🕯 «به فکر دلم باش»
🕊 خدایا! منت بگذار خودم و دلم را آنگونه که لایق تو و بهشت توست آنگونه که لایق همنشینی ابرار دوست بیارایم.
✍ شهید #محمدمهدی_لطفینیاسر
💌 •| گروه گنجینه مکتوب، هفتمین نیایش |•
#آوای_دماوند
#معبود_شهدا
#نیایش
#سحر
#مهوا
@kanoon_mahva
مهوا
🇮🇷🇧🇦 بهرسم جوانمردی؛
روایتی از نقش ایران در کمک به مردم بوسنی
🕌 مولای ما امیرالمومنین (علیه السلام)، سرور جوانمردان عالم است و بهقول سید حسن نصرالله عزیز، «نَحنُ ابناءُ علیّ بن ابیطالب!» این مدال درخشان همیشه و همیشه بر سینهی مردمان این سرزمین خوش درخشیده است. از اصول انصاف و جوانمردی حمایت از مظلوم و مقابله با ظالم است.
🏛 در ماجرای جنگ بوسنی نیز در مقابل ظلم صربها علیه مسلمانان بوسنی، خاموش نماندیم. ایران در آن زمان با مشارکتی فعالانه در اجلاس وزیران سازمان کنفرانس اسلامی و سپس در جلسهی سران گروه «تماس» خواهان حمایت جامعهی بینالملل از مردم مسلمان بوسنی و هرزگووین شد. در واقع گروه تماس با تعیین مهلت برای سازمان ملل، تهدید کرد که اگر این سازمان، تحریم تسلیحاتی بوسنی و هرزگووین را لغو نکند و اقدامی برای جلوگیری از جنایات و نسلکشی صربها علیه مسلمانان انجام ندهد، خود به ارسال سلاح به بوسنی و هرزگووین اقدام میکند. این تهدید تا حدودی مؤثر واقع شد و باعث بهرسمیت شناخته شدن کشور بوسنی و هرزگووین توسط اتحادیهی اروپا شد.
🏨 پس از آن ایران، خواستار اجازهی سازمان ملل برای اعزام ۱۰ هزار نیروی ایرانی بهعنوان نیروی حافظ صلح، تحت سرپرستی سازمان ملل شد که با مخالفت دبیرکل سازمان و شورای امنیت مواجه شد... به همین دلیل ایران مجبور شد تنها از راه ارسال کمکهای بشردوستانه و اعزام گروهی از رزمندگان و داوطلبان به بوسنی بهعنوان نیروهای هلالاحمر یا در قالب دیپلماتیک، پذیرش و درمان تعدادی از مجروحین بوسنیایی در بیمارستانهای ایران مشغول کمکرسانی به مسلمانان بوسنی و هرزگووین شود.
✍️🏼 به قلم «مونا عبداللهی»
📜 پ.ن: متن کامل این یادداشت را در فایل پیوستشدهی نشریهی جادهی ابریشم بخوانید.
#جاده_ابریشم
#گروه_نشریه
#بوسنی
#مهوا
@kanoon_mahva
▫️ ای مردم! خداوند به ما شش خصلت عطا فرموده و ما را به هفت ویژگی بر دیگران فضلیت بخشیده است...
🎙 بخشی از خطبهٔ حضرت #سجاد (علیهالسلام)
⏳ روز #اربعین حسینی در عراق
💌 •| گروه گنجینه مکتوب، ششمین صدای حقیقت |•
#گروه_گنجینه_مکتوب
#صدای_حقیقت
#مهوا
@kanoon_mahva
«اربعین حسینی و تمدن نوین مهدوی»
🔖 حضرت حسین بن علی علیه السلام با شهادتِ زیبایِ خود، آتشی در قلوب مؤمنین انداخت و خود و زمین ساکن در آن را، به مرکز مغناطیس دلها مبدل و آنان را شیدایی و مجذوب خود نمود.
🧲 جاذبهٔ مغناطیس حسینی در اربعین شهادت، آغازیدن گرفت و جابربن عبدالله انصاری را از مدینه راهی کربلا کرد تا بدین ترتیب در مسیری قدم گذارد که قدمگاه میلیونها انسان شود و هر ساله بر خیل مشتاقان این قدم و این مسیر، افزوده و افزوده میشود.
❣ شوری دیگر در عالم برپا شده که با شورهای حرکتهای معمول و مرسوم، تفاوتی فاحش دارد؛ شوری و شوقی که نظامات و قواعد حاکم بر جهان را برهم زده و قاعده و نظامی خاص را فریاد میزند.
گویا قرار است نظم نوینی توسط حضرت حسین بن علی علیه السلام رقم خورد و نظامی شکل گیرد که عمری است بشر تحقق آن را انتظار کشیده است.
🔎 دقیقتر گوییم قرار است زمینهٔ ظهور تمدن نوین مهدوی شود که همهٔ اولیا و اوصیا از اول تا خاتم برای تحقق آن رنج فراوان متحمل شدهاند؛ وسعت این تمدن نو در مقیاس فراگیر زمین است.
