eitaa logo
کانال مهدوی
5هزار دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
4.5هزار ویدیو
49 فایل
『﷽』 کانال مهدویت ۳۱۳ تا ظهور موضوع کانال : مهدویت شامل آخرالزمان (سخنرانی ،کلیپ ، عکس نوشته، مطلب ،حدیث)حجاب ، شهدا ، رهبری ، مدافعان حرم و سیاسی مهدوی .. اللهم عجل لولیک الفرج 💫 «« یکنفر مانده از این قوم که برمی‌گردد @Yamahdi1392i ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حیدر بادنور بسم الله الرحمن الرحیم 🌺🌴🌴🌴🌴🌴🌴 ولی خدا حضرت آیت الله عبدالقائم شوشتری رضوان الله تعالی فرمود: دنیا به مثابه قطره ی عسل است و‌ آدمی چون مورچه اگر کمی چشیدی و رفتی ،نجات می یابی اما اگر برای چشیدن بیشتر ، خودت را در آن انداختی و‌غوطه ور شدی، میچسبی،گیر میکنی ،پاهایت میچسبد و‌هلاکت قطعی است دل به دنیا نبندید آنچه نپاید دلبستگی نشاید 🕋🌺🕋🌺🕋🌺 فرمود: والله اگر نفس را در ارتکاب به معاصی افسار نزنیم ، کارمان به تمسخر و انکار مقدسات می انجامد 🕋🌺🕋🌺🕋🌺 فرمود: خدا را بندگانی است که آرامش مطلق نزد آنهاست آنها را بجویید و‌پیدا کنید با تضرع از خدا بخواهید ،همنشین آنها کند شما را 🕋🌺🕋🌺🕋🌺 فرمود: محبت دیگران به دردی نمیخورد، راحت بدست می آید و‌راحت هم به باد می رود 🕋🌺🕋🌺 بدنبال محبت خدا باشید، درست است کمی سخت به دست می آید ،اما از بین نمی رود 🕋🌺🕋🌺🕋🌺 فرمود: شرط مغفرت، مناجات شبانه است ، وراز و‌نیاز شبانه ،ادب می آورد، ادب با خودش اخلاص می آورد ، اخلاص که آمد ،کار تمام است 🕋🌺🕋🌺🕋🌺 فرمود: خدا ذاتا عاشق است، و‌تمام خلایق ، معشوقان او هستند حتی از معصیت کاران هم دریغ عشق ندارد 😭😭🕋🌺🕋🌺 او تا آخرین لحظات حیات ما به ما عشق می ورزد و بعد حیات ظاهری ، این عشق را متجلی میکند 🕋🌺🕋🌺🕋🌺🕋🌺 فرمود: برای لحظه لحظه ی حیات ما برنامه چیده است تمام این برنامه ها را حکیم مطلق ،برای رشد ما تنظیم کرده است اما متاسفانه با غفلت و‌معصیت ،نظم برنامه را بهم میزنیم 🕋🌺🕋🌺🕋🌺 فرمود: اولیاخدا دم به دم در کلاس معرفت حضرت حق هستند و لحظه به لحظه از رب ،درس جدید می آموزند شرط آموختن ، غافل نبودن است، شرط غافل نبودن ، ذاکر بودن است 🕋🌺🕋🌺🕋🌺🕋🌺 فرمود: هیچ چیز مثل حسن ظن بخدا ، محبت نمی آفریند بخدا حسن ظن داشته باشید تا در و دیوار ،زمین و‌زمان و‌تمام کائنات و‌خلایق با شما مهربان شوند خدا نزد گمان ماست جز گمان نیک بخدا نداشته باشیم 😭😭😭 🕋🌺🕋🌺🌺🕋🌺 فرمود : اگر میخواهید هیچ وقت درگیر اضطراب و‌ غم و غصه نباشید بخدا و مهربانی و‌قدرتش ایمان داشته باشید 🕋🌺🕋🌺🕋🌺 اگر باور کنیم‌بی اذن او برگی جابجا نمیشود و هر اتفاقی ،ولو بد ،در ید قدرت اوست،آنگاه هیچ اتفاقی به ضرر شما نخواهد بود او وعده داده که از مومن دفاع کند 🕋🌺🕋🌺🕋🌺 فرمود: مومن چون بخدا رسیده ،با همه از سر لطف و‌محبت رفتار میکند،بد دیگران را به دل نمیگیرد و‌به دیگران بد نمیکند و مثل خدا ،برای همه دل