eitaa logo
توشه اخرت
312 دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
0 ویدیو
0 فایل
کانالی زیبا با مطالبی زیبا در مورد بهشت جهنم نزدیک شدن به خداوند تعالی
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ 💠✨ 💖🍃 پـــدر ابوســـعید ابوالخیــــرعـطار ثـروتـمندی بود. خانه‌ای داشت ڪه در تمام دیوارهای آن، اسم سلطان محمود را نوشته بود. 💖🍃 ســــــــــــــــلطان مـحمــــــــــــــود بـه خــــانه او رفـت و آمد داشت. ابوسعید در نوجوانی به پدر گفت: برای من اتاقی درست ڪن می‌خواهم در آن زندگی ڪنم. پدرش ساخت. ابوسعید در تمام دیوارهای آن ڪلمه الله را نوشت. پدرش گفت: پسرم چرا الله نوشتی اگر سلطان محمود خانه من بیاید ترسم بر من خشم گیرد. 💖🍃ابـوسعیــــــــــد گفــت: پـــــــــــــدر هـر ڪـس اسـم سلطان خویش بنویسد من هم اسم سلطان خویش نوشتم. اگر سلطان من (الله) مرا دوست داشته باشد، سلطان تو را توان خشم گرفتن بر من نیست 💖🍃و اگـــــر ســــلطان مـــــن تـــــــو را دوست نداشته باشد سلطان تو را قدرت نگه داشتن از خشم سلطان من نیست. پدر را این حرف فرزند شگفت آمد و راه خود عوض ڪرد و شاگرد پسر در راه معرفت شد. 🌺 @karbalaei021 ┈••✾•🍃💖🍃•✾••┈
💠✨ ✍🏻 یڪی از عرفا و اولیا الله نقل می ڪرد، روزی در فرودگاه تبریز از هواپیما پیاده شدم و خواستم تاڪسی ڪرایه ڪنم به منزل برساندم. تاڪسی ها مدل بالا بودند و خودروی پیڪانی آن دور پارڪ ڪرده بود ڪه ڪسی سوار نمی شد. او را دربست ڪرایه ڪردم و به او گفتم: اگر مسافر هم سوار ڪنی ایرادی ندارد. راننده خوشحال شد به چند نفر در مسیر ڪه بودند، چراغی زد و توقف ڪوتاهی ڪرد ولی هم مسیر ما نبودند. ڪسی سوار نشد و بالاخره مرا تنهایی به منزل رساند. شب در عالم رویا در باغ زیبای بزرگی خودم را دیدم، بسیار خوشحال شدم، پرسیدم ، این باغ برای کیست؟ گفتند: تو. پرسیدم چرا؟ گفت امروز ڪار خیری ڪردی. گفتم،ولی ڪسی سوار نشد و راننده مرا فقط برد و از من ڪرایه گرفت. گفتند: در لحظه ای ڪه راننده در مقابل مسافری می ایستاد تو بیشتر از راننده مشتاق بودی آن مسافر سوار شود وراننده ڪرایه ای بگیرد و وقتی مسافری سوار نمی شد، تو بیشتر از او متاسف می شدی. و این باغ برای نیت خیری بود ڪه در قلبت داشتی، هرچند نمیتوانستی نیت خیر خود را به نتیجه برسانی . ✔️إِن يَعْلَمِ اللَّهُ فِي قُلُوبِكُمْ خَيْرًا يُؤْتِكُمْ خَيْرًا اگر خداوند در قلب های شما (ڪافی است) خیری ببیند، به شما خیر عنایت می ڪند.(انفال70) @karbalaei021
─═इई 🍃🌸🍃🌸🍃ईइ═─ 💠✨ دعوا شده بود، آقا امیرالمومنین(ع) رسید. گفت: آقای قصاب ولش ڪن بزار بره. گفت: به تو ربطی نداره. گفت: ولش ڪن بزار بره. به تو ربطی نداره. دستشو برد بالا، محڪم گذاشت تو صورت علی(ع). آقا سرشو انداخت پایین رفت. مردم ریختن گفتن فهمیدی ڪیو زدی؟! گفت: نه فضولی میڪرد زدمش. گفتن: زدی تو گوش علی(ع)، خلیفه مسلمین. ساتورو برداشت دستشو قطع ڪرد، گفت: دستی ڪه بخوره تو صورت علی(ع) دیگه مال من نیست... دستی ڪه بخوره تو صورت امام زمانم نباشه بهتره..... امام زمان(عج) فرمود: هر موقع گناه میڪنی یه سیلی تو صورت من میزنی. 📚بحارالانوار ج۴۱، ص ۲۰۳-۲۰۴ الخرائج و الجرائح، ج۲، ص۷۵۸-۷۵۹ @karbalaei021 ─═इई 🍃🌸🍃🌸🍃ईइ═─