این بار حضرت حسین بن علی علیه السلام میداندار شده است تا در تداوم خط انبیا، این آرزو و آرمان را لباس حقیقت و عینیت پوشد و تحقق تمدن مهدوی را مسجل سازد... .
«أَیْنَ بَقِیَّهُ اللَّهِ الَّتى لا تَخْلُوا مِنَ الْعِتْرَهِ الْهادِیَهِ»
🖊 وحید رجبخانی
✍ •| گروه نویسندگی مهوا |•
#روایت
#اربعین
#نویسندگی
#مهوا
@kanoon_mahva
مهوا
قسمت دوم: دعوتنامه
📆 پنجشنبه شانزدهم مرداد.
ماشین آمده بود دنبال همسایه طبقهی پایین. همه راهی بودند. زن و شوهر و بچهها. از همان بالا، پشت پنجره، برایشان آیتالکرسی خواندم. توی دلم کاسهٔ آبی هم بدرقهشان کردم. نگاه ازشان برنداشتم تا از پیچ کوچه گذشتند.
آه.
خودم را انداختم روی کاناپه. دلم میخواست همه حسرت جاماندن، همانجا وِلو شود و برود به جان اشیای خانه. با صدای دینگدینگ تلفن همراه به خودم آمدم. صد و چهل و سه پیام خوانده نشده! گروه دوستان داشتند ترتیب یک سفر زیارت اربعین را میدادند. زنانه. چهطور؟ تا دیروز که خبری نبود. زهرا هوسش را انداخته بود وسط جمع و بقیه پروبالش داده بودند.
- «بلیط اتوبوس میگیریم از آزادی و میریم مهران. همینش مهمه. بقیه برنامه رو میسپاریم دست خود ارباب. هر جور کرَمش بود بچینه برامون.»
- سهی نوشته:«وای که قند توی دلم آب شد از همین حالا»
- نرگس گفته:«ما سه نفریم. من و دخترام. حلما و مهدا»
زینب منتظر است تب پسرش قطع شود تا جواب قطعی بدهد. مهدیه ساکش را حتی نصفه نیمه بسته است... . پابهپایشان رفتم تا صد و چهل و سومین پیام. از رمق افتادم و قطرهٔ آخرش، اشکی شد گوشهٔ چشمم.
⏳ چه مدت به این حال ماندم نمیدانم. بعد مغزم ناخودآگاه به تکاپو افتاد. «زنگ بزن همسرخان. زنگ بزن و مشورت کن. زنگ بزن»
💌 تجربه میگفت سخت موافقت کند، امّا تیری است به تاریکی. هیچ چیز به اختیار من نبود. انگار فقط دو تا چشم بودم که ماجرا را نظاره میکرد. شماره گرفتم. صدایم میلرزید وقتی گفتم:« سلام».
همسرخان انگار حالم را فهمیده باشد گفت:«باز کی راهی شده که شما روضهاش رو شروع کردی؟»
و جعلنا خواندم و گفتم:« برم کربلا؟»
بدون مکث جواب داد:« خیره انشاءلله. میتونم توی زیارت امام حسین نه بیارم آخه!! برو برای ماهم دعا کن.»
گفتم:« سَلما؟» گفت:« یه فکری براش میکنیم دیگه.»
خانه از صدای هق هقم پر شد.
عماد حیران مانده بود. سلما چسبیده بود به دامنم.
معجزه. معجزهٔ حسین (علیهالسلام).
دعوتنامه صادر شد.
🖊 سمانه سادات میرعابدینی
✍ •| گروه نویسندگی مهوا |•
#روایت
#اربعین
#نویسندگی
#مهوا
@kanoon_mahva
«عمر و زندگی»
💌 نکتهٔ مهم در ارتباط با عمر و زندگی بهویژه برای جوانان عزیز میتوانم عرض کنم آنچه مسلم است زمان تولد و موقع مرگ از مدیریت و اختیار ما خارج است و تصمیم ما اثری ندارد، ولی اختیار آنچه را که خداوند متعال به ما داده عمل ما است. عمل ما میتواند زندگی را به خسران یا عمل صالح تبدیل کند. امروز فرصت من به پایان رسید ولی شما فرصت دارید و از آن به بهترین شکل استفاده کنید.
🕯
⏳ لحظهها، حتّی لحظهها را کم نگیر، که آنچه تمامی بهشت و تمامی جهنّم در آن شکل می گیرد، کم نیست. و کسی که این سنگینی را در هر لحظه احساس کند، بیکار نیست، مشغول است و اهتمام دارد. مولای تو میگوید: «شُغِلَ مَنِ الْجَنَّةُ وَالنّارُ أَمامَهُ»؛ آن کس که بهشت و جهنّم، در هر لحظهی او نهفته است؛ کسی که هر نگاهش، هر تصمیمش و هر اقدامش، بهشت و یا جهنّم را به دنبال میکشد، بیکار نیست... .
🎑 وصیتنامهخوانی شبانه
📝 برگرفته از وصیتنامهٔ شهید #حاجیزاده و سخنان استاد علی #صفایی_حائری
💌 •| گروه گنجینه مکتوب مهوا |•
#گروه_گنجینه_مکتوب
#وصیت_نامه
#مهوا
@kanoon_mahva