eitaa logo
کانون وبسیج مداحان وهیئات مذهبی خمینی شهر
523 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
1.7هزار ویدیو
146 فایل
ارتباط با ادمین های کانال 👇👇👇 @H9132091518 @Madaheahlebait
مشاهده در ایتا
دانلود
شکر خدا که نور ولایت به ما رسید الطاف خاندان کرامت به ما رسید وقتی برای خون خدا نوحه‌خوان شدیم بالاترین مقام عبادت به ما رسید اسلام را محرم او زنده کرده است این نکته هم ز پیر طریقت به ما رسید روز ازل که موسِم تقسیم رزق بود از آن میانه، ذکر مصیبت به ما رسید اشکی چکید و این دل تیره شفا گرفت تا قطره‌ای ز زمزم تربت به ما رسید ذکر لبان ما صف محشر بُوَد: حسین بعد از هزار سال که نوبت به ما رسید ما نوکران فاطمه‌ایم و عجب مدار روزی اگر مقام شفاعت به ما رسید :: مَستیم ما ز باده‌ی "احلی من العَسل" اینگونه شد که شهد شهادت به ما رسید از ناله‌ی یتیم حسن زیر سمّ اسب راز وفا و عزّت و غیرت به ما رسید عباس_احمدی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
بسم رب الکرم از خیمه یلی می آید از دل دفتر غیرت مَثَلی می آید سیزده جامِ سبویِ ازلی می آید خوب دقت کنی انگار علی می آید گفت:قاسم پسر شیر جمل‌گیر..،منم من حسینی شده ی دست امام حسنم در سرم شوق عروج است پرم را برسان قاصد از راه بیا و خبرم را برسان برگه ی توصیه ی معتبرم را برسان مادر آن دست‌نویس پدرم را برسان تا ببینند که بیهوده نبود این سخنم من حسینی‌شده ی دست امام حسنم قطره ی اشک تو شد آب وضو..،باور کن ترس لشگر شده پیشِ همه رو..،باور کن دشت پُر می شود از خون عدو..،باور کن جوشنی در خور من نیست عمو..،باور کن زره پیکر من هست همین پیرهنم من حسینی شده ی دست امام حسنم قطره ای بود در آغوش عمو دریا شد رجزی خواند که در قلب حرم غوغا شد گام برداشت و در معرکه طوفان پا شد ضربه‌ های حسنی قاتل ازرق ها شد نعره می زد که سر از کوفی و شامی بزنم من حسینی شده ی دست امام حسنم ناگهان دوره شدن خدعه ی این پیکار است نیت هر که رسیده است به من کشتار است بی هوا سنگ به صورت بخورد..،دشوار است زخم ها زیرِ سرِ نیزه‌ی لاکردار است حک شده با خطِ سرنیزه به روی بدنم من حسینی شده ی دست امام حسنم نقطه بودم که هزاران خطِ مطلب شده ام در بهم‌ریخته‌بودن چه مرتب شده ام فرش پاخورده ی چندین سمِ مرکب شده ام عِینِ موم عسل از حفره لبالب شده ام با عبا هم بخدا جمع نگردید تنم من حسینی شده ی دست امام حسنم بردیا_محمدی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
سنگ‌ها بر سرِ تو مرثیه خوانی کردند نیزه‌ها زار زدند اشک فشانی کردند فصلِ خندیدنِ تو بود نه گُل چیدنِ باد چهره‌ات را چقدر زود خزانی کردند نجمه در خیمه رویِ دامن زینب اُفتاد عمه را اینهمه زخمِ تو کمانی کردند پا مکش روی زمین ، جان به لبم آورده آنچه با روی تو نامردمِ جانی کردند تا که دیدند یتیم حسنی خندیدند دوره کردند و چه بد سنگ پرانی کردند هرچه کردند حریفت نشدند و آخر تشنگی و نظر و نیزه تبانی کردند خوب پیداست از این وضعِ بهم ریخته‌ات اسب‌ها رد شده و سینه تکانی کردند حسن_لطفی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
