eitaa logo
کاروان دل
480 دنبال‌کننده
121 عکس
9 ویدیو
0 فایل
🔸کانال نوحه‌ها: ☑️ eitaa.com/nouheh 🔸کانال آثار: ☑️ eitaa.com/yusof_rahimi
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از آیات غمزه
#یوسف_رحیمی دریای کرامتت ندارد ساحل آورده پناه سوی تو این سائل «یا غافِر! شَرُّنا اِلیکَ صاعِد یا راحم! خَیرُکَ اِلَینا نازِل» #نیایش #ویژه_نامه_ماه_مبارک_رمضان @ayateghamze @karavanedel
💠 اَلسلامُ علیکِ یا مَن اَنفَقَت مالَها فی نُصرَةِ سَیّدِ الأنبیاء و نَصَرَتهُ مَا اسْتَطاعَت و دافَعَت عَنْهُ الأعداء... نبوت را نگینی یا خدیجه قیامت‌آفرینی یا خدیجه برایم مادری کن روز محشر تو اُمُّ المؤمنینی یا خدیجه تو داری آنچنان حق عظیمی که در ایمان و دین ما سهیمی نه تنها دخترت! بعد از تو دیدند مسلمانان همه داغ یتیمی نگاهت از غمی جانکاه می‌گفت ز صدها داغ با هر آه می‌گفت میان کوچه خالی بود جایت که زهرای تو «وا اُمّاه» می‌گفت ☑️ @karavanedel
هدایت شده از شعر آیینی
#مناجات نومید نمی‌شویم یک آن از ‌تو دیدیم ‌مگر ‌به ‌غیرِ ‌ا‌حسان از تو؟ جر‌م و ‌گنه و ‌خطا و ‌عصیان از ما جود و کر‌م و عطا و ‌غفران از تو #یوسف_رحیمی 💠 @shear_ayini
هدایت شده از آیات غمزه
#یوسف_رحیمی ای عشق! دلیل ها نمی‌فهمندت ای رود! قلیل ها نمی‌فهمندت والله معزّ الاولیائی آقا هر چند ذلیل ها نمی‌فهمندت #امام_حسن علیه السلام از: حسن یوسف @ayateghamze
هدایت شده از حکمت علوی
امشب که فرشتگان سخن می گویند گویا سخن از زبان من می گویند ذکر لبشان شنیدنی تر شده است در ارض و سما حسن حسن می گویند خاک قدمش شمیم جنت دارد در هر نفسش عطر اجابت دارد اعجاز محمدی ست در چشمانش از بس که به جد خود شباهت دارد ای زمزمه صبح و نسیم ادرکنی آئینه رحمان و رحیم ادرکنی ای در کرم و سخاوت و آقایی بی خاتمه ، ایها الکریم ادرکنی مانند علی لحن فصیحی داری در چهره خود نور ملیحی داری آقا حرم الله شده دلهامان در هر دل بی تاب ضریحی داری @deabel
غمش هر ديده را خونبار می‌کرد اگر ياد از در و ديوار می‌کرد برای خاطر زخم دلش بود که با نان و نمک افطار می‌کرد #یوسف_رحیمی ☑️ @karavanedel
علیه‌السلام 🔸قصۀ فردا🔸 مرگ خود را اگر این گونه تمنا دارد سالیانی‌ست که در دل غم زهرا دارد روضهٔ فاطمه یک روضهٔ معمولی نیست شرح دوران غریبی‌ست که مولا دارد شرح قومی‌ست که در موعد یاری امام جای لبیک، فقط شاید و اما دارد قصهٔ‌ مردم بیعت‌شکن است این روضه خون اگر گریه کند چشم زمان، جا دارد استخوان در گلوی صبر بماند سی سال؟ آه با چاه خدایا! چه سخن‌ها دارد بعد یک عمر غم خانه‌نشینی، حالا غم بدعهدی دنیا طلبان را دارد این یکی در طلب بردن بیت المال است آن یکی منصب شاهانه تقاضا دارد آن طرف لشکر کفر است به پا خاسته است این طرف فتنهٔ جهل است که غوغا دارد بی‌وفایی کمر کوه وفا را خم کرد داغ‌ها بر جگر از مردم دنیا دارد می‌رود با غم سی سال غریبی اما جگری شعله‌ور از قصهٔ‌ فردا دارد آه کوفه‌ست، ‌همان کوفه ولی این دفعه نیزه‌ای در وسط شهر تماشا دارد ☑️ @karavanedel
