجش خاطرش شد، چرا كه علاقه داشت در نظام اسلامى، خدمت سربازى كند.
محمّدباقر در سال 1359 و در بيست و سه سالگى، با دخترخاله خود - خانم زهرا جاويدى - ازدواج كرد و مدّت زندگى مشترك آنها شش سال بود. حاصل اين زندگى مشترك، دو فرزند به نامهاى هادى(متولد 1361) و نرجس(متولد 1363) است.
پدرش مى گويد: «كارتهاى عروسيش را چاپ و توزيع كرده بوديم. همان روزها، روزهاى بسيار سختى را از لحاظ نظامى در منطقه مى گذرانديم. چند شب قبل از مراسم، بالباس سپاه به منزل آمد و گفت كه عازم جبهه است. متعجّب بوديم و مسئله ازدواج و مراسم قريب الوقوع آن را متذكّر شديم. گفت: الان وقت طرح اين گونه مسائل نيست. در حال حاضر، جنگ مسئله اصلى است و بلافاصله عازم منطقه شد. بالأجبار مراسم تا بازگشت وى از جبهه به تأخير افتاد. دربازگشت بدون هيچ گونه مراسم خاص - فقط با حضور تنى چند از فاميل - جلسه عقدكنان وى در كمال سادگى برگزار شد. نكته قابل ذكر اينكه در بازگشت از منطقه مجروح شده بود و در حال مجروح بودن، مراسم ازدواج وى برگزار شد. چند ماهى همسرش در عقد بود كه طى آن، شهيد در منطقه حضور داشت. در بازگشت مصمم شد همسرش را به خانه خودش ببرد و زندگى مشترك را آغاز كند. وقتى علّت عجله اش را در اين كار جويا شديم گفت: مى دانم فرصت زيادى برايم باقى نمانده است. مىخواهم از خود نسلى باقى بگذارم. وى در تمام مدّت باردارى همسرش، در منطقه بود. زمان تولد فرزندش نيز حضور نداشت و دو ماه بعد از تولد فرزندش، او را ديد.» محمّد باقر در مورد تربيت فرزندان به همسرش مى گفت: «اينها آينده سازان مملكت هستند. به بچّه ها احترام بگذاريد و به آنها شخصيّت بدهيد.» خود نيز به بچّه ها خيلى محبّت مى كرد و آنها را امانتهاى الهى مى دانست.
فوق العاده مهربان و دلسوز بود. هر حرفى به ديگران مى گفت، نمونه كامل آن در خودش متجلّى بود. اگر مى گفت: «نماز را اوّل وقت بخوان» به طور مسّلم خودش به برپايى نماز اوّل وقت معتقدبود.
او انسان با گذشتى بود و هميشه از جنجال دورى مى كرد. تواضع بارزترين صفت او بود.
برادرش مى گويد: «نماز جمعه را ترك نمى كرد. اگر ميهمان داشتيم، با ميهمانها دسته جمعى به نماز جمعه مى رفتيم.»
به مطالعه بسيار علاقه داشت، زياد كتاب مى خريد. وصيّت كرده بود، كتابهايش را به محلى در پايين شهر كه براى بچّه هاى محله قابل استفاده باشد، هديه كنند. ما هم كتابهايش را به نام خودش مُهر زديم و به مكتب نرجس اهدا كرديم.
از سال 1358 در خدمت سپاه پاسداران بود. دوره دافوس - آموزش طرح و عمليّات - را در دانشگاه امام حسين(ع) و دوره هوابرد را نيز در شيراز گذراند. محمّدباقر ورزشكار نيز بود.
در سپاه جودو و شنا آموزش ديده بود و به عنوان مربّى، رزمندگان را آموزش مى داد.
برادر ديگر محمّدباقر، به نام محمّدتقى نيز قبل از او به شهادت رسيده بود. پدر شهيد مى گويد: «وقتى برادرش شهيد شد، قصد داشتيم او را در خواجه ربيع دفن كنيم. محمّد باقر گفت: پدر جان، من در وصيّت نامه ام، محل دفنم را بهشت رضا(ع) تعيين كرده ام، بهتر نيست برادرم را نيز آنجا به خاك بسپاريد، من پذيرفتم. در بهشت رضا(ع) محمّدباقر به درون قبر رفت، پيكر برادرش را در آنجا خواباند، وقتى بالا آمد، با حزن و اندوه گفت: ديديد او از من بهتر بود.»
