زیادمون کنید
اگه ۲۰۰ تا بشیم
براتون چند تا تم خوشگل میزارم ❤️❤️❤️
:
اسیرشدهبود۱۵سالبیشترنداشت!
حتیموییهمدرصورتشنبود،سرهنگ
عراقیاومدیقشـوگرفتکشـیدیشبالا
وگفت:تواینجاچیکارمیکنی؟!
حرفینمیزدسرهنگعراقیگفت:جواب
بده،گفت:ولمکنتابگم،ولشکردخمشد
رویخاکویکمشتخاکبرداشـتآورد
وگفـت:اینـجاخاکمنـه؛تـوبگوکهاینجـا
چیکارمیکنی؟!
-سرهنگعراقیخشکشزدهبود...
﹝ #خاطرھ_شهید
✧َِمَِنَِتَِـَِـَِـَِـَِـَِظَِرَِاَِنَِ مَِنَِـَِتَِـَِـَِقَِمَِ ـَِ٨َِـَِﮩَِ
#از_او_بگوییم
💠 آغوش گرم پدر...
🔹در تعطیلات نوروز به همراه خانواده ام به دریا رفته بودیم. فرزندانم در ساحل مشغول بازی بودند و من در کنار آنها بودم و نظاره گر آنها، یک آقایی به همراه کودک حدودا ۴ یا ۵ ساله اش آمد و از من اجازه گرفت که کودکش در کنار فرزندان من مشغول ماسه بازی شود.
بعد از مدتی کوتاه که بچه ها کاملا سرگرم بازی بودند، آن مرد از من خواست همانطور که حواسم به بچه های خودم است، مواظب کودک او هم باشم بعد از ما فاصله گرفت و رفت درون ماشینش که چندین متر از ما فاصله داشت نشست و در حالی که حواسش به کودکش هم بود مشغول کاری که داشت شد.
🔹من از فرزند خودم و آن کودک فاصله ای نداشتم و اوضاع تحت کنترلم بود، کمی بعد کودک سرش را بلند کرد در حالی که از شوق ماسه بازی چشمانش برق می زد اما در عین ناباوری پدرش رو پیدا نکرد، آن همه خوشحالی و شوق و شادی در چشمانش رنگ باخت و انگار دنیا بر سرش آور شد،
چشمانش اشک بار و صدای گریه اش فضا را پر کرده بود، با اینکه من کنارش بودم و پدرش را که در اتومبیل نشسته بود به او نشان دادم اما قانع نشد و با سرعت به سمت پدرش دوید، پدرش هم سراسیمه از اتومبیل پیاده شد و سمت طفل صغیرش دوید تا او را در آغوش بگیرد و آرامش کند.
همه این اتفاقات چند لحظه بیشتر طول نکشید اما ذهن من برای مدت ها درگیر بود. به این فکر می کردم که آن کودک چه خوب غیبت پدرش رو درک کرد؛ چه مشتاقانه به سمتش دوید و سرانجام پدرش را در آغوش گرفت. اما من چه؟!
😔چه آسوده دوران غیبت پدرم را سر می کنم، غافل از اینکه پدرم در کنارم نیست. چه مشتاقانه مشغول بازی های دنیا شده ام و پدر را فراموش کرده ام ولی او…
ولی او چشم از من برنداشته که اگر غیر این بود مشکلات، من را از پا در می آورد.
✋سلام پدر مهربانم شرمنده ات هستم بابت تمام نبودن هایم، این که هیچ وقت به فکرتان نبودم، بیادتان نبودم، در کنارتان نبودم، هیچگاه برای شما نبودم. اما حال بسیار پشیمانم و دوست دارم که بر گردم، مطمئن هستم که هنوز هم راهی هست، آخر مگر می شود پدر دست پسرش را نگیرد هنگامی که می داند پسرش جز آغوش او راه دیگری ندارد.
#امام_زمان
❤️هرشب در پایان شب دست بر سینه گذاشته و به زیارت آقا #امام_حسین(ع) می رویم :❤️
💚اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِاللَّهِ 💚
وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِكَ عَلَيْكَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَ بَقِىَ اللَّيْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِيارَتِكُم
♥️اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ
♥️وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ
♥️وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ
♥️وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن
🔹شخصی از امام صادق (ع)پرسید:
من زیاد به یاد حسین بن علی علیه السلام
هستم ، دراین حالت چه بگویم؟
حضرت فرمودند: #سه_بار_بگو:
#صلی_الله_علیک_یاابا_عبدالله
همانا سلام از دور و نزدیک
به حسین بن علی علیه السلام
می رسد.
آقاجان عرض سلام در بین الحرمین رو قسمت هممون قرار بده
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
❤️اللهم صل علی محمد وال وعجل
فرجهم ❤️
#کپی_با_ذکر_صلوات
@karbalayyyman
سلام داداش آرمانم!
خوبی؟
اگه گفتی امروز چه روزیه؟!
ببخشید، ببخشید گفتن نداره که.
میدونم مثل هر سال یادته!
یادته که امروز روز تولدمه.
امروز همه بهم تبریک میگن که
یه سال بزرگتر شدم.
اما من، امروز رو به تو تبریک میگم!
چون از اون روزی که رفتی، قرار شد
من بشم شبیه تو...
پس از امسال، روز تولد من، یعنی
روز تولد تو! و هر سالی که بزرگتر میشم یعنی تو یه سال بزرگتر میشی!
تولدت تو هم مبارک داداش آسمونی من!
داداش آرمانم!
#آرمان_عزیز
#شهید_آرمان_علی_وردی
@karbalayyyman
حجاببرصوࢪتهرڪسيڪہمےنشیند،
برسیرتشهمجاخــــــوشميڪند،
باوࢪڪنحتیخـاكچـادࢪت،
هممقدساستآࢪۍباتوأم🌱⚡️!"
#چادرانه🌿
#امام_زمان
@karbalayyyman