رکاب از پا عقب مانده چه کراری، عجب گامی بلرزان تیغ خود را تا بلرزد ازرق شامی پیاپی چون جمل دشمن تو را سر می‌دهد ناله دوباره دهر می‌بیند حسن را سیزده ساله دو نیم از برق تیغت شد جیوش الانس و الجنه که جدت بود یا قاسم قسیم النار و الجنه به برق تیغ برانت نشان کن هرچه جوشن را بدین رایت که میبینم درآور کفر دشمن را شباهت تا به آنجایی که در رزم تو سرتاسر فلک فریاد می‌دارد علی اکبر...علی اکبر به بازو نامه ای داری اگر ضرب تو سنگین است بگو باز از لب تشنه که طعم مرگ شیرین است کسی از خیمه سمت تو به حال اضطراب آمد چنان شد قامتت آخر که پایت تا رکاب آمد مسعود_یوسف_پور کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
پا میکشم برخاک آخر نا ندارم.. باید که برخیزم توانش را دارم یک یک تمام دنده هایم را شکستند آنقدر تا خوردم که دیگر جا ندارم روی تن من دو قبیله جنگ کردند پس حق بده دستی ندارم پا ندارم نام حسن را بردم و هی سنگ خوردم یک صورت سالم اگر حالا ندارم ناله زدم اما دهانم را گرفتند هم صحبتی جز سم مرکبها ندارم هرقدر که میشد برایت قد کشیدم تا که نگویی خوش قد و بالا ندارم میخواستم دیگر به تو بابا بگویم میخواستم لب وا کنم اما ندارم! قاسم که بودم حال قسمت قسمتم من.. واضح تر ازاین که شدم معنا ندارم مثل قباله پاره پاره هستم اما یک بوسه بررویم بزن امضا ندارم دیگر جوانان بنی هاشم نداری ای بی کس من اکبر و قاسم نداری سید_پوریا_هاشمی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
سلام‌الله علیهما 🔻 🥀 فلما نظر الحسين علیه‌السلام إليه قد برز اعتنقه و جعلا يبكيان حتى غشي عليهما ثم استأذن الحسين علیه‌السلام في المبارزة فأبى الحسين أن يأذن له فلم يزل الغلام يقبل يديه و رجليه حتى أذن له. 🥀 چون نظر حضرت امام حسين عليه‌السلام به فرزند عزيز برادر بزرگوار خود افتاد كه عازم ميدان كارزار و قتال گروه اشرار گرديده است، دو دست مبارك خود را به گردن مبارك برادرزاده عزيز خود افكند؛ هر دوی آن بزرگوار شروع به گريه و زارى نمودند و اشك حسرت از ديده پردرد و محنت خود به رخسار خويش جارى كردند، و آنقدر گريستند كه هر دوی آن بزرگواران مدهوش به روى زمين افتادند، چون به هوش آمدند آن جوان مصيبت زده از عمّ‌ بزرگوار خود رخصت كارزار گروه اشرار نمود، پس حضرت امام حسين علیه‌السّلام از رخصت دادن ابا و امتناع فرمودند و رخصت قتال و اذن كارزار با گروه بد فعال را ندادند، پس پيوسته آن جوان نيكو خصال دست و پاى آن حضرت را مى ‌بوسيد، عجز و الحاح در طلب و اذن رخصت مى ‌نمود، تا اينكه آن حضرت رخصت دادند. 🥀 فخرج و دموعه تسيل على خديه و هو يقول‏: إن تنكروني فأنا ابن الحسن‏ سبط النبي المصطفى و المؤتمن‏ هذا حسين كالأسير المرتهن‏ بين أناس لا سقوا صوب المزن‏ 🥀 و كان وجهه كفلقة القمر فقاتل قتالا شديدا حتى قتل على صغره خمسة و ثلاثين رجلا. 🥀 پس حضرت قاسم علیه‌السّلام عزم میدان نمود در حالی که اشکهایش بر چهره روان بود و فرمود: اگر مرا نمى‌شناسيد من فرزند حسن عليه‌السّلام، سبط‍‌ جناب پيغمبرِ پسنديده و مؤتمن صلى الله عليه و آله هستم، و این حسین علیه‌السلام است، چون اسیر در بند ميان گروهى كه هرگز از نزول باران ابر رحمت خدا سيراب نباشند. 