#فاطمیه
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
#قصیده
🔹آیات سجدهدار🔹
عاشق شدهست دانه به دانه هزار بار
دلخون و سینهچاک و برافروخته «انار»
فریاد بیصداست ترکهای پیکرش
از بسکه خورده خونِ دل از دست روزگار
پاشیده رنگ سرخ به پیراهنِ خزان
بسته حنا به پینۀ دستان شاخسار
در سرزمین گرم، انار آتشین شود
یاقوت را میآورد آتشفشان به بار
با دست خود به حوصله پنهان نموده است
یک دانه از بهشت در او آفریدگار
آن میوهای که ساخته تسبیحی از خودش
شُکر است بر زبانش، فی اللیل و النهار
آن میوهای که فاطمه آن را طلب نمود
چون باب میل اوست شد این میوه تاجدار
آن بانویی که نام خودش شعر مطلق است
در وصفش استعاره نیاید به هیچ کار
نامی که داده است به زن قیمتی دگر
نامی که داده است به مردان هم اعتبار
آن نام را میآورم، اما نه بیوضو
دل را به آب میزنم، اما نه بیگدار
جبر آن زمان که پشت در خانهاش نشست
برخاست آن قیامت عظمی به اختیار
رفت آنچنان که از نفس افتاد جبرئیل
گویی محمد است به معراج رهسپار
شد عرصهگاه تنگ، ولی ماند پشت در
چون ماندن علی به اُحد ماند، استوار
برگشت زخم خورده، ولی فاتح نبرد
چون بازگشت حمزه از آشوب کارزار
در خون خضاب شد تن یاران بعد از او
آنها که نام «فاطمه» را میزنند جار
من از کدام یک بنویسم که بودهاند
حَجّاجها به ورطۀ تاریخ بیشمار
آنها که با غرور نوشتند ساختیم
دریاچههای احمری از خونِ این تبار
از کربلا به واقعۀ فَخ رسیدهایم
از عمق ناگوارترینها به ناگوار
محمود غزنوی به عداوت مگر نساخت
از استخوان فاطمیان چوبههای دار
بوسهل زوزنی به شرارت هنوز هم
محکوم میکند حسنک را به سنگسار
در لُمعَةُ الدَّمِشقِیَه جاریست همچنان
خون شهید اول و ثانی چون آبشار
عثمانیان به مذهب بس که تاختند
در سبزهزار چالدران سرخ شد غبار
اما هنوز هم به تأسی ز فاطمه
نام علیست روی لبِ شیعه آشکار
بیت از هلالی جُغتایی نشسته است
از آن شهید شیعه به ذهنم به یادگار:
«جان خواهم از خدا نه یکی، بلکه صدهزار
تا صدهزار بار بمیرم برای یار»
فرق است، فرق فاحشی از حرف تا عمل
راه است، راه بیحدی از شعر تا شعار
اینک مدافعان حرم شعلهپرورند
تا در بیاورند از آن دودمان دمار
با تیغ آبدیدهای از نوع اعتقاد
با اعتقاد محکمی از جنس ذوالفقار
زهراست مادر من و من بیقرار او
آن نام را میآورم آری به افتخار
آن بانویی که وقت تشرف به رستخیز
پیغمبران پیاده میآیند و او سوار
فریاد میزنند که سر خَم کنید، هان!
تا از صراط بگذرد آیات سجدهدار
هرجا نگاه میکنم آنجا مزار اوست
پنهان و آشکار چنان ذات کردگار
اینها که گفتهایم یکی بود از هزار
اما هنوز شیعه، مصمم، امیدوار...