محمّدباقر در رده هاى مختلف نظامى از جمله: فرمانده گروهان و فرمانده گردان، انجام وظيفه كرد تا اينكه به عنوان مسئول طرح و عمليّات لشكر 5 نصر منصوب شد.
در سال 1363 به مشهد آمد و حدود يك سال و نيم، مسئول آموزش نظامى كلّ سپاه پاسداران خراسان بود كه به نحو احسن انجام وظيفه كرد. در اواخر سال 1364، به همراه تنى چند از پاسداران، به عنوان پاسداران نمونه و زبده انتخاب شد و براى آموزش فرمانده، به تهران اعزام شد كه مدّت نُه ماه در اين مأموريّت به سر برد. بعد از آن، مدّت دو ماه در مشهد بود و پس از آن به جبهه رفت و اين بار به عنوان مسئول يكى از تيپهاى لشكر 5 نصر انجام وظيفه كرد.
همرزم شهيد مى گويد: «قبل از عمليّات در قرارگاه تاكتيكى بوديم. بچّه هاى تبليغات مى آمدند و از فرماندهان و مسئولان و رزمندگان عكس مىگرفتند و مصاحبه مى كردند، چرا كه مى دانستند بسيارى از آنها در عمليّات به شهادت مى رسند، لذا سعى داشتند آخرين لحظات حضور آنها را در كره خاكى ثبت كرده و به تصوير بكشند. هرچه به شهيد محمّد باقر اصرار كردند، حاضر به مصاحبه نشد، در آن لحظه متوجّه اوج خلوص و ايمان وى شدم.»
دو بار به شدّت مجروح شد كه بار اوّل از ناحيه كمر بر اثر اصابت تركش و بار دوّم در عمليّات بدر از ناحيه دست مجروح شد.
پسرخاله شهيد مى گويد: «از راديو عراق شنيدم كه شهادت محمّد باقر را به عنوان يكى از افتخارات جنگى خود عنوان كردند.»
همسر شهيد مى گويد: «در آخرين اعزام اصرار كردم ما را با خودش ببرد، ولى قبول نكرد.»
پدر شهيد درباره نحوه شهادت محمّدباقر مى گويد: «در عمليّات كربلاى 5 در پاتكى كه عراق زده بود، از فرماندهان خواسته شد در سنگرها باقى بمانند تا از آسيبهاى احتمالى در امان باشند. محمّدباقر بنابه امر قائم مقام لشكر، تا ظهر در سنگر انفرادى باقى ماند. هنگام ظهر براى وضو و اجراى فريضه، از سنگر خارج شد كه مورد اصابت موشك شليك شده از هليكوپتر قرار گرفت. تاريخ شهادتش، 12 اسفند 1365 و محل دفنش بهشت رضا(ع) در جوار پيكر مطهّر برادر شهيدش است.
پسرخاله شهيد مى گويد: «وظيفه سنگين رساندن خبر شهادت محمّد باقر به دوش من افتاده بود. خانواده ام را در اهواز گذاشتم و به مشهد بازگشتم. به محض ورود با مادر و همسر شهيد - خاله و خاهرم - روبه رو شدم. پرسيدند كه چرا به اين زودى آمده اى؟ هنوز دو سه روز بيشتر نيست رفته اى. نمى خواستم در آن لحظه مطلب را عنوان كنم. لذا گفتم: براى شركت در سمينارى آمده ام. به برادر كوچك ترم سفارش كرده بودم ضمن اينكه من با آنها صحبت مى كنم او برود و عكس شهيد را از طاقچه اتاق بردارد و براى من بياورد. اين كار انجام شد، براى انجام دادن مقدّمات كار تشييع، از منزل خارج شدم. پس از يك ساعت كه برگشتم، ديدم اهل خانه گريه مى كنند. تعجّب كردم كه آنها چگونه پى به موضوع برده اند. خاله ام ناراحت بود كه چرا حقيقت را به وى نگفته ام؟ اين قضيه گذشت. بعد از چند روز، از خواهرم - همسرشهيد - پرسيدم. چطور شد كه به قضيه پى برديد. گفت: شهيد قبل از آخرين اعزام به من سفارش كرد اگر كسى آمد و خبرآورد كه اتفّاقى نيفتاده، بدان مجروح شده ام، اگر به اتاقى رفتى و عكس مرا روى طاقچه نديدى، بدان شهيد شده ام.»