علیه‌السلام 🔸شب آخر🔸 پیچیده شمیم گل پرپر شب آخر حرف سفر و داغ مکرر، شب آخر اشکی که شده نذر غم فاطمه سی‌سال انگار شده چندبرابر شب آخر انگار همین چند شب پیش شبانه... آمد چه به روز دل حیدر شب آخر حالا شب وصل است ولی با سر خونین شرمنده نمانده‌ست ز کوثر شب آخر با اشک غریبانهٔ خود گفت سخن‌ها از بی‌کسی آل پیمبر شب آخر از کرب‌و‌بلا گفت و حکایات غریبش از داغ برادر به برادر، شب آخر گویا خبر آورده نسیم از دل صحرا پیچیده شمیم گل پرپر شب آخر ☑️ @karavanedel
علیه‌السلام 🔸صدای مولا باش🔸 دل من! در هوای مولا باش یار بی‌ادعای مولا باش گر نشد یاورش شوی همه عمر گاه گاهی برای مولا باش به گدایی تو هر کجا رفتی یک سحر هم گدای مولا باش دست من! دست‌گیر مردم باش پینهٔ دست‌های مولا باش پهن کن سفره‌ای برای یتیم مستمند دعای مولا باش پا به پایش اگر نشد بروی لاأقل ردپای مولا باش جان من! تا که در بدن هستی باش اما فدای مولا باش ای نَفَس! می‌روی به سینه برو چون برآیی صدای مولا باش از یمن، از دمشق و غزه بگو شیعهٔ زخم‌های مولا باش خار در چشم‌های مولا بود چشم من! در عزای مولا باش... ☑️ @karavanedel
هدایت شده از شعر آیینی
#مناجات از هر چه که هست جز خودت دورم کن لبريز حضور، غرق در نورم کن اين قافلۀ عمر که از دستم رفت با قافلۀ حسين محشورم کن #یوسف_رحیمی 💠 @shear_ayini
🔸پارۀ تن اسلام🔸 ای غزه! با هجوم ستم‌ها چه می‌کنی؟ ای زخمی از خیانت دنیا چه می‌کنی؟ وقتی به رسم جاهلیت، باز کودکی زنده به گور می‌شود اینجا چه می‌کنی؟ دیدم میان آتش و خون شعله می‌کشی در تندباد حادثه اما چه می کنی؟ آه ای عقاب زخمی بین قفس اسیر ای غزه! ای حقیقت تنها چه می‌کنی؟ ای سرزمین عشق و جهاد و مقاومت در پاسخ سکوت و تماشا چه می‌کنی؟ همراه طفل و پیر و جوان ایستاده‌ام کوهم که با تمام توان ایستاده‌ام بر غربت من و همۀ کودکان من هرچند چشم بسته جهان، ایستاده‌ام از خون لاله‌های وطن زنده‌ام هنوز سروم که در هجوم خزان ایستاده‌ام آتشفشان خشم و خروش و حماسه‌ام توفنده، زنده، در فوران، ایستاده‌ام تا صبح برقراری عدل و ظهور حق پاینده تا سپیده‌دمان ایستاده‌ام ☑️ @karavanedel
ره‌توشۀ من ‌نيست به جز ‌حیر‌ا‌نی جز ‌حسرت و دلتنگی و سرگردانی شد آخرِ کار من، ولی دلگرمم با لطف تو که ‌تُبدِ‌ئُ بِالاِحسا‌نِی ☑️ @karavanedel
گفتی دلمان در آرزویت باشد چشمان امیدمان به سویت باشد عید رمضان هم آمد اما ای ماه عید دل ما رؤیتِ رویت باشد ✍🏻 ☑️ @karavanedel ☑️ @Yusof_Rahimi
تا بوده و هست درد و غم باشد، آه داغی به دل اهل کرم باشد، آه ای شهر مدينه! بی‌وفايی تا کی؟ کی ديده «کريم» بی‌حرم باشد، آه #یوسف_رحیمی ☑️ @karavanedel
با بی‌کسی و غربت و غم می‌سازيم با شيون و آه دم‌به‌دم می‌سازيم سوگند به آن چهار آقای غریب يک روز در این خاک، حرم می‌سازيم #یوسف_رحیمی ☑️ @karavanedel
