#امام_حسین علیهالسلام
#اربعین
#غزل
🔸اَلرَّحیل🔸
تا ماه سر زد از شب حیرت رها شدیم
راهی شدیم، راهی این جادهها شدیم
حسی غریب در دلمان شعله میکشید
تا اینکه با غریبی او آشنا شدیم
با اَلرَّحیلِ قافله از خود برآمدیم
از هر چه داشت رنگ تعلق جدا شدیم
دیدیم کعبه سر به بیابان گذاشته
دیگر نپرس تشنۀ رفتن چرا شدیم؟
از مسجدالحرام گذشتیم و در طواف
با جان تشنه راهی خاک منا شدیم
باران گرفت و خاک پر از بوی سیب شد
باران گرفت و تشنهتر از کربلا شدیم
باران تیر بود و عطش ناگزیر بود
در آن میانه تشنۀ یا لیتنا شدیم
دیدیم ماه، تشنه گذشت از کنار آب
در منزل نخست شهید وفا شدیم
خورشید، غرق خون وسط آسمان رسید
محو قنوت روشن خون خدا شدیم
وحی از فراز منبر نی میوزید و ما
آیه به آیه شیعۀ آن چشمها شدیم
بعد از هزار سال پر از عطر و بوی توست
با جادههای تشنه اگر همنوا شدیم
حب الحسین یجمعنا، رود رود رود
دریا شدیم و غرق طواف شما شدیم
✍🏻 #یوسف_رحیمی
☑️ @karavanedel
☑️ @Yusof_Rahimi
#امام_حسین علیهالسلام
#اربعین
#غزل
🔸احسنالاحوال🔸
در هوایت عشق دارد شور و حال تازهای
عشق تو داده به من انگار بال تازهای
از ستون اول این جاده در صحن توام
هر قدم دارد برای من وصال تازهای
کربلای تو... شب جمعه... شمیم سیب سرخ...
در سرم هر لحظهای دارم خیال تازهای
دیدن ششگوشهات شد احسنالاحوال من
تازه اینجا میشود آغاز، سال تازهای
در کنارت لحظه لحظه عمر معنا میشود
زندگی با عشق تو یعنی مجال تازهای
میشود من هم یکی از کشتگان عشق تو...؟
میروم از کربلایت با سؤال تازهای!
✍🏻 #یوسف_رحیمی
☑️ @karavanedel
☑️ @Yusof_Rahimi
هدایت شده از کاروان دل
#پیامبر_اعظم (صلواتاللهعلیهوآله)
مَنْ أَتَانِی زَائِراً، وَجَبَتْ لَهُ شَفَاعَتِی، وَ مَنْ وَجَبَتْ لَهُ شَفَاعَتِی، وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ
📗 كامل الزیارات، باب۲، حدیث۹
🔸أیها الرّسول🔸
هر عاشقیست در طلبت أیها الرّسول،
اَلجَنَةُ لَهُ وَجَبَت أیها الرّسول
عالم هنوز تشنهٔ درک حضور توست
اَرض و سماست در طلبت أیها الرّسول
روشن شدهست تا به ابد عالم وجود
از سجدهٔ نماز شبت أیها الرّسول
تو میروی و در دل هر کوچه جاری است
عطر متانت و ادبت أیها الرّسول
آمادهٔ سفر شدی و با وصیتت
جانها اسیر تاب و تبت أیها الرّسول
گفتی رضای فاطمه شرط رضای توست
خشم خداست در غضبت أیها الرّسول
اما تو چشم بستی و یک شهر درد و داغ
شد سهم یاسِ جانبهلبت أیها الرّسول
✍🏻 #یوسف_رحیمی
☑️ @karavanedel
☑️ @Yusof_Rahimi
هدایت شده از کاروان دل
#امام_حسن_مجتبی علیهالسلام
#غزل
🔸غریبنواز مدینه🔸
جنت، بهارِ پیرهنت أیها الکریم
از نور جامهای به تنت أیها الکریم
ای همدم تو زمزمههای زلال وحی!
