شـــهــیــدانـــه🌱
📿 قرائت «دعای هفتم #صحیفه_سجادیه » 🗓 روزبیست نهم
دوستانی که دعای هفتم خوندن اطلاع بدن👇
@Karbala15
#هشت_عاشقی
اللهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّیقِ الشَّهِیدِ صَلاةً کَثِیرَةً تَامَّةً زَاکِیَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ .
#شهیدانه
@karbala_ya_hosein
شـــهــیــدانـــه🌱
#ختم_صلوات #یک_دعای_فرج به نیابت ازشهدا هدیه به آقارسول الله آقاامیرالمومنین حضرت زهرا (س) به نی
تعدادصلوات تاالان💐1810
تعداددعای فرج تاالان💐14
شـــهــیــدانـــه🌱
📿 قرائت «دعای هفتم #صحیفه_سجادیه » 🗓 روزبیست نهم
تعداددعای هفتم تاالان💐13
شـــهــیــدانـــه🌱
♥️💫♥️♥️💫♥️💫♥️♥️💫♥️♥️💫♥️♥️💫♥️♥️💫♥️♥️💫♥️♥️💫 #قسمتــــ_هــــفـــتـــاد_ســــہ ✨حــــــامـــــی مـــــ
♥️💫♥️♥️💫♥️💫♥️♥️💫♥️♥️💫♥️♥️💫♥️♥️💫♥️♥️💫♥️♥️💫
#قــسمــتــــ_هفــــتاد_چــــهار
✨حــــــامـــــی مـــــن💫
همه هول شدیم که چه اتفاقی افتاده
بابا گوشی رو قطع کرد و رو به مامان گفت:
_چیزی نشده خانم هول نکن
همه خوبن فقط یه ماشین از پشت زده به ماشین اقا صمد، بریم ببینیم چی شده
_شاید رضا الکی گفته چیزی نشده
_اخه چرا الکی بگه؟
تو دل ما روخالی نکن
_الان میرسیم خیالت راحت میشه
خیلی ازشون دور نیستیم
_سرم رو روبه مهلا چرخوندم
حامی با پاهاش ضرب گرفته بود کف ماشین
مشخص بود که خیلی نگران شده بعد از چند دقیقه بابا سرعتش رو کم کرد
دایی و شوهر خاله کنار ماشین جلویی که توقف کرده بود و چراغ نور بالا زده بود ایستاده بودن
بابا کمی با فاصله ترمز گرفت و از ماشین پیاده شدیم و به سمتشون رفتیم
که بابا پرسید:
_صمدجان یهویی چی شد؟
_والا تو لاین خودم داشتم میرفتم
راننده پشت سری امد و سبقت بگیره ولی نتونست کنترل کنه دیگه این طوری شد
_خداروشکر بازم کسی چیزیش نشده
پس آقاجون کجاست؟
_با راننده رفت امدادخودرو بیارن ببینیم تعمیرگاهی, جایی پیدا میشه ماشین رو تعمیر کنیم
بچه ها و خانما برن داخل ماشین شما تا ببینیم چی میشه...
_مهنا به مادر اینا بگو برید داخل ماشین بشینید تا آقاجون و امداد خودرو برسن
_چشم
چند قدم جلوتر رفتم و پیغام بابا و شوهرخاله رو رسوندم
مادرجون همراه مامان و خاله اینا امدن داخل ماشین منتظر امدادخودرو شدیم
یک ساعتی گذشته بود که خوابمون گرفته بود, با صدای ترمز ماشینی از ماشین پیاده شدیم
آقاجون و آقایی که همراهش بود با ماشین امداد خودرو برگشتن
در ماشین رو باز کردیم، قبل اینکه به مامان بگم امدن مامان پرسید :
_چی شد؟
_اقاجون اینا امدن
_بگو بابات بیاد ببینیم می خوان چکار کنن
_خودشون دارن میان سمت ما
بابا رسید بهم گفت:
_بشینین می خوایم حرکت کنیم
سوار ماشین شدیم و پرسیدیم
_کجا بریم؟
_امشب میریم خونه اقای صفایی
_آقای صفایی کیه؟
_خانم جمع بشین حامی بیاد جلو کنارت بشینه
آقای صفایی همینیه که زده به ماشین آقا صمد
_خونه اونا بریم برای چی؟
_نصف شبی که نمیتونیم توجاده بمونیم, این بنده خداهم خونه اش
راننده امداد خودرو گفت مکانیک آشنا دارم, صبح زود ماشین رو ببرید پیشش
میگم تمام سعی شو بکنه سریع تحویلتون بده
_خب بریم هتل یا مسافر خونه ای
این همه جا هست برا اسکان
_ماهم همین رو گفتیم قبول نکرد، گفت شما خیلی لطف در حق من کردید
نه شکایت کردید, نه خسارت گرفتید
_خانما اجازه میدید حرکت کنیم یا فعلا
می خواید کمیسیون بزارید که ببینیم بریم یا نریم؟
مادرجان شما بگید چکار کنیم؟
منتظرن
_برو مادرجون یه شب که هزارشب نمیشه, حتما جا برا استراحت ما دارن وگرنه الکی که تعارف نکرده بگه بیایید
_بابا ماشین رو روشن کرد و پشت ماشین امداد خودرو که ماشین خاله اینارو بکسل کرده بودبه سمت شهرسنگر حرکت کردیم
♥️💫♥️💫♥️💫♥️💫♥️
💫♥️💫♥️💫♥️💫♥️💫
♥️💫♥️💫♥️💫♥️💫
♥️💫براساس واقعیت♥️💫
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
4_6025990732928518067.ogg
525.4K
قرار هرشبـمون♥️
.