علیه‌السلام 🔸حمزه که رفت...🔸 حمزه که جان عالم و آدم فدای او لب باز می‌کنم که بگویم رثای او مردی که در شجاعت و هیبت نمونه بود در غیرت و شکوه و شهامت نمونه بود الگوی اهل سرّ و یقین بود طاعتش یعنی زبانزد همه می‌شد عبادتش شیر خدا و شیر نبی، فارس العرب در انتهای جادۀ مردانگی، ادب هم یکه تاز عرصۀ جنگ و نبردها هم آشنای بی کسی اهل دردها هنگام رزم و حادثه مردی دلیر بود خورشید آسمانی و روشن ضمیر بود بالا گرفت روز اُحد تا که کارزار شد آسمان روشن آن روز تارِ تار آتشفشان چشم اُحد هم گدازه ریخت از بس از آسمان و زمین خون تازه ریخت حمزه در آن میانه که گرم قتال شد کم کم برای حملۀ دشمن مجال شد آنقدر روبهان به شکارش کمین زدند تا نیزه‌ای به سینۀ آن نازنین زدند حمزه که رفت قلب رسول خدا شکست خورشید چشم‌های رئوفش به خون نشست لبریز زخم بود و جراحت دل نبی از دست رفته بود همه حاصل نبی میدان خروش نالۀ واویلتا گرفت عالم برای غربت حمزه عزا گرفت جانم فدای پیکر پاک و مطهرش جانم فدای زخم فراوان پیکرش اما هنوز غربت آن روز مانده بود داغی عظیم بر دل عالم نشانده بود خواهر کنار جسم برادر رسید و بعد آهی ز داغ لالۀ پرپر کشید و بعد پیمانه‌های صبر دل او که جوش رفت آنقدر ناله زد که همان جا ز هوش رفت اما دلم گرفته از اندوه دیگری دارم دوباره ماتم مظلومه‌خواهری زینب غروب واقعه را غرق خون که دید از خیمه تا حوالی گودال می‌دوید ناگاه دید در دل گودال قتلگاه درخون تپیده پیکر سردار بی‌سپاه «پس با زبان پُر گله آن بضعۀ بتول رو کرد بر مدینه که یا أیها الرسول این کشتۀ فتاده به هامون حسین توست این صید دست و پا زده در خون حسین توست» ☑️ @karavanedel
هدایت شده از شعر آیینی
#حضرت_عبدالعظیم علیه‌السلام با نور تو راه مستقیمی داریم در صحن تو جنةالنعیمی داریم دلتنگ کریم اهل‌بیتیم ولی صد شکر که سَیّدالکریمی داریم #یوسف_رحیمی 💠 @shear_ayini
علیه‌السلام 🔸صبح صادق🔸 کوچه‌های مدينه تا لبریز از شمیم محمّدی شده است به تن شهر باز گشته حيات غرق در رفت و آمدی شده است دم به دم با دم مسيحایی منتشر می‌کنی حقايق را به ديار مدينه می‌بخشد چشم‌های تو صبح صادق را با شکوه تو تا هزاران سال سرفراز است رايت شيعه که به قالَ الامامُ صادق‌ها زنده مانده هويّت شيعه لحظه لحظه زُراره‌پرور بود يابن‌طاها! نبوغ چشمانت شده صدها مفضّل و جابر ريزه‌خوار فروغ چشمانت در عروج الهی‌ات هر دم جان تو شوق بندگی دارد نيمۀ شب قنوت دستانت درس عشق و پرندگی دارد يک شب بی‌قرار و بارانی که تو بودی انيس سجاده از غم تو فراتِ خون می‌شد زمزم چشم خيس سجاده آن شبی که در آتش کينه باغ ياس و شقايقت می‌سوخت هيزم و تازيانه آوردند چقَدَر قلب عاشقت می‌سوخت قلب تو مثل اين حسينيه‌ها شب جمعه هميشه هيأت داشت داغ هفتاد و دو گل پرپر در دو چشم ترت اقامت داشت گريه بر داغ سيدالشهدا شده بود