ای جبرئیل همسخنت أیها الکریم
شبزندهدار، دیدهٔ دلخستگان شهر
هر شب به شوق آمدنت أیها الکریم
نشنید آنکه بر تو روا داشت ناسزا
یک ناروا هم از دهنت أیها الکریم
هرچند که غریبنواز مدینهای
ماندی غریب در وطنت أیها الکریم
حتی شهادت تو ندادهست خاتمه
بر روضههای دلشکنت أیها الکریم
جا مانده بود هر کسی از کوچهها، رسید
تشییع شد چگونه تنت؟ أیها الکریم
حتی هزار تیرِ به تشییع آمده
بردند سهمی از کفنت! أیها الکریم
✍🏻 #یوسف_رحیمی
☑️ @karavanedel
☑️ @Yusof_Rahimi
هدایت شده از کاروان دل
#امام_رضا علیهالسلام
#غزل
🔸أیها الغریب🔸
خورشید سر زد از سحرت أیها الرئوف
از سمت چشمهای ترت أیها الرئوف
تو ابر رحمتی که به هر گوشه سر زدی
باران گرفت دور و برت أیها الرئوف
جاریست چشمه چشمه قدمگاه تو هنوز
جنت شدهست رهگذرت أیها الرئوف
تو آفتاب رأفتی و کوچهکوچه شهر
در سایهسار بال و پرت أیها الرئوف
با این همه، غریبِ غریبان عالمی
داغی نشسته بر جگرت أیها الرئوف
از کوچههای غربت شهر آمدی ولی
داری عبا بهروی سرت أیها الرئوف
شکر خدا جواد تو آمد ولی هنوز
بارانی است چشم ترت أیها الرئوف
یک عمر خواندی از غم آقای تشنهلب
با اشکهای شعلهورت أیها الرئوف
در قتلگاه، لحظهٔ آخر چه میکشید؟
جد ز تو غریبترت أیها الغریب!
✍🏻 #یوسف_رحیمی
☑️ @karavanedel
☑️ @Yusof_Rahimi
#امام_رضا علیهالسلام
#غزل
🔸فصل غریبی🔸
وقت غروب فصل غریبی فرا رسید
ابری کبود آمد و شام عزا رسید
این غربت از حوالی یثرب شروع شد
با بوی یاس تا دل این کوچهها رسید
اشکی که بود همدم تنهایی علی
جوشید چشمه چشمه ببین تا کجا رسید
زهری که خون دل به لب مجتبی نشاند
داغش به پارهٔ جگر مصطفی رسید
مأمون گرفت خنجر تزویر را به دست
با دشنهٔ دروغ و فریب و ریا رسید
افسوس چشم دیدن خورشید را نداشت
آن کوردل به آخر این ماجرا رسید
خورشید بست بار سفر از دیار غم
وقتی غروب غربت آل عبا رسید
با قلب خون عبای غریبی به سر کشید
با قامت شکسته ز بزم بلا رسید
شد روضهخوان جد غریبش در آن غروب
داغ حسین تا که به جان رضا رسید
میخواند اشک شعلهورش فَابکِ لِلحُسَین
مشهد به خاکبوسی کربوبلا رسید
آتش گرفت خیمهٔ جانش در التهاب
روی لبش ترنم یا لیتنا رسید
آن شعلهای که شام غم از خیمهها گذشت
با هُرم آتش و عطش از نینوا رسید
در شام غم تلاوت قرآن شروع شد
وقتی گریز روضه به تشت طلا رسید
✍🏻 #یوسف_رحیمی
☑️ @karavanedel
☑️ @Yusof_Rahimi
هدایت شده از کاروان دل
#حضرت_سكينه علیهاالسلام:
چون پدرم كشته شد، آن بدن نازنين را در آغوش گرفتم، حالت اغما و بیهوشى بر من روى داد در آن حال شنيدم پدرم میفرمود:
شيعتى ما اِن شربتم، ماءَ عَذب فاذكرونى
اِذ سمعتم بغريبٍ اَو شهيد فاندبونی...
