#کلامنور
💎رسول الله صلى الله عليه و آله :
⚜ يا أباذرٍّ ، إيّاكَ وهِجرانَ أخِيكَ ؛ فإنَّ العَمَلَ لا يُتَقَبَّلُ مِن الهِجرانِ .
⚜ اى ابوذر! از قهر كردن با برادرت بپرهيز؛ زيرا با وجود قهر بودن عمل پذيرفته نمى شود.
📚بحارالانوار جلد 77 صفحه 89 حدیث 3
🆔️@kanoon_boshra
روز بیست و سوم چله سوره حشربه نیابت از 🌺شهید نوید صفری🌺
شهید نوید صفری:
آه که تمام حسرتم این است که چقدر دیر فهمیدم زیارت عاشورا چیست و حیف که فقط روزی یکمرتبه روزیم نشد.
بر شما باد خواندن عاشورا عاشورا عاشورا حتی یک عاشورا هم قیامت میکند، با روضه ارباب از زبان مادرش و خواهرش.
🌷@kanoon_boshra
Sore-Hashr-Parhizgar.mp3
1.34M
#صوت
تلاوت سوره حشر با صدای استاد پرهیزگار
9.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عکسی که خیلی زود فراموش شد...🧐
تصاویر ورود پناهجویان یهودی به فلسطین که سال ۱۹۴۷، بعد از جنگ جهانی دوم با کشتی Theodor Herzl به بندر حیفا رسیدند.
روی کشتی بنری نصب شده که گویای همه چیز هست...
"Germans destroyed our families & homes - don't you destroy our hopes.”
یعنی:
"آلمان ها خانواده و خانه ی مارو نابود کردن، شما امید مارو ناامید نکنید"
یک سال بعد یعنی ۱۹۴۸ نقاب ها کنار میره و غصب روستاها و اخراج فلسطینی ها با زور اسلحه و کشتار آغاز میشه...
#جهادتبیین
💡@kanoon_boshra
📖 السَّلامُ عَلَيْكَ يا صاحِبَ التَّدْبيرِ...
🌱سلام بر تو ای تدبیرگر عالم هستی،
ای مولایی که ظهورت چاره ی همه ی بیچارگان است.
📚 صحیفه مهدیه، زیارت حضرت بقیة الله ارواحنا فداه در سختیها
#اللهمعجللولیکالفرج
#امام_زمان
#کلامنور
🆔️@kanoon_boshra
«حافظان قرآن، محافظان حقیقت»
🚩 اجتماع بزرگ حافظان
قرآن کریم استان تهران
🔻باحضور حججاسلام:
🔸محمد حاجابوالقاسم
🔹سیدمحمدحسین طباطبائی
🔸غلامرضا قاسمیان
🔻و اساتید معزز:
🔹شهریار پرهیزکار
🔸محمدمهدی بحرالعلوم
🔹احمد ابوالقاسمی
🔸سیدکریم موسوی
🔹و سعید عزیزی
🔻 با اجرای:
🔹نجم الدین شریعتی
💠 لینک اعلام حضور:
B2n.ir/Hafezaneh
🗓 ۱۹ آبان ماه - ساعت ۱۴:۳۰
📌 مصلی بزرگ تهران
ــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 @boshra_quran
مثل حر باش..!
چنان که دیروزت با امروز
زمین تا آسمان فرق داشته باشد!
#حالخوب
🌱|kanoon_boshra
روز بیست و چهارم چله سوره حشر به نیابت از🌺شهید حسین عرب عامری🌺
حسین عرب عامری ، فرمانده گردان کربلا بود.
یکی از بسیجیها توی تب میسوخت. با هذیانهایش همه را بیدار کرد. چند نفری آمدیم بالای سرش. حسین وارد سنگر شد. بلافاصله چفیه را خیس کرد و گذاشت روی پیشانیاش. به ما گفت: برید بخوابید. من مواظبش هستم. موقع خوابیدن، نگاهم به رختخواب حسین افتاد که هنوز دست نخورده بود. هر چه اصرار کردم، گفت: بیدار موندن برای من که هنوز نخوابیدهام، راحتتره. بسیجی تبدار، یک آن سر جایش نشست و پرسید: ساعت چنده؟ من باید الآن سر پست باشم. با پرسوجو معلوم شد درست میگوید. نوبت نگهبانیاش شروع شده بود. حسین، او را به من سپرد و به جای او رفت سر پست.
🌷@kanoon_boshra