#نکته_تربیتی
✅ منظور از بازی با کودک، فعالیتی پر از لذت و کم هدف است.
🔵شرایط بازی:
1️⃣ بدون غر و لند
2️⃣ بدون آموزش
3️⃣ بدون دستور
4️⃣ بدون وضع قانون
(تنها دو قانون در بازی وجود دارد :
👇👇
۱- به همدیگر آسیب نرسانیم.
۲- وسایل را خراب نکنیم).
🔻اگر کودک در بازی تقلب کند👇
✅ بهتر است در ساعاتی به غیر از ساعات بازی آموزشهای لازم را به او بدهیم.
🆔 @kardaste
〰〰〰〰〰〰〰
#کاربرگ_ریاضی
#شناخت_جهت_ها
#دقت_تمرکز
#افزایش_مهارت_دیداری
✔️ مناسب ۳ تا ۷ سال
🆔 @kardaste
〰〰〰〰〰〰〰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کاردستی هواپیما
با بطری های بازیافتی یه هواپیما جذاب بسازیم
https://eitaa.com/kardaste
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کاردستی جغد
مگه ساده تر از اینم میشه😳
یه جغد ساده وبا نمک داریم
https://eitaa.com/kardaste
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#نقاشی دوچرخه
به راحتی یه دوچرخه زیبا بکش
🚲🚲🚲🚲🚲
https://eitaa.com/kardaste
#قصه شب
🦂 عروسی زن عمو عنکبوت 🦂
یکی بود، یکی نبود. توی یک انباری که پر از قفسههای گرد و خاک گرفته بود، عمه عقرب هم بود. عمه عقرب توی پایینترین قفسهی انباری، نزدیک چاه آب زندگی میکرد. عمه عاشق میهمانی رفتن بود. عاشق دور هم نشستن و از این در و آن در حرف زدن بود؛ اما هیچکس دعوتش نمیکرد. خودش هم که مهمانی میداد، هیچکس به خانهاش نمیآمد. همه از نيشش میترسیدند. مار آبی چاه هم هر روز سرش را بیرون میآورد و فش و فش به او میخندید و مسخرهاش میکرد.
عمه عقرب پشتش را به چاه میکرد، میرفت خانهاش را آب و جارو میکشید و به سر و صدای بالاییها دلش را خوش میکرد.
يك روز صبح زود، از طبقه بالاییها سروصداهایی آمد. عمه عقرب خوب گوش کرد. شنید که امشب عروسی عمو عنكبوت است. رفت سر چاه و داد زد: «آهای مار آبی! برو که میخوام خودم را بشورم، شب برم عروسی.»
مار فش فش خندید و گفت: «تو را که راه نمیدهند.» بعد هم از ترس نیش عقرب، تندی رفت ته چاه، زیر آبها قایم شد. عمه عقرب به روی خودش نیاورد. رفت توی چاه آب و سر و تنش را شست و صفا داد. بعد یواشیواش، یکییکی طبقهها را رفت بالا تا رسید طبقهی آخر، نزدیک سقف. آن جا خانهی عمو عنکبوت بود. در زد و گفت: «عمو عنکبوت! منم عمه عقرب. در را باز کن!»
عمو عنکبوت اسم عمه را که شنید، از لای در سرک کشید و گفت: «چی شده کله سحری؟»
عمه عقرب گفت: «مبارکه عمو! منم بيام عروسیات؟»
عمو عنكبوت هول کرد و گفت: «اگر بیایی که اول از همه عروس خانم فرار میکند. تو كه دوست نداري عمو عنكبوتت، بيزن عمو شود؟»
عمه عقرب گفت: «نه که دوست ندارم، اما عروسي را دوست دارم.»
عمو عنکبوت با خجالت گفت: «تورم پاره شود، اگر دروغ بگویم. خودت که میدانی با نیش تو مهمانی نمیشود.»
عمه عقرب غصهدار شد. یک دفعه از نیشش خیلی بدش آمد. تندی رفت طبقهی پایین، خانهی دایی هزارپا و گفت: «دایی هزارپا! من دیگه نیش نمیخوام. جون بچههات، نیشم را بچین!»
دایی هزارپا از پشت در گفت: «عمه خانم! من که قیچی ندارم. عوضش تا دلت بخواد، پا دارم.»
عمه عقرب گفت: «خودم که پا دارم.» و رفت طبقهی پایینتر، خانهی خاله خرچنگ. گفت: «خاله خرچنگ! من دیگه نیش نمیخوام. جون بچههات، نیشم را بچین!»
خاله خرچنگ گفت: «عقرب است و نیشش عمه. نیشت را بچینم که دیگر عقرب نیستی عمه.»
عمه که دید خاله درست میگوید، فکر دیگری کرد. رفت کنج خانهاش و تا شب یک لباس قشنگ درست کرد. یک لباس که جیب داشت. شب که شد، نیشهاش را کرد توی جیبش تا پیدا نباشد و رفت عروسي. قبل از آنکه مهمانها جیغ بکشند، عمه عقرب سلام کرد و گفت: «ببینید! نیشم نیست، نترسید!» مهمانها خوشحال شدند.
عمو عنکبوت هم گفت: «بفرما عمه! بفرما بالای تارم، کنار عروس و داماد، جای عمه است.»
عمه عقرب رفت که بنشیند، اما یکهو عروس خانم جیغ کشید.
عمه عقرب گفت: «نیشم که نیست زن عمو، چرا میترسی زن عمو؟»
عروس، مار چاه را روی دیوار نشان داد و گفت: «از نیش اون میترسم.»
عمه عقرب رفت جلوی مار. نیشش را بیرون آورد و گفت: «برو وگرنه نیشت میزنم!»
مار تا نیش عمه عقرب را دید، در رفت. عمه عقرب به عروس گفت: «مار آبی که نیش ندارد، زن عمو. تازه تا نیش عمه عقرب هست، از هیچی نترس زن عمو!»
همه برای عمه عقرب و نیشش کل کشیدند. زن عمو عنکبوت ترسش رفت و عروسی سر گرفت.
از آن به بعد عمه عقرب توی همهی مهمانیها بود، فقط نیشش توی جیبش بود.
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
https://eitaa.com/kardaste
#ایده تاج
برای تئاتر های کودکانه میشه از این تاج ها استفاده کرد
🦒🦒🦒🦒
https://eitaa.com/kardaste
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کاردستی
یه دستبند بامزه و متحرک
https://eitaa.com/kardaste
34.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎈 کارتون سینمایی ماجراهای پیل قسمت (۱)
♨️ #کارتون #ماجراهای_پیل #سینمایی
https://eitaa.com/kardaste🔔♥️
30.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎈 کارتون سینمایی ماجراهای پیل قسمت (۲)
♨️ #کارتون #ماجراهای_پیل #سینمایی
https://eitaa.com/kardaste🔔♥️
37.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎈 کارتون سینمایی ماجراهای پیل قسمت (۳)
♨️ #کارتون #ماجراهای_پیل #سینمایی
https://eitaa.com/kardaste🔔♥️
29.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎈 کارتون سینمایی ماجراهای پیل قسمت (۴)
♨️ #کارتون #ماجراهای_پیل #سینمایی
https://eitaa.com/kardaste🔔♥️
33.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎈 کارتون سینمایی ماجراهای پیل قسمت (۷)اخر
♨️ #کارتون #ماجراهای_پیل #سینمایی
https://eitaa.com/kardaste
#نقاشی_خلاق
ایده نقاشی با اثر انگشت
دايناسور، جوجه، قورباغه و پنگوئن
🆔 @kardaste
〰〰〰〰〰〰〰