🥀 رخسار مبارك آن بزرگوار مانند مه شب چهارده مى ‌درخشيد و مشغول كارزار و جنگ سخت شديد و نمايان گرديد، با وجود صغر سنّ‌ و عطش خود سى و پنج نفر از آن ناكسان بدگهر را به آتش دردناك سقر واصل نمود. به روايت ابو‌مخنف هفتاد نفر ناكس از شجاعان لشگر را به درك اسفل جهنم فرستاد. 🥀 قال حميد كنت في عسكر ابن سعد فكنت أنظر إلى هذا الغلام عليه قميص و إزار و نعلان قد انقطع شسع أحدهما ما أنسى أنه كان اليسرى فقال عمرو بن سعد الأزدي و الله لأشدن عليه فقلت سبحان الله و ما تريد بذلك و الله لو ضربني ما بسطت إليه يدي يكفيه هؤلاء الذين تراهم قد احتوشوه قال و الله لأفعلن فشد عليه فما ولى حتى ضرب رأسه بالسيف و وقع الغلام لوجهه و نادى يا عماه. 🥀 حمید گوید: من در ميان لشكر ابن سعد بودم و به اين نوجوان نظر مى‏كردم. او داراى يك پيراهن و لباس و نعلينهائى بود كه بند يكى از آنها گمان مي‌كنم بند نعلين چپ او بود قطع شده بود. عمرو بن سعد ازدى گفت: به خدا قسم من به اين نوجوان حمله می‌كنم. من گفتم: سبحان اللَّه، منظور تو از اين عمل چيست؟ به خدا قسم اگر اين نوجوان مرا بزند من دست به سوى او دراز نخواهم كرد. اين افرادى كه مي‌بينى او را محاصره كرده ‌اند برايش كافى خواهند بود. ولى وى گفت: به خدا قسم من اين كار را خواهم كرد. سرانجام وى به آن نوجوان حمله كرد. او هنوز برنگشته بود كه با شمشير بر فرق او نواخت و آن نوجوان با صورت در افتاد و فرياد زد: يا عماه... 🥀 اما در لهوف آمده است:‌«ابن فضيل ازدى ضربتى بر سر مباركش فرود آورد، که آن را بشكافت، آن نوجوان با صورت به زمين آمد و فریاد زد: يا عمّاه... : 📕 محن‌الابرار 📕 نفس‌المهموم 📕 لهوف کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
خواستم وقتِ تقلایِ تو با شم که نشد با کمی آب پذیرایِ تو باشم که نشد هم جوانمُرده‌ام و هم که خجالت زده‌ام کاش می‌شد که فقط جایِ تو باشم که نشد باد انداخت نقابت  حسنم را دیدم خواستم گرمِ تماشای تو باشم که نشد سیزده سال برایت پدری کردم حیف وقت آن بود که بابایِ تو باشم که نشد آمدی ناله کنی  روی لبت نعل زدند آمدم موقعِ بلوایِ تو باشم که نشد سیزده بار تو را نعل بهَم زد ، گفتم مانع خُردیِ اعضای تو باشم که نشد تا سرِ شانه‌ام انداختمت باز شدی خواستم قدِّ سراپای تو باشم که نشد حسن_لطفی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
زمینه ، سنگین ، واحد ، شور (به همه سبکها خوانده میشود) قاسمم گل سرخِ نشکفته ی یاسمنم گل سیزده ساله ی باغ امام حسنم نور چشم مرتضی گل پسر مجتبایم جان ثار عمویم یار شاه کربلایم گل خوش رنگ و بویم من فدای عمویم ای عمو جان یا حسین (۴) گل رعنای حسن شهید گلگون بدنم مثل پیراهنِ تو پاره پاره می شه تنم عمو جان بذار برم به سوی میدون بلا دیگه دل تو دلم نیست برای دیدن بابا می شوم اینجا پرپر می روم سوی پدر ای عمو جان یا حسین بابا حسن دیدی شد غرقه خون از جفا سرم عمو حسین شکسته شد استخوون پیکرم شَهدِ اَحلی' مِن عَسَل خوردم و دست و پا زدم پدری کن برایم چه زیبا شد شهادتم یتیم مُجتَبایم مَست قالوا بَلایم ای عمو جان یا حسین کربلایی_مرتضی_شاهمندی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