🌸🍃🌼🍃🌸🍃﷽✨ 🍃🌺🍃💐 🌼🍃 🌸 ✍🏻 ❣ گویند: ملا مهرعلی خویی، روزی در ڪوچه دید دو ڪودڪ بر سر یڪ گردو با هم دعوا می‌ڪنند. به خاطر یڪ گردو یڪی زد چشم دیگری را با چوب ڪور کرد. یڪی را درد چشم گرفت و دیگری را ترس چشم درآوردن، گردو را روی زمین رها ڪردند و از محل دور شدند. ملا رفت گردو را برداشت و شڪست و دید، گردو از مغز تهی است. گریه ڪرد. پرسیدند تو چرا گریه میڪنی؟ گفت: از نادانی و حس ڪودڪانه، سر گردویی دعوا می‌ڪردند ڪه پوچ بود و مغزی هم نداشت. دنیا نیز چنین است، مانند گردویی است بدون مغز! که بر سر آن می‌جنگیم و وقتی خسته شدیم و آسیب به خود رساندیم و یا پیر شدیم، چنین رها ڪرده و برای همیشه می‌رویم. @karbalaei021🍂 💐🍃 🍂🌺🍃💐 💐🍃🌼🍃🌸🍃 🌷
✨﷽✨ 💠✨ ❄️✨روزی امــــــــام رضـــــــــــــــا (؏) از ڪوچه رد می‌شدند ڪه جوانی از ایشان سوال ڪرد: شما گناه نمی‌توانید بڪنید یا دوست ندارید؟ ❄️✨حضــــــــــــــــــرت حـــــــــــــرڪت ڪردند و به خانــه‌ای رسیدند ڪه چاه فاضلاب خود به بیرون می‌ڪشیدند. حضرت از آن جوان سوال کردند: آیا تو گرسنه هم باشی از آن نجاست میل می‌ڪنی؟ جوان گفت: هرگز. ✨💠✨ امــــــــام فــــــرمودند: گنــــــــــــاه مانند آن نجاست است. اگر بر نجس‌بودن گناه علم پیدا ڪنیم٬ آن‌گاه هرگز خودمان سمت گناه نمی‌رویم و نیازی نیست ڪسی مانع ما شود. @karbalaei021 ┈••✾•🍃❤️🍃•✾••┈
💠✨ ✨✨ ✨✨ ‌‌⚠️خدای هدایت ڪننده یا خدای روزی دهنده؟ ✿پسری با اخلاق و نیڪ سیرت اما فقیر به خواستگاری دختری رفت. پدر دختر رو به پسر ڪرد و گفت تو فقیری و دخترم طاقت رنج و سختی ندارد، پس من به تو دختر نمی دهم. ✿چندی بعد پسری پولدار اما بدڪردار به خواستگاری همان دختر رفت. پدر دختر با ازدواج موافقت ڪرد و در مورد اخلاق پسر گفت ان شاءالله خدا او را هدایت می ڪند. ✿دختر گفت پدر، مگر خدایی ڪه هدایت می ڪند با خدایی ڪه روزی می دهد فرق دارد؟ ✿حڪایت بعضی از ما همین است خدا را هم تا جایی قبول داریم ڪه منفعتمان باشد. @karbalaei021
🌷 ❄️در ســــــال قــــــحطی، در مســــــجدی واعظی روی منبر بود و می‌گفت: کسی که بخواهد صدقه بدهد هفتاد شیطان به دستش می‌چسبند و نمی‌گذارند، صدقه بدهد. 🌸مؤمنــــــــی پای منبـــر این ســـــــخنان را شنید با تعجّب‌ به رفقایش گفت: صدقه دادن که این چیزها را ندارد، اینک من مقداری گندم در خانه دارم، می‌روم و برای فقرا به مسجد خواهم آورد و از جایش حرکت کرد. ❄️وقتــــــــــــی که به خــانه رسیـــــــــــد و زنش از قصدش آگاه شد. شروع به سرزنش او کرد که در این سالِ قحطی، رعایتِ زن و فرزند و خودت را نمی‌کنی؟ شاید قحطی طولانی شد، آن وقت ما از گرسنگی بمیریم و… 🌸خلاصه به قــدری او را وســــــوسه کرد که آن مرد مؤمن دست خالی به مسجد نزد رفقا برگشت. از او پرسیدند چه شد؟ هفتاد شیطانی که به دستت چسبیدند، را دیدی؟ پاسخ داد: من شیطان‌ها را ندیدم لکن مــادر شیطان را دیدم که نگذاشت. ❄️✨در روایتـی از حضرت علــے(علیه‌السلام) آمده است زمان انفاق هفتاد هزار شیطان انسان را وسوسه و التماس می‌کنند که چیزی نبخشد. انسان می‌خواهد در برابر شیاطین مقاومت کند اما شیطان به زبان زن یا رفیق و… مصلحت‌ بینـی می‌کند و نمی‌گـذارد. 🌺 نشر پیام صدقه جاریه است 🌺 •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• @karbalaei021
