. 🕊 تلاوت آیات قرآن ڪریم ؛
۩ بــِہ نـیّـت
برادرشھیدابراهیمهادے 🌿'
#صفـــ۵۱ــفحه 📚
•﴿رفیقشھیدمابراهیمهادے﴾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‹🌧️↷
میگفتاگھبرآیخدآڪارڪنۍ🖐🏼
شھآدتمیآدبغلتمےگیرھ :)
آخرشمیشےالگویِچندتاجوون🌱•
ڪھآرزویشھآدتدآرن!
همینقدرقشنگودلبر🥲♥️
خدآهمہچیومیچینھوآست☕️•
توفقطبآیدبرآیخودشڪآرڪنے... !
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#کانال_کمیل
✾✾࿐༅🍃🖤🍃༅࿐✾✾
@kanalkomeiliha
✾✾࿐༅🍃🖤🍃༅࿐✾✾
دوباره شد خون به پا غزه شده کرب و بلا
دوباره آب بسته شد دوباره شد خون دل ما
دوباره چشم حرامی به حرم وا شده
دوباره دست عدو به کودکان وا شده
مهدی بیا مهدی بیا مهدی بیا مهدی بیا
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#کانال_کمیل
✾✾࿐༅🍃🖤🍃༅࿐✾✾
@kanalkomeiliha
✾✾࿐༅🍃🖤🍃༅࿐✾✾
شهیدان راه آزادی قدس ،حاج قاسم سلیمانی، جهاد مغنیه ، زاهدی
بنگر که چقدر خنده هایشان شیرین است
خنده هایی از جنس بهشت و بهشتیانی بر روی زمین
🕊🕊
آن کس که دلش را گرهی زد به آن مَرد
او آن گره را به آسمان برد
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#کانال_کمیل
✾✾࿐༅🍃🖤🍃༅࿐✾✾
@kanalkomeiliha
✾✾࿐༅🍃🖤🍃༅࿐✾✾
این روزها واژه کل ارض کربلا و کل یوم عاشورا، برایمان بهتر تداعی می شود.
اکنون در قرن ۲۱ بیش از دو میلیون نفر در محاصره یزیدیان زمانند.
اگر یزیدیان آن زمان آب را بستند، یزیدیان این زمان غیر از آب ، برق ، غذا ، دارو ، راه امداد و نجات مصدومان و مجروحان را به روی مسلمانان بسته اند.
خدایا خودت تسکین بخش اندوهشان باش.
خدایا بر درد مجروحانشان، مرهم باش.
خدایا خودت راه نجاتی باز کن.
خودت فریادرسشان باش.
خودت فرجی حاصل کن.
خودت پناهشان باش.
خودت یاورشان باش.
خدایا درود و رحمت و رضوانت ارزانی شهدای راهت و نزول آتش خشمت بر سر کودک کشان صهیونیسم و حامیان و طرفدارانشان باد.
خدایا؛ دردناکترین عذابت را بر یزیدیان زمان نازل و ما را در عذاب دادنشان سهیم بگردان.
آمین یا رب العالمین
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#کانال_کمیل
✾✾࿐༅🍃🖤🍃༅࿐✾✾
@kanalkomeiliha
✾✾࿐༅🍃🖤🍃༅࿐✾✾
☘ امام رضا علیه السلام فرمودند:
اگر کسی قادر بر کفاره گناهان خویش نباشد، بسیار #صلوات بفرستد چرا که صلوات فرستادن گناهان را می ریزاند.
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#کانال_کمیل
✾✾࿐༅🍃🖤🍃༅࿐✾✾
@kanalkomeiliha
✾✾࿐༅🍃🖤🍃༅࿐✾✾
🕊 شهدا رفقای خوبی هستند و شما را برای خودتان می خواهند نه برای خودشان و از ما انتظاری ندارند جز، تقرب به سوی خدا.
👈 شما هم می تونید با ارسال پیام رفقای شهیدتان را معرفی کنید.
