#آیت_الله_حائری_شیرازی ره:
#گناه، روزی را کم میکند لذا خداوند به ما یاد داده است که استغفار کنید تا باران برای شما بفرستیم: (اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُم مِّدْرَارًا) . ممکن است این سؤال برای شما پیش آید که چطور آنها که نه اهل نماز و نه اهل عبادت هستند، باران مفصل و مرتب دارند، اما ما که اهل نمازیم و به خدا اعتقاد داریم، با یک گناه یا چند گناه گرفتار کمبارانی میشویم؟
علتش آن است که بین شما و خداوند متعال #رابطۀ_تربیتی برقرار است. شما در حوزۀ تربیتی خدایید، و کسانی که در حوزۀ تربیتی خداوند قرار دارند، #تنبیه و #تشویق دارند. رفتار خدا با کسانی که از حوزۀ تربیتی خارج شده و به خود واگذار شدهاند، بهگونهای دیگر است.
بچهای که مدرسه میرود با بچهای که کوچهنشین است و سرپرستی ندارد، فرق میکند. کسی از #بچۀ_ولگرد نمیپرسد که مشق و تکلیف تو چطور شد؛ اما بچۀ پدردار، وقتی تکالیفش را انجام ندهد، پدر پولتوجیبیاش را کم یا قطع میکند. شما ولگردهای عالَم و بهخودرهاشدگان نیستید! شما در نعمتِ تربیت دین و قرآن هستید و هر کار شما زیر نظر خدا و اهلبیت است. امام زمان (ع) اعمال و رفتار ما را هفتهای دو بار مرور میکنند.
شما چنین وضعی دارید. وقتیکه #زکات میدهید، خداوند بر باران شما میافزاید، و سیل و آفت را برمیگرداند.
💯 @karballa_ir 🔙
مردی نابینا زیر درختی بر سر دو راهی نشسته بود!
پادشاهی نزد او آمد، از اسب پیاده شد و ادای احترام کرد و گفت:
قربان، از چه راهی میتوان به پایتخت رفت؟ »
پس از او وزیر پادشاه نزد مرد نابینا رسید و بدون ادای احترام گفت:
آقا، راهی که به پایتخت می رود کدام است؟
سپس سربازی نزد نابینا آمد، ضربه ای به سر او زد و پرسید:
احمق،راهی که به پایتخت می رود کدامست؟؟؟
هنگامی که همه آنها مرد نابینا را ترک کردند، او شروع به خندیدن کرد. مرد دیگری که کنار نابینا نشسته بود، از او پرسید:
به چه می خندی؟
نابینا پاسخ داد:
اولین مردی که از من سووال کرد، پادشاه بود.
مرد دوم وزیر او بود
و مرد سوم فقط یک نگهبان ساده بود.
مرد با تعجب از نابینا پرسید:
چگونه متوجه شدی؟
مگر تو نابینا نیستی؟
نابینا پاسخ داد:
فرق است میان آنها … پادشاه از بزرگی خود اطمینان داشت و به همین دلیل ادای احترام کرد…
ولی نگهبان به قدری از حقارت خود رنج می برد که حتی مرا کتک زد.
طرز رفتار هر کس نشانه شخصیت اوست...
نه سفیدی بیانگر زیبایی است..
و نه سیاهی نشانه زشتی..
شرافت انسان به اخلاقش هست
💯 @karballa_ir 🔙
💢 یکی از علتهای #نزول بلا
✅امام سجاد(ع)، به اهل و عیال خود سفارش می کردند:
«هیچ سائلی از #مقابل خانه من نمی گذرد مگر اینکه #اطعامش کنیم»
گاهی به ایشان اعتراض می کردند:
«ولی هر سائلی که #واقعا محتاج نیست!»
امام سجاد(ع)پاسخ می دادند:
«بیم آن دارم که بعضی از آنها مستحق باشند و ما نیز با رد کردن مستحق، به بلایی که بر حضرت #یعقوب نازل شد مبتلا شویم. حضرت یوسف، آن خواب معروف را همان شبی دید، که یعقوب، سائل مستحقی را #اطعام نکرد.
آن شب یعقوب و خانواده اش #سیر خوابیدند ولی سائل، گرسنه بود. به همین دلیل خداوند فرمود:
«ای یعقوب ! چرا به بنده ام رحم نکردی؟! به عزتم #سوگند تو را به مصیبت پسرانت #مبتلا خواهم کرد.»
📚علل الشرایع – ج ۱ – ص۶۱
💯 @karballa_ir 🔙
🔺راز قبر امیرکبیر در کربلای معلی
آیت الله اراکی (ره) فرمودند:
شبی خواب #امیرکبیر را دیدم، جایگاهی متفاوت و رفیع داشت. پرسیدم چون شهیدی و مظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت گردید؟
با لبخند گفت: خیر.
💯 @karballa_ir
♦️سؤال کردم چون چندین فرقه ضاله را نابود کردی؟ گفت: نه
با تعجب پرسیدم: پس راز این مقام چیست؟
جواب داد: #هدیه ی_مولایم_حسین (ع) است!
گفتم چطور؟
با اشک گفت: آنگاه که رگ دو دستم را در حمام فین کاشان زدند، چون خون از بدنم میرفت تشنگی بر من غلبه کرد. سر چرخاندم تا بگویم قدری آبم دهید.
🔶ناگهان به خود گفتم میرزا تقی خان! ۲ تا رگ بریدند اینهمه تشنگی! پس چه کشید پسر فاطمه؟ او که از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه و تیر بود! از عطش حسین حیا کردم، لب به آب خواستن باز نکردم و اشک در دیدگانم جمع شد.
آن لحظه که صورتم بر خاک گذاشتند امام حسین (علیه السلام) آمد و فرمود:
به یاد تشنگی ما ادب کردی و اشک ریختی؛ آب ننوشیدی. این هدیه ما در برزخ. باشد تا در قیامت جبران کنیم!
🔻همیشه برایم سوال بود که #امیرکبیر که در کاشان به شهادت رسید چگونه با امکانات آن زمان مزارش در کربلاست.
جواب، عشق به مولایش امام حسین (علیه السلام) بود.
📒 منبع: کتاب آخرین گفتار
💯 @karballa_ir
hedyeamvat.mp3
941K
🔻هدیه هایی که برای اموات میفرستیم چه موقع به آنها میرسد؟
🎤حجت الاسلام عالی
#کوتاه_شنیدنی
💯 @karballa_ir 🔙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃چهار دستور العمل برای باز شدن گره های زندگی از آیت الله بهاءالدینی
🎼حجت الاسلام #عالی
#سخنرانی_کوتاه
💯 @karballa_ir
7.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸نماهنگ دعوت
🔹کجا برم که یاد تو باهامه
تموم دلخوشیم به این سلامه...
ابرای آسمون دل میباره
مِهر تو رو تو قلب من میکاره...
🌹السلامعلیکیاعلیبنموسیالرضا🌹
💯 @karballa_ir 🔙
🌷 روزی شخصی خدمت حضرت علی (عليه السلام) می رود و میگوید :
✨ یا امیر بنده به علت مشغله زیاد نمیتوانم همه دعاها را بخوانم ، چه کنم؟
☘️ حضرت علی (عليه السلام) فرمودند : خلاصه ی تمام ادعیه را به تو میگویم ، هر صبح که بخوانی گویی تمام دعاها را خواندی.
【 الحمدلله علی کل نعمه】
🤲 خدا را سپاس و حمد می گویم برای هر نعمتی که به من داده است
【و اسئل لله من کل خیر】
🤲 و از خداوند درخواست میکنم هر خیر و خوبی را
【 و استغفر الله من کل ذنب】
🤲 و خدایا مرا ببخش برای تمام گناهانم
【 واعوذ بالله من کل شر】
🤲 و خدایا به تو پناه می برم از همه بدی ها.
📗 بحارالانوار ، ج ۹۱ ، ص۲۴۲
💯 @karballa_ir 🔙
♦️نسیم: شنیده شدن صدای انفجار در اطراف نطنز
🔹منابع محلی از شنیده شدن صدای انفجار شدید در آسمان نطنز خبر می دهند
🔹 شدت انفجار به حدی بود که موج انفجار باعث آسیب به درب بعضی خانهها شده است.
💯 @karballa_ir 🔙
📖برترین مقام...!
#پیامبر_اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم:
برترین مقام در پیشگاه خدا در روز قیامت
برای کسی است که بیشه از همه برای
ارشاد و خیرخواهی مردم گام بردارد.
📚الکافی،ج۲،ص۲۰۸
💯 @karballa_ir 🔙
🔸درویش و کریم خان🔸
درویشی تهی دست از کنار باغ کریم خان زند عبور میکرد .
👑 چشمش به شاه افتاد و با دست اشارهای به او کرد.
کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند .
👑کریم خان گفت : این اشاره های تو برای چه بود ؟
🔹درویش گفت : نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم .
آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده ؟
👑کریم خان در حال کشیدن قلیان بود ؛ گفت چه میخواهی ؟
🔹درویش گفت : همین قلیان ، مرا بس است !چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت .
💰 خریدار قلیان کسی نبود جز کسی که می خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد !
پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد !
روزگاری سپری شد. درویش جهت تشکر نزد خان رفت .
ناگه چشمش به قلیان افتاد و با دست اشارهای به کریم خان زند کرد و گفت :
《 نه من کریمم نه تو ؛ کریم فقط خداست ، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست . . .》
💯 @karballa_ir 🔙
💠داستان "نفرین"
🌸✨آقا امیرالمومنین (علیه السلام):
✍🏻روزی رسول خدا سراغ مردی از اصحاب را گرفت و پرسید: فلانی در چه حال است؟
✍🏻گفتند: مدتی است رنجور و بیچاره شده، و چونان مرغ بال و پر شکسته زار و پریش گشته (و زندگانی به سختی میگذراند).
✍🏻حضرت (به حال او ترحم کرد و) برخاست و به قصد عیادت او روانه منزل وی شد.
✍🏻مرد بیمار و گرفتار واقعاً رنجور و مبتلا گشته بود و پیامبر خدا به فراست دریافت که بیماری و ابتلای او مستند به یک امر عادی نیست این بود که از وی پرسید:آیا در حق خود نفرین کرده ای؟
✍🏻بیمار فکری کرد و گفت: بله، همین طور است، من در مقام دعا گفته بودم:پروردگارا اگر بناست، در جهان آخرت، مرا به خاطر ارتکاب گناهانم کیفر دهی،از تو میخواهم که در کیفر من تعجیل فرمایی و آن را در همین جهان قرار دهی....
✍🏻رسول خدا فرمود: ای مرد! چرا در حق خود چنین دعایی کردی؟!
مگر چه میشد،از پروردگار هم سعادت دنیا و هم سعادت و نیکبختی سرای دیگر را خواستار میشدی و در نیایش خود این آیه را میخواندی:
✨ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه و قنا عذاب النار
✨پروردگارا! ما را از نعمتهای دنیا و آخرت، بهره مند گردان و از شکنجه دوزخ نگاهدار. (سوره بقره 201:2)
✍🏻مرد مبتلا دعا را خواند و صحیح و سالم گشت و با سلامتی بازیافته همراه ما از منزل خارج شد.
📚احتجاج، ص 223؛ بحار، ج 17، ص 293
💯 @karballa_ir 🔙