eitaa logo
کانون وبسیج مداحان وهیئات مذهبی خمینی شهر
520 دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
1.7هزار ویدیو
147 فایل
ارتباط با ادمین های کانال 👇👇👇 @H9132091518 @Madaheahlebait
مشاهده در ایتا
دانلود
بنا نبود که هم نیزه از سنان بخورد و هم به تشت طلا چوب خیزارن بخورد بنا نبود که از کربلا به کوفه و شام به هر زمین برسد سنگ از آسمان بخورد مگر چه گفته که وضع لبش چنین شده است چه کرده او که سرش ضربه آنچنان بخورد مگر حلال خدا را حرام خواسته است که باید این همه زخم از حرامیان بخورد میان تشت طلایی ببند چشمت را مباد چشم تو بر وضع کاروان بخورد مخوان دو مرتبه قرآن یزید منتظر است گرفته چوب مبادا لبت تکان بخورد سیدمحمدحسین_حسینی واتساپ 👇👇👇 https://chat.whatsapp.com/J7Vcl4TURHt3XN0jQWKBcN ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
علویات گرفتار یزیدند حسین! با چه زجری دم این کاخ رسیدند حسین! صندلی بود ولی یکسره سرپا بودند ایستادند و زپا درد بریدند حسین دخترانت همگی برلبشان مشت زدند آه اینها مگر از دور چه دیدند حسین؟! یک نفر حرف زد و چند نفر غش کردند حرفهای بدی انگار شنیدند حسین پیش چشمه همه شلاق به زینب میخورد تکیه گاه حرم افتاد و خمیدند حسین منبری رفت به منبر و علی را سَب کرد نیمه جان پای همین دردِ شدیدند حسین خطبه خواندند و ورق جانب مولا برگشت آبروی همه را خوب خریدند حسین سیدپوریا_هاشمی واتساپ 👇👇👇 https://chat.whatsapp.com/J7Vcl4TURHt3XN0jQWKBcN ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
مناجات قلب رو به قبله‌ام را کرد احیا پرچمت ای نفس‌هایم بقربان مسیحا پرچمت هر محرم با هزاران شوق بر تن کرده‌ام رخت مشکی ظاهراً، در باطن امّا پرچمت قامت گردن کشان خم میشود بی اختیار هر کجا که میشود از دور پیدا پرچمت بس که مواج است از چندین خیابان دورتر مانده‌ام دریا به چشمم میخورد یا پرچمت!؟ بر سر خورشیدِ گنبد تا می‌افتد سایه‌اش میشود زیباترین تصویر دنیا پرچمت غبطه خوردن کار خاک و آب و آتش میشود باد وقتی عشق بازی میکند با پرچمت هر فرازی دیده‌ام با خود فرودی داشته‌‌است «هر چه بالا رفت پایین آمد الّا پرچمت» با تو هر کس بود ماند و بی تو هر کس بود رفت هست از روز ازل تا حشر، بالا پرچمت میثم_کاوسی واتساپ 👇👇👇 https://chat.whatsapp.com/J7Vcl4TURHt3XN0jQWKBcN ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
مناجات یکی آورده با خود گریه‌های گاه‌گاهش را یکی در کوله‌بار کهنه‌اش بار گناهش را یکی پیداست عمری خادم این آستان بوده یکی هم بعد عمری تازه پیدا کرده راهش را یکی در هر قدم هُرم نفس‌ها را بغل کرده یکی در حسرت راهی شدن سرمای آهش را یکی نذر شما کرده‌ست چندین گوسفندش را یکی وقف شما کرده‌ست تنها سرپناهش را بسوزان چهره‌ام را آفتاب داغ! اربابم... خبر دارم که می‌بخشد غلام روسیاهش را ببین موکب به موکب می‌شود تسخیر او قلبم چنان ملکی که پیدا کرده باشد پادشاهش را به هم می‌ریزد آری نظم نفرت‌آور دنیا امیر عشق تا آماده می‌سازد سپاهش را قدم‌ها محکم‌اند و عزم‌ها راسخ، چه غوغایی نمی‌بندد شهادت تا قیامت شاهراهش را و در دیدار آخر مادرم با گریه می‌خندید و من آورده‌ام تا کربلا با خود نگاهش را علی_سلیمیان واتساپ 👇👇👇 https://chat.whatsapp.com/J7Vcl4TURHt3XN0jQWKBcN ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
هدایت شده از اهل البصر🇵🇸
♨️ صدو یازدهمین جلسه گفتگوی زنده تصویری گروه بصیرتی اهل البصر: موضوع : عملکرد دولت در یکسال گذشته 🌏سخنران این جلسه : استاد گرامی جناب آقای محسن حاجیان معاونت سیاسی لشگر مقدس ۱۴ امام حسین (ع) کارشناس ارشد مسائل سیاسی زمان: سه شنبه ۸ شهریور ساعت ۲۲:۰۰ 🎥پخش لایو جلسه در کانال اهل البصر روبیکا : https://rubika.ir/ahlolbasar |
رقیه خاتون س روضه شده امشب به نام یک سه ساله پای غمش جان می دهم با آه و ناله نامش رقیه دختر دُردانه ی شاه بابا بُوَد خورشیدِ عالَم ، دخترش ماه واویلتا که عمر او طِی گشت با غم سیلی ،خرابه ،تازیانه ،درد و ماتم این قِصّه ی پُر غُصِه را گوید به بابا از شام و کوفه ، کربلا گوید به بابا بابا نبودی دختر تو پیر گردید از زندگی بعد تو دیگر سیر گردید دیدی که ارث مادرت بر من رسیده در شام غم بابا شده مویم سپیده دیدی که از دوریِ تو رفته شکیبم خوش آمدی بابا ، تویی تنها طبیبم در شام و کوفه تا تو را کردم بهانه زد دشمنت از کینه بر من تازیانه بابا ببین شد غَرق غم کُلِ وجودم بالا نمی آید دگر دست کبودم بعد تو دیگر روی آرامش ندیدم هر جا که رفتم طعنه هایی می شنیدم بابای من از روی تو شرمنده هستم تو سر جدا گشتی ولی من زنده هستم بابا ببین از غصه چشمان تَرم را کو دامنت تا که به بر گیری سرم را بابا دعایم کن که من زنده نَمانم بعد تو دیگر ، من چرا باید بمانم؟ اینجا رقیه عقده از دل باز کرده در پیشِ عمّه از قفس پرواز کرده کربلایی مرتضی شاهمندی واتساپ 👇👇👇 https://chat.whatsapp.com/J7Vcl4TURHt3XN0jQWKBcN ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
یا رقیه (س) برس.. مراسم تشییع ، پنجم صفر است کفن نمودن اولاد، گردن پدر است رقیه نیستم امشب اگر به هم نرسیم سلاح دختر زهرایی ات، دو چشم تر است جواز دفن مرا از یزید می گیری ؟! پدر نداشتنم وقت مرگ دردسر است لباس پاره وفادار ماند و شد کفنم کجاست پیرهنت؟! عمه نیز بی خبر است عزیزهای دلم را خبر کنی بد نیست که انتظار کشیدن بلای محتضر است شرایط لبت آمادگی بوسه نداشت تلاش های لب من به بوسه ، بی اثر است هنوز تاول پام از لب تو شرمنده ست که خرده چوب لب از خارهای پام سر است برای شستن مویت که دست شمر افتاد ز چشمم آب گرفتم ، ببخش ،مختصر است پس از تو عمر رقیه ، کنار زجر گذشت سه ساله ی تو مهیای رفتن سفر است ناصردودانگه واتساپ 👇👇👇 https://chat.whatsapp.com/J7Vcl4TURHt3XN0jQWKBcN ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
س یک شبی خواندم زمقتل قصه ی درد و بلا خواندم آنجا بدتر از آن مقتل شاه ولا ماجرای غربت زینب(س) زهجران حسین(ع) دستِ بسته،سرشکسته،دیده گریانِ حسین(ع) لابه لای روضه هادیدم مصیبت شد عجیب خواندم از بی حرمتی مردمانی نانجیب زینب از ره میرسد با غصه های ناتمام پشت آن دروازه های شهرکینه، شهر شام من بگویم خاطرات حضرت زین العباد(ع) حرمت آل علی(ع) را دیده او رفته به باد پشت آن دروازه های شهر غم زانو زدیم یک به یک مانند یک شمعی همه سو سوزدیم شوکت ما در میان قاتلان بشکسته شد هم صغیر و هم کبیر از دست شامی خسته شد شهر شام و ازدحام و سنگها از پشت بام عمه ام می شد برای خواهرانم التیام جای غل برگردنم والله که چیزی نبود تا صدا زد خارجی، دیگر توانم را ربود روی دست و روی پای کودکان هم آن پلید زد طناب و بین آن نا محرمان، او می کشید شهر شام و آن همه بی حرمتی ها یک طرف بر سر بازار و آن بدطینتی ها یک طرف تازیانه و جسارت، سیلی و تهمت زدن یک به یک براهل بیت مصطفی(ص) قیمت زدن مجلس کفر و شراب و خنده های بی امان کی رود از یادمان آن تشت و چوب خیزران بعد از آن ساعات بد، دلها همه غمخانه شد شب که شد منزل وَ ماوا کنج یک ویرانه شد آه من دیگرچه گویم ازخرابه های شام نیمه شب ناله برآمد عمه زینب(س) کو بابام؟! ناله و شیون به کاخ آن ستمگر می رسید گریه های دختری دلتنگِ بابا را شنید میبرد نام پدر،پس بهر او بابا دوا رأس بابا روبروی دختری دیگر چرا؟ آن طبق را دید و گفت سیرم خدا بابا کجاست عمه جان  دوری بابا تابه کی دیگر رواست با اشاره گفت عمه، خواهر غم دیده را مقصد و مقصود تو، باشد در این تشت طلا دست دختر تا به روی چشم و لب هایش رسید درخیالش صورت بابای خود را میکشید گفت بابا رفتی و غم بر دلم گشته مقیم این سه ساله را کدامین دشمنت کرده یتیم بر محاسن دست برد و کرد دل ها را کباب گفت باباجان چرا کردی سر و رویت خضاب؟ ای خدا دستش به رگهای بریده چون رسید ناله زد بابا رگای گردنت را کی برید کس دگرناله زلبهای رقیه(س) نشنید لب به لبهای پدربه وصل یارخود رسید مهدی منصوری واتساپ 👇👇👇 https://chat.whatsapp.com/J7Vcl4TURHt3XN0jQWKBcN ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
بابا بیا که غصه ی ما بی عدد شده سهم یگانه دختر تو حرف بد شده این ناتوان سه ساله ی تو بی مدد شده با چشم هیز دشمن تو هی رصد شده دیگر نصیب دختر نازت لگد شده رفتی پدر برای رقیه چه بد شده جانم به لب رسیده پدر جان مرا ببین هر لحظه بی امان ز لگد میخورم زمین هر دم گرفته ام ز برایت بهانه ها آتش به دامنم زده بابا زبانه ها خواندم ز غصه های تو بابا ترانه ها با عمه رد شدیم ز ما بین خانه ها بر پیکرم ز فاطمه دارم نشانه ها آتش گرفت معجر زن ها، جوانه ها خولی مرا زد و لگدش پهلویم شکست از ضرب مشت های عدو بازویم شکست آه از اسیری و کتک و بست و سلسله آه از سنان و زجر و انس ، شمر و حرمله جامانده ام ز ناقه پدر رفت قافله افتاد بین عمه و دخت تو فاصله دادند از برای سر تو پدر صله دارم ز دشمن تو پدر جان دوصد گله تب کرده ان ز خستگی و قلب پر محن ای جان من فدای تو ای شاه بی کفن پنجه فکنده اند به مویم حرامیان من را کشاند پای پیاده دوان دوان من بودم و غلاف و لگد،دشنه و سنان سر نیزه ها و حرف بد و ضرب تازیان دخت حسین و طعنه و دشنام شامیان عمو که رفت قد رقیه شده کمان خون گشته از غمت به دلم همسفر بیا یکدم سراغ دخترک خون جگر بیا ما نوکران بی سر و پای رقیه ایم ما سائلان دست عطای رقیه ایم جان ها دهیم چون که فدای رقیه ایم زنده به لطف و جود و سخای رقیه ایم گریه کنان داغ و بلای رقیه ایم در آرزوی صحن و سرای رقیه ایم ما ریزه خوار خوان حسینیم شکر حق ما جمله نوکران حسینیم شکر حق مهدی فرهادی واتساپ 👇👇👇 https://chat.whatsapp.com/J7Vcl4TURHt3XN0jQWKBcN ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
فارغ از خود کی کند ساز پریشانی مرا بس بود جمعیتم کز خویش می‌دانی مرا در بساط وصل، چشم و لب ندارند اختلاف گر بگریانی دلم را یا بخندانی مرا خیزران از حرمتم برخاست اما بد نشست کاش ای بابا نمی‌بردی به مهمانی مرا چند شب بی‌بوسه خوابیدم دهانم تلخ شد نیستی دختر مرنج از من نمی‌دانی مرا دختران شام می‌گردند همراه پدر کاش می‌شد تا تو هم با خود بگردانی مرا دخترت نازک‌تر از گل هیچ گه نشنیده بود گوش من چون چشم شد اسباب حیرانی مرا تخت و بختی داشتم از سلطنت در ملک خویش کاش می‌شد باز بر زانوت بنشانی مرا انتظاری مانده روی گونه‌ای پژمرده‌ام می‌توان برداشت با بوسی به آسانی مرا شبنم صبحم، خیالم، خاطرم، شوقم، دلم ارتباطی نیست هرگز با گرانجانی مرا چشم تو هستم، ز غیر من بیا بگذر پدر چشم‌پوشی کن کفن باید بپوشانی مرا محمد سهرابی واتساپ 👇👇👇 https://chat.whatsapp.com/J7Vcl4TURHt3XN0jQWKBcN ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
گریه امانم را بریده عمه‌جانم پشتم از این محنت خمیده عمه‌جانم سیلی لگد زخم زبان حالم خراب است وقت فراق من رسیده عمه‌جانم اینگونه کودک با لباس پاره پاره چشمی در این عالم ندیده عمه‌جانم در کنج ویران کودکی تنهای تنها بار مصیبت را کشیده عمه‌جانم چشمم سیاهی میرود از ضرب سیلی از دیده‌گان خوابم پریده عمه‌جانم بوی پدر حس میکنم امشب در اینجا چشمم اگر رویش ندیده عمه‌جانم من خیزران را بر لب خشکیده دیدم دل از همه عالم بریده عمه‌جانم امشب به مهمانی روم در پیش زهرا من خود ز بابایم شنیده عمه جانم مرتضی محمود پور واتساپ 👇👇👇 https://chat.whatsapp.com/J7Vcl4TURHt3XN0jQWKBcN ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
دائم چهل منزل بلا بر ما رسیده خواندم نمازم را نشسته، قد خمیده جای نوازش کردنِ دستان بابا شعله، میان گیسویم شانه کشیده هجران دلبر، قد کمانی ساخت من را از ناقه، ضعف و تشنگی انداخت من را طوری کتک خوردم دو چشمم تار گشته حق داشت عمه، لحظه ای نشناخت من را درد کف پا، خسته ام کرده حسابی دارم میان پهلویم دردِ حسابی گفتم نکش اینگونه از سر چادرم را دادِ مرا دشمن در آورده حسابی آخر چرا رحمی به چشمِ تر نداری؟! پایم شکسته، از چه رو باور نداری؟! من دخترم، خیلی پر و بالم نحیف است نامرد... اصلا تو خودت دختر نداری؟ با که بگویم این همه داغ گران را با که بگویم حرفِ مرد بد دهان را بر ما اهانت شد میان کوچه هایش ویران کند حق خانه های عَسقلان را خیلی بدم می آید از اشرار، خیلی از ازدحامِ شامی و انظار، خیلی دروازه ی ساعات، ساعاتِ بدی بود سختی کشیدم بر سر بازار، خیلی از چه بگویم،! از ستم یا ناسزا یا... از سنگ و خاکستر ز بام خانه آیا؟ غصه شده در سینه ام با که بگویم حرف از کنیزی می زنند این جا خدایا طاقت ندارم بیش از این بابا کجایی؟! من چشم بگذارم به آغوشم بیایی؟! بار سفر بستم بیا آماده ام من پایان بده بر این چهل منزل جدایی محمد-جواد -شیرازی واتساپ 👇👇👇 https://chat.whatsapp.com/J7Vcl4TURHt3XN0jQWKBcN ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr