#حضرت_زهرا س
#مرثیه
گاهی به یک نگاه سخن گفته میشود
ناگفته های شوهر و زن گفته میشود
حالا که ظاهر تو به سنت نمیخورد
راز سه ماهه پیر شدن گفته میشود
دست مرا که بست به دستت قلاف زد!
در این ورم خجالت من گفته میشود
یکروز میرسد که دراین کوچه های تنگ
حتما دلیل بغض حسن گفته میشود
تب کردن از علائم آتش گرفتن است
حال تو از حرارت تن گفته میشود
ای شمع آب رفته ی من!دلخوشم فقط...
به چند استخوان که بدن گفته میشود!
شانه بزن که درد دل بچه ها به تو
درلحظه های شانه زدن گفته میشود
روزی به چادر تو حیا گفته شد ولی..
روزی به چادر تو کفن گفته میشود
سید_پوریا_هاشمی
کانون وبسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
#حضرت_زهرا س
#مرثیه
چشمان تو دو ماهی در غم شناورند
یا دو پیالهی غم ساقی کوثرند
افسوس ای عروس قلیل الجهاز من
اسباب خانهی توو عمرت برابرند
درد تو درد ماست نشانم به آن نشان
شب سرفه میکنی همه از خواب میپرند
آرامش تو را جلوی در به هم زدند
امشب دگر بخواب ملائک دم درند
در بستری ولی بغلت نیست محسنی
این لخته ها به جاش ولی خوب نوبرند
از در همین که میگذرم بغض میکنم
دیوار و میخ آینهی دق حیدرند
تقصیر تو نبود که چشمت کبود شد
میخواستند اشک مرا در بیاورند
آنها که با غلاف به بازوی تو زدند
یک روز میرسد که به دنبال خنجرند
طوری که میدرند لباس حسین را
یک گله گرگ پیکر آهو نمیدرند
وحید_عظیم_پور
کانون وبسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
شور؛ حقیقت شب قدر.mp3
1.87M
#فاطمیه
#امام_عصر علیهالسلام
#شهدا
#شور
حقیقت شب قدر
شبای غریبی که دلم بهونهتو میگیره
هوایی میشه تا که سراغ خونهتو میگیره
روضههای تو میشه انیسم، بارونی میشه چشای خیسم
تا که سراغ حرم بینشونهتو میگیره
کیه که تو رو نشناسه، تو حقیقت شب قدری
مخفی شدی از چشا اما، تو شبای غم مثه بدری
تو حقیقت شب قدری، شب قدری
کی میگه نداری تو صحن و سرا
حرمته تو دل سینهزنا
میبری مدینه دلامونو با یه نگا
زائر توایم به نیابتِ از شهدا
«ام ابیها یا زهرا»
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
بگو به ما هم که چی شنیدن از شما شهیدا
مثه شما، تو جوونی جون دادن برای مولا
قیامتیه همیشه هر جا، برای سربندای یا زهرا
تو خاک «شلمچه» یا تو «زینبیه» و «اَلزَّهرا»
دل تو شکسته نمیشد، اگه که بودیم تو مدینه
دست علی بسته نمیشد، نمیدیدی خونهنشینه
اگه که بودیم تو مدینه، تو مدینه
بیعتمونه، بیعتی ازلی
بسته نمیشه دیگه دستِ ولی
جون همهمون فدای یه نگاه علی
مادر ما جون داده آخه تو راه علی
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
بیا مادرانه حال و روز دنیا رو نگا کن
تو بیا برای غریبا و بیکسا دعا کن
کوچههای غزّه پرِ آهه، چشای یمن دیگه به راهه
این دفعه مادر اگه میشه تو مهدیتو صدا کن
دلت آخه خیلی شکسته، داره نفسات بوی غربت
آخه مگه میشه دعاهات، نگیره شمیم اجابت
داره نفسات بوی غربت، بوی غربت
همین روزا میرسه نور نگات
تو مدینه روضه میگیره برات
سیلی میخورن پیش چشمای ما دشمنات
بهپا میشه تو مدینه دیگه صحن و سرات
یوسف_رحیمی
کانون وبسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#مدح
#قصیده
قیامت است تماشای صبح دولت او