زندگی نامه شهید محمد باقر صادق جوادی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رفتم از عابربانک ده تومن پول بگیرم
دیدم زشته همه دارن نگاه میکنن، صد تومن گرفتم
رفتم داخل بانک، نود تومنشو ریختم تو حسابم😐😂
❤️❤️❤️ بابای رفیقم گیر داده بود بهش ک باید ازمایش اعتیاد بدی
اونم بمن گفت تروخدا تو بیا برو جای من، منم با اعتماد ب نفس کامل رفتم ازمایش دادم،هیچی دیگ بردنش کمپ😂😂 ❤️ ❤️❤️❤️ داییم داشت از ایران میرفت بهم گفت توام میخوای باهام بیای؟
گفتم من اینجا ریشه در خاکم من اینجا عاشق این خاک اگر آلوده یا پاکم گفت پس از چمدون بیا بیرون میخوام لباسامو بذارم توش😂😂 ❤️❤️❤️ مورد داشتیم دانشجوی ترم اولی با کتابای جلد کرده
و دفتر100برگ طرح بن تن میرفته دانشگاه!!!!!!!!!!!🤣🤣🤣🤣 https://eitaa.com/kanaLbazar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هلندیها یه ضرب المثلی دارن منتها چون هلندی بلد نیستم
شما فعلا به پدر و مادر خود نیکی کنید.😐😐😐
😂😂
❤️❤️❤️❤️ دیشب یه فیلم هندی دیدم
طرف طناب انداخت هلیکوپترو گرفت😧
حالا این هیچی!!!
هلیکوپتره میخواست بره این نمیذاشت😐😂😂 ❤️❤️❤️❤️ ❤️❤️❤️ مگه چقدر زشتین 😐
که این همه آرایش میکنید،
فوتوشاپ میکنید،
فیلتر اسنپ چت میزارید
اخرشم نصفه و نیمه تصویر پیداس
بعدشم در مرحله آخر فیلتر اینستا میزارین روش!؟؟؟😂😂 https://eitaa.com/kanaLbazar
28.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امشب به خاندانی که فخر دو عالم است، زینتبخشی دانا و بردبار عطا میشود. خداوند به مردی که خود مایه زینت جهانیان است، زینتی زیبا می بخشد. آری زینب به دنیا میآید تا زیبنده مقام دختر بودن علی علیه السلام باشد. عقیله ای پا به جهان میگذارد که بنی هاشم به وجودش مفتخر شود و نمونه بانویی شود که کامل کننده قیامی باشد که برای زنده نگه داشتن دین برپا شد. ولادت دردانهای چنین را به همه شیعیان تبریک عرض میکنیم.
✿☆✿
ولادت زینب (س) ظهور ستارهای درخشان در میان کواکب آسمان معصومین است. امروز زینب کبری مظهر عاطفه و مهر، معرفت و ایمان و منادی انسانیت پا در جهان میگذارد. روز ولادت این بانو را که لطافتش یاس را، عظمتش کوههای استوار را، پاکیاش آیینه را و زلال بودنش آب هزار چشمه روان را به یاد میآورد تبریک عرض میکنیم.
