eitaa logo
『 اَلحُسِـٰین‌🇵🇸』
2.2هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
844 ویدیو
97 فایل
ومیانِ‌این‌همه‌تشـویش‌و‌دل‌آشوبی‌هنوز‌هم - حُ‌سِ‌‌ۍنٰ - امن‌ترین‌تکیه‌گاھِ‌نوکرهاست.. | خادم‌الرقیه | https://harfeto.timefriend.net/16795929679036 - کپی : - الھُم‌عجل‌لولیک‌الفرج - الهی به رقیه
مشاهده در ایتا
دانلود
『 اَلحُسِـٰین‌🇵🇸』
#نماز‌شب‌خونآ😌💪 ^بیان‌پیوےاسم‌شهید‌بدن🌱^ @A_REZAEI_19
(: ماه‌رمضون‌خدا‌درست‌حسابےمیبخشہ‌عا(: درست‌حسابےیعنۍبی‌حساب‌ڪتاب! فقط‌میگہ‌چون‌بندم‌اومد‌طرفم‌میبخشم🌱
•••🕊 {عَلَیھ‌ِالسَلامـ} عَجيبـ دِلَمـ تَنگ شُـدھ😔🙏🏻 بـَراۍِ روضِھ هاٺـ حُسِیـن😭💔 ══@karbala_h══ ╚══๑♥️⃝⃖⸙ᬼ ᬼ⃝⃖♥️๑══╝
Reza Narimani - Manam Byad Beram (UpMusic).mp3
8.14M
🌸 🎤✨ مِنُویِڪَم‌بِبـیݩ، سیٖنْہ‌زنی‌موهم‌بِبٓیݩ♥️ (منم‌بایدبرم💔) 🌱 ══@karbala_h══ ╚══๑♥️⃝⃖⸙ᬼ ᬼ⃝⃖♥️๑══╝
『 اَلحُسِـٰین‌🇵🇸』
#هیئت_تڪ‌نفرھ🌸 #مداحی‌تایم 🎤✨ مِنُویِڪَم‌بِبـیݩ، سیٖنْہ‌زنی‌موهم‌بِبٓیݩ♥️ (منم‌بایدبرم💔) #سیدرضا‌ن
🥀 قدیمیہ‌یکم‌ولی‌دل‌سنگ‌روآب‌میکنه مَنم‌یھ‌مادرَم،پسرَمو‌دوسِش‌دارم😞 ولۍ‌جَوونمو،بہ‌دست‌بی‌بی‌میسپارم🖤
😍🌱 إِلَهِي‌عَظُمَ‌الْبَلاءُ‌وَ‌بَرِحَ‌الْخَفَاءُ‌وَ‌انْكَشَفَ‌الْغِطَاء وَ‌انْقَطَعَ‌الرَّجَاءُ‌وَ‌ضَاقَتِ‌الْأَرْضُ‌وَ‌مُنِعَتِ‌السَّمَاءُ وَ‌أَنْتَ‌الْمُسْتَعَانُ‌وَ‌إِلَيْكَ‌الْمُشْتَكَى‌وَ‌عَلَيْكَ‌الْمُعَوَّلُ 💜💜💜 فِي‌الشِّدَّةِ‌وَ‌الرَّخَاءِ‌لللَّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحَمَّد‌‌وَ‌آلِ مُحَمَّدٍ‌أُولِي‌الْأَمْرِ‌الَّذِينَ‌فَرَضْتَ‌عَلَيْنَا‌طَاعَتَهُمْ‌وَ عَرَّفْتَنَا‌بِذَلِكَ‌مَنْزِلَتَهُمْ‌فَفَرِّجْ‌عَنَّا‌بِحَقِّهِمْ‌فَرَجا عَاجِلا‌قَرِيبا‌كَلَمْحِ‌الْبَصَرِ‌أَوْهوَ‌أَقْرَبُ‌يَا‌مُحَمَّدُ يَاعلِيُّ‌يَاعلِيُّ‌یا‌مُحَمَّدُاكْفِيَانِي‌فَإِنَّكُمَا‌كَافِيَانِ 💜💜💜 وَانْصُرَانِي‌فَإِنَّكُمَا‌نَاصِرَانِ‌يَا‌مَوْلانَا‌يَا‌صَاحِبَ الزَّمَانِ‌الْغَوْثَ‌الْغَوْثَ‌الْغَوْثَ أَدْرِكْنِي‌ادْرِكْنِي‌أَدْرِكْنِي‌السَّاعَةَ‌السَّاعَةَ‌السَّاعَةَ الْعَجَلَ‌الْعَجَلَ‌الْعَجَلَ يَاارْحَمَ‌الرَّاحِمِينَ‌بِحَقِّ‌مُحَمَّدٍو‌آلِهِالطَّاهِرِينَ ══@karbala_h══ ╚══๑♥️⃝⃖⸙ᬼ ᬼ⃝⃖♥️๑══╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
『 اَلحُسِـٰین‌🇵🇸』
#نماز‌شب‌خونآ😌💪 ^بیان‌پیوےاسم‌شهید‌بدن🌱^ @A_REZAEI_19
😍💪 1|🖇💖|شهید‌حاج‌قاسم‌سلیمانے 2|🖇💖|شهید‌بابڪ‌نورۍهریس 3|🖇💖‌|شهید‌جلاݪ‌افشار 4|🖇💖|شهیدابراهیم‌هادے 5|🖇💖|‌‌حضرت‌عباس 6|🖇💖|شهید‌جهاد‌مغنیہ 7|🖇💖|شهید‌جهاد‌مغنیہ 8|🖇💖|شهید‌علیرضا‌ربانے 9|🖇💖|شهیده‌زینب‌ڪمایے 10|🖇💖|‌شهیداحمدمشلب 11|🖇💖|شهیدحسین‌خرازی 12|🖇💖|شهیدحمیدسیاهڪالے 13|🖇💖|شهیداحمدمشلب
🌼🌱 می‌گفت‌ڪہ: وقتی‌بہ‌ڪسی‌خوبی‌می‌ڪنی براےخدابهش‌خوبی‌ڪن🌱 براےخدا‌دلشو‌شاد‌ڪن😍 ٺـااگه‌یہ‌روزے‌در‌حقٺ‌بدےڪرد، یہ‌روزے‌یادش‌رفت، یہ‌روزے‌جبرانش‌نڪرد دیگه‌فڪرٺ‌ناراحٺ‌نشہ دیگه‌غصہ‌نخورے😌💜 :) ══@karbala_h══ ╚══๑♥️⃝⃖⸙ᬼ ᬼ⃝⃖♥️๑══╝
|🌿 ♥️| •امضایش‌این‌بود؛ من‌کان‌لله‌کان‌الله‌له...🤔 هر‌که‌برای‌خدا‌باشد‌خدا‌برای‌اوست...😍🌱• 🌱 ══@karbala_h══ ╚══๑♥️⃝⃖⸙ᬼ ᬼ⃝⃖♥️๑══╝
『﷽』 پسرۍ‌بودم‌‌ڪه‌در‌مسجد‌و‌پاے‌منبرها‌بزرگــ شـدم.. در‌خـانواده‌اۍ‌مذهبے‌رشد‌ڪردم‌و‌در‌پایگـاه بسیج‌‌یکے‌از‌مسـاجد‌شهر‌فعالیت‌داشتـم سال‌هاۍ‌آخـر‌دفـاع‌مقدس،‌با‌اصـرار‌و‌التمـاس‌و دعـاو‌ناله‌به‌‌درگاه‌خداوند سرانجام‌‌‌توانستم‌براۍ‌مدتے‌ڪوتاه،‌حۻـور‌در جمـع‌رزمندگان‌اسلـام‌و‌فضاۍمعنوۍجبھه‌را تجربه‌ڪنم. دوران‌جبھه‌و‌جھاد‌براۍ‌من‌خیلے‌زود‌تمام‌‌شد‌و حسرت‌شھادت‌بر‌دل‌من‌‌ماند!😔 امـااز‌آن‌روز،‌تمام‌تلـاش‌خودم‌را‌در‌راه‌ڪسب معنویٺ‌انجام‌مےدادم ݪذا‌در‌نوجوانے‌تمـام‌همت‌من‌این‌بود‌که‌گناه‌نڪنم. وقتے‌به‌مسجد‌میرفتم‌سرم‌پايین‌بود‌ڪه‌نگاهم با‌نا‌محرم‌برخورد‌نداشتہ‌باشد... 📚 ⛓ ══@karbala_h══ ╚══๑♥️⃝⃖⸙ᬼ ᬼ⃝⃖♥️๑══╝
『 اَلحُسِـٰین‌🇵🇸』
#اباعبدالله💛🌱 {داده همیشہ لطف تو من را خجالتے آقای ڪربلا چہ قدر با محبتے😌} {ماندم چرا نگاه تو افتا
🙌🌸 اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌸🍃 ══@‌karbala_h══ ╚══๑♥️⃝⃖⸙ᬼ ᬼ⃝⃖♥️๑══╝
|^بِسمِـ‌‌رَبِ‌خُدایِ‌‌خَدیجِہـ🥀^|
😍🌱 ○•بهشت يعنے...{♥️} ●•یڪ نفس عميق...{✨} ○•صبح زود...{🌤} ●•در هوایِ بین الحرمین توُ...{🕌} ⛅️ 💜 ══@karbala_h══ ╚══๑♥️⃝⃖⸙ᬼ ᬼ⃝⃖♥️๑══╝
•بر‌سر‌گنبد‌زرین‌حسین‌بن‌علے پرچم‌ڪرب‌وبلا‌منتظر‌تو‌است‌بیا• •علم‌ومشک‌ولب‌خشک‌جگرسوختگان دستِ‌افتاده‌جدا‌منتظر‌توست‌بیا• ♥️| 🤲😍| ══@karbala_h══ ╚══๑♥️⃝⃖⸙ᬼ ᬼ⃝⃖♥️๑══╝
🌱 ^‌|حاء،سین،یا،نون تلڪ‌آیآتِ‌الجُنوڹ♥️|^ ══@karbala_h══ ╚══๑♥️⃝⃖⸙ᬼ ᬼ⃝⃖♥️๑══╝
🌸🌱 دقت کردی؟! بعضی وقتا شیطونــه کنارِ گوشمون زمزمه میــکنه: تا جوونی از زندگیــــت لذت ببر❗️ هر جور که میشه خوش بگذرون😰 اما حواســِ🔔ـــمون باشه نکنه خوش گذرونیمون به قیمتِ شکســ💔ـــتنِ دل امام زمانمون تموم بشه... مبادا با خوش گذرونیای آمیخته به گناهـــ♨️، ظهورش رو عقب بنــدازیم😔... تا دیر نشده باید فکری🤔 کرد ... بیاییم با مـ♡ـولامون معامله کنیم... یه معامله دو طرفه و سوداور...💰 ما به عشقش یه گناه، فقط یک گناه رو ترک کنیم. مـ♡ـولامون هم لحظات مرگ به فریادمون برسه ... جایی که هیچ کس و هیچ چیز به دادمون نخواهد رسید... عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـ الْفَــرَج💖🖇 ══ @karbala_h ══ ╚══๑♥️⃝⃖⸙ᬼ ᬼ⃝⃖♥️๑══╝
••😔🖤 ^شب‌هاےحاجت‌است‌دوایم‌ بہ‌دست‌توست مادربزرگ‌ڪرب‌وبلایم‌ بہ‌دست‌توست...^ 💔 ══@karbala_h══ ╚══๑♥️⃝⃖⸙ᬼ ᬼ⃝⃖♥️๑══╝
joze10.mp3
3.65M
♥️🖇 ۱۰قرآن‌ڪریم😍🌱 تندخوانے‌و‌ترتیل📖 قـارے: 🎤 مدت‌زماݧ←۳۴دقیقہ •^به‌نیابٺ‌از👇 ‌←شهید‌‌احمدمشلب♥️ ←حضرت‌‌‌خدیجہ💜 🌱 ══@karbala_h══ ╚══๑♥️⃝⃖⸙ᬼ ᬼ⃝⃖♥️๑══╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️ 🌱 ^ تا نیایی گره از کار بشر وا نشود درد ما جز به ظهور تو مداوا نشود^😔🥀 ══@karbala_h══ ╚══๑♥️⃝⃖⸙ᬼ ᬼ⃝⃖♥️๑══╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
『 اَلحُسِـٰین‌🇵🇸』
#پارت‌ششم📚🖇 _خیره انشاءاهلل! آیه که چشم باز کرد، صدای بسته شدن در خانه را شنید. چشمش به قاب عکس رو
🖇📖 رها و زهرا خانم کنار در آشپزخانه ایستاده بودند و به داد و فریادهای پدر و پسر نگاه میکردند. رامین در حال خارج شدن از خانه بود که پدر دوباره فریاد زد: _ماشینت رو نبریها! برو سر خیابون تاکسی بگیر! از کارت بانکیت هم پول نگیر! خودتو یه مدت گم و گور کن خودم میام سراغت! رامین که رفت، سکوتی سخت خانه را دربرگرفت. دقایقی بعد صدای زنگ خانه بلند شد... پدرش هراسان بود. با اضطراب به سمت آیفون رفت و از صفحه نمایش به پشت در نگاه کرد. با کمی مکث گوشی آیفون را برداشت: _بفرمایید! بله االن میام دم در... گوشی را گذاشت و از خانه خارج شد. رها از پنجره به کوچه نگاه کرد. ماشین ماموران نیروی انتظامی را دید، تعجبی نداشت! رامین همیشه دردسرساز بود! صدای مامور که با پدرش سخن میگفت را شنید: _از آقای رامین مرادی خبر دارید؟ _نخیر! از صبح که رفته سرکار، برنگشته خونه؛ اتفاقی افتاده؟! مامور: شما چه نسبتی باهاشون دارید؟ -من پدرش هستم، شهاب مرادی! مامور: پسر شما به اتهام قتل تحت تعقیبن! ما مجوز بازرسی از منزل رو داریم! _این حرفا چیه؟ قتل کی؟! مامور: اول اجازه بدید که همکارانم خونه رو بازرسی کنن! این حرف را گفت، شهاب را کنار زد و وارد خانه شدند. زهرا خانم که چادر گلدارش را سر کرده بود و کنار رها ایستاده بود آرام زیر گوش رها گفت: _باز چی شده که مامور اومده؟! رها: رامین یکی رو کشته! خودش با بهت این جمله را گفت. زهرا خانم به صورتش زد: 😍✨📒