eitaa logo
مهوا
174 دنبال‌کننده
712 عکس
54 ویدیو
4 فایل
•|﷽|• 🌕 مهوا. [ م َهَْ ]: ماه شکفته‌شده، ماه کامل 💌📣 مهوا، قصه‌ی ماه‌‌ِ شهید است و ما روایتگران این قصه‌ایم. «مجموعه‌ی فرهنگی دانشجوییِ مهوا» •|کانون شهدای دانشگاه تهران|• 🔗 صفحات مهوا: https://zil.ink/kanoon_mahva ادمین کانال: @Maahvaadmin
مشاهده در ایتا
دانلود
«اگر آمدنی هستی، الان وقت آمدن است آقا!» 🎇 تنهایی و اضطراب رفته بود و انس و آرامشی شیرین جایش را گرفته بود. یک منور دیگر آسمان را نصف کرد. افسر عراقی جلوتر آمد و درست بالای سرش ایستاد. احساس کرد هنوز جای کسی خالی است. دلش را به سمت کربلا گرداند. 🌕 «اگر آمدنی هستی، الان وقت آمدن است آقا!» هنوز آقا را تمام و کمال همان‌جور که می‌خواست ادا نکرده بود که نور آقا را در چشم و دلش و دست آقا را در دست‌هایش احساس کرد. دلش غنج رفت. حس تازه‌ای که هیچ‌گاه تجربه‌اش نکرده بود. با تمام دلش خندید. آقا هم خندید. انگار غنچه‌ای پیش روی او باز شد و عطر افشاند. رایحه‌ای بی‌نظیر تمام فضا را انباشت. 📞 از آن سوی بی‌سیم همچنان صدای حرف می‌آمد که او دیگر نمی‌شنید. آقا دستش را گرم فشرد. او را از جا بلند کرد و حرکت داد. پایم آقا جا مانده است. و شنید:« پایت پیش از تو رفته است، به بال‌هایت نگاه کن.» سوزشی ناگهانی در پیشانی‌اش احساس کرد. صدای گریه در بی‌سیم پیچید و او ناگهان از زمین کنده شد. 📕 ، سید مهدی 📚 •|گروه کتاب مهوا، برش کتاب|• @kanoon_mahva
مهوا
📢 رهبر انقلاب، امشب: آقای کریمی! «ای ایران» بخوان... 📝 رهبر انقلاب امشب، خطاب به آقای محمود کریمی ف
در روح و جان من.mp3
زمان: حجم: 2.6M
📻 🏴🇮🇷 ای میهن خدایی، صحن امام رضایی ایران ذوالفقار و ایران عاشورایی در روح و جان من می‌مانی ای وطن تویی تویی تو هستی حرم، تویی تو خانهٔ من خاکت آغشته شد با بوی کربلا تویی تویی که حصن تو شد بیرق سرخ سقا 🎙❣ بخشی از هم‌خوانی شعر زیبای «ای میهن خدایی» 🕌 شام غریبان | حسینیه ارشاد | یاد شهید مطهری و دکتر شریعتی گرامی. 🪴 @kanoon_mahva
مهوا
🎬 ایستاده‌ایم برای اقامهٔ توحید - بخش نهم ‌ 🇱🇧🇮🇷🇵🇸 راهبردهای انسجام اجتماعی در میدان نبرد 📖 با نگاهی به سورهٔ مبارکهٔ 🔻چه چیزی ممکن است آرایش جامعه را در چنین شرایطی به هم بزند؟ این که مومنین و آحاد جامعه نسبتشان را با این جریانات مشخص نکنند. 🔻اگر محبت به غیر خدا یا همان محبت به کفر در جامعهٔ اسلامی رخنه کرده باشد، در این میان جامعه را متزلزل می‌کند. 🕋 سورهٔ مبارکهٔ آل عمران (آیهٔ ۲۸) لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَآءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَٰلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ إِلَّآ أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ؛ مبادا کافران را ولی بگیرید و با آن‌ها رابطهٔ دوستی برقرار کنید. این دوستی‌هایی که در دل‌های شما هست، می‌شود