eitaa logo
کانون شهید عباس دانشگر شهرستان بابل ۵۰
94 دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
2.6هزار ویدیو
102 فایل
اللهم عجل لولیک الفرج شهید عباس دانشگر سال تولد : ۱۳۷۲٫۲٫۱۸ سال شهادت: ۱۳۹۵٫۳٫۲۰ محل تولد: سمنان محل شهادت: سوریه مزار شهید: امام زاده علی اشرف ⏳پایگاه رسانه فرهنگی شهید مدافع حرم عباس دانشگر در بابل راه ارتباطی با خادم: @Sarbaz_gomnaaam
مشاهده در ایتا
دانلود
ای خدا ! مرا بر تربیت و ادب فرزندانم و نیکویی و احسان در حق شان یاری فرما
فرزندان، سرمایه های زندگی😍
سلام‌صبح‌بخیر🌱 یه‌سلام‌بدیم‌خدمت‌آقاجانمون🥲 روبه‌قبله‌بخونیم: «اَلسلامُ‌عَلی‌الحُسین وَعَلی‌علی‌بن‌الحُسین وَعَلی‌اُولاد‌الـحُسین وعَلی‌اَصحاب‌الحُسین»🤍🥺
🔴🇮🇷پرچم ایرانمون کف خیابون های آمریکا ✍انشالله بزودی پایگاه‌های بسیج در سراسر آمریکا ‌‌
شما رو نمیدونم ولی از این به بعد هرکی ایران رو با ازادی بیان امریکا مقایسه کرد این عکس رو میخوابونم تو دهنش
˼🍀˹ ✨رسول خدا (ص) فرمودند: کسی که نماز را از وقتش تأخیر بیندازد، (فردای قیامت) به شفاعت من نخواهدرسید. {•📚•}بحارالأنوار، ج ۸۳ ، ص ۲۰ 🗓|شنبه ۱۴۰٣/٢/۸ 📿|ذکر روز‌ :«یا رب العالمین» <
1_8404867602.ogg
2.66M
🎙حتما گوش کنید اینقدر قشنگه که مطمئنم برای هرکسی بفرستی دعات میکنه🌸🌸🌸
‏کوتاه میگویم چه کسی بدبخت تر از آنکه "صفحه مجازی اش " بوی ‎ و ‎ را می دهد و "زندگیش" نه! خودمان را بسازیم ..! @shahidanbabak_mostafa🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📜| آقای امام‌ رضا . . . به اندازه‌‌ی تمام‌ نبودن‌ها نشدن‌‌ها و نرسیدن‌ها؛ مرا در آغوش‌ بگیر به اندازه‌ تمام‌ ابرها اشك‌ دارم!
بسم الله الرحمن الرحیم تمام لحظه های زندگی کودکی و نوجوانی ام را با عباس بودم . از بازی های کودکانه در خانه تا مهمانی ها و تفریح های بیرون از خانه. من همراه با او بزرگ شدم و به اندازۀ این دوران ، از او خاطره دارم . وقتی خبر شهادتش را شنیدم ، برایم سخت و ناگوار بود . تمام آن خاطرات و لحظه لحظه های با او ، برایم زنده شد ه بود . تا چندین هفته بعد از شهادتش همچنان درد شدید فراق و دوری او در وجودم شعله ور بود. گاهی در تنهایی خاطرات او را در ذهنم مرور میکردم و اشک می ریختم. یک شب در عالم رؤیا دیدم که در خیابانی که منتهی است به حرم امام کاظم و امام جواد ( ع) هستم . خیابان شلوغ بود. عباس آن طرف خیابان به دیوار تکیه داده بود و به من نگاه می کرد و می خندید. به سمت او رفتم . می دانستم که شهید شده است . به او گفتم : قرار نبود بری و برنگردی ، چرا شهید شدی ؟. او با لبخند همیشگی اش فقط نگاهم می کرد. به من گفت: حال علیرضا چطوره ؟ گفتم : خوبه در حال گریه کردن بودم که از خواب بیدار شدم. آن قدر خواب شفاف بود که احساس کردم در بیداری دیدم . شاید این خواب مرهمی بود بر دل تنگی هایم. 🍀 محمد مهدی دانشگر ، بردار شهید 🌸شهدا را یاد کنید با ذکر صلوات کانون شهید عباس دانشگر شهرستان بابل