📗 منتهى الآمال، شيخ عباس قمى، ج۲، ص۹۳۰؛ به نقل از مصباح کفعمی، ص۹۶۷.
🔸آیات شگفت🔸
تشنه بودم، خواستم لب وا کنم، آبی بنوشم
ناگهان کوه غمی احساس کردم روی دوشم
دیدم آشوبم، تلاطم دارد اشکم، در خروشم
میرسید از هر طرف فریاد جانکاهی به گوشم:
«شیعتی ما إن شَرِبْتُم ماء عَذْبٍ فاذکرونی»
راه را گم کرده بودم، آخر آیا میرسیدم؟
خسته و تنها در آن صحرا، چه غربتها که دیدم
هر غریبی را که دیدم، زیر لب آهی کشیدم
دشت ساکت بود، اما این صدا را میشنیدم:
«اِذ سَمِعْتُم بِغَریبٍ اَوْ شَهیدٍ فَانْدُبُونی»
آرزوها داشتم... راهی شدم تا در سپاهش...
کاش من هم میشدم از کشتگان یک نگاهش
آخر راه من و... او تازه بود آغاز راهش
راه او آغاز میشد از میان قتلگاهش...
«لَیْتَکُم فی یَوْمِ عاشورا جمیعاً تَنْظُرونی»
میزد آتش بر جهانی غربت بیانتهایش
کودک ششماهه هم میخواست تا گردد فدایش
ناگهان شد غرق خون با یک سهشعبه ربنایش
کاش آنجا آب میشد آب از هُرم صدایش:
«كَيْفَ أَسْتَسْقی لِطِفْلی فَأَبَوْا أَنْ يَرْحَمُونی»
بود آیات شگفتی از گلویی تشنه جاری
هر دلی بیتاب میشد با طنین سرخ قاری
دخترش راوی خون بود آن میان با بیقراری
میسرود این اشکها را تا بماند یادگاری:
«وَ انا السّبط الّذی مِن غَیر جُرم قَتَلونی»
✍🏻 #یوسف_رحیمی
☑️ @karavanedel
☑️ @Yusof_Rahimi
#امام_حسن_عسکری علیهالسلام
#غزل
🔸خورشید پشت ابر🔸
ابری کبود و نم نم چشمانِ بیقرار...
چون آسمان سامره دلتنگ و اشکبار...
دلگیر بود دیدن خورشید، پشت ابر
جانکاه بود دیدن آیینه در غبار
کی نور را به بند قفس میتوان کشید؟
تابیده آفتاب حقیقت چه آشکار!
افسوس تاب حُسن حَسن را نداشتند
نه یثرب و نه سامره، ای اُف به روزگار
خصمی که چشم دیدن خورشید را نداشت
با زهر کینه بر جگر او زده شرار
زندان و حبس و زهر؟ نیازی نبود! نه!
میکشت داغ غربتش او را در این حصار
میزد شراره بر جگرش شعلۀ عطش
آب از لبان تشنهٔ او بود شرمسار
با ظرف آب، پارۀ قلبش رسید و دید
برپاست بانگ اَلعَطَش از گوشه و کنار
افتاده بود مشک علمدار در یمین
بر خاک بود دست سپهدار در یسار
ناگاه آسمان و زمین تار و تیره شد
آمد ز خیمه بانگ عَلَیکُنَّ بِالفرار
در بین قتلگاه چه میدید آن غروب؟
«خورشید سربرهنه برآمد ز کوهسار»
از آن غروب چشم عزیزش به خون نشست
عمری «لَاَندُبَنَّکَ» بر لب، در اضطرار...
نه دیر نیست آمدن صبح انتقام
یک روز میرسد سحر شام انتظار
بر روی شانه بیرق خونخواهی حسین
در بین دست صاعقۀ عدل ذوالفقار
✍🏻 #یوسف_رحیمی
☑️ @karavanedel
☑️ @Yusof_Rahimi
هدایت شده از کاروان دل
#امام_عصر علیهالسلام
#مثنوی
🔸أیها العزیز🔸
ای آفتاب عشق و عدالت شتاب کن
باز آ قنوت باغچه را مستجاب کن
این خاک تشنه بیتو به باران نمیرسد
باغ خزان زده به بهاران نمیرسد
خورشیدی و زمین و زمان در مدار توست
مولای من بیا که جهان بیقرار توست
تنها تو منجی بشر و آدمیتی
اصلاً تویی که فلسفۀ خاتمیتی
تو سِرّ سجدههای ملائک بر آدمی
تو رازِ سر به مُهرِ سحرهای عالمی
دنیا پر از تلاطم و غمها کران کران
نوح زمان تویی و زمین است ندبهخوان
ای کشتی نجات جهان، یک نگاه تو!
کی میرسم به ساحل امن پناه تو؟
ماتمکدهست کعبۀ بیتو، خلیل عشق
چشمان توست کعبه، بیا ای دلیل عشق
با صد هزار جلوۀ مشهود میرسی
با نغمۀ الهی داوود میرسی
موسی شدی و طور به سویت شتافتهست
نیل است که به شوق تو سینه شکافتهست
سیمای تو ز یوسف مصری ملیحتر
همراه تو مسیح و تو از او مسیحتر
آیات حسن و فضل و کمال تو بیحد است
خوی و خصال تو همه عین محمد است
همراه توست معجزههای پیمبری
داری مگر به شانه ردای پیمبری؟
مولا بیا به دین بده روح دوبارهای
با ذوالفقار فتح، شکوه دوبارهای
برپاست نهروان و جملهای دیگری
بیت الحرام و لات و هُبَلهای دیگری
هر سنگ را نگاه تو سجّیل میکند
یا هر پرنده را چو ابابیل میکند
باز آ که دست ظلم و ستم را قلم کنی
باز آ که باز عدل علی را علم کنی
باز آ که در مدینه قیامت بهپا شود
صحن و سرای حضرت زهرا بنا شود
در چشم تو شکوه الهی خلاصه است
صلح و جهاد تو همه عین حماسه است
در هر نگات نور خدا موج میزند
امید سیدالشهدا موج میزند
آمیزۀ صلابت و احساس دیدنیست
در قامتت رشادت عباس دیدنیست
سمت تو آبهای روان سجده میکنند
بر خاک پات مُلک و مکان سجده میکنند
بیانتهاست نامتناهیست علم تو
آیینۀ علوم الهیست علم تو
تا واژه واژهات ملکوت حقایق است
در هر نگات جلوۀ صد صبح صادق است
داری به دوش پرچم باب الحوائجی
در دست توست خاتم باب الحوائجی
چشم رئوف توست بهشت برین ما
نور ولایتت شده حصن حصین ما
دلبستگی به رحمت تو در نهاد ماست
پلکی بزن، نگاه تو باب المراد ماست
شوق تو در هدایت ما بینهایت است
چشمان روشن تو چراغ هدایت است
برپا شدهست در دل عالم چه محشری
دیگر بتاب ماه خدا! یابن عسکری
دلتنگ روی ماه توایم أیها العزیز
ما تشنۀ نگاه توایم أیها العزیز
دنیای ماست تشنۀ صبح ظهور تو
سرد است چار فصل زمان بی حضور تو
بیرنگتر شد از همۀ فصلها بهار
هر روز ما ببین که شده فصل انتظار
فصلی به جز دریغ در این فصلها نبود
ای کاش عصر بیخبری از شما نبود
عصر سکوت سر نشود، بی سلام تو
این کوچههاست منتظر عطر گام تو
این روزها که مانده همه چشمها به در
دلخوش به اینکه میرسی از راه یک سحر
تا کی نصیب ماست «اَرَی الخَلق» و «لا تُری»
کی میشود نوای «اَنا المَهدی» تو را...
از سمت کعبه بشنوم ای جانِ جانِ جان
«عَجّل عَلی ظُهُورِکَ یا صاحِبَ الزّمان»
✍🏻 #یوسف_رحیمی
☑️ @karavanedel
☑️ @Yusof_Rahimi
هدایت شده از کاروان دل
#پیامبر_اعظم صلواتاللهعلیهوآله
#غزل
🔸جان جهان🔸
جانبخشتر ندیده کسی از تبسمت
جان جهان! فدای سلامٌ علیکمت
آب حیات زمزمههای زلال توست
جان میدهی به قلب بشر با ترنمت
«اَسریٰ بِعَبدِهِ»... همه از لطف بندگیست
با دوست در «دَنَا فَتَدَلّیٰ» تکلمت
دنیا سکوت کرد و حسین تو لب گشود
از بوی سیب پر شده تکبیر هفتمت
آه ای پدر به داد یتیمان خود برس!
تلخ است این زمانه بدون تبسمت
جانها هنوز تشنۀ درک حضور توست
تو حاضری و باز جهان میکند گمت
#یوسف_رحیمی
☑️ @karavanedel
هدایت شده از کاروان دل
#امام_حسن_عسکری علیهالسلام
#غزل
🔸مسیح آل محمد🔸
خدا نهاده در این چشمها صلابت را
شکوه و هیبت و آقایی و سیادت را
مسیح آل محمّد! بزرگ نصرانی،
چه خوب دیده کرامات چشمهایت را
چه کودکانه به عزم مصاف میآیند
نگاه نافذ تو رام کرده خلقت را
ز دشمنان خودت کی دریغ فرمودی
زلال معرفت و زمزم هدایت را
خدا به مرحمت گوشهچشم تو مولا!
گشوده بر همهٔ خلق باب رحمت را
تمام سعی تو این بود که بیاموزی
به شیعه سرّ بقا، معنی ولایت را
چقدر گفتی از آن آفتاب پنهان و...
حکایت ولی و انتظار و غیبت را
کسی که بی گل رویش در این زمستانها
گرفته رنگ خزان روزهای شادی ما
✍🏻 #یوسف_رحیمی
☑️ @karavanedel
هدایت شده از کاروان دل
#حضرت_معصومه علیهاالسلام
#چارپاره
🔸شهید ولایت🔸
آمدی و بهشت را با خود
به دل این کویر آوردی
کوثرانه قدم زدی در شهر
خیرهای کثیر آوردی
آمدی و مشام هر کوچه
پر شده از شمیم احساست
یادگاری مادرت زهراست
عطر نام تو، نفحۀ یاست
به لب مردمان غمدیده
با حضورت تبسم آوردی
آمدی با فرشتگان از راه
آسمان را سوی قم آوردی
با تو بوی بهشت پیچیده
دم به دم در فضای بیت النور
آسمان آمده به پابوسی
آمده تا حرای بیت النور
خاطر آسمانیات انگار
گاه گاهی غبار غم دارد
بغضهای شکستۀ ناگاه
چشمهایی که باز میبارد
چشمهایت دو چشمه کوثر شد
یاد داری وداع آخر را
دل خواهر چگونه تاب آورد
حسرت دیدن برادر را؟
آمدی از مدینه تا ایران
راه را بر همه نشان دادی
تو شهید ولایتی بانو
در هوای امام، جان دادی
کوچههای مدینه هم دیدند
بانویی یکتنه قیامت کرد
از امام غریب خود آن روز
آه تا پای جان، حمایت کرد
تربتش بینشانه است اما
میرسد عطر و نفحۀ یاسش
از کنار ضریح بانویی
که شد آیینهدار احساسش
به هوای زیارتش هر بار
آمدم دلشکسته تا اینجا
گفتهام رو به صحن آیینه:
السلامُ علیکِ یا زهرا
✍🏻 #یوسف_رحیمی
☑️ @karavanedel
☑️ @Yusof_Rahimi