افضل‌العباداتت وقت روضه دل تو زائر بود گوشۀ قتلگاه ميقاتت مجلست روضه‌خوان نمی‌خواهد در حضورت اشاره‌ای کافی‌ست تا شود حجرۀ تو کرب‌وبلا گريۀ شيرخواره‌ای کافی‌ست آن شبی که سه مرتبه آمد خاتم‌الانبيا به ياری تو از غروب غريب عاشورا ياد می‌کرد اشک جاری تو ديگر از کاروان عاشورا چشم در خون نشسته‌ای مانده تکيه‌گاهی به غير غربت نيست آه نيزه‌شکسته‌ای مانده يک نگاهش به غربت زينب يک نگاهش به سوى جانان است لحظه‌های تلاطم عرش و لحظه‌های عروج قرآن است ضربۀ تيغ‌ها رقم می‌زد غرق خون،‌ اعظم مصائب را «أمْ حَسِبتَ...» به روى نی بردند سر گلگون نجم ثاقب را... ✍🏻 ☑️ @karavanedel
علیهاالسلام 🔸إشفعی‌لنا🔸 چشم دلم به سمت حرم باز می‌شود با یک سلام صبح من آغاز می‌شود پر می‌کشد دلم به هوای طواف تو وقتی که لحظه، لحظهٔ پرواز می‌شود قفل دلم شکسته کنار در حرم از مرقدت دری به جنان باز می‌شود اینجا دو قطره اشک، برات زیارت است اینجا دلِ شکسته سبب‌ساز می‌شود کو چشم روشنی که ببيند در اين حرم هر روز چند مرتبه اعجاز می‌شود اعجاز توست اينکه دلم يا کريم توست قلب تپندهٔ حرم قم، حريم توست اينجا بهشت دختر موسی بن جعفر است از نفحهٔ شهود و تجلی معطر است برپا شده‌ست مکتب قرآن و اهل‌بيت دارالعلوم مريم آل پيمبر است اينجا کليد علم و فقاهت ارادت است خاک در حريم تو علامه‌پرور است چشم اميد عالِم و عاشق به سوی توست اينجا چقدر چشمهٔ جوشان کوثر است تنها پناهگاه دلم صحن آينه‌ست وقتی دلم از آه زمانه مکدر است هر شب کنار مرقد تو يک مدينه دل دنبال قبر مخفی زهرای اطهر است صحن تو غرق بوي گل ياس می‌شود اينجا حضور فاطمه احساس می‌شود با آن که هست هر دو جهان مال فاطمه اينجا دميده کوکب اقبال فاطمه بی‌اختيار پای ضريحت رسيده است هر زائری که آمده دنبال فاطمه دارد تمام مرقد تو بوی آسمان اينجاست سايه‌سار پر و بال فاطمه فرمود آشيانهٔ‌ امن الهی است صحن و سرای تو: حرم آل فاطمه خورشيد آل فاطمه از راه می‌رسد هر سال ما اگر که شود سال فاطمه اي عمهٔ امام زمان! کاش در حرم يک صبح جمعه لايق ديدار می‌شدم خاتون ملک ارض و سما إشفعی‌لنا محبوبهٔ حبيب خدا إشفعی‌لنا آرامش و قرار دل ثامن الحجج! ای زينب امام رضا إشفعی‌لنا عصمت دخيل بسته به چادر نماز تو ای آفتاب حجب و حيا إشفعی‌لنا در هر سحر به سوی ضريح اجابتت می‌آورم دو دست دعا إشفعی‌لنا روی سياه و بار گناهان ما کجا لطف و کرامت تو کجا إشفعی‌لنا مهر و ولايتت شده حبل‌المتين ما در صبحگاه روز جزا إشفعی‌لنا روز حساب تو همه اميد شيعه‌ای تنها نه شيعه، اهل جهان را شفيعه‌ای با حبّ تو کسی که دلش را محک زده طعنه به پارسایی حور و ملک زده سرشار از زلالی نور یقین شود در مرقد منور تو قلب شک‌زده از چشمه‌های فیض تو سیراب می‌شود هر کس دلش ز قحطی ایمان ترک زده تنها نه چشم آدمیان بر عطای توست بر گنبد تو دست توسل فلک، زده شب‌های جمعه طوف حرم می‌کنم ولی گویا کسی به زخم دل من نمک زده دارد ضریح اطهر تو بوی کربلا این دل برای دیدن شش‌گوشه لک زده امشب گره گشاست دم يا رضا رضا در دست توست تذکرهٔ کربلای ما ☑️ @karavanedel