رهزن ماجرا. 🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆 🕋 سورهٔ مبارکهٔ آل عمران (آیهٔ ۱۱۸) يَآ أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِنْ دُونِكُمْ لَا يَأْلُونَكُمْ خَبَالًا وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَآءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآيَاتِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ؛ آن‌ها از شما بغض دارند و عصبانی‌اند. آن‌ها یک ذره شما را دوست ندارند. مبادا شما با آن‌ها پیوند قلبی داشته باشید! 🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆 🕋 سورهٔ مبارکهٔ آل عمران (آیهٔ ۱۱۹) هَآ أَنْتُمْ أُولَآءِ تُحِبُّونَهُمْ وَلَا يُحِبُّونَكُمْ وَتُؤْمِنُونَ بِالْكِتَابِ كُلِّهِ وَإِذَا لَقُوكُمْ قَالُوٓا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا عَضُّوا عَلَيْكُمُ الْأَنَامِلَ مِنَ الْغَيْظِ قُلْ مُوتُوا بِغَيْظِكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ؛ شما فکر می‌کنید آن‌ها را دوست دارید، آن‌ها شما را دوست ندارند! 🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆 🕋 سورهٔ مبارکهٔ آل عمران (آیهٔ ۳۱) قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ؛ اگر خدا را دوست دارید، از رسول خدا پیروی کنید. 🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆 آن چیزی که می‌تواند جامعه را از انسجام بیندازد، این است که دل جامعه گیر کرده باشد پیش کافران! 🔍 حالا چرا دل جامعه گیر می‌کند؟ 🕋 سورهٔ مبارکهٔ آل عمران (آیهٔ ۱۴) زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَآءِ وَالْبَنِينَ وَالْقَنَاطِيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالْأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَٰلِكَ مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ؛ دل انسان که گیر شهوات باشد، نمی‌تواند رابطه‌اش را با کفر تنظیم کند. این‌ها رهزن جامعه است از این که جامعه نتواند در این مسیر قرار بگیرد‌. 🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆 🔻چند دستور مهم برای مدیریت این صحنه: 🕋 سورهٔ مبارکهٔ آل عمران (آیهٔ ۱۰۳) وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا... حبل خدا را چنگ بزنید از هم دیگه جدا نشوید و تفرقه نکنید. 🎙️ ارائه توسط آقای هانی چیت چیان @QuranEtratSchool @kanoon_mahva
«مادر برادرزاده‌ها» 🔥 لیلا، تو می‌خواستی چه کنی که زینب برای این دسته‌گل نکرد؟ به اشک چشم تمامی مادران سوگند که تو هم اگر در کربلا بودی باز همـه می‌گفتند مادر این جوان زینب است. بگذار بگویم لیلا، جانم فدای عظمت زینب، با گفتن این کلام اگر قرار است جانم آتش بگیرد، بگیرد. 🫂 در کربلا می‌گفتند که آیا این دو نوجوان، این «عون» و «محمد»، ایــن خواهرزاده‌های حسین، مادر ندارند؟ چرا هیچ زنی مشایعتشان نمی‌کند؟ چرا هیچ مادری صورت نمی‌خراشد؟ چرا هیچ زنی زمین را با ناخن‌هایش نمی‌کند؟ چرا هیچ زنی شیون و هلهله نمی‌کند؟ خاک زمین را به آسمان نمی‌پاشد؟ چرا حسین تنها مشایعت‌کنندهٔ این دو نوجوان است؟ فقط همین قدر بگویم که زینب با علی‌اکبر کاری کرد که حسین پا به میان گذاشت و میان این دو آغوش، مفارقت انداخت. 📕 ، سید مهدی 📚 •|گروه کتاب مهوا، برش کتاب|• @kanoon_mahva