میسوزاند اما ما چون مومن نیستیم ،اینگونه نیستیم 🕋🌺🕋🌺🕋🌺 فرمود: شیطان به کمتر از نابودی و اهل آتش کردن ما راضی نیست اگر تا کنون هم موفق نشده این لطف خداست 🕋🌺🕋🌺🕋 فرمود: مومن همیشه گریه نمیکند،مومن شاد است اگر هم گریه میکند گریه اش در طلب رضای محبوب است 🕋🌺🕋🌺🕋🌺 گاهی خنده و‌شادی مومن همراه اهل و‌عیال مومنش در منزل هزاران بار با ارزش تر از گریه کردن است نعمات خدا و الطافش در حق خودمان را یاد کنیم و‌شاد و‌شاکر باشیم 🕋🌺🕋🌺🕋🌺 سخنان عجیب عارف بالله حضرت آیه الله قرهی( حفظه الله تعالی): خوبان این دوره از خوبان دوره پیغمبر(ص) بَرترند و بَدان این دوره، از بَدان آن دوره بدترند 🕋🌺🕋🌺🕋🌺 خدا گواه است ببینید در چه دورانی زندگی می کنیم،این دوران، دورانی است که امام را دیدیم. جوان های عزیز! خدا گواه است اینها شوخی نیست، 🕋🌺🕋🌺🕋🌺 والله تالله بالله این ها مال همان « أَ لَسْتُ بِرَبِّكُـمْ قالُـوا بَلَـي »است که آن‌جا گفتیم و إلّا چرا پانصد سال پیش ، هزار سال پیش دنیا نیامدیم؟! شوخی نیست ، از صلبی به صلبی،از صلبی به صلبی بیاییم و بیاییم تا الآن دنیا بیاییم، چگونه است؟! 🕋🌺🕋🌺🕋🌺 من حرف امام را می زنم ، بروید در صحیفه امام بخوانید، امام می‌فرمایند : خوبان این دوره از خوبان دوره پیغمبر برترند. امّا عزیزان! این را هم بدانید که اگر بد هم بشوند و مخالفت کنند ، از بدان آن ها ، بدتر خواهند بود. 🕋🌺🕋🌺🕋🌺 من همین طوری بیان می کنم و خدا گواه است به فرد خاصی کار ندارم ، * اگر کسانی امروز با امام راحل عظیم الشأنمان و راه او و با امام المسلمین مخالفت کنند ، از منافقین و آن کسانی که آنطور بودند، بدتر هستند، هیچ شکی نکنید که بدتر هستند.* 🕋🌺🕋🌺🕋🌺 اگر امام می‌فرمایند: خوبانش، بهتر هستند، بدانید که اگر کسی در این دوره بد باشد، از بدان آن دوره ، بدتر است. 🕋🌺🕋🌺🕋🌺 کما این که خصوصی هم برای بعضیها بیان کردم که گفتند : یک کسی در جهنّم هست ( برای حالا نیست ، برای قبلی‌ها است) و بیرون هم نمی‌آید. وقتی در این نظام مهدوی که مؤسّس آن حضرت صاحب(روحی له الفداء) است ،خراب‌کاری کنی، همین می‌شود. 🕋🌺🕋🌺🕋🌺 🌴گوهر معرفت🌴 والسلام علیکم و رحمة‌الله وبرکاته
💢 برخی از حضرت حجت علیه السلام 💠 ابوخالد كابلى از امام باقر علیه السلام روایت می کند که ایشان فرمود: 👈 آنگاه که قائم ما قيام کند، دست خویش را بر سرِ مردم می گذارد و بدان وسيله عقل هاى آنان را جمع و خِرد و ادراک شان را کامل می کند. ✍️ مختصر البصائر، ص ۳۱۹ الخرائج و الجرائح، ج‏ ۲ ص ۸۴۰ 💠 امام صادق علیه السلام فرمود: 👈 علم، بيست و هفت حرف است و همه ی آنچه پیامبران آورده اند دو حرف باشد، پس مردم تا امروز به جز دو حرف را آگاه نیستند. آنگاه که قائمِ ما علیه السلام قيام کند، بيست و پنج حرف ديگر را خارج، و آن را در ميان مردم منتشر می سازد. و آن دو حرف را به آنها ضميمه می کند تا آنکه بيست و هفت