هدایت شده از حکمت علوی
این روزها که می‌گذرد، غرق حسرتم مثل قنوت‌های بدون اجابتم! بسته‌ست چشم‌های مرا غفلت گناه تو حاضری! منم که گرفتار غیبتم! یک گام هم به سوی شما برنداشتم ای مرحبا به این همه عرض ارادتم! خالی‌ست دست من،به چه رویی بخوانمت؟ دل خوش کنم به چه؟به گناهم؟به طاعتم؟ من هرچه دارم ازتو،از این دوستیِ توست خیری ندیده‌ای تو ولی از رفاقتم بگذر ز رو سیاهی من، أیها العزیز! حالا که سویت آمده‌ام غرق حاجتم بگذار با نگاه تو مانند حُرّ شوم با گوشه‌چشم خود بِرَهان از اسارتم آن روز می‌رسد که فدایی تو شوم؟ من بی‌قرار لحظه ناب شهادتم @deabel
علیه‌السلام 🔸ایها الرئوف🔸 دل از جهان بریده... به اینجا رسیده‌ام یک عمر بال و پر زدم اما رسیده‌ام این قطعه با تمام زمین فرق می‌کند از فرش تا به عرش معلّی رسیده‌ام با قلب من سکوت حرم حرف می‌زند اینجا به درک به عالم معنا رسیده‌ام از این به بعد صحبت لب‌تشنگی خطاست وقتی به پای‌بوسی دریا رسیده‌ام کی بی شفای این دل درمانده می‌روم وقتی میان صحن مسیحا رسیده‌ام من از خدا به غیر تو چیزی نخواستم با یک نگاه خود بگو آیا رسیده‌ام؟ توفیق خاکبوسی تو لطف خواهری‌ست اینجا به فضل دختر موسی رسیده‌ام قلبم کبوتر حرم زینب قم است در هر سلام منتظر یک علیکُم است :: مهر تو را زلالی باران نوشته‌اند فردوس را، ز خاک خراسان نوشته‌اند با هر ترنمِ «وَ أنا مِن شُروطِها» حب تو را قبولی ایمان نوشته‌اند ای مهربان! تبسم هر روزهٔ تو را صبح سپید مردم ایران نوشته‌اند در سایهٔ تجلی شمس‌الشموسی‌ات خورشید را چراغ شبستان نوشته‌اند وقت طواف قبلهٔ هفتم رسیده است ما را، ز خیل گوشه‌نشینان نوشته‌اند بسته به چشم‌های تو شد سرنوشت ما یک خندهٔ رضایت تو شد بهشت ما :: هر کس به یک نگاه تو دل داد، یا رضا از بند غصه‌ها شده آزاد یا رضا بار نخست از سوی آزادی آمدم اما دلم به دام تو افتاد یا رضا از مرقد کریمه رسیدم که شد دلم یک یا کریم صحن گُهرشاد یا رضا با هر فراز جامعه شد هم‌صدای من در صحن جامع رضوی، باد یا رضا بال و پر دلم شده آیات مهر تو در بین حجره‌های پریزاد یا رضا در صحن انقلاب تو، شد منقلب دلم از بس کنار پنجره فولاد یا رضا ـ حرف از زیارت و حرم و کربلا زدم گفتم ز عیدی و شب میلاد یا رضا من دست خالی آمده‌ام توشه دست توست اذن طواف کعبۀ شش‌گوشه دست توست :: بند آمده زبان ز شکوه زبانزدت بسته دخیل، عالم هستی به گنبدت باب‌الاجابت همهٔ اهل عالم است حلقه به حلقه، پنجره فولاد مرقدت بر تار و پود فرش حرم خورده دل گره از بس گره‌گشا شده هر رفت و آمدت «باب الجواد راه ورودی به قلب توست» امشب شفیع ما شده جود محمدت تا هست روضهٔ تو، به جنت چه حاجتی‌ست؟ دارد بهشت، حسرت دیدار مشهدت بیت‌الحرام در نظرم جلوه می‌کند وقت طواف ارض و سما گرد گنبدت دارد زیارت تو ثواب هزار حج جانم فدای نام تو «یا ثامن الحُجج» :: ای آفتاب جود و سخا أیها الرئوف آیینهٔ امید و رجا أیها الرئوف تو ملجأ توسل هر دلشکسته‌ای امشب بگیر دست مرا أیها الرئوف دیدم به محضر تو رسیده‌ست شاعری حتی گرفت از تو عبا أیها الرئوف خود را به حلقه‌های ضریح تو بسته است درمانده‌ای برای شِفا أیها الرئوف در این حرم ملائکه هم از نگاه تو دارند التماس دعا أیها الرئوف می‌گفت عارفی که خدا را قسم دهیم امشب همه به حق تو یا أیها الرئوف حالا کنار پنجره فولاد آمدیم با اشک و آه و شور و نوا أیها الرئوف اذن عروج، اذن رهایی، به دست توست جا مانده‌ایم از شهدا أیها الرئوف ما را به روز حشر و جزا رو سپید کن این کشتگان عشق خودت را شهید کن ✍🏻 ☑️ @karavanedel ☑️ @Yusof_Rahimi
از این قفس حالا دگر وقت رهایی‌ست سهم حسینی‌ها بلایی کربلایی‌ست #یوسف_رحیمی ☑️ https://eitaa.com/nouheh/47
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در هوای زیارت حرمت / در به در میشویم مثل نسیم السلام علیک یابن رئوف / السلام علیک یابن کریم 🏴 ویژه شهادت امام جواد(ع)، با نوای میثم‌مطیعی @aqr_ir
علیه السلام علیهاالسلام 🔸مفاخرۀ مهر و ماه🔸 در روايات ناب معصومين در احادیث نغز اهل ولا شرح نورانی مفاخره ای‌ست آیه آیه تمام نور هدی روزی از روزها که در صحرا فاطمه با علی سخن می گفت از کرامات خالق یکتا از عنایات ذوالمنن می گفت ناگهان حین خوردن خرما چید مولا رطب ز باغ جنان نور حق جاری از لبانش شد با گل خنده گفت: فاطمه جان هیچ دانی پیامبر من را دوست دارد چو جان شیرینش بی گمان او نمی دهد ترجیح هیچکس را به یار دیرینش گفت زهرا: نمی شود هرگز که تو باشی عزیز تر از من میوۀ قلب او منم زهرا کی به جز فاطمه‌ست پارۀ تن هر دو رفتند با لبی خندان نزد خورشید عشق، پیغمبر گفت زهرا: پدر بگو امروز من گرامی ترم و یا حیدر؟ گفت پیغمبر امین با او: تو و حیدر که روح و جان من اید همۀ هستی ام شما هستید به خدا نور دیدگان من اید دوست دارم تو را حبیبۀ حق بیشتر از همه در این دنیا نزدم اما علی عزیز تر است از تمام جهان و ما فیها گفت مولا به فاطمه: بنگر که گذشته شکوه من از حد مادرم هست مظهر تقوا مادرم فاطمه ست، ‌بنت اسد گفت زهرا به همسرش حیدر: مادر من خدیجۀ کبراست آنکه در جانفشانی و ایثار بی بدل، بی نظیر، بی همتاست گفت مولا علی: انا بن صفا حیدرم! افتخار پرچم دین خانۀ کعبه زادگاه من است خادمم کیست؟ جبرئیل امین گفت زهرا: منم ملیکۀ عرش سورۀ رحمت خدای کریم دختر خَاتَمُ النَّبِیینَم آنکه دارد همیشه خلق عظیم گفت مولا: که بوده پرچم دین دم به دم روی شانه های علی «وَ أنَا الضَّارِبُ عَلَى التَّنزِیل» چه کسی می رسد به پای علی؟ علی ام نخل طور سینینم منم آئینۀ کتاب حکیم آیه آیه تجلی قرآن با خبر از چه؟ رویداد عظیم شاه مردان روزگارم که در رکوعم دهم زکات، نگین و «أنَا سَیدُ بَنِی هَاشِمٍ» تار موی من است حبل متین شیرمرد جدال باطل و حق قهرمان شجاع مکه منم تیغ من تیغ عدل و انصاف است سرور اوصیا، ابالحسنم گفت زهرا: که در شب معراج پدرم رفت سوی عرش خدا نسبت قرب او و حضرت حق «قاب قوسین» بود «او ادنی» منم آن بانویی که بسته شده عقد من در حضور رب جلیل خادمانم ملائک جنت همکلامم فرشتۀ راحیل سدره المنتهی ست گرم طواف گرد من، نور بی حدی دارم گل یاس بهشت احمدی ام عطر و بوی محمدی دارم قلم عفو می کشد خود حق بر گناه همه ، به خاطر من سورۀ‌ قدر و هل اتی هستم آیه هایم بود حسین و حسن منم آن کوثری که در طلبم سهم عالم شده ست تشنه لبی دختر آفتاب مکه منم ماهتاب پیمبر عربی گفت مولا: منم همان حیدر که به اصحاب کهف گفته سخن بهترین بندۀ خدا علی ام از نبی ام من و نبی ست ز من روز محشر ولایتم میزان مرتضایم قسیم جنت و نار بر مدار دو چشم من گردد آسمان و زمین و لیل و نهار خوانده حق در کتاب قرآنش جان من را چو جان پیغمبر اولین یاور رسولم من پدر خاندان پیغمبر من که دریای علم و معرفتم شیعیان جرعه نوش جام من اند منم آن گنج بی نیازی که همه در حیرت از مقام من اند نامم از نام حق گرفته شده ربّ من «عالی» است و من «علی» ام سرّ آیات حاء و میم کتاب آیه آیه حقیقت جلی ام گفت زهرا: منم که روز ازل سورۀ رحمت آفریده شدم بانوی بهترین زنان جهان من همانم که برگزیده شدم هل أتی، کوثر و مباهله ام طاء‌ و سین کتاب ربّ ودود آیه در آیه حسن و روشنی ام آفتاب بهشت صبح وجود ربّ من «فاطر السماوات» است نامم از نام اوست «فاطمه» ام من پناه تمام اهل جهان در صف حشر و روز واهمه ام مستحق دعای من شده است هر دلی که اسیر مهر من است رأفت و جود، لطف و فضل و کرم کوکب و اخترِ سپهر من است مرتضی گفت: بر روی آدم باب توبه به لطف من وا شد فاطمه گفت: از تفضل من زیر برگ نجاتش امضا شد گفت مولا: منم سفینۀ نوح کشتی ام کشتی نجات بشر گفت زهرا: منم صراط نجات رهروان من اند اهل نظر گفت مولا: که سورۀ طورم گفت زهرا: کتاب مسطورم مرتضی گفت: مصحف نورم فاطمه گفت: بیت معمورم گفت حیدر: که سقف مرفوعم آسمان روی شانه های من است گفت کوثر: که بحر مسجورم بخشش ایزد از دعای من است ولی الله گفت: دانش من همه علم پیمبران خداست فاطمه گفت: دختر نبی ام آنکه مهرش شفیع روز جزاست اسد الله گفت: بعد نبی بهترین بندۀ خدا هستم فاطمه گفت: مادر حسنین سورۀ عصمت و وفا هستم ناگهان رو به سوی فاطمه کرد سید الأنبیا، رسول امین گفت باشد سکوت شایسته دختر من بسنده کن به همین که علی در جهان ولی الله روز حشر است صاحب برهان شافع بی بدیل روز جزا قهر او آتش است و مهرش امان فاطمه گفت رو به سوی پدر: که منم یاس باغ مصطفوی من و حیدر حریف هم هستیم کاش حامی مرتضی نشوی گفت حیدر: منم چو جان نبی گفت کوثر: منم چو روح رسول گفت مولا: منم صحیفۀ حق گفت زهرا: منم حبیبه، بتول مرتضی گفت: رستگاری خلق بسته بر رشتۀ ولای من است فاطمه گفت: روشنی بهشت جلوۀ نور ربنای من است