که محشری ست مقامات بی نهایت او
فقط نه روز قیامت، یکایک ایام
به یمن لیله قدرند زیر منت او
کسی که ماه و ستاره ست گردن آویزش
شده ست نُقل دهان فلک کرامت او
شبیه زهره کنیزش درخششی دارد
زحل که بسته کمر گوئیا به خدمت او
غبار درگه او فضه می شود قطعا
عیار سنجش پیغمبران محبت او
قیام فاطمه گرچه خمیده بود ولی
قیامت است رکوع یکی دو رکعت او
توسلات خلائق به ذیل چادر او
امام، معتکف خیمه امامت او
جنان ز غنچه لبخند او شده پیدا
نهان رضای خداوند در رضایت او
خیال خاک به درک ضریح او نرسید
کشیده سرمه به چشمان عرش تربت او
دمی که بی کفن اهل قبور بر خیزند
حریر و سُندُس و اِستبرَق است خلعت او
به روی ناقه ای از نور در مسیر صراط
روانه سوی جنان، محمل جلالت او
عنان ناقه او را گرفته جبرائیل
حریر بال ملک پرده دار حرمت او
چه آبشار رفیعی است چادر زهرا
که جاری است از آن، رشته شفاعت او
پیمبران همگی سر به زیر اندازند
که چشم را نزند آفتاب طلعت او
در آن میانه فدک ایستاده با دل خون
خزان زده است هنوز از غم مصیبت او
کسی که مادر آب است حرمتی دارد
لهیب آتش دوزخ کجا و ساحت او ؟!
من از حوادث روز جزا ندارم بیم
قیامت است فقط لحظه شهادت او
گمان کنم که اگر میخ هم شود محشور
سرش بلند نمی گردد از خجالت او
به جست و جوی حسین است در صف محشر
که مرهمی بنهد بر روی جراحت او
شکوه پیرهنی کهنه است روسری اش
میان مرثیه کمتر شده ست طاقت او
اگر چه محسن او هم شهید شد اما
گلوی زخمی طفلی شده شکایت او
شیخ_محسن_حنیفی
کانون وبسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
#متن
#روضه و توسل جانسوز، حضرت زهرا سلام الله علیها
#فاطمیه
خمیده تر شده ای،بس که درد بسیار است
مرو،بمان که امامت غریب و بی یار است
(بخدا جون میدیم الان،گفت فاطمه جان)
دوباره دور و بر خانه،دیدمش امروز (بس نیست زدی؟!)
هنوز قنفذ کافر،به فکر آزار است
چیه؟!به این اسمها حساسید؟امام حسن هم حساس بود،مغیره رو می دید راهشو عوض میکرد،آقا چی شد ؟!میگفت این مادر مارو زده ... این به مادر ما جسارت کرده"
دوباره دور و بر خانه،دیدمش امروز
هنوز قنفذ کافر،به فکر آزار است
بچه سیدا،حلال کنید،نشه من فردای قیامت جواب شمارو ندم،یقه منو نگیرید ... فاطمیه هست دارم میخونم ... بیراه نمیگم ...
گفت فاطمه،یادته ...
میان کوچه تو را پیش من کتک میزد
یکی نگفت نزن ! فاطمه عزادار است
یازهرا ...
*بچه هایی که هنوز چشماشون نباریده،طوری نیست،همین که به خودت میزنی،گریه کن،برات مینویسند گریه کردی ... همین که داری به خودت میگی توروخدا،آبروم داره میره،من حاضرم اشکامو با تو عوض کنم،مال تو بیشتر می ارزه،تو داری زور میزنی اشک بیاد ... این یدونه رو میگم برا اونائی که هنوز دلشون نرمِ روضه نشده*
فاطمه جان...
سه چار مرتبه امروز بر زمین خوردی (نه یکبار،نه دوبار)
عزیزِ جانِ علی،چشم تو مگر تار است!؟
اینو میخونم برای حاجت دارا ... به خدا کمتر از سگم در خونه ی اهلبیت،من اگه آبرو دارم با شما آبرو دارم،رفقا کاش میشد بشینیم بنویسیم امضا کنیم ... قیامت همدیگرو تنها نذاریم ... من صدای گرفتمو میذارم وسط،تو هم این اومدنات رو بذار،بالاخره یه چیزی میشه ... بالاخره یه خیری به ماها میرسه،اینو بگم و روضه بخونم ...