✿☆✿
← متن ولادت حضرت زینب (س) →
تبریک، تبریک، تبریک. امروز هزار تبریک خاص باید گفت، چرا که در خانه مرتضی علی (ع) برای سومین مرتبه جشن و سرور برپا است. فاطمه (س) دختری همچون نور به تاریکی دنیا میبخشد. فرشتگان در رفت و آمد و هلهله هستند. نوزادی شیرین پا به جهان میگذارد که گریهها و ناآرامیهایش در آغوش برادرش حسین آرام میشود. این است زینب…
✿☆✿
از پدری چون علی (ع) و مادری چون فاطمه (س)، یعنی از صاحب ذوالفقار و سرور زنان دو عالم مرواریدی درخشان به دنیا آمده است. دختر پیامبر صاحب دختری شده است. از پیامبر میخواهند نامی برای او انتخاب کند. نامی که او انتخاب میکند بامسما و درخور و برازنده اوست: زینت پدر! ولادت حضرت زینب بر همه شیعیان مبارک باد.
✿☆✿
امروز تولد کسی هست که یک سال بیشتر نیست پای کوچکش را به این دنیا ی بزرگ گذاشته است فاضل❤️ فاضل جون تولدت مبارک💋💋❤️❤️ من از وقتی کوچولو بودی میدونستم که یه روزی برای خودت یه کسی میشی، نه رئیس جمهور امریکا و وزیر و سفیر و میلیاردر!
بلکه یه پسر پاک، نجیب، دوست داشتنی که همیشه میتونم از حمایتهایش مطمئن باشم.
تولدت مبارک مهمترین و عزیزترین برادر دنیا ❤️❤️❤️ ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ ❤️❤️ حس آغازی دوباره چه لطیف است و رسیدن دوباره به روز زیبای آغاز تنفس چه زیباست و روز ابتدای بودن چه اندازه عجیب است و روز میلاد برادر چه اندازه شیرین است. امروز، روز تو، روزی که تو آغاز شدي، مبارک فوووووووت فووووووووت فوووووووت فووووووووت فوووووووت بیا شعما رو فوت کن داداشی… تولدت مبارک ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ برادر نازنینم! الفبا برای سخن گفتن نیست، برای نوشتن نام توست.
اعداد پیش از تولد تو به صف ایستادهاند تا راز زاد روز تو را بدانند. تولدت مبارک ❤️❤️❤️❤️❤️ بهترین برادر دنیا را من دارم. زبان ما از شکر نعمت تولد و حس بودن تو قاصر است. پدر و مادر در روز تولدت سر بر زمین سائیده و از درگاه حضرت حق نهایت سپاس خودرا بجا آوردند. برایت سالهاي سال عمر با عزت و برکت خواستاریم. باشد که بقاء عمرت با عزت و سربلندی باشد ❤️❤️❤️❤️❤️❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اهای کسایی که سانتافه سوار میشید و به ما پزش رو میدید میدونید معنی اسم ماشینتون چیه
سان یعنی افتاب تافه هم یعنی تابه = افتابه
برید عشق کنید با کشفیات من😏😏😂😂
❤️❤️❤️ یه بار جلوی در قبرستون گفتم السلام علیک یا اهل القبور 😓✋
یهو همه از قبر در اومدن گفتن و علیکم السلام 👻✋
همونجا زنگ زدم 110 شماره ساقیمو دادم گفتم بگیریدش داره جوونامونو بیچاره میکنه 😐😅😂😂😂
❤️❤️❤️ میدونید ماهی ها چجوری نهار میخورن؟؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
سفره ماهی پهن میکنن میشینن ، میخورن
😐😂😂 https://eitaa.com/kanaLbazar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نوشته همتون یکیو دارین که یواشکی چکش میکنین ،
من که هرچی فکر کردم چیزی جز یخچال به ذهنم نرسید .😐😂😂😂😂
❤️❤️❤️ خدابیامرز بابابزرگم انقدر بدهکار بود
که بابام و عموهام نمیذاشتن بمیره
وقتی هم مرد تا دوسه سال به همه
میگفتن زندس رفته مسافرت😂😂
❤️❤️❤️ هیچوقت نفهمیدم چرا وقتی ناخودآگاه زبونتو گاز میگیری دردت میاد ولی وقتی از قصد اینکارو میکنی هیچ دردی نداره
حتی نمیفهمم که چرا الان داری زبونتو گاز میگیری😐😂 https://eitaa.com/kanaLbazar