حرف را منتشر نماید 📚📚 منابع مختصر البصائر ص ۳۲۰ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏ ۵۲ ص ۳۳۶ 💠 ابو ربیع شامی گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود: 👈به راستی هنگامى كه قائم ما قيام کند، خداوند عزّ و جل برای شیعیان ما در قدرت گوش ها و دیده گان شان می افزاید تا آنجا که بین آنها و قائم علیه السلام هیچ پیک و قاصدی نباشد و قائم علیه السلام با آنها سخن می گوید و آنها می شنوند و او را می بینند در حالی که حضرت در جایِ خودش است. 📚📚 منابع الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏ ۸ ص ۲۴۰ الخرائج و الجرائح، ج‏ ۲ ص ۸۴۰ 💠 امام باقر عليه السلام فرمود 👈هر کس قائم اهل بیتم را درک کند، اگر بیماری داشته باشد برطرف می شود و چنانچه ضعيف باشد نيرومند می گردد. 📚📚 منابع الخرائج و الجرائح، ج‏ ۲ ص ۸۳۹ مختصر البصائر، ص ۳۱۹ 💠 امام باقر علیه السلام فرمود 👈هنگامی که امرِ ما واقع شود و مهدیِ ما (علیه السلام) بیاید، هر مرد از شیعیانِ ما پُردل تر از شیر، و بُرنده تر از سرنیزه خواهد بود. با قدم هایش دشمنِ ما را پایمال می کند و با دستانش آنان را می زند و از بین می برد و این، در هنگام نزول رحمت خداوند و گشایشِ او بر بندگان محقق خواهد شد. 📚📚 منابع بصائر الدرجات في فضائل آل محمد (ص) ج‏ ۱ ص ۲۴ بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏ ۵۲ ص ۳۱۸ ╭─┅🍃🌸🍃┅─╮ @kanalemahdavi ╰─┅🍃🌸🍃┅─╯
سلام به همگی
فضائل علوی: 📑 وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی اللّه علیه وآله ‏ وَ مَنْ صَافَحَ مُحِبّاً لِعَلِيٍّ سلام اللّه علیه غَفَرَ اللَّهُ لَهُ وَ أَدْخَلَهُ الْجَنَّةَ بِغَيْرِ حِسَاب‏. 💢 رسول خدا صلّی الله علیه و آله : هر کس با محبّ امیرالمؤمنین علی سلام اللّه علیه دست دهد ، خداوند او را می آمرزد و بدون حساب به بهشت وارد می کند . 📕إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي) 2/257
کلام نور: امام صادق (علیه السلام) فرمود : روز غدیر خم عید بزرگ خداست ، خدا پیامبرى مبعوث نکرده ، مگر ینکه این روز را عید گرفته و عظمت آن را شناخته و نام این روز در آسمان ، روز عهد و پایمان و در زمین ، روز پایمان محکم و حضور همگانى است
🔴🔴🔴🔴🔴 خبر فوری .. شکستی دیگر در کارنامه اسراییل.. بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی کابینه جنگ اسراییل را منحل کرد.. اسراییل به ۸۰سالگی نخواهد رسید 🔴🔴🔴🔴🔴
مبشرات ظهور(گفتمان مهدویت) 🕋🕋🕋🕋🕋🕋🕋🕋🕋🕋🕋🕋🕋 بسم الله الرحمن الرحیم خبری بزرگ در شرف وقوع است صدقه بدهید خیر است ان شاءالله خبری به نفع جبهه دین و اسلام و مقاومت الهی عظم البلاء بزودی در همین نزدیکی شاهد این خبر بسیار بزرگ و مهم خواهیم بود 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 اسرائیل نابود شد گل و شیرینی پخش کنید. آن روز شادی مسلمانان جهان خواهد بود خبر تمامی شبکه های تلویزیونی و جراید و روزنامه ها خواهد شد. حتی خبر اول تمامی شبکه های معاند کانال گفتمان مهدویت بشارت‌های ظهور 🕋🕋🕋🕋🕋🕋🕋🕋🕋🕋🕋🕋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 ♨️چرا غدیر عیدالله اکبر است؟ 👌 سخنرانی بسیار شنیدنی 🎙رهبر معظم انقلاب ╭─┅🍃🌸🍃┅─╮ @kanalemahdavi ╰─┅🍃🌸🍃┅─╯