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#کانال_کمیل
✾✾࿐༅🍃🖤🍃༅࿐✾✾
@kanalkomeiliha
✾✾࿐༅🍃🖤🍃༅࿐✾✾
🌿 خوشبختی درون توست
آن را ز بیگانه مجوی
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#کانال_کمیل
✾✾࿐༅🍃🖤🍃༅࿐✾✾
@kanalkomeiliha
✾✾࿐༅🍃🖤🍃༅࿐✾✾
🌱 علامه طباطبایی:
هر گاه مشکلات و بلاها به شما هجوم آوردند و در حصار آن قرار گرفتید، سیل صلوات بر محمد و آل محمد به راه اندازید، تا سیل صلوات، بلاها را با خود ببرد.
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#کانال_کمیل
✾✾࿐༅🍃🖤🍃༅࿐✾✾
@kanalkomeiliha
✾✾࿐༅🍃🖤🍃༅࿐✾✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این صحبتهای سِید حسن نصرالله رو گوش بدید و لذت ببرید 💛
ما خدا داریم
ارتباط با او به همین ساده گی
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#کانال_کمیل
✾✾࿐༅🍃🖤🍃༅࿐✾✾
@kanalkomeiliha
✾✾࿐༅🍃🖤🍃༅࿐✾✾
هدایت شده از شهید رحمان مدادیان (عمو رحمان)
. ﷽
#رمانناحله✨🌿
خلاصه:
داستان فاطمه دختری هست با حجاب معمولی و بی خبر از دنیا و ماجرایی که قراره به سوی اون بیاد 🤕
):🌱فاطمه داستان ما پدرش یکی از قاضی های حرفه ای و عالیه 👨⚖و مادرش پرستار 👩⚕
فاطمه با ریحانه و محمد دهقان آشنا میشه کم کم ازشون الگو می گیره 😇تا اینکه می بینه قلب و دلش لرزید اونم واسه محمد داستانمونم که یه پاسدار و مدافع حرم با زندگی سخت هست😪 و محمد هم عاشق فاطمه مون میشه و با هزاران سختی و اختلاف سنی زیاد با هم ازدواج می کنن🤩 اما این آقای عاشق بعد از مدتی برای دفاع از حرم حضرت زینب سلام الله علیها راهی سوریه میشه و در آخر شهید میشه ...🥀
|:«رمانی بسیار زیبا که ارزش خوندن داره 😍»:|
تاریخ شروع رمان: همین امشب ۱۴ مرداد
حوالی ساعت ۱۰ شب 😍
در کانال شهید رحمان مدادیان
👇👇
@shahidmedadian
https://eitaa.com/joinchat/1852440749Cc4937a5cdc
#رمان
#عاشقانهمذهبی
#یازهراس
⚘﷽⚘ #سلام_بر_ابراهیم
ابراهيم را در محل همه ميشناختند
هر كسی با اولين برخورد عاشق مرام و رفتارش ميشد ...
هميشه خانه ابراهيم پُر از رفقا بود
بچههايی كه از جبهه می آمدند قبل از اينكه به خانه خودشان بروند به ابراهيم سر ميزدند ...
يك روز صبح امام جماعتِ مسجدِ محمديه (شـهدا) نيامده بود مردم به اصرار ، ابراهيم را فرستادند جلو و پشت سر او نمـاز خواندند ... وقتی حاج آقا مطلع شد خيلی خوشحال شد و گفت: بنده هم اگر بودم افتخار ميكردم كه پشت سر آقای هادی نماز بخوانم.
📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم
#شهید_ابراهیم_هادی🌷
@kanalkomeiliha
#علمدارکانال_کمیل
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
🍀یک روز مدیر مدرسه راهنمائی پیش من آمد. با من صحبت کرد و گفت: تو رو خدا، شما که برادر آقای هادی هستید با ایشان صحبت کنید که برگردد مدرسه!
🌼گفتم: مگه چی شده؟ کمی مکث کرد و گفت: حقیقتش، آقا ابراهیم از جیب خودش پول می داد به یکی از شاگردها تا هر روز زنگ اول برای کلاس نان و پنیر بگیرد! آقای هادی نظرش این بود که این ها بچه های منطقه محروم هستند. اکثرا سر کلاس گرسنه هستند. بچه گرسنه هم درس نمی فهمد.
🍃مدیر ادامه داد: من با آقای هادی برخورد کردم. گفتم: نظم مدرسه ما را به هم ریختی، در صورتی که هیچ مشکلی برای نظم مدرسه پیش نیامده بود. بعد هم سرایشان داد زدم و گفتم: دیگه حق نداری اینجا از این کارها بکنی. آقای هادی از پیش ما رفت. بقیه ساعت هایش را در مدرسه دیگری پر کرد.
🌺حالا هم بچه ها و اولیاء از من خواستند که ایشان را برگردانم. همه از اخلاق و تدریس ایشان تعریف می کنند. ایشان در همین مدت کم، برای بسیاری از دانش آموزان بی بضاعت و یتیم مدرسه، وسائل تهیه کرده بود که حتی من هم خبر نداشتم.
🌸با ابراهیم صحبت کردم. حرف های مدیر مدرسه به او را گفتم. اما فایده ای نداشت. وقتش را جای دیگر پر کرده بود.
💐ابراهیم در دبیرستان ابوریحان، نه تنها معلم ورزش، بلکه معلمی برای اخلاق و رفتار بچه ها بود. دانش آموزان هم که از پهلوانی ها و قهرمانی ها معلم خودشان شنیده بودند شیفته او بودند.
📚سلام بر ابراهیم۱
@kanalkomeiliha
#علمدارکانال_کمیل
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
💠برخورد شهید ابراهیم هادی با خانم بد دهن!
پاییز ۱۳۶۱ بود. با موتور به سمت میدان آزادی می رفتیم. می خواستم ابراهیم را برای عزیمت به جبهه به ترمینال غرب برسانم.
یک ماشین مدل بالا از کنار ما رد شد. خانمی کنار راننده نشسته بود که حجاب درستی نداشت. نگاهی به ابراهیم انداخت و حرف زشتی زد. ابراهیم گفت: سریع برو دنبالش! من هم با سرعت به ماشین رفتم. بعد اشاره کردم بزن بغل، با خودم گفتم ابراهیم این دفعه حتما دعوا میکنه.
اتومبیل کنار خیابان ایستاد. ما هم کنار آن توقف کردیم. منتظر برخورد ابراهیم بودم. ابراهیم کمی مکث کرد و بعد همینطور که روی موتور نشسته بود با راننده سلام و احوالپرسی گرمی کرد!
راننده که تیپ ظاهری ما و برخورد خانمش را دیده بود، توقع چنین سلام و علیکی را نداشت. بعد از جواب سلام، ابراهیم گفت: من خیلی معذرت میخوام، خانم شما فحش بدی به من و همه ریشدارها داد. میخوام بدونم که...
راننده حرف ابراهیم را قطع کرد و گفت: خانم بنده غلط کرد، بیجا کرد!
ابراهیم گفت: نه آقا اینطوری صحبت نکن. من فقط میخوام بدونم آیا حقی از ایشان گردن بنده هست؟ یا من کار نادرستی کردم که با من اینطور برخورد کردند؟!
راننده اصلا فکر نمیکرد ما اینگونه برخورد کنیم. از ماشین پیاده شده. صورت ابراهیم را بوسید و گفت: نه دوست عزیز، شما هیچ خطایی نکردی.
ما اشتباه کردیم. خیلی هم شرمنده ایم. بعد از کلی معذرت خواهی از ما جدا شد.
این رفتارها و برخوردهای ابراهیم، آن هم در آن مقطع زمانی برای ما خیلی عجیب بود. اما با این کارها راه درست برخورد کردن با مردم را به ما نشان می داد.
همیشه میگفت: در زندگی، آدمی موفقتر است که در برابر عصبانیت دیگران صبور باشد و کار بی منطق انجام ندهد.
#شهید_ابراهیم_هادی 🌷
کتاب سلام بر ابراهیم جلد۱📚
@kanalkomeiliha
#علمدارکانال_کمیل
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
💐من کوچکترین فرد تیم والیبال مدرسه بودم، و ابراهیم بسیار هوایم را داشت. یک روز بعد از مدرسه که برای تمرین می رفتیم ابراهیم با من خیلی صحبت کرد و مرا نصیحت کرد و گفت:
🌻آقا مهدی، محیط ورزش، محیط معنوی هست. سعی کن کارهایت و ورزش کردنت برای خدا باشد. اگر نمازت رو نخواندی، یا اگر غسل واجب به گردن داری،اول برو پاک شو و بعد.. )
🌿گفتم نه آقا ابراهیم من صبح نماز خواندم، خودم به این مسائل دقت دارم. بعد از تمرین هم نمازم را می خوانم.