صدا زد فاطمه جان ...
ز حال رفته حسن،در حیاط افتاده
هنوز لکه ی خونت به روی دیوار است (تند تند بگم دیگه)
دلیل لاغری ات را چه زود فهمیدم
بدون شک همه اش ، کار نیش مسمار است
یا زهرا ...
به کم روضه بگم" مثل دیروز،بچه ها اومدن دم خونه،تا وارد شدند دیدند فضه پریشونه،چیه فضه ؟! گفت هیچی . بیایید وقت غذا خوردنتونه ... فضه ! معلومه چیزی شده ! مادرم کجاست؟! یهو افتاد،دست کشید روی سرشون برید باباتونو خبر کنید ...
بچه ها بدو بدو اومدن مسجد،تا امیرالمؤمنین شنید،یه جوری از مسجد اومد بیرون ... (بگم یا نه؟!)از مسجد تا خونه راهی نیست،سه بار عبا گرفت زیر پاهاش،با صورت میخورد زمین،بلند میشد (یا الله)هی میگفت فاطمه"
میخوام گریز بزنم ...
اینجا بابا عبا زیر پاهاش گرفت،راه صاف
کربلا ...
کجا ؟! تل زینبیه" سرازیری بود" از بالای بلندی"میدونی چی گفت ؟!
مادرم آمده گودال،نچرخانیدش ...
اومدم،چادرشو بست،هی میگرفت زیر پاهاش،با صورت میخورد زمین ... پامیشد،هی میگفت حسین ...
نزن ظالم،حسین مادر نداره
حسین ...
قبل از این که خانوم از دنیا بره،دید اینا ساکت بشو نیستند،تا زینب ناله داره، گفت باید اینو آروم کنم تابقیه آروم بشن،لذا زینب رو صدا زد:
دخترم ارثیه ی غربت مادر مال تو
پرکشیدن مال من،این دو سه تاپر مال تو
دخترم ...
خطبه خوندن توی مسجد مدینه،مال من
خطبه خوندن توی کوفه مثل حیدر،مال تو
تیر خلاصمو بزنم،هرجا میخوای بری برو،هر جا بردی جلسه رو ببر"
دخترم...
خنده ی همسایه ها تو راه کوچه،مال من(بگم؟ آماده ای؟)
صدای هلهله ها ، خنده ی لشکر،مال تو
میخوای بازش کنم ؟!
خیز و از جا،آبرویم را بخر(چی شده!؟)
عمه را از بین نامحرم ببر
گفت پاشو،عمت داره میاد،مگه نمیبینی،کوفیان دارند کِل میکشن،دارن هلهله میکنن ...
حسین ...
گفت دخترم ...
بوسه ی بی رمقِ این دم آخر،مال من
بوسه های دم گودال و برادر،مال تو
زخم بستر مال من(زخم بستر مال آدم شصت هفتاد ساله س ... یه مریضی که بستر بیفته،کسی رو نداره بهش برسه بعد چند روز بدنش زخم میشه،نه یه زن هجده ساله)
زخم بستر مال من،اشکهای حیدر مال من
هزار و سیصدو پنجاه زخم برادر مال تو
قصه ی میخ در و(آروم میگم،نمیخوام خانوما بشنوند،فقط شماها بشنوید)
قصه ی میخ در وکشتن محسن مال من (یا الله)
غصه ی سه شعبه وحنجر اصغر مال تو
قتل و غارت مال تو،رخت اسارت مال تو
دیدن بزم شراب و مِی وساغر مال تو
کانون وبسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
#حضرت_زهرا س
#مرثیه
وا مانده زخم سینه از مسمار وامانده
در حسرت بهبود زخم تو دوا مانده
ما نیز بیماریم از بیماری ات بانو
پس خوب شو زهرا و اینگونه شفامان ده
ای مستجاب الدعوه ام طوری دعا کردی
که در دهان زینب آمینِ دعا مانده
محجوب من، حرف تو را میخواندم از چشمت
آن هم که پشت پلک مجروح تو جا مانده
ما هر دوتا مشگل گشا هستیم اما تو
آنقدر مجروحی که این مشگل گشا مانده
حال علي بدتر نباشد بهتر از تو نيست
من مانده ام با اين غرور زير پا مانده