1_1324272638.mp3
3.16M
زیارت‌امین‌الله۩ 🎙علی‌فانی ❤️ ╭─┅🍃🌸🍃┅─╮ @kanalemahdavi ╰─┅🍃🌸🍃┅─╯
🔴 تا قیام منتقم، محروم از برکات عید 🌕 امام صادق عليه السلام: آن‌گاه كه امام حسين صلوات ﷲ علیه با ضربه شمشیر از پا افتاد و سرش را جدا نمودند، منادى از درون عرش ندا داد: هان اى امّت سرگردان گمراه بعد از پيامبرشان! خداوند شما را براى عيد قربان و فطر توفيق ندهد؛ سپس حضرت فرمودند: سرانجام آنان توفيق نيافتند و توفيق نخواهند يافت تا آن‌گاه كه منتقم خون حسين عليه السلام براى خون‌خواهى قيام كند. لَمَّا ضُرِبَ اَلْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ بِالسَّيْفِ فَسَقَطَ رَأْسُهُ ثُمَّ اُبْتُدِرَ لِيُقْطَعَ رَأْسُهُ نَادَى مُنَادٍ مِنْ بُطْنَانِ اَلْعَرْشِ أَلاَ أَيَّتُهَا اَلْأُمَّةُ اَلْمُتَحَيِّرَةُ اَلضَّالَّةُ بَعْدَ نَبِيِّهَا لاَ وَفَّقَكُمُ اَللَّهُ لِأَضْحًى وَ لاَ لِفِطْرٍ قَالَ ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ فَلاَ جَرَمَ وَ اَللَّهِ مَا وُفِّقُوا وَ لاَ يُوَفَّقُونَ حَتَّى يَثْأَرَ ثَائِرُ اَلْحُسَيْنِ. 📗الکافی، ج ۴، ص ۱۷۰ ✅ خطاب منادی به امّت ظالمی است که عترت پیامبر را کشته‌اند؛ یعنی پیروان ابوبکر و عمر؛ پس سُنّیان هستند که خداوند هرگز توفیق کسب برکات دو عید قربان و فطر را به آنان نخواهد داد. ╭─┅🍃🌸🍃┅─╮ @kanalemahdavi ╰─┅🍃🌸🍃┅─╯
حال و هوای مردم آخرالزمان.mp3
2.66M
🎙 آیت الله 🔖 حال و هوای مردم آخرالزمان‼️ 🌹 ╭─┅🍃🌸🍃┅─╮ @kanalemahdavi ╰─┅🍃🌸🍃┅─╯
‌‌💢🔸 🔸💢 حرم مطهر حضرت علیه‌السلام نعمت بزرگ و گران‌قدری است که در اختیار ایرانی‌هاست، عظمتش را خدا می‌داند، به‌حدی که علیه‌السلام می‌فرماید: «زِیارَةُ أَبی أَفْضَلُ مِنْ زِیارَةِ الْحُسَینِ علیه‌السلام لأِن الْحُسَینَ علیه‌السلام یزُورُهُ الْعامةُ وَ الْخاصةُ، وَ أَبی لایزُورُهُ إِلا الْخاصةُ؛ زیارت پدرم از زیارت امام حسین علیه‌السلام افضل است، زیرا امام حسین علیه‌السلام را عامه و خاصه زیارت می‌کنند، ولی پدرم را جز خاصه (شیعیان دوازده امامی) زیارت نمی‌کنند». لذا از ضریح آن حضرت بیشتر از ضریح امام حسین علیه‌السلام ظاهر می‌شود. بنابراین، ایرانی‌ها باید نعمت حرم حضرت امام رضا علیه‌السلام را که زیارت آن برایشان فراهم است، مغتنم بشمارند. در محضر بهجت، ج1، ص 328 ╭─┅🍃🌸🍃┅─╮ @kanalemahdavi ╰─┅🍃🌸🍃┅─╯
جهاد تبیین ازوظایف منتظران.mp3
430.3K
‌ آیا شناخت دشمن و جهاد تبیین از وظایف منتظران میباشد⁉️ ⭕️ پاسخ: ╭─┅🍃🌸🍃┅─╮ @kanalemahdavi ╰─┅🍃🌸🍃┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌 یادمان نرود که مهمترین، بالاترین و باارزشترین عمل در این شب ،خواندن دعای فرج و توجه به حضرت بقیه الله الاعظم می باشد 🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ ☀️اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ وَبَرِحَ الْخَفاءُ  وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاءُوَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيان وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ . ♦️اگرهمگی یڪدل و یڪصدا برای ظهوردعاڪنیم🌸🍃🌸🍃 قطعاً امرشریف ظهوربه زودی محقق خواهدشد . ╭─┅🍃🌸🍃┅─╮ @kanalemahdavi ╰─┅🍃🌸🍃┅─╯
※  بِسْــمِ اللهِ الرَّحْــمٰنِ الرَّحیـــمْ ※
در غم هجر رُخ ماه تو، در سوز و گُدازیم تا به کی‌ زین غم جانکاه، بسوزیم و بسازیم؟ 🖊امام‌خمینی(ره) 🏝به امید سپیده‌ی سبزی که در پرتو ظهورتان چشم بگشاییم و زمین را آیینه بارانِ لبخند ببینیم و صدای خنده‌ی کودکان و آواز مرغان شادی و هلهله‌ی فرشتگان، زمین را پر کرده باشد و ما اندوه را برای همیشه فراموش کنیم به همین زودی ... به همین نزدیکی ...🏝 ╭─┅🍃🌸🍃┅─╮ @kanalemahdavi ╰─┅🍃🌸🍃┅─╯
AUD-20221007-WA0007.mp3
1.78M
💐عهد و پیمانی روزانه با امام زمان عج با خواندن دعای عهد 🌸 🎙دعای "عهــــد" با نوای استاد فرهمند ╭─┅🍃🌸🍃┅─╮ @kanalemahdavi ╰─┅🍃🌸🍃┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰روز سه شنبه روز زیارتی 🌸امام زین العابدین علیه السلام 🌸امام محمدباقر علیه السلام 🌸امام جعفرصادق علیه السلام دعا 🤲 🕊🌸الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍ‌سلام‌الله‌علیها‌🤲 ╭─┅🍃🌸🍃┅─╮ @kanalemahdavi ╰─┅🍃🌸🍃┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 «بت‌پرستی نوین» 👤 استاد 🕋 کعبه بدون امام به درد نمی‌خوره... باید تو حج هم دلت دنبال امام زمانت باشه... ╭─┅🍃🌸🍃┅─╮ @kanalemahdavi ╰─┅🍃🌸🍃┅─╯
تکامل عقل بعدازظهور.mp3
420.4K
آیا بعد از ظهور عقل‌ها کامل می‌شود⁉️ ⭕️ پاسخ: ╭─┅🍃🌸🍃┅─╮ @kanalemahdavi ╰─┅🍃🌸🍃┅─╯
مداحی_آنلاین_حب_امیرالمومنین_حجت.mp3
4.48M
🌸 ♨️حب امیرالمومنین علی(ع) 👌 بسیار شنیدنی 🎙حجت‌الاسلام ╭─┅🍃🌸🍃┅─╮ @kanalemahdavi ╰─┅🍃🌸🍃┅─╯
YEKNET.IR - sorood 2 - eide ghadir 1400.05.06 - mohammad reza taheri.mp3
9.13M
🌸 💐نفس نفس به شما وابسته‌ام 💐به دامنت گره خورده دستم 🎙 👏 👌فوق زیبا ╭─┅🍃🌸🍃┅─╮ @kanalemahdavi ╰─┅🍃🌸🍃┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بریم داستان بسیار زیبای تنها در میان داعش رو با هم بخونیم داستانی ناموسی از به دام افتادن یک زن شیعه در بین کفتارهای داعش بسیار جذابه از دست ندید.. ان شاءالله هر روز قسمت‌هایی از این داستان جذاب در کانال می‌فرستیم 👇👇👇👇 ╭─┅🍃🌸🍃┅─╮ @kanalemahdavi ╰─┅🍃🌸🍃┅─╯
📚 📖 1️⃣ این داستان برگرفته از حوادث حقیقی خرداد تا شهریور سال ۱۳۹۳ در شهر آمِرلی عراق بود که با خوشه چینی از خاطرات مردم مقاوم و رزمندگان دلاور این شهر، به ویژه فرماندهی بینظیر سپهبد شهید قاسم سلیمانی در قالب داستانی عاشقانه روایت شد. پیشکش به روح مطهر همه شهدای مدافع حرم، شهدای شهر آمرلی و شهید عزیزمان حاج قاسم سلیمانی آمرلی در زبان ترکمن یعنی امیری علی؛ امیر من علی (ع) است. وسعت سرسبز باغ در گرمای دلچسب غروب، تماشاخانه ای بود که هر چشمی را نوازش میداد. خورشید پس از یک روز آتشبازی در این روزهای گرم آخر بهار، رخساره در بستر آسمان کشیده و خستگی یک روز بلند بهاری را خمیازه میکشید. دست خودم نبود که این روزها در قاب این صحنه سِحرانگیز، تنها صورت زیبای او را میدیدم! حتی بادی که از میان برگ سبز درختان و شاخه های نخلها رد میشد، عطر عشق او را در هوا رها میکرد و همین عطر، هر غروب دلتنگم میکرد! دلتنگ لحن گرمش، نگاه عاشقش، صدای مهربان و خنده های شیرینش! چقدر این لحظات تنگ غروب سخت میگذشت تا شب شود و او برگردد و انگار همین باد، نغمه دلتنگیام را به گوشش رسانده بود که زنگ موبایلم به صدا در آمد. همانطور که روی حصیر کف ایوان نشسته بودم، دست دراز کردم و گوشی را از گوشه حصیر برداشتم. بعد از یک دنیا عاشقی، دیگر میدانستم اوست که خانه قلبم را دق الباب میکند و بی آنکه شماره را ببینم، دلبرانه پاسخ دادم :»بله؟« با نگاهم همچنان در پهنه سبز و زیبای باغ میچرخیدم و در برابر چشمانم، چشمانش را تجسم میکردم تا پاسخم را بدهد که صدایی خشن، خماری عشق را از سرم پراند :»الو...« هر آنچه در خانه خیالم ساخته بودم، شکست. نگاهم به نقطه ای خیره ماند، خودم را جمع کردم و اینبار با صدایی محکم پرسیدم :»بله؟ تا فرصتی که بخواهد پاسخ بدهد، به سرعت گوشی را از کنار صورتم پایین آورده و شماره را چک کردم، ناشناس بود. دوباره گوشی را کنار گوشم بردم و شنیدم با همان صدای زمخت و لحن خشن تکرار میکند :»الو... الو...« از حالت تهاجمی صدایش، کمی ترسیدم و خواستم پاسخی بدهم که خودش با عصبانیت پرسید :»منو می شناسی؟؟؟« ذهنم را متمرکز کردم، اما واقعاً صدایش برایم آشنا نبود که مردد پاسخ دادم :»نه!« و او بلافاصه و با صدایی بلندتر پرسید :»مگه تو نرجس نیستی؟؟؟« از اینکه اسمم را میدانست، حدس زدم از آشنایان است اما چرا انقدر عصبانی بود که دوباره با حالتی معصومانه پاسخ دادم :»بله، من نرجسم، اما شما رو نمیشناسم!« که صدایش از آسمان خراش خشونت به زیر آمد و با خندهای نمکین نجوا کرد :»ولی من که تو رو خیلی خوب میشناسم عزیزم!« و دوباره همان خنده های شیرینش گوشم را پُر کرد. دوباره مثل روزهای اول مَحرم شدنمان دلم لرزید که او در لرزاندن دل من بهشدت مهارت داشت. چشمانم را نمیدید، اما از همین پشت تلفن برایش پشت چشم نازک کردم و با لحنی غرق ناز پاسخ دادم :»از همون اول که گوشی زنگ خورد، فهمیدم تویی!« با شیطنت به میان حرفم آمد و گفت :»اما بعد گول خوردی!« و فرصت نداد از رکب عاشقانه ای که خورده بودم دفاع کنم و دوباره با خنده سر به سرم گذاشت :»من همیشه تو رو گول میزنم! همون روز اولم گولت زدم که عاشقم شدی!« و همین حال و هوای عاشقیمان در گرمای عراق، مثل شربت بود؛ شیرین و خنک! خبر داد سر کوچه رسیده و تا لحظاتی دیگر به خانه میآید که با دستپاچگی گوشی را قطع کردم تا برای دیدارش مهیا شوم. از همان روی ایوان وارد اتاق شدم و او دستبردار نبود که دوباره پیامگیر گوشی به صدا در آمد. در لحظات نزدیک مغرب نور چندانی به داخل نمیتابید و در همان تاریکی، قفل گوشی را باز کردم که دیدم باز هم شماره غریبه است. دیگر فریب شیطنتش را نمیخوردم که با خنده ای که صورتم را پُر کرده بود پیامش را باز کردم و دیدم نوشته است :»من هنوز دوستت دارم، فقط کافیه بهم بگی تو هم دوستم داری! اونوقت اگه عمو و پسرعموت تو آسمونا هم قایمت کنن، میام و با خودم می برمت! _ عَدنان» برای لحظاتی احساس کردم در خلائی در حال خفگی هستم که حال من شوهر داشتم و نمیدانستم عدنان از جانم چه میخواهد؟ در تاریکی و تنهایی اتاق، خشکم زده و خیره به نام عدنان، هرآنچه از او در خاطرم مانده بود، روی سرم خراب شد. حدود یک ماه پیش، در همین باغ، در همین خانه برای نخستین بار بود که او را میدیدم. وقتی از همین اتاق قدم به ایوان گذاشتم تا برای میهمان عمو چای ببرم که نگاه خیره و ناپاکش چشمانم را پُر کرد، طوری که نگاهم از خجالت پشت پلکهایم پنهان شد. کنار عمو ایستاده و پول پیش خرید بار توت را حساب میکرد. عمو همیشه از روستاهای اطراف آمِرلی مشتری داشت و مرتب در باغ رفت و آمد میکردند اما این جوان را تا آن روز ندیده بودم. 👇
مردی لاغر و قدبلند، با صورتی به شدت سبزه که زیر خط باریکی از ریش و سبیل، تیره تر به نظر میرسید. چشمان گود رفته اش مثل دو تیله کوچک سیاه برق میزد و احساس میکردم با همین نگاه شرش برایم چشمک میزند. از شرمی که همه وجودم را پوشانده بود، چند قدمی عقبتر ایستادم و سینی را جلو بردم تا عمو از دستم بگیرد. سرم همچنان پایین بود، اما سنگینی حضورش آزارم میداد که هنوز عمو سینی را از دستم نگرفته، از تله نگاه تیزش گریختم. از چهارسالگی که پدر و مادرم به جرم تشیع و به اتهام شرکت در تظاهراتی علیه صدام اعدام شدند، من و برادرم عباس در این خانه بزرگ شده و عمو و زن عمو برایمان عین پدر و مادر بودند. روی همین حساب بود که تا به اتاق برگشتم، زن عمو مادرانه نگاهم کرد و حرف دلم را خواند : »چیه نور چشمم؟ چرا رنگت پریده؟« رنگ صورتم را نمیدیدم اما از پنجه چشمانی که لحظاتی پیش پرده صورتم را پاره کرده بود، خوب میفهمیدم حالم به هم ریخته است. زن عمو همچنان منتظر پاسخی نگاهم میکرد که چند قدمی جلوتر رفتم. کنارش نشستم و با صدایی گرفته اعتراض کردم :»این کیه امروز اومده؟« زن عمو همانطورکه به پشتی تکیه زده بود، گردن کشید تا از پنجره های قدی اتاق، داخل حیاط را ببیند و همزمان پاسخ داد : »پسر ابوسیفِ، مث اینکه باباش مریض شده این میاد واسه حساب کتاب.« و فهمید علت حال خرابم در همین پاسخ پنهان شده که با هوشمندی پیشنهاد داد :»نهار رو خودم براشون میبرم عزیزم!« خجالت میکشیدم اعتراف کنم که در سکوتم فرو رفتم اما خوب میدانستم زیبایی این دختر ترکمن شیعه، افسار چشمانش را آن هم مقابل عمویم، اینچنین پاره کرده است. تلخی نگاه تندش تا شب با من بود تا چند روز بعد که دوباره به سراغم آمد. صبح زود برای جمع کردن لباسها به حیاط پشتی رفتم، در وزش شدید باد و گرد و خاکی که تقریباً چشمم را بسته بود، لباسها را در بغلم گرفتم و به سرعت به سمت ساختمان برگشتم که مقابم ظاهر شد. لب پله ایوان به ظاهر به انتظار عمو نشسته بود و تا مرا دید با نگاهی که نمیتوانست کنترلش کند، بلند شد. شال کوچکم سر و صورتم را به درستی نمیپوشاند که من اصلا انتظار دیدن نامحرمی را در این صبح زود در حیاطمان نداشتم. دستانی که پر از لباس بود، بادی که شالم را بیشتر به هم میزد و چشمان هیزی که فرصت تماشایم را لحظه ای از دست نمیداد. با لبخندی زشت سلام کرد و من فقط به دنبال حفظ حیا و حجابم بودم که با یک دست تلاش میکردم خودم را پشت لباسهای در آغوشم پنهان کنم و با دست دیگر شالم را از هر طرف میکشیدم تا سر و صورتم را بیشتر بپوشاند. آشکارا مقابل پله ایوان ایستاده بود تا راهم را سد کرده و معطلم کند و بی پروا براندازم میکرد. در خانه خودمان اسیر هرزگی این مرد اجنبی شده بودم، نه میتوانستم کنارش بزنم نه رویش را داشتم که صدایم را بلند کنم. دیگر چاره ای نداشتم، به سرعت چرخیدم و با قدم هایی که از هم پیشی میگرفتند تا حیاط پشتی تقریباً دویدم و باورم نمیشد دنبالم بیاید! دسته لباسها را روی طناب ریختم و همانطور که پشتم به صورت نحسش بود، خودم را با بند رخت و لباسها مشغول کردم بلکه دست از سرم بردارد، اما دست بردار نبود که صدای چندش آورش را شنیدم : »من عدنان هستم، پسر ابوسیف. تو دختر ابوعلی هستی؟« دلم میخواست با همین دستانم که از عصبانیت گُر گرفته بود، آتشش بزنم و نمیتوانستم که همه خشمم را با مچاله کردن لباسهای روی طناب خالی میکردم و او همچنان زبان میریخت : »امروز که داشتم میومدم اینجا، همش تو فکرت بودم! آخه دیشب خوابت رو میدیدم!« شدت تپش قلبم را دیگر نه در قفسه سینه که در همه بدنم احساس میکردم و این کابوس تمامی نداشت که با نجاستی که از چاه دهانش بیرون میریخت، حالم را به هم زد : »دیشب تو خوابم خیلی قشنگ بودی، اما امروز که دوباره دیدمت، از تو خوابم قشنگتری!« نزدیک شدنش را از پشت سر به وضوح حس میکردم که نفسم در سینه بند آمد و فقط زیر لب »یاعلی« میگفتم تا نجاتم دهد. ادامه دارد... ✍ 💢