عاشقاۍ مهدے بخۅنیم تا
میلیوݧها دعا خوندھ بشہ🌿
.
👤علی فانی
#شهیدانه
@karbala_ya_hosein
اگر میخواهید نذری
کنید فقط گناه نکنید
مثلا نذر کنید یک روز
گناه نمیکنم هدیه به
آقاصاحبالزمان ﴿عج﴾
از طرف خودم..:)🌱
#شهیدمجیدسلمانیان💕
#شبتون_شهدایی
#شهیدانه
@karbala_ya_hosein
#سلاماربابمـ
چشم دلم به سمت
حرم باز می شود
با یڪ سلام
صبحمن آغاز می شودツ
🌹السلام علی الحسین
و علی علی بن الحسین
و علی اولاد الحسین
و علی اصحاب الحسین
#السلام_علیڪ_یا_ابا_عبدالݪہ |🌿
#صبحتونحسینے... ✨
#شهیدانه
@karbala_ya_hosein
4_1149911174913982504.mp3
1.78M
#دعای_عهد
🌸با نوای استاد فرهمند🌸
التــــــماس دعـــا
@karbala_ya_hosein
متن دعای عهد
بسم الله الرحمن الرحیم
اَللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ، وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ، وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ، وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ، وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ، وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ، یا حَىُّ یا قَیُّومُ، أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ، وَ بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ، یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ.
اَللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ الْقائِمَ بِأَمْرِکَ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ، عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها، سَهْلِها وَ جَبَلِها، وَ بَرِّها وَ بَحْرِها، وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ، وَ مِدادَ کَلِماتِهِ، وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ، وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ. أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا، وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى، لا أَحُولُ عَنْها، وَ لا أَزُولُ أَبَداً. اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ، وَالذّابّینَ عَنْهُ، وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ، وَالْمُحامینَ عَنْهُ، وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ.
اَللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً، فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى مُؤْتَزِراً کَفَنى، شاهِراً سَیْفى، مُجَرِّداً قَناتى، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى فِى الْحاضِرِ وَالْبادى. اَللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ، وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ، وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ، وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ، وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ ، وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ، فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ: ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ، فَأَظْهِرِ اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِکَ
حَتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ، وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ، وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ، وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ، وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ، اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ، وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ ، اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً، بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ.
اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ
اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ
اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ
🌹 امروز دوشنبه متعلق است به:
🔸سبط النبي حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام
🔸سیدالشهدا و سفينة النجاة حضرت امام حسین علیهما السّلام
💠 اذکار روز:
- یا قاضِیَ الْحاجات (100 مرتبه)
- سبحان الله و الحمدلله (1000 مرتبه)
- یا لطیف (129 مرتبه) برای کثرت مال
@karbala_ya_hosein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴مداحی مهدی رسولی در مراسم تشییع پیکر مطهر دانشمند شهید دکتر محسن فخری زاده
🔸خشم امروز من از قبل فزون تر گشته
🔹از شب تیره بغداد ورق برگشته
🔸به دم ندبه هر جمعه بر این لب سوگند
🔹راه ما راه حسین است به زینب سوگند
🔸ما که از کرب و بلا درس جنون می گیریم
🔹عاقبت پاره تن و غرق به خون می میریم
#صبحتون_شهدایی
#شهیدانه
@karbala_ya_hosein
♥️💫♥️♥️💫♥️💫♥️♥️💫♥️♥️💫♥️♥️💫♥️♥️💫♥️♥️💫♥️♥️
#قـــســـمتـــــ_هـــفـــــتاد_پنج
✨حـــــــامـــی مــــن💫
به شهر سنگر رسیدیم و بعد از چهل و پنج دقیقه به خونه آقایی که فامیلیش صفایی بود رسیدیم
عقربه های ساعت دو نیم نصف شب رو نشون میداد, وارد حیاط خونه شدیم
همه جا تاریک بود و چشم چشم رو نمیدید
با ورود خانم چادری که کلید برق رو زد داخل حیاط روشن شد, با جمعمون خوش امد گفت و سلام و احوال پرسی کردیم
با راهنمایی خانم و آقای صاحب خونه به سمت زیر زمین خونه رفتیم, بعد از پایین رفتن از سه پله وارد یک واحد کوچولو و نقلی خیلی ترو تمیز شدیم
همیشه تو تصوراتم فکر می کردم زیرمین یه جای خیلی قدیمی و بی ریخت باشه, ولی با دیدن این خونه نظرم کاملا عوض شده بود و خانم صاحب خونه که اسمشون رو نمی دونستیم رو به مادرجون و جمع گفت
_حاج خانم همسرم به آقایون گفته بودن تشریف بیارن طبقه بالا ولی گفتن که نه پایین راحتیم
_خداخیرت بده دخترم ممنون از شما و همسرتون, همین جا هم خیلی خوبه
_اگر چیزی احتیاج داشتید بگید بیارم خدمتتون, دیر وقته برم که شماهم استراحت کنید
_بعد از رفتن خانم آقای صفایی، مردهای خانواده درخشان و پروا وارد زیرزمین شدن
از شدت خستگی با همون لباسایی که تنم بود روی یکی از تشک هایی که صاحب خونه روی زمین پهن کرده بود دراز کشیدم و چشمام رو بستم
همه سر جا هاشون دراز کشیدن, دایی آخرین نفر لامپ رو خاموش کرد و خوابیدیم
با صدای آقاجون که می گفت
_ پاشید آفتاب داره طلوع می کنه, یکی از چشم هام رو باز کردم
با اینکه سه ساعت و نیم بود که خوابیده بودیم ولی انگار چند دقیقه پیش خوابیده بودم, هنوزخسته بودم و گیج خواب
بلند شدم برای سرویس به داخل حیاط رفتم, حامی تنها داخل حیاط بود
خواستم بگم چند دقیقه صبر کنه که من وضو بگیرم و برگردم ولی بیخیال شدم و نگفتم
از سرویس که بیرون امدم و نگاهم افتاد به حامی که به نرده های پله ها تکیه کرده بود و به زمین نگاه می کرد...
♥️💫♥️💫♥️💫♥️💫♥️
💫♥️💫♥️💫♥️💫♥️💫
♥️💫♥️💫♥️💫♥️💫
♥️💫براساس واقعیت♥️💫
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
#ختم_صلوات
#یک_دعافرج
به نیابت ازشهدا
هدیه به
آقارسول الله آقاامیرالمومنین حضرت زهرا (س)
امام حسن مجتبی(ع)امام حسین(ع)
به نیت سلامتی تعجیل درظهورامام زمان عج سلامتی رهبر
عاقبت بخیری همه
سلامتی مردم ایران
ریشه کن شدن ویروس کرونا
حاجت روایی همگی
@Karbala15
دوست شهید: کارهای اعزامش جور نمی شد، احساس من این بود که همه یک جوری دست به سرش می کنند از این موضوع خیلی ناراحت بود، یکبار گفت: دیگر به هیچ کس برای رفتن به سوریه رو نمی زنم. آن روز وقتی به حرم حضرت رضا (ع) وارد شدیم حال عجیبی داشت. چشم هایش برق خاصی داشت. وارد صحن که شدیم رو به حرم سلام داد، تا پنجره فولاد گریه کنان با حالت تند راه می رفت، خودش را چسباند به پنجره فولاد، از قسمت خانم ها می دیدمش که زار می زد و می گفت: ببین آقا دیگه سرگردون شدم، برای دفاع از حرم آواره ی شهرها شدم، رسوا شدم، تو مزار شهدا انگشت نما شدم. طاقت نیاوردم رفتم داخل حرم، دلم خیلی برایش سوخت، یک زیارت نامه از طرف خودم برایش خواندم. آمدم داخل صحن دیدم کمی آرام شده است. نشسته بود رو به روی پنجره فولاد، نزدیکش شدم بهم لبخند زد، تعجب کردم، گفت: حاجتم را گرفتم تا ماه دیگر اعزام می شوم، شک نکن. محکم شده بود. گفت: امام رضا (ع) پارتی ام شد. درست ماه بعد اعزام شد همانطور که امام رضا (ع) بهش گفته بود.
#شهید_حسین_محرابی
تاریخ #شهادت
#09_10