eitaa logo
کانون فرهنگی حضرت قائم (عج) مسجد جامع جلال‌آباد
77 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
3.3هزار ویدیو
10 فایل
تمام اخبار و اطلاعات کانون فرهنگی هنری حضرت قائم (|عجل ا...) مسجد جامع جلال آباد در این کانال قرار میگیرد
مشاهده در ایتا
دانلود
... 🔴 یک راز روزی از روزها در جنگلی سرسبز روباهی درصدد شکار یک خارپشت بود؛ روباه از خارهای خارپشت می‌ترسید و نمی‌توانست به خارپشت نزدیک شود. خارپشت با کلاغ نیز دوستی داشت، کلاغ هم به پوشش سختِ خارپشت غبطه می‌خورد. روزی کلاغ به خارپشت گفت: پوشش تو بسیار خوب است؛ حتی روباه هم نمی‌تواند تو را صید کند. خارپشت با شنیدن تمجید کلاغ گفت: درسته اما پوشش من نیز نقطه‌ی ضعفی دارد. هنگامی که بدنم را جمع می‌کنم، در شکم من یک سوراخ کوچک دیده می‌شود. اگر این سوراخ آسیب ببیند، تمام بدن من شروع به خارش خواهد کرد و قدرت دفاعی من کم خواهد شد. کلاغ با شنیدن سخنان خارپشت بسیار تعجب کرد و در اندیشه نقطه ضعف خارپشت بود. خارپشت سپس به کلاغ گفت: این راز را فقط به تو گفتم. باید آن را حفظ کنی، زیرا اگر روباه این راز را بداند، مرا شکار خواهد کرد. کلاغ سوگند خورد و گفت: راحت باش، تو دوست من هستی، چطور می توانم به تو خیانت کنم؟ چندی بعد کلاغ به چنگ روباه افتاد، زمانی که روباه می‌خواست کلاغ را بخورد، کلاغ به یاد خارپشت افتاد و به روباه گفت: برادر عزیزم، شنیده‌ام که تو می‌خواهی مـزه گوشت خارپشت را بچشی. اگر مرا آزاد کنی، راز خارپشت را به تو می‌گویم و تو می‌توانی خارپشت را بگیری. روباه با شنیدن حرفهای کلاغ او را آزاد کرد، سپس کلاغ راز خارپشت را به روباه گفت و روباه توانست با دانستن این راز خارپشت بینوا را شکار کند. هنگامی که روباه خارپشت را در دهان گرفت، خارپشت با ناامیدی گفت: کلاغ، تو گفته بودی که راز مرا حفظ می‌کنی؛ پس چرا به من خیانت کردی؟! ✍ این داستان خیانت کلاغ نیست، بلکه خارپشت با افشای راز خود در واقع به خودش خیانت کرد. این تجربه‌ای است برای همه‌ی ما انسانها که بدانیم رازی که برای دیگری افشا شد، روزی برای همه فاش خواهد شد. در واقع انسانها هستند که باید رازدار بوده و راز خود را نگه دارند تا کسی از آن مطلع نشود و آن را در معرض خطر و آسیب قرار ندهد.
امیر اینقدر کثافت بود دست از سرم بر نمیداشت ... جواب تلفن شو نمیدادم اومد محل کارم، منو به زور با خودش برد منو کتک میزد و میگفت باید با من باشی، بزور از دستش فرار کردم ولی از خجالت دیگه سمت خونه نیومدم چون گوشیمو گرفت زنگ زد به بابام و گفت دخترت زنه منه تو نمیزاری زندگی کنیم ... به خواهرم زنگ زدم از باجه تلفن و بهش گفتم دارم برای همیشه میرم دیگه راهی برای برگشت به خونه ندارم، خواهرم با من قرار گذاشت و اومد منو دید گفت رویا میگم نرو ولی میخوای بری بیا بی پول نرو، یه دسته پول داد من و من سوار یه ماشین شدم و گفتم برو ترمینال نمیدونستم مبخوام کجا برم و یه گوشیه دیگه داشتم رفتم شارژش کردم که حداقل صدای خواهرامو بشنوم ...
سن تربیت کودک | تقویت توانایی‌های ذهنی 🧠توانایی‌های ذهنی شامل انواع مختلفی از توانایی‌ها نظیر توجه و تمرکز، حافظه، توانایی حل مسئله و تصمیم گیری یا توانایی‌های حساب و ریاضی است. ☝️🏻 برای آموزش و تربیت کودک در کدام از این مسائل باید به کودک خود اجازه دهید که به سطحی از درک و توانایی ذهنی دست پیدا کند. معمولاً شما می‌توانید از سنین 4 یا 5 سالگی تقویت این توانایی‌ها را در کودک خود شروع کنید. 📲@moshavereh_onlin .
❗️ هل سالم‌ترین دیکلوفناک و عضله باز کن و مسکن دنیاست ... 🔹 اگر کمر درد، درد عضلانی یا رماتیسم دارید هر وقت چای دم میکنید یا لای برنج یک دانه «هل» درسته قرار دهید 👌 جالبه بدونید هل ضد سرفه است همچنین کبد و کلیه رو تقویت میکنه و یک مولتی ویتامین طبیعیه 🇮🇷مرکز طب اسلامی 🍏👉🏻@markaz_teb 🍎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آنقدر این صحنه زیباست که شکارچی دلش نیومد اونا رو را شکار کنه. به یک نتیجه میشه رسید گاهی بین شروع و پایان زندگی فقط یک لحظه فاصله است همدیگر را بدون هیچ توقعی دوست داشته باشیم کاری که خدا با بنده اش میکند... 🇮🇷مرکز طب اسلامی 🍏👉🏻@markaz_teb 🍎
امیر رفت سراغ پدرم و گفت پنهانی با دخترت رابطه داشتم و با اون ازدواج کردم در حالی که رابطه زناشویی بین من و امیر برقرار نشده بود و منتظر موافقت پدرم بودیم برای ازدواج رسمی ... ولی اون پیش پدرم آمد و خیلی وقیحانه به بابام گفت که من رویا را می خوام ... من قصد بازگشت به خونه رو نداشتم که گوشیم زنگ خورد دیدم بابامه، گفت کجایی بابا گفتم ببخشید گفت کجایی بیا لاقل ماشینو ببر بارون میاد خیس نشی بابا، عیب نداره، هر چی شده برگرد، من فقط خجالت میکشیدم گفتم بابا ازت خجالت میکشم گفت عیب نداره بابا جان فقط برگرد تا شب نشده
برای بهبود آفت دهان سه تا پنج برگ ریحان را بجوید. این کار را روزانه ۲ بار انجام و تا درمان کامل آفت ادامه دهید. 🇮🇷مرکز طب اسلامی 🍏👉🏻@markaz_teb 🍎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💞 🌻با چہ رویے بنویسم ڪہ بیا آقاجان 🌻شرم دارم خِجِلَم من ز ِشما آقاجان 🌻چہ ڪریمانہ بہ یاد همہ ی ماهستے 🍃آه از غفلت روز و شب ما آقاجان الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ
پدرم التماسم می‌کرد که برگردم خونه ... مادرم هم همینطور، پدرم می‌گفت من فقط بچه مو میخوام، منم که غرق بچگی و رفتار زشت خودم بودم و می گفتم که بر نمیگردم بابا زنگ زد به من گفت که مشکلی نداره اگه میخواین باهم ازدواج کنین، ببین کنار همیم، وایسادیم یه جا، من پشت تلفن به بابام گفتم که من از امیر متنفرم و نمیخوام با اون ازدواج کنم و پدرم به امیر گفته بود که میبینی خودش نمی خواد وقتی خودش نمیخواد دست از سرزندگی بچه من بردار، من چند روز اومدم رفتم خونه مادربزرگم پنهان شدم از پدرم از مادرم از خانواده خجالت می کشیدم بابام بهم زنگ زد و بهم گفت پاشو بیا خونه هر کاری کردی عیب نداره مهم نیست فقط بیا، خونه ام به مادرم می گفت من نمی خوام بچمو از دست بدم وقتی من اومدم خونه بابام گفت هیچ کس حق نداره راجع به این موضوع با رویا صحبت کنه این موضوع تمام شده است ولی بابام به خواهرم می گفت که رویا یه دختر هرزه است و نباید با اون رفت و آمد کنی به خاطر اینکه ممکنه تو رو فریب بده و از راه بدر کنه، پدرم نگران بود از اینکه من باعث فریب خواهرای دیگه م نشم در حالی که من فقط دلم میخواست شوهر کنم و دوست داشتم ازدواج کنم و صاحب فرزندی باشم و اسم پسرمو بزارم، امیر عباس اما من هرگز نتونستم ازدواج کنم و فرزند پسری به دنیا بیارم و همیشه در این حسرت بودم که سریع ازدواج کنم و صاحب فرزند شوم و صدایی من را مامان صدا کند و بگوید مامان مامان ...بعد از این ماجرا از مردها متنفر شدم، و الان چهل سالمه و دیگر ازدواج نکردم... پایان
6.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آیا انسان ها بر اساس علمشان رفتار می‌کنند؟ آیه ای جالب از قرآن کریم👆