هر بار که میبینمش صدبار میمیرم
حق دارم آخر روی چادر رد پا مانده
داری نفس را نیمه نیمه میکشی، پیداست
یک استخوان دنده از باقی جدا مانده
تا صبح مثل زخم تو خون گریه میکردم
وا مانده زخم سینه از مسمار وامانده
کانون وبسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#غزل
استعانت گر کند ما را خدای فاطمه
سر می اندازیم محشر زیر پای فاطمه
یک گلوبندش سه تا بدبخت را خوشبخت کرد
هر که عاقل بود رفت و شد گدای فاطمه
گریه کن های حسینش را شفاعت میکند
دست عباس است روی دست های فاطمه
بر مقامش هر که سر خم کرد شد پیغامبر
انبیا را پس بخوانید انبیای فاطمه
تا رسول الله در شأنش فِداها گفته است
کیست دیگر لایقش گردد فدای فاطمه؟
رو زد اما هيچ كس حاضر به همراهى نشد
دارد از انصار پيغمبر گلايه فاطمه
مستجاب الدعوه حالا مرگ خود را خواسته
بی اجابت باشد ای کاش این دعای فاطمه
میخ ِ در از سینه بیرون آمد و خون گریه کرد
گشت آگاه از دل ِ درد آشنای فاطمه
کار دنیا را ببین در سن هجده سالگی
شانه های کودکانش شد عصای فاطمه
آب می ریزد برای بچه هق هق می کند
ای به قربان حسین سر جدای فاطمه
کانون وبسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
#شهادت
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
جان مادر! چند روزی چهره پوشیدی ز من
از چه میپیچی به خویش و ساکتی؟ حرفی بزن!
دخترم! از دردِ مادر با پدر چیزی مگو!
با علی از داستان میخ در چیزی مگو!
جان مادر! روگرفتی دست بر پهلو چرا؟
فاش برگو نیست در فرمان تو بازو چرا؟
دخترم! جای غلاف تیغ را تو دیده ای
آفرین بر تو که حتی از حسن پوشیده ای
جان مادر! بیشتر از ما چرا گرید حسن؟
او چه دیده بین کوچه که ندیده چشم من؟
دخترم! از ماجرای کوچه تا هستم نپرس!
زین سخن صرفنظر کن از برادر هم نپرس!
چشم مادر! پس به من از چادر خاکی بگو!
ماجرای چادر خاکی و هتاکی بگو!
دخترم! چشمم سیاهی رفته و خوردم زمین
مجتبی دستم گرفت و خانه آوردم؛ همین!
جان مادر! گوشواره از چه بر گوش تو نیست؟
اشک میریزی و جز خونجگر نوش تو نیست؟
دخترم! یک گوشواره بود بر گوشم، شکست
گریه ام بر غربت بابای مظلوم تو هست
جان مادر! پس چرا در نزد بابا ساکتی
مخفی از او روز مینالی و شبها ساکتی
دخترم! مخفیست تا روز قیامت درد من
هم ز تو هم از پدر هم از حسین هم از حسن
غلام رضا سازگار
کانون وبسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
هدایت شده از خبرگزاری بسیج خمینی شهر
🌹پیش ثبت نام اردوی علمی، معرفتی راهیان نور ۱۴۰۱
با سلام و احترام خدمت شما دانش آموزان و مربیان گرامی
با توجه به درخواست های مکرر شما درخصوص ثبت نام در اردوی علمی، معرفتی راهیان نور ۱۴۰۱
با تکمیل این فرم درخواست اولیه خودتان را ثبت نمایید.
لازم به ذکر میباشد ظرفیت اعزام ها توسط اداره کل محترم آموزش و پرورش به ادارات نواحی اعلام میگردد.
و شما میبایست علاوه بر پیش ثبت نام ، از ظرفیت اعزام مدرسه برای قطعی شدن ثبت نام خود استفاده نمایید.
