eitaa logo
کانون فرهنگی حضرت قائم (عج) مسجد جامع جلال‌آباد
77 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
3.3هزار ویدیو
10 فایل
تمام اخبار و اطلاعات کانون فرهنگی هنری حضرت قائم (|عجل ا...) مسجد جامع جلال آباد در این کانال قرار میگیرد
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸اگر شب‌ها بی خوابی سراغتان می آید چند دانه بادام بخورید، بادام حاوی مواد مغذی خواب آوری چون منیزیم و کلسیم است که به راحتی چرخه ی خواب شما را تنظیم میکند. 🇮🇷مرکز طب اسلامی 🍏👉🏻@markaz_teb 🍎
✍ اگر دچار گرفتگی و اسپاسم عضلات پا بخصوص شبها موقع خواب هستید، هرشب پس از شام 1 یا 2 عدد کیوی میل کنید. 👈 منیزیم بسیار بالای این میوه کمک زیادی به رفع اسپاسم عضلات میکند 🇮🇷مرکز طب اسلامی 🍏👉🏻@markaz_teb 🍎
♥️👈امام کاظم علیه‌السلام : 🍎هر کس تخم‌مرغ و پیاز 🍎و روغن زیتون بخورد ، 🍎استخوان فرزندش 🍎درشت خواهد شد . 📚بحار الأنوار ، ج104 ، ص84 🍋 @tebesamen
💞 📖 السَّلامُ عَلَيْكَ يا عَوْنَ الْمَظْلُومينَ... ▫️سلام بر تو ای امید دل‌های غمدیده؛ سلام بر تو و بر روزی که حقّ مظلومان تاریخ را از ظالمان خواهی ستاند. 📚 صحیفه مهدیه، زیارت حضرت بقیة الله ارواحنا فداه در سختی‌ها، ص۵۷۸.
7.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 «فرزند صالح» 👤 🔸 اگر امام زمان را به عنوان پدر بشناسیم، خیلی از کارامون درست میشه...
یک شب داشتم خرید میکردم برای خواهرم وقتی برگشتم مغازمون دیدم 20 نفر آدم از مغازمون با سرعت خارج میشدن. همون مرده هم بینشون بود. دوییدم توی مغازه و دیدم پدرم با صورتی خونی روی زمین افتاده. چند نفر به یک نفر... چاقو هم خورده بود. من اون مرده رو می‌شناختم داریوش مظفری از لات های زمان خودش بود. داد زدم اما صدای گریه یه بچه 5 ساله به گوش کسی نمی رسید. پدرم رو اونشب از دست دادم. به مادرم به پلیس که برای گزارش اومده بودند گفتم کار اون مرده داریوشه. به هر حال من پنج ساله بودم و کسی برای حرفم ارزش قائل نمیشد اما باز گشتن و دیدن داریوش از اون شهر رفته. خون پدرم پایمال شد ومن یتیم شدم. خیلی روحیه ام خراب بود و سعی می‌کردم با همون سن کمم بگم من مرد خونه ام. نمیذاشتم خواهرم غصه بخوره و هوای مادرم رو داشتم. سالگرد پدرم نیومده بود هنوز. یک روز سرد زمستونی داشتم سبزی میخریدم. احساس مسئولیت داشتم. دارد
🔴 حتی یک‌بار هم به من، تو نگفت! 💠 همسر شهید بهشتی می‌گوید: چیزی که در بیست و نه سال زندگی مشترک‌مان دیدم ملایمت و صبر ایشان بود. در کارهای خانه به من کمک می‌کردند، در خرید لوازم مورد نیاز، رسیدگی به باغچه‌ها و بعضی وقت‌ها شستن ظروف آشپزخانه مشارکت داشت. مطلبی که هیچ گاه از یادم نمی‌رود احترام او نسبت به من بود و در مقابل من هم حرمت ایشان را رعایت می‌کردم، در سراسر زندگی حتی یک‌بار هم به من تو نگفت!! 🆔 @khanevadeh_313
7.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💖💝💖 چگونه همسرخودرا تحریک کنیم؟ 🍀 استاد دهنوی 🇮🇷مرکز طب اسلامی 🍏👉🏻@markaz_teb 🍎
برگشتم خونه دیدم سه چهار مرد سبیل کلفت و دوتا خانم مسن نشستن خونمون. خواستم بشینم و ببینم کین اینها که مادرم اشاره کرد برو بیرون. رفتم بیرون و با خواهرم بازی می‌کردم. یک ماهی گذشت دیدم رفت وآمد ها زیاد شده و از بین حرفها شنیدم آخر هفته عروسی مادرمه. با ماست بندی محله که 41سالش بود و سه تا پسر داشت و خانمش فوت شده بود با همون سن کمم خیلی بهم برخورد و تا سر قبر پدرم دوییدم و گریه میکردم. اون شب همونجا خوابم برد. فردا صبح که برگشتم خونه با کتک شدید مادرم مواجه شدم که بد منو میزد. نگران شده بود نمیتونستم حرفی به مادرم بزنم. مادرم ازدواج کرد و ما از خونه پدریمون که پر از خاطرات خوب بود رفتیم به خونه آقا تیمور. پدر خوانده من. آقا تیمور خیلی بد اخلاق و خشن بود. به من و خواهرم اصلا اعتنایی نمی‌کرد اما می دیدم برای سه تا پسراش میرفت و کلی خوراکی میخرید و جلوی ما میخوردن. من پول نداشتم اما از اینکه میدیدم خواهرم دلش میخواد کفری میشدم. میرفتم از خوراکی هاشون بردارم برای خواهرم که با کتک هاشون مواجه میشدم.