سیدحمیدرضا_برقعی
کانون وبسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
#حضرت_زهرا_س
#شهادت
صدای گریه از عرش معلّی میرود بالا
همین که نیمهشبها دست زهرا میرود بالا
یکی از پلکهای زخمیأش با دیدن حیدر
به زحمت _تا کند او را تماشا_ میرود بالا
گمانم مرکز ثقل زمین را شعلهها سوزاند
که آتش از در و دیوار دنیا میرود بالا
هنوز از ماجرای کوچهها شرمندهاش هستند
اگر دیوارها کج تا ثریا میرود بالا
تمام هستی خود را گرفته روی دست، انگار
که روی شانهها تابوت مولا میرود بالا
سوال این است؛ قاتل کیست؟ اما در جواب آن
فقط هر آینه دیوار حاشا میرود بالا
شفیع محشر خود را در اوج کینه سوزاندند
که دود آتشِ امروز، فردا میرود بالا
به لب در هر قنوت آوای "أَینَالمُنتَقِم؟" داریم
که دست لطف مادر نیز با ما میرود بالا
مجتبی_خرسندی
کانون وبسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#غزل
محکم به در خوردی و محکم تر به دیوار
هم در به سر کوبیده شد هم سر به دیوار
به گونهای به گونهی تو لطمه خورده
گفتم نگیرد صورت کافر به دیوار
از اين كبودی دو پهلوي تو پيداست
يك ضربه ميخ در زده يك ضربه ديوار
بگذار فضه زير بالت را بگيرد
اينگونه زهرا ميخوري كمتر به ديوار
حال من از حال تو چيزي كم ندارد
تو دست به ديواری و من سر به ديوار
در خانه بعد از آنکه با تو دشمنی کرد
تکیه نکرده هیچ کس دیگر به دیوار
تو جانِ جانِ جانِ جانِ اهل بیتی
خوردند با تو آل پیغمبر به دیوار
من کربلا را پشت درب خانه دیدم
تنها نه محسن، خورد علی اصغر به دیوار
کانون وبسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
#حضرت_زهرا_س
هجوم_به_بیت_ولایت
دری که بوسهگه انبیای عظمی شد
چگونه بود که با ضربهی لگد وا شد
بجای دسته گل، جای احترام و سلام
شرار، قسمت آن خانهی معلی شد
مقابل نفس بانوی عفیف علی
صدای عربدهی یک غریبه پیدا شد
آهای سینه زنان، فاطمه زمین افتاد
کمک دهید که در بین کوچه دعوا شد
امان ز میخ که کج رفت، سمت پهلو رفت
امان ز در که شکست و بلای زهرا شد
غلاف تیغ یکی و دوتا نه،خیلی بود
چگونه اینهمه ضربه به دست او جا شد؟!
اگرچه پشت «در» خانه رفته بود از حال
به احترام نگاه علی ز جا پا شد
سیدپوریا_هاشمی
کانون وبسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#غزل
دنیا اگر صفا دا۶هشت از دخت مصطفی داشت
این زندگیِ کوتاه بسیار ماجرا داشت
از غربتم همین بس ، در بین بی وفایان
تنها گذاشت من را آنکه به من وفا داشت
دستان بی حیا زد آئینه ی حیا را
رو میگرفت از کور آنقدر که حیا داشت
هم در شکست قلبش ، هم کوچه سینه اش سوخت
از ضرب سر شنیدم ، دیوار ناله ها داشت
وقتی که همسرم را با تازیانه میزد
میمردم از خجالت با دستِ بسته، جا داشت
نَقلِ شکستنش شد نُقل محافل شهر
این ماجرای کوچه خیلی سروصدا داشت
یادش به خیر روزی که جمع ، جمع ما بود
من هستم آن کسی که در خانه اش کسا داشت
آن یارِ دستِ تنها ، دستش شکست اما
فهمید اهل دنیا یک دست هم صدا داشت
زخم زبان مردم یک درد بی دوا شد
اى كاش زخم سينه حداقل دوا داشت
از زندگیش زهرا هرگز نگشت دلسیر
مسمار همسرم را به این فراق واداشت
هر طور بود آمد زهرا ميان مسجد
با پهلوى شكسته دلشوره ی مرا داشت
گاهی پی عیادت ، همسایه ای می آمد
زهرا که بود، خانه ، خیلی برو بیا داشت
هی گریه پشت گریه هی ناله پشت ناله
کافر نبیند ای کاش دردی که مجتبی داشت
در کوچه احترام توحید را شکستند
از بسکه در جمالش او جلوه ی خدا داشت
در روز های آخر بی وقفه بود مضطر
دلشوره ی حسین و صحرای کربلا داشت
کانون وبسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#غزل
زخمی تر از بال ۷و پرت بال و پری نیست
زخمی تر از پلک ترم پلک تری نیست
در این سه ماهه آب رفته پیکر تو
در بستری انگار اما پیکری نیست
جان حسن کمتر بگو اجل وفاتی
از این دعا زهرا دعای بهتری نیست؟
افسردگی ما فدای خنده ی تو
انگار جز تابوت راه دیگری نیست
طفلی حسین امروز هی با ذوق میگفت
پاشد خدارا شکر مادر بستری نیست
یکباره نظم زندگی می پاشد از هم
در خانه ای که رد پا از مادری نیست
مثل همین دل کندن از در میخ کندم
برخیز از جا و ببین میخ دری نیست
در این امانت ها که دادی دست زینب
همراه پیراهن نگو که معجری نیست
زخم و جراحت تشنه ات کرده ولیکن
از تشنه ی کرب و بلا تشنه تری نیست
کانون وبسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#غزل
بسوزیم و بسوزانیم با گریه دو عالم را
که سوزاندند ناموس رسول الله اعظم را
لگد بر شاخه خورد و بار افتاد از درختی که
به زیر سایه اش گیرد از آدم تا به خاتم را
شب تشییع زهرا در سکوت کوچه های شهر
علی میبُرد روی شانه اش عرش معظم را
علی زهرای خود را خاک کرد و زیر لب میگفت
از امشب میکِشم من انتظار ابن ملجم را
به قدری گریه کرد آن شب به بالای سر قبرش
ز قلبش شُست با اشکش خوشی های مجسم را
شتاب دست سنگین را فقط مقداد می فهمد
چِشیده صبح دفن فاطمه سیلیِ محکم را
تمام نخل ها هستند هر شب شاهد اینکه
علی در چاه میریزد تمام درد عالم را
زنش را عده ای نامرد کوبیدند بر دیوار
به که باید بگوید مرد عالم اینچنین غم را
همانکه همسرش را زد به طعنه سر سلامت
و با تسلیت خود زنده کرد آنروزِ ماتم را
کانون وبسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
هر زمان کردم نظر دیدم که بیداری چرا؟
پیشِ رویم چادر از رو بر نمیداری چرا؟
کس نمیگوید سلامم...کس نمیگوید جواب
بین این غمها تو قفلِ غم به لب داری چرا؟
رنگِ رخسارت خبر از روزگارت می دهد
کارِ خانه پس چرا لبخندِ اجباری چرا؟
هر چه پرسیدم ز حالت زود گفتی بهترم
پس بگو دستت ز پهلو بَر نمیداری چرا؟
ردِّ خونی پشتِ در روی زمین بینم... ولی
خیره با چشمان کم سو سوی مسماری چرا؟
یارِ هجده ساله ام رنگت چنان صد ساله هاست
دست بر زانو خمیده سمت دیواری چرا؟
این دعایت را شنیدم مرگ میکردی طلب
نوبهارِ خانه ام از عمر بیزاری چرا؟
ای همه پشت و پناهم عزم رفتن کرده ای؟
قصدِ این داری که از من دست برداری ؟ چرا؟
صبح تا شب کارِ خانه نیمه ی شب گرمِ آه
هر زمان کردم نظر دیدم که بیداری چرا؟
داریوش جعفری
کانون وبسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خاطرات و عکس های شهید دانیال رضازاده
این کلیپ توسط همسر ایشان تهیه شده که فقط یک سال از زندگی مشترکشون میگذشت😭
#ثامن
ایتا و روبیکا
@ahlolbasar
آیت الله حائری شیرازی
چرا فوتبال زیباست؟! (قسمت 1️⃣)
⚽️ چرا فوتبال زیباست؟ چرا اهل عالَم اینقدر #عاشقانه نگاهش میکنند؟ چرا اینقدر هوادارِ این تیم میشوند و هوادار آن تیم میشوند؟ طرف زار زار گریه میکند؛ چون تیم موردعلاقه اش باخته!! این [زیبایی دوستی]، در #خلقت انسان است. اینطور نیست که بگویی مثلاً این آدمِ بچه ای است یا این آدمِ کمظرفیتی است؛ نخیر؛ #زیباپسند است و تحت تأثیر زیباییِ این [ورزش] قرار گرفته! به قول سعدی:
همه کس عیب کنندم که چرا دل به تو دادم؟
باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی؟
ببینید؛ فوتبال زیباست. اینهایی عاشقش میشوند قابل ملامت نیستند:
گرش ببینی و دست از ترنج بشناسی
روا بود که ملامت کنی زلیخا را
⚽️ مردم که بیخودی نیست که از یک چیزی لذت میبرند. دنبال یک چیزی هستند؛ وقتی فوتبال را میبینند داغشان تازه میشود. ممکن است نتواند بگوید من از چه چیزِ فوتبال خوشم میآید؛ اما این را یک #محقّق میتواند بفهمد. انسان «عدالت» میخواهد؛ انسان «اعتدال» میخواهد؛ انسان «تکامل» میخواهد؛ انسان «اصطکاک مساعد بین انسان ها» میخواهد؛ انسان «کرامت انسانی» میخواهد. آزادی و عدالت، گمشده های بشر است. در فوتبال، #ترکیب_آزادی_و_عدالت، وجود دارد. در فوتبال، آزادی هست. عدالت هست. توسعه هست. نظارت هست. رقابت هست. همه هم در سطح بالا! انسان ها گمشدهشان را در این بازی میبینند! مردم در تماشای فوتبال، دنبال #مدینه_فاضله هستند.
ایتا و روبیکا
@ahlolbasar