📢بعد ابراهیم گفت: نماز ظهرت رو سعی کن اول وقت بخوانی. اصلا بیا از فردا وقتی خواستیم برویم برای تمرین، نمازمان را با جماعت در مسجد بخوانیم..
🌱خیلی خوشحال بودم که محبوب ترین فرد مدرسه و قوی ترین آن ها با من دوست است و مرا راهنمایی می کند.. من کلاس اول دبیرستان بودم و او کلاس چهارم دبیرستان..
📚کتاب سلام بر ابراهیم 2
@kanalkomeiliha
#علمدارکانال_کمیل
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
🌹ابراهیم مادری داشت که بسیار مهربان بود و فرزندش را خیلی دوست داشت.
برادرش میگفت: قبل از تولد ابراهیم به مدت یکسال در منزل یکی از زنان مومن محل مستاجر بودیم.
مادر ما تحت تاثیر این زن باتقوا بسیار در اعمال خود دقت میکرد.
بیشتر مواقع با وضو و مشغول قرآن بود. یکسال بعد از این مراقبتها ابراهیم به دنیا آمد.
شاید برای همین بود که او با بقیه اعضای خانواده تفاوت داشت.
📚سلام بر ابراهیم 2
@kanalkomeiliha
#علمدارکانال_کمیل
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
📖برشی از کتاب سلام بر ابراهیم
از مدرسه برگشتم. دیدم رفقای هم سن من، مثل سید کمال و(شهید) ناصر کرمانی و ... سر کوچه نشسته اند. من هم سراغ آن ها رفتم. بیشترین تفریح جوانان آن روزگار شوخی و خنده و دست انداختن دیگران بود. همین که دور هم نشستیم، یکی از اهالی محل از دور آمد، کت و شلوار شیک و سفید و... تیپ خیلی زیبایی داشت، اما شرایطش عادی نبود!! او آقا....راننده کامیون و همسایه ما بود.
تلو تلو می خورد و به سمت خانه می رفت. کاملاً مشخص بود که حسابی نجاست خورده و حالش بد است. به نزدیک ما که رسید، یکدفعه افتاد توی جوب! ما نگاهش می کردیم و می خندیدیم، توی دلم می گفتم: حقشه.
هیچکس جلو نیامد. تو همین حالت، اون شخص بالا آورد و لباس هایش کثیف تر شد! همینطور که نگاهش می کردیم، یکباره ابراهیم از راه رسید. به محض اینکه ماجرا را فهمید، وارد جوب شد و آقا..را بیرون آورد. ابراهیم آب برداشت و شروع به تمیز کردنش کرد. حسابی که تمیز شد، او را کول کرد و به سمت منزلش برد.
دنبال ابراهیم رفتم. اول کوچه حکیم زاده، نزدیک مسجد باب الجنة منزل آقا... بود. ابراهیم در زد و او را به داخل خانه برد. زن و بچه های آن آقا، بسیار مؤمن و با حجاب بودند. ابراهیم او را روی تخت کنار حیاط گذاشت و هیچ حرفی در مورد کارهای او نزد. بعد هم خداحافظی کرد.
به ماهم اشاره کرد که چیزی به کسی نگویید. او آبروی یه خانواده را خرید....
🔴راوی: یکی از دوستان شهید
📚برگرفته از کتاب سلام بر ابراهیم 2/ص 232
___..🍃🌹🍃..______
@kanalkomeiliha
#علمدارکانال_کمیل
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
🌷کار برای خدا گفتن ندارد🌷
رفته بودم دیدن دوستم . در عملیات منطقه غرب، مجروح شده بود. پای او شدیدا آسیب دیده بود. به محض اینکه مرا دید خوشحال شد و خیلی از من تشکر کرد. دلیل تشکرکردن او را نمیفهمیدم!
✳️دوستم گفت: سید جون خیلی زحمت کشیدی، اگر تو مرا عقب نمیآوردی حتما اسیر میشدم!
گفتم معلوم هست چی میگی؟ من زودتر از بقیه با خودرو مهمات عقب امدم و به مرخصی رفتم.
دوستم با تعجب گفت: نه بابا! خودت بودی. کمکم کردی و زخم پای مرا هم بستی!
اما من هرچه می گفتم: این کار را نکرده ام بی فایده بود. مدتی گذشت. دوباره به حرفای دوستم فکر میکردم.