کمیته اجرایی اردوی علمی، معرفتی راهیان نور ۱۴۰۱
🇮🇷💐🇮🇷💐🇮🇷💐🇮🇷💐🇮🇷💐🇮🇷
💎ابتدا برای سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام یک صلوات بفرستید و شروع به تکمیل فرم پیش ثبت نام اردو نمایید.👇👇👇👇
https://survey.porsline.ir/s/c0OkmJ6G
☝️☝️☝️☝️
🌹تنها کانال رسمی #اخبار #بسیج و #سپاه #خمینی_شهر در #پیام_رسان_ایتا را به #دوستان و #آشنایان خود معرفی نمایید.
👉@basijnews_kh
👉@basijnews_kh
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
#قصیده
🔹آیات سجدهدار🔹
عاشق شدهست دانه به دانه هزار بار
دلخون و سینهچاک و برافروخته «انار»
فریاد بیصداست ترکهای پیکرش
از بسکه خورده خونِ دل از دست روزگار
پاشیده رنگ سرخ به پیراهنِ خزان
بسته حنا به پینۀ دستان شاخسار
در سرزمین گرم، انار آتشین شود
یاقوت را میآورد آتشفشان به بار
با دست خود به حوصله پنهان نموده است
یک دانه از بهشت در او آفریدگار
آن میوهای که ساخته تسبیحی از خودش
شُکر است بر زبانش، فی اللیل و النهار
آن میوهای که فاطمه آن را طلب نمود
چون باب میل اوست شد این میوه تاجدار
آن بانویی که نام خودش شعر مطلق است
در وصفش استعاره نیاید به هیچ کار
نامی که داده است به زن قیمتی دگر
نامی که داده است به مردان هم اعتبار
آن نام را میآورم، اما نه بیوضو
دل را به آب میزنم، اما نه بیگدار
جبر آن زمان که پشت در خانهاش نشست
برخاست آن قیامت عظمی به اختیار
رفت آنچنان که از نفس افتاد جبرئیل
گویی محمد است به معراج رهسپار
شد عرصهگاه تنگ، ولی ماند پشت در
چون ماندن علی به اُحد ماند، استوار
برگشت زخم خورده، ولی فاتح نبرد
چون بازگشت حمزه از آشوب کارزار
در خون خضاب شد تن یاران بعد از او
آنها که نام «فاطمه» را میزنند جار
من از کدام یک بنویسم که بودهاند
حَجّاجها به ورطۀ تاریخ بیشمار
آنها که با غرور نوشتند ساختیم
دریاچههای احمری از خونِ این تبار
از کربلا به واقعۀ فَخ رسیدهایم
از عمق ناگوارترینها به ناگوار
محمود غزنوی به عداوت مگر نساخت
از استخوان فاطمیان چوبههای دار
بوسهل زوزنی به شرارت هنوز هم
محکوم میکند حسنک را به سنگسار
در لُمعَةُ الدَّمِشقِیَه جاریست همچنان
خون شهید اول و ثانی چون آبشار
عثمانیان به مذهب بس که تاختند
در سبزهزار چالدران سرخ شد غبار
اما هنوز هم به تأسی ز فاطمه
نام علیست روی لبِ شیعه آشکار
بیت از هلالی جُغتایی نشسته است
از آن شهید شیعه به ذهنم به یادگار:
«جان خواهم از خدا نه یکی، بلکه صدهزار
تا صدهزار بار بمیرم برای یار»
فرق است، فرق فاحشی از حرف تا عمل
راه است، راه بیحدی از شعر تا شعار
اینک مدافعان حرم شعلهپرورند
تا در بیاورند از آن دودمان دمار
با تیغ آبدیدهای از نوع اعتقاد
با اعتقاد محکمی از جنس ذوالفقار
زهراست مادر من و من بیقرار او
آن نام را میآورم آری به افتخار
آن بانویی که وقت تشرف به رستخیز
پیغمبران پیاده میآیند و او سوار
فریاد میزنند که سر خَم کنید، هان!
تا از صراط بگذرد آیات سجدهدار
هرجا نگاه میکنم آنجا مزار اوست
پنهان و آشکار چنان ذات کردگار
اینها که گفتهایم یکی بود از هزار
اما هنوز شیعه، مصمم، امیدوار...
سیدحمیدرضا_برقعی
کانون وبسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr