5.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#بازی
#پازل
#هماهنگی_چشم_دست
#افزایش_مهارتهای_دیداری
به وسیله دو شانه ی تخم مرغ یک پازل ساده برای بچه ها درست کنید.
دقت داشته باشید بخاطر آلوده بودن شانه ی تخم مرغ، حتما با اسپری ضدعفونی کنید بعد استفاده بشه.
✔️ مناسب ۲ تا ۴ سال
🆔https://eitaa.com/kardaste
#کاربرگ
#افزایش_مهارت_دیداری
از کودک بپرسید کدام شکل پیداست؟ کدام پنهان؟
✔️ مناسب کودکان زیر ۳ سال
🆔https://eitaa.com/kardaste
#نکته_تربیتی
با کودکان خود بازی کنید و در
حین بازی مسائلی همچون👇
عدالت
رعایت نوبت
پذیرشِ حق
با جنبه بودن و..
را به آنها یاد دهید.
https://eitaa.com/kardaste
#کاربرگ_هوش
#دقت_تمرکز
#هماهنگی_چشم_دست
#افزایش_مهارت_دیداری
یکی از راه های افزایش هوش کودک این است که هر دو نیمکره مغز همزمان درگیر فعالیت شود.
از کودک بخواهید همزمان با کمک دو انگشت خود خطوط را از بالا به پایین بیاید و بالعکس.
✔️ مناسب ۳ سال به بالا
🆔https://eitaa.com/kardaste
#قصه_شب
خانوادهی کبوتر 🕊
توی جنگلهای شمال ایران کنار یک رودخانه درخت بزرگی قرار داشت که کبوتر پدر و کبوتر مادری با جوجههایشان روی آن درخت زندگی میکردند. هر چه جوجهها بزرگتر میشدند به غذای بیشتری نیاز داشتند برای همین کبوتر مادر و پدر با هم به دنبال غذا رفتند.
یک روز که جوجهها تنها مانده بودند، یک گنجشک قشنگ پر زد کنار لانه جوجهها نشست. جوجهها که تا به حال هیچ پرندهای جز مادر و پدر خودشان ندیده بودند با دیدن گنجشک از ترس سرهایشان را زیر پرهایشان کردند و مثلا پنهان شدند.
گنجشک گفت: چرا از من میترسید؟ به من میگن گنجشک. منم بچههایی مثل شما دارم و آمدم برایشان غذا پیدا کنم. آنها کرمهایی که روی درخت شما هستند را خیلی دوست دارند.
آنها به گنجشک گفتند: چقدر تو زیبا هستی و چه قشنگ سریع بال میزنی و پرواز میکنی.
گنجشک گفت: خداوند این بالهای زیبا را به من داده تا با آنها به هرجایی که میخواهم پرواز کنم و از نعمتهای خدا برای خودم و بچههایم غذا تهیه کنم. بعد از رفتن گنجشک و برگشتن پدر و مادر کبوتر، جوجهها داستان را برای بابا و مامان تعریف کردند.
فردای همان روز وقتی پدر و مادر کبوتر در حال رفتن به دنبال غذا بودند یک مرتبه دیدند عقابی به لانهی گنجشک برای شکار گنجشک کوچولوها حمله ور میشود. پدر و مادر جوجهها خیلی سریع برای حفاظت از گنجشکها فریاد زدند: خطررر خطرر؛ و در همان لحظه سگ مهربانی که روی شاخه بود خودش را روی لانهی گنجشکها انداخت و با پنجههای خود به بالهای پرنده شکاری ضربه زد تا پرنده را دور کند. با این حرکت او عقاب تسلیم شد و پرواز کرد و رفت.
وقتی گنجشک مادر برگشت همه برای او ماجرا را تعریف کردند. گنجشک مادر از کبوترها و سگ برای نجات جان بچههایش بسیار تشکر کرد. سگ پدر با اینکه کمی زخمی شده بود، ولی خوشحال بود که توانسته گنجشک کوچولوهای همسایه را نجات بدهد. از جایش بلند شد و گفت: منم سه تا بچه دارم و دلم نمیخواد به خانوادهی عزیزم هیچ آسیبی برسه. برای همین از خانوادهی شما هم حفاظت کردم.
https://eitaa.com/kardaste