2127961859_385426648.mp3
زمان: حجم: 10.5M
📻 🌻 زینب زینب زینب کنز حیا زینب، کان وفا زینب زینب زینب زینب درد‌آشینا زینب، غرق بلا زینب ❣ از نوحه‌‌های قدیمی و خاطره‌انگیز 🎙 با صدای @kanoon_mahva
«خانه‌آبادِ حسین» 🔍 سه رابطه میان امام و مأموم وجود دارد: ۱. ولایت ۲. اطاعت ۳. مودت ❗️ دشمن در زمان امیرالمومنین مودت را از میان برد، در زمان امام حسن اطاعت از میان رفت، و در نهایت در زمان اباعبدالله ولایت هم از میان رفت و مردم قربة الی الله حقیقت را ذبح کردند! ❤️ تبری و تولی از مهم‌ترین راهکارهای ائمه برای برون‌رفت از فتنه‌های آخرالزمان است که بار دیگر کربلایی رقم نخورد. 🏡 «گذرم تا به در خانه‌ات افتاد حسین خانه‌آباد شدم خانه‌ات آباد حسین» 🕌 شام غریبان | حسینیه ارشاد | علی غلامی @kanoon_mahva
www.Aviny.com-3234407809359470848_56335431651638.mp3
زمان: حجم: 1.2M
📻 👥 دشمن ما وابسته به صلاح‌های جورواجوری است که به قیمت نوکری‌اش به او دادند اما مومن وابسته نیست. هر نوع وابستگی مومن را از وصول به حق باز می‌دارد و همچون غل و زنجیری که بر دست و پای زندانیان بسته‌اند، او را به زمین می‌چسباند و قدرت قیام را از او می‌گیرد. مومن اگر وابستگی داشته باشد نمی‌تواند قیام کند و عصر ما، عصر قیام است. 🇵🇸🏴 بخش سوم راه قدس از کربلا 🇮🇷 از مجموعه 🎙 با صدای جان‌نواز شهید @kanoon_mahva
مهوا
📜 روایتی از امام سجاد علیه‌السلام، از زبان شهید مرتضی : 🕯 در روز جمعه‌‏ای در شام نماز جمعه است. اول آن خطیبی که به اصطلاح دستوری بود، رفت و هرچه قبلاً به او گفته بودند گفت؛ تجلیل فراوان از یزید و معاویه کرد، هر صفت خوبی در دنیا بود برای این‌ها ذکر کرد و بعد شروع کرد به سبّ کردن و دشنام دادن علی علیه السلام و امام حسین به عنوان اینکه این‌ها- العیاذبالله- از دین خدا خارج شدند، چنین کردند، چنان کردند. زین‌العابدین از پای منبر نهیب زد: «ایهَا الْخَطیبُ! اشْتَرَیتَ مَرْضاةَ الَمخْلوقِ بِسَخَطِ الْخالِق» تو برای رضای یک مخلوق، سخط پروردگار را برای خودت خریدی. 🪑 بعد خطاب کرد به یزید که آیا به من اجازه می‌دهی از این چوب‌ها بالا بروم؟ (نفرمود منبر. خیلی عجیب است! به قدری اهل بیت پیغمبر مراقب و مواظب این چیزها بودند! مثلاً در مجلس یزید، نمی‌گوید: یا امیرالمؤمنین! یا ایها الخلیفة! یا حتی به کنیه هم نمی‌گوید: یا اباخالد! می‌گوید: یا یزید! هم زین‌العابدین و هم زینب. در اینجا هم نفرمود که اجازه می‌دهی من بروم روی این منبر؟ یعنی این که منبر نیست؛ این چوبه‌ای سه پله‌‏ای که در این‌جا هست که چنین خطیبی می‌رود بالای آن و چنین سخنانی می‌گوید، ما این را منبر نمی‌دانیم. این چهارتا چوب است.) 👤 اجازه می‌دهی من بروم بالای این چوب‌ها دو کلمه حرف بزنم؟ یزید اجازه نداد. آن‌هایی که اطراف بودند، از باب این‌که علی بن حسین، حجازی است، اهل حجاز است و سخن مردم حجاز شیرین و لطیف است، برای این‌که به اصطلاح سخنرانی‌‏اش را ببینند، گفتند: اجازه بدهید، مانعی ندارد. ولی یزید امتناع کرد. پسرش آمد و به او گفت: پدرجان! اجازه بدهید، ما می‌خواهیم ببینیم این جوان حجازی چگونه سخنرانی می‌کند. گفت: «من از این‌ها می‌‏ترسم.» اینقدر فشار آوردند تا مجبور شد؛ یعنی دید دیگر بیش از این، اظهار عجز و ترس است؛ اجازه داد. 🍎 ادامه دارد... 📕 ، مرتضی مطهری، جلد۱، ص۲۹۴ 📚 •|گروه کتاب مهوا، برش کتاب|• @kanoon_mahva
مهوا
📜 روایتی از امام سجاد علیه‌السلام، از زبان شهید مرتضی : ⛓ ببینید این زین‌العابدین که در آن وقت از یک طرف بیمار بود (منتها بعدها دیگر بیماری نداشت، با ائمّه دیگر فرق نمی‌کرد) و از طرف دیگر اسیر، و به قول معروفِ اهل منبر چهل منزل با آن غُل و زنجیر تا شام آمده بود، وقتی بالای منبر رفت چه کرد! چه ولوله‌‏ای ایجاد کرد! یزید دست و پایش را گم کرد. گفت:« الان مردم می‏ریزند و مرا می‌کشند.» دست به حیله‌‏ای زد. ظهر بود، یک‌دفعه به مؤذّن گفت: اذان! وقت نماز دیر می‌شود. صدای مؤذّن بلند شد. 🕌🗣 زین‌العابدین خاموش شد. مؤذّن گفت: «اللهُ اکبَرُ، اللهُ اکبَرُ»، امام حکایت کرد: «اللهُ اکبَرُ، اللهُ اکبَرُ». مؤذّن گفت: «اشْهَدُ انْ لا الهَ الَّا اللهُ، اشْهَدُ انْ لا الهَ الَّا اللهُ»، باز امام حکایت کرد، تا رسید به شهادت به رسالت پیغمبر اکرم. تا به این‌جا رسید، زین‌العابدین فریاد زد: مؤذّن! سکوت کن. رو کرد به یزید و فرمود: یزید! این که این‌جا اسمش برده می‌شود و گواهی به رسالت او می‌دهید کیست؟ ایهاالناس! ما را که به اسارت آورده‌اید کیستیم؟ پدر مرا که شهید کردید که بود؟ و این کیست که شما به رسالت او شهادت می‌دهید؟ تا آن وقت اصلاً مردم درست آگاه نبودند که چه کرده‌اند. 🏚 آن‌وقت شما می‏‌شنوید که یزید بعدها اهل بیت پیغمبر را از آن خرابه بیرون آورد و بعد دستور داد که آن‌ها را با احترام ببرند. «نعمان بن بشیر» را که آدم نرم‌تر و ملایم‌تری بود، ملازم قرار داد و گفت: حداکثر مهربانی را با این‌ها از شام تا مدینه بکن. این برای چه بود؟ آیا یزید نجیب شده بود؟ روحیهٔ یزید فرق کرد؟ ابداً. دنیا و محیط یزید عوض شد. شما می‏‌شنوید که یزید، بعد دیگر پسر زیاد را لعنت می‌کرد و می‌گفت: تمام، گناه او بود. اصلاً منکر شد و گفت من چنین دستوری ندادم، ابن زیاد از پیش خود چنین کاری کرد. چرا؟ چون زین‌العابدین و زینب اوضاع و احوال را برگرداندند. 📕 ، مرتضی مطهری، جلد۱، ص۲۹۴ 🎨 حسن 📚 •|گروه کتاب مهوا، برش کتاب|• @kanoon_mahva