✨﷽ 🌷 ❄️در ســــــال قــــــحطی، در مســــــجدی واعظی روی منبر بود و می‌گفت: کسی که بخواهد صدقه بدهد هفتاد شیطان به دستش می‌چسبند و نمی‌گذارند، صدقه بدهد. 🌸مؤمنــــــــی پای منبـــر این ســـــــخنان را شنید با تعجّب‌ به رفقایش گفت: صدقه دادن که این چیزها را ندارد، اینک من مقداری گندم در خانه دارم، می‌روم و برای فقرا به مسجد خواهم آورد و از جایش حرکت کرد. ❄️وقتــــــــــــی که به خــانه رسیـــــــــــد و زنش از قصدش آگاه شد. شروع به سرزنش او کرد که در این سالِ قحطی، رعایتِ زن و فرزند و خودت را نمی‌کنی؟ شاید قحطی طولانی شد، آن وقت ما از گرسنگی بمیریم و… 🌸خلاصه به قــدری او را وســــــوسه کرد که آن مرد مؤمن دست خالی به مسجد نزد رفقا برگشت. از او پرسیدند چه شد؟ هفتاد شیطانی که به دستت چسبیدند، را دیدی؟ پاسخ داد: من شیطان‌ها را ندیدم لکن مــادر شیطان را دیدم که نگذاشت. ❄️✨در روایتـی از حضرت علــے(علیه‌السلام) آمده است زمان انفاق هفتاد هزار شیطان انسان را وسوسه و التماس می‌کنند که چیزی نبخشد. انسان می‌خواهد در برابر شیاطین مقاومت کند اما شیطان به زبان زن یا رفیق و… مصلحت‌ بینـی می‌کند و نمی‌گـذارد. 🌺 نشر پیام صدقه جاریه است 🌺 •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• @karbalaei021
💟✨﷽ 🌷 🌸⇠یکی از وزیران ثروتمند مامون ، شخصی به نام اصمعی بود.او می گوید روزی به شکار رفته بودم که در بیابان بی آب و علفی گم شدم. به شدت تشنه وبه دنبال گریز از مرگ بودم که خیمه ای در وسط آن بیابان دیدم .به طرف آن خیمه رفتم ودر آنجا زن جوان وزیبائی دیدم . سلام کردم واز او تقاضای آب کردم . رنگ از صورتش پرید و گفت : در خیمه آب هست ولی از شوهرم اجازه ندارم آن را به تو بدهم ، اما مقداری شیر برای نهار خود دارم که آنرا به تو می دهم. شیر را به من دآد و من آنرا نوشیدم وبه استراحت پرداختم.. 🌸⇠طولی نکشید که از دور کسی پیدا شد که به سوی خیمه می آمد.زن تا متوجه او شد برخاست و ظرف آب را برداشت و بیرون خیمه به انتظار ایستاد. در این لحظه دیدم پیر مرد سیاه ولنگی که شوهر این زن بود نزدیک شد واز شتر پیاده شد. زن با عجله دوید و از شوهر استقبال کرد و پاهایش را شستشو داد، اما هر چه زن بیشتر به او محبت و احترام می کرد آن مرد با بد خلقی و تندی جبران می کرد و تمام خستگی خود را نثار آن زن می کرد وهر چه زن با او به نرمی حرف می زد او با خشونت جواب می داد! 🌸⇠من نتوانستم این وضع عجیب را تحمل کنم و حاضر شدم از سایه زیر خیمه بر خیزم و زیر آفتاب سوزان قرار گیرم اما این صحنه را نبینم. چون از خیمه بیرون رفتم آن مرد به من اعتنائی نکرد، اما زن دوید و مرا احترام و بدرقه کرد. وقتی این احترام را از آن زن جوان دیدم گفتم: حیف از جوانی و زیبائیت نیست که در اختیار این مرد بد اخلاق گذاشته ای؟ او نه جوان است ونه زیبا،نه پول دارد و نه اخلاق خوب! اصلا تو چرا این همه در برابر چنین شخصی تواضع و احترام می کنی ؟ 🌸⇠زن جوان با شنیدن این حرف، سخت بر آشفت و گفت:افسوس بر تو که با اینکه وزیر مملکت اسلامی هستی با این سخنان پوچ می خواهی محبت همسرم را از دلم بزدائی!و سخن چینی می کنی! 🌸⇠اصمعی می گوید:من که از این سخنان سخت متحیر شده بودم با نصیحت او روبرو شدم که گفت: روایتی از پیغمبر(ص) شنیده ام که می خواهم به آن عمل کنم تا با ایمان کامل از دنیا بروم . من شنیده ام که آن حضرت فرموده اند که نصف ایمان شکر و نصف دیگرش صبر است. سپس گفت : دنیا چه خوب چه بد ، چه تلخ چه شیرین، می گذرد مهم آن است که انسان با ایمان بمیرد .دنیا پل رسیدن به آخرت و سرای همیشه باقی است. @karbalaei021 ┅═✼❉🍃🌸🍃❉✼═┅
─═इई 🍃🌸🍃🌸🍃ईइ═─ 💠 دعوا شده بود، آقا امیرالمومنین(ع) رسید. گفت: آقای قصاب ولش ڪن بزار بره. گفت: به تو ربطی نداره. گفت: ولش ڪن بزار بره. به تو ربطی نداره. دستشو برد بالا، محڪم گذاشت تو صورت علی(ع). آقا سرشو انداخت پایین رفت. مردم ریختن گفتن فهمیدی ڪیو زدی؟! گفت: نه فضولی میڪرد زدمش. گفتن: زدی تو گوش علی(ع)، خلیفه مسلمین. ساتورو برداشت دستشو قطع ڪرد، گفت: دستی ڪه بخوره تو صورت علی(ع) دیگه مال من نیست... دستی ڪه بخوره تو صورت امام زمانم نباشه بهتره..... امام زمان(عج) فرمود: هر موقع گناه میڪنی یه سیلی تو صورت من میزنی. 📚بحارالانوار ج۴۱، ص ۲۰۳-۲۰۴ الخرائج و الجرائح، ج۲، ص۷۵۸-۷۵۹ @karbalaei021 ═इई 🍃🌸🍃🌸🍃ईइ═
♥️﷽ ❣پـیرمـردۍ با پـسر و عـروس و نوه اش زندگے میڪرد... او دستانـش می لرزید و چـشمانش خـوب نمیدید و به سختے می توانست راه برود. هنگام خوردن شام غذایش را روی میز ریخت و لیوانی را بر زمین انداخت و شڪست... پـسر و عـروس از این ڪثیف ڪاری پیرمرد ناراحت شدند: باید درباره پدربزرگ ڪاری بڪنیم وگرنه تمام خانه را به هم می ریزد... 💔آنها یڪ میز ڪوچڪ در گوشه اطاق قرار دادند و پدربزرگ مجبور شد به تنهایۍ آنـجا غذا بخورد. بعد از این ڪه یڪ بـشقاب از دست پدربزرگ افتاد و شڪست دیگر مجبور بود غذایش را در ڪاسه چوبی بخورد، هروقت هم خـانواده او را سرزنش میڪردند پدر بزرگ فقط اشڪ میریخت و هیچ نمیگفت... 💢یڪ روز عصر قبل از شـام پدر متوجه پسر چهار ساله خود شد ڪه داشت با چند تڪه چوب بازی میڪرد. پدر روبه او ڪرد و گفت: پسرم دارے چی درست میڪنی؟ پـسر با شیرین زبانی گفت: دارم برای تو و مامان ڪاسه های چوبی درست میڪنم ڪه وقتی پیر شدید در آنها غذا بخورید! •••یادمان بماند ڪه: "زمین گرد است..."••• @karbalaei021 🍃♥️🍃
💠✨ ✨✨ ✨✨ ‌‌⚠️خدای هدایت ڪننده یا خدای روزی دهنده؟ ✿پسری با اخلاق و نیڪ سیرت اما فقیر به خواستگاری دختری رفت. پدر دختر رو به پسر ڪرد و گفت تو فقیری و دخترم طاقت رنج و سختی ندارد، پس من به تو دختر نمی دهم. ✿چندی بعد پسری پولدار اما بدڪردار به خواستگاری همان دختر رفت. پدر دختر با ازدواج موافقت ڪرد و در مورد اخلاق پسر گفت ان شاءالله خدا او را هدایت می ڪند. ✿دختر گفت پدر، مگر خدایی ڪه هدایت می ڪند با خدایی ڪه روزی می دهد فرق دارد؟ ✿حڪایت بعضی از ما همین است خدا را هم تا جایی قبول داریم ڪه منفعتمان باشد. @karbalaei021