✅یک دفعه چیزی به ذهنم رسید. رفتم سراغ ابراهیم. او هم در آن عملیات حضور داشت و به مرخصی آمده بود.
با ابراهیم به خانه دوستم رفتیم. به او گفتم: کسی را که باید از او تشکر کنی، آقا ابراهیم است نه من! چون من اصلا آدمی نبودم که بتوانم کسی را هشت کیلومتر! آن هم در کوه با خودم عقب بیارم. برای همین فهمیدم باید کار چه کسی باشد! آدمی کم حرف و هم هیکل من باشد و قدرت بدنی بالایی داشته باشد. من را هم بشناسد. فهمیدم کار خودش است!
اما ابراهیم چیزی نمیگفت.
گفتم: آقا ابرام به جدم! اگر حرف نزنی از دستت ناراحت میشم.
ابراهیم از کار من خیلی عصبانی شده بود! گفت: سید چی بگم؟! بعد مکثی کرد و با آرامش ادامه داد: من دست خالی میآمدم عقب. ایشان در گوشه ای افتاده بود. پشت سر من هم کسی نبود. من تقریبا آخرین نفر بودم. در آن تاریکی خونریزی پایش را با بند پوتین بستم و حرکت کردیم. در راه به من میگفت سید! من هم فهمیدم که باید از رفقای شما باشد. برای همین چیزی نگفتم تا رسیدیم به بچههای امدادگر.
بعد از آن، ابراهیم از دست من خیلی عصبانی شد. چند روزی با من حرفی نمیزد. علتش را می دانستم او همیشه میگفت: کاری که برای خداست گفتن ندارد...
📚برگرفته از کتاب سلام بر ابراهیم.
___..🍃🌹🍃..______
@kanalkomeiliha
#علمدارکانال_کمیل
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
04 Mostanade Soti Shonood (1401-03-05).mp3
17.15M
📗🔈#مستند_صوتی_شنود
قسمت 4⃣
ادامه واقعه سوم..
* از اینکه افراد سرشار از تعفن ولی بی خیال بودند، تعجب کردم.
* خودرو هایی که کاملا تمیز بودند.
* دنبال منشا صدای قهقهه می گشتم.
* موجودی هفت برابر انسان، با قیافه بسیار زشت را دیدم.
* شیطانک هایی که گرد آن موجود طواف می کردند.
* چرا شیطان بلند بلند می خندید.
* ماشین، تمثل از موجود رونده است
* توانم برای از بین بردن ابلیس،ناکام بود
* کثافاتی که با وجود انسانها یکی بودند.
* آنچه می دیدم، تمثل بود نه کشف استار واسرار
* شبکه نور وظلمت که به هم تنیده بودند.
* خانه های نورانی با شعاع نور به هم وصل بودند و از هم انرژی می گرفتند.
* واقعه چهارم
* نورانی ترین نقطه عالم با رائحه ای دیوانه کننده
* تمثل کربلا را زیارت می کردم
* از آن شب ،هر شب کربلا بودم.
* به شفاعت حضرت عبدالعظیم برگشتم.
* یکی بودن کربلا وحرم شاه عبدالعظیم
* اسم و رسم دنیا همه سراب است.
* وقتی برگشتم گناه برایم معنایی نداشت.
* اثر گناه مثل آهن گداخته روی پوست است.
* بعد از برگشت، هرچه اراده می کردم می دیدم.
* با وضو طهارت روحی پیدا می کنیم
* طهارت ظاهر وباطن انسان را در معرض نور خدا قرار می دهد.
* مکان نورانی و عمل نورانی انسان را نورانی می کند.
* مسجد محل صدور نور است.
* حقیقت سلام نماز چیست؟
#استاد_امینی_خواه
#الّلهُــمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَــــالْفَــرَج🤲
⊰🌹🕊🍀⊱
کانال کمیل
. ﷽ #رمانناحله✨🌿 خلاصه: داستان فاطمه دختری هست با حجاب معمولی و
همراهان گرامی این رمان بسیار زیبا و عاشقانه رو از دست ندین
#رمان_ناحله
از امشب تو کانال بارگیری میشه
حتما عضو بشید و به دوستانتون معرفی کنید
👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1852440749Cc4937a5cdc