یا حق
عمده غم ماجرا برای من در سیاسیکاریهای کثیف نیست؛ در این هم نیست که فردی را که «جرم» او در دادگاه ثابت شده هنوز «متهم» یا «معترض» میخوانند؛ در تأکید بر «اعتراضات آبان» هم نیست؛ در همنوایی جیرهخوران بیتالمال با قاتل حاج قاسم و منافقین هم نیست؛ در مخالف اعدام شدن طرفداران اعدام پدر رومینا هم نیست...
غم بزرگ این است که چه راحت «حکم» میدهیم و هیچ دغدغهی این را نداریم که حق حکمدادن داریم یا نه؛ علم حکم دادن داریم یا نه؛ اطلاعات لازم برای حکم دادن داریم یا نه؛ حکممان با حکم خدا سازگاری دارد یا نه... خواه طرفدار #اعدام_کنید باشیم یا #اعدام_نکنید.
در روایت داریم که اجرای یک حد از چهل شبانهروز بارش باران بهتر است (خشکی محیط صدور این روایت و ارزش یک ساعت باران در آن را دقت کنید!) ؛ در روایات از فتوای بدون علم نهی شده و سختگیریهای عجیبی راجع به قضاوت داریم. از روایات بگذریم؛ در دو آیهی پشت سر هم قرآن (آیات ۴۴ و ۴۵ سورهی مائده) افرادی که بر طبق «ما أنزل الله» حکم ندهند «کافر» و «ظالم» خوانده شدهاند... شاید بتوان از این دو آیه استفاده کرد که این رفتارهای بچهگانهی ما نهتنها با «دین» که با «انصاف» هم بیارتباط است... و بعد از یک آیه، یعنی در آیهی ۴۷ خداوند افراد دارای همین ویژگی را با صفت «فاسقون» نواخته...
پ.ن. یک. لعنت به این فضای مجازی که پخش چرندیات را چنین راحت کرده؛ چرندیاتی که معمولا برد بیشتری نسبت به حرف حساب دارند.
پ.ن. دو. گاهی که فکر میکنی در چه وضعی، چه دنیایی، چه فرهنگی گرفتاری چهقدر میتوان راحت آرزوی مرگ کرد...
اللهم عجل لولیک الفرج
@garmseer