🎼 ☑️بند اول حماسی عمو جان منم من ابنُ الحسن نوجوانِ یل مجتبایم فدایی راه تو ام واسه تو جون فدایم یا مظلوم اشاره کنی داغی رو سینه هاشون میزارم میتونم یه لشکر رو پیشت به زانو در آرم یا مظلوم میخونم رجز مثل فتاحه خیبر اناابن الحسن بن علیُ الحیدر اگه خون بابام بجوشه رو رگهام میشه تارومار با اجازه ت یک لشکر حسین جان ☑️بند دوم عموجون بده اذن میدون به من ای عمو خیلی دیره که از ماتم و غربتت داره بغضم میگیره یامظلوم عموجون تورومن قسم میدم اینجا به پهلوی مادر اجازه بده تا بشم من فدایی اصغر(ع) توراهت بمیرم برا من شیرینه که مهرت رو دارم یه عمره توو سینه می‌دونی بمونم نباشی وای من برا من یه بار ثقیل و سنگینه حسین جان ☑️بندسوم عموجان به زیر پاهاشون همه استخونام شکسته به دادم برس روی سینم یه نامرد نشسته عموجان به زیر پاهاشون همه استخونام شکسته به دادم برس روی سینم یه نامرد نشسته بیا و تنم رو ببین ای عموجون میگم یا عمو با لبای پر از خون ببین که قدم مثل قدّ سقا شد شده له وجودم با نعل اسباشون حسین جان کربلایی_حسین_دلجو کربلایی_مجید_مرادزاده کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
. ع گريه نكن قاسمِ من نبينم اشك ميريزي مادر زانوي غم بغل نگير داري از غصه ميشي پرپر غصه نخور فدات بشم توام به ميدون ميري آخر عزيزِ مادر…. اشكاتو ديگه پاكن جانِ حسن دلخونم نكن اي تازه دامادِ من اصلا با عموت خودم حرف ميزنم پاشو اون لباسِ بابا رو كن به تن گريونم خدا رو شكر ديدم دوماديتو گريونم كه عروست ميميره بي تو ٢ گريونم…. واويلا ، امون اي دل امون اي دل چقدر مثل بابات شدي عمو توواين دمه آخري باشه برو عمو ولي كجا ميخواي بي زره بري تموم ترس من اينه كه از تو نمونه پيكري عزيزِ جوونم… ميترسم كه عمو داغتو ببينم ميترسم كنارِ نعشت بشينم ميترسم شبيه اكبرم بشي و با گريه تو رو هم توو عبا بچينم ميــميـــرم ، با خس خس نفس زدنت ميــميـــرم ، تا زيره نعل ميره بدنت ميــميـــرم ، تا نيزه ميزنن دهنت واويلا… واويلا ، امون اي دل امون اي دل کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
وارث جنگ جمل آئینه دار مجتبی صاحب فضل و کرامات و وقار مجتبی آمده در کربلا تا جان دهد در راه دوست چونکه جان دادن برایش خوشگوار و آرزوست با عمویش گفته بر من اِذن مِیدان می دهی با نگاهی افتخار دادن جان می دهی جان ناقابل چه باشد تا که قربانت کنم هستی خود را فدای روی تابانت کنم اِی عمو جان غُربَتَت از کف رُبوده طاقتم این غمِ تنهائیت کرده کفن بر قامتم دیده ای که قاسمت بوی پدر دارد عمو در رکاب تو دلم شوق سفر دارد عمو تا که اِذن جنگ را آخر ز مولایش گرفت سُمِ مَرکَب ها گلاب از استخوانهایش گرفت یادگار مجتبی هم اِرباً اِربا گشته است چون علی اکبر تن او پخش صحرا گشته است از امام مجتبی هر کس که در دل کینه داشت جای نعلِ مَرکَبَش را روی جسم او گذاشت یادگار مجتبی هم سوی حق پرواز کرد دفتری از عشق را بر روی عالَم باز کرد کربلایی_مرتضی_شاهمندی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG