فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این کلیپ رو ببینید حتما میخندید
ببینم میتونید جلوی خندتون رو بگیرید.
اللهم عجل لولیک الفرج
#تجربه_من ۱۷۲
#قسمت_اول
#فرزندآوری
سال ۹۱ ازدواج کردم. جهیزیه تا حد ممکن ایرانی با یه مراسم عروسی بسیار ساده...
اون موقع کارآموز بودم؛ سال 5 پزشکی... شوهرم تهران بود و من شهرستان، آخر هفته ها میومد پیشم.
من عاشق بچه بودم و هستم. همسرم نیز... اما بحث فرزندآوری رو سپرد به من؛ از نظر زمانبندی و تعداد و شروع و پایان و همه چی! میگفت خودت دیگه پزشکی و آگاه، تعداد و فاصلهی بچهها طوری باشه که نه به جسمت آسیبی وارد بشه نه به درس و کار و فعالیتهای اجتماعیت و...
خلاصه 6 ماه از زندگی مون که گذشت، تاج مادری رو سر من قرار گرفت. انگار دنیا به من هدیه داده شده بود😍
همکار آزمایشگاهم از شدت خوشحالی من متعجب بود! اما خانواده ام ناراحت شدن، دوست داشتن من به سرعت مدارج علمی رو طی کنم و فوق تخصص بگیرم. اما «برنامهی من» چیز دیگهای بود...
شروع بارداریم مصادف بود با شروع کارآموزی؛ سختیها، کشیکها، بیرحمیها ... تا ماه 9 میرفتم بیمارستان. بخش آخرم جراحی! با اون حالم، هر روز 2 ساعت درجا وامیستادم، زخم بیمارها رو شست و شو و پانسمان میکردم.
آخر بخش جراحی دخترم به دنیا اومد (سزارین😢) و زندگی یک روی دیگه ی خودشو بهم نشون داد. تمام عشق، تمام مِهر، تمام دلبستگی... حتی نیمهی بیشتر عرفان و عشق به معبود مهربان تر از مادر...
بهترین دوران رو باهاش گذروندم... از یک و نیم ماهگی براش کتاب میخوندم، بازی، صحبت، عشق...
خلاصه 6 ماه مرخصی تموم شد و مجدداً درس و کشیکهای شب تو شهر غریب... بچه رو صبحها با خودم میبردم مهد بیمارستان...
به لطف خدا مادرشوهرم قبول کردن 4 روز در هفته بیان خونه ما و کمکم باشن. از طرفی خدا خیلی مهربونی میکرد و کشیکهای کمی به من میفتاد. اما یادمه کشیکهای بخش اطفال که بعد 20 ساعت کار مداوم شب، 3 ساعت آف بودیم و همهی دوستانم با آسودگی استراحت میکردند، من نصف شب بدوبدو میومدم خونه و بچه رو شیر میدادم و برمیگشتم سر کشیک و دوباره کار تا ظهر...
همکلاسی هام تقریباً کمک و مراعاتی نداشتن اما خدا خیلی هوامو داشت. تمام مدت ذکر من این بود: «اَلَیسَ الله بکافٍ عَبدِه؟»
بخشها بهم آسون تر از بقیه میگذشت. شایدم اثر شیرینی و انرژی ای بود که هر روز از دخترم میگرفتم. دخترم خیلی زود به حرف اومده بود و چققدر شیرین زبون بود و باهوش...
پايان نامهم هم خیلی خیلی راحت جمع شد و عالی دفاع کردم.
شوهرم تهران بود و من شهرستان و انگار دخترم رو با کولیک وحشتناکش، بستری بیمارستانش و همه سختی های بچهی اول، تقریباً تنها بزرگ کردم...
دخترم 19 ماهه شده بود و منم باید 2 سال میرفتم طرح (طرح اجباری پزشکان).
با موافقت شوهرم تصميم گرفتم برم یک روستای دور و محروم تا مدت طرحم 8 ماه کمتر بشه و زودتر برگردم سر زندگی م.
از طرفی با عشق و شوق، برای فرزند دوم برنامه ریختیم...
شروع بارداری دومم مصادف شد با شروع طرح؛ در روستایی دورافتاده و بسیاار محروم در جنوب کشور. 16ماه. من و یک بچه کوچیک و بارداری و ویار شدید و منطقهای محروم که حتی لوله کشی گاز و آب هم نداشت.
تنهای تنها، جایی که انگار ته دنیا بود. دُور مرکز بهداشت و پانسیون من تا چشم کار میکرد مزرعه... نه خونه ای نه مغازه ای... هیچی... تو پانسیون هم مار و عقرب پیدا میشد و من باردار و دختر کوچکم فقط با توکل بر حرز آخر مفاتیح شب میخوابیدیم...
👈 ادامه در چند پست بعدی...
✨🎍✨🎍✨🎍✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 این صحنه در دنیا کم نظیر است.
عشق به تحصیل در وسط سیل
💥اگر این صحنه در سیل #ژاپن یا #آمریکا رخ می داد یک عده .... داخلی چه می کردند؟ چرا عده اندک اعتقادی به ایران و ایرانی هم ندارند و هرگز حاضر نیستند برتری های داخلی را ببینند⁉️
کاری کن خدا عاشقت بشه
#تجربه_من ۱۷۲ #قسمت_اول #فرزندآوری سال ۹۱ ازدواج کردم. جهیزیه تا حد ممکن ایرانی با یه مراسم عروسی
#تجربه_من ۱۷۲
#قسمت_دوم
#فرزندآوری
ادامه طرح تو اون شرایط برام ممکن نبود، بهم فشار اومد و درخواست انتقالی دادم به اورژانس. چون کشیک میدادی و میتونستی برگردی خونه.
اما باردار باشی، 24 ساعت مداوم به عنوان تنها پزشک شهر کشیک بدی، شبی 200-250 تا مریض هم داشته باشی... تازه، بیشتر کشیک های ما 48 ساعته بود! یکبارم شد 72 ساعت!
له میشدم تو کشیک ها. دم در اتاقم غلغلهی مریض...
یکبارهم، با این که واضح بود باردارم، از یک همراه مریض که میخواست تو اون شلوغی تمام توجه من به مریض ایشون باشه، کتک خوردم... خیلی سخت بود. غذا و پانسیون هم افتضاح...
گذشت و دختر دومم به دنیا اومد...
نمیخواستن مرخصی زایمان بدن اما طلبکارانه و محکم واستادم گفتم طبق قانون حقمه...
9 ماه آخر طرح رو رفتم خونه... این بار هم چون شوهرم آخر هفتهها میومد خونه، باز دو تا بچه رو تقریباً تنها بزرگ کردم... با کولیک دختر کوچیکه و سن لجبازی دختر بزرگه ...
2 ماهی خیییلی سخت گذشت اما بعد... شیرینی ها شروع شد و زیاد شد و زیادتر و بی نهایت، عاشق دخترام بودم و به معنای واقعی لذت میبردم از مادری...
خانواده هم دیگه هیچ ناراحتی ای نداشتن بلکه بچههام شده بودن نور دل شون...
تصمیم گرفتیم تهران یه خونه رهن کنیم، چون با پول خونه شهرستان احتمالاً چیزی تهران گیر نمیومد. اما از برکت حضور دخترام به طور عجیبی یک خونه تمیز و مناسب تو یه محله خوب با همسایههای عالی گیرمون اومد.
ولی خلاصه با 2 تا بچه و بعد 4 سال از ازدواج، انگار تازه زندگی مداوم زیر یک سقف رو با همسرم آغاز کردم!😅
حقیقتاً حس جهازکِشون داشتم! برام خیلی تازگی داشت این زندگی😅
بچهداری با کمک شوهر، مگه داریم؟! 😉
بگذریم... هنوزم نمیدونم اون ما به التفاوت پول خونه چطور جور شد!! ماشینمون رو هم ارتقاء دادیم. همهش رزقی بود که بچهها با خودشون آورده بودن...
خلاصه همه میگفتن دیگه دوتا پشت هم آورده، میخواد بشینه پای درس و تخصصش دیگه
اما برنامهی من، سومی رو هم پشت سر این دوتا داشت...
برنامه ریختیم و 20 ماهگی دخترم، بعدی رو باردار شدم.
از قبل بارداری کلاس ورزش میرفتم و تا ماه 7 بارداری هم ادامه دادم.
بچههام تا 10 صبح میخوابیدن، عمیییق! منم از فرصت استفاده میکردم و با یه آیةالکرسی خوندن میرفتم کلاس ورزش و برمیگشتم.
من 29ساله، دختر بزرگم 5 ساله و کوچیکی 2.5 ساله بود که پسرم به دنیا اومد.
سختی های سومی به مراتب کمتر از دومی و غیرقابل قیاس با اولی بود. تجربه و تسلط مادر خیلی بیشتره. دختر بزرگم مادرانه مراقب خواهر و برادرشه... حتی اگر خرید و کار نیم ساعته داشته باشم، دوتا کوچیکی رو مسپرم به بزرگی و میدوم انجام میدم و برمیگردم.
با برکت اومدن پسرم، بعد از 6 سال کار استخدام شوهرم جور شد. سرمایه کوچیکی هم دستمون اومده که میخوایم باهاش خونه رو بزرگتر کنیم.
همکلاسی هام امسال دورهی تخصص شون رو تموم میکنن... و من پزشک عمومی موندم؛ اونم توی خونه و بدون مطب رفتن و کار کردن... با افتخار خانه دارم (فعلاً)؛ همنشین سه تا فرشته کوچولوی نازنین...
ده بارم برگردم عقب دقیقاً همین مسیر رو انتخاب میکنم. از اول هم از انتخابم مطمئن بودم و در تمام مدت آرامش و غرور داشتم. خانواده م هم به تصمیمم افتخار میکنن. هرگز احساس عقب موندن از هم رده هام ندارم. هیچ وقت از اینکه سه تا دارم و دو تا دیگه هم میخوام احساس خجالت نداشتم. بلکه افتخارمه؛ اینکه در قالب های فرهنگی و اجتماعی ای که دیگرانی برای ما درست کردن اسیر نیستم. ما خودمون تصميم میگیریم کِی و چندتا بچه داشته باشیم و مَنِ مادر کِی درس بخونم و کی کار کنم...
الان به فعالیت های اجتماعی م میرسم. با سه تاییشون میرم بیرون دنبال کارهام. تو خونه کار هنری شخصی میکنم، مطالعه میکنم، کلاس تربیت فرزند میرم.
برای تخصص هم انشاءالله برای سال آینده میخونم و امتحان میدم و وقتی پسر کوچکم 2 ساله شد وارد دوره میشم و شاخ غول تخصص رو میشکنم💪
بعد چهارسال تخصص هم انشاءالله 2 تای بعدی رو میارم (اگر سزارینی نبودم شاید تا 7 تا هم میرفتم)
فعلاً که دارم لذت دنیا رو میبرم
تماشای بازیهای خواهرانه دو تا دخترم یک دنیا شیرینی داره...
تماشای محبت دوتا خواهر به برادر و خندههای پسرک به اداهای خواهراش
مشاهدهی انتقال همهی چیزهایی که ذره به ذره به دختر بزرگم یاد دادم توسط فرزند بزرگ به خواهر برادر کوچکتر...
تلاش بچهها برای سازگاری هرچه بیشتر باهم
تلاش بچهها برای گرفتن حق خود در مواقع لازم...
از تمام آنچه گذشت نه خسته ام نه شکسته...
و نه حس هدر رفتن و پوسیدن در کنج خانه دارم
فرزندانم برام دستاوردی بزرگن و شرافت شغل مادری برام با شرافت شغل پزشکی برابری، نه، برتری داره...
🌸🍃🌸🍃🌸
⭕️این گل Amaravalli نامیده می شود. در نگاه اول شما پرندگانی رو روی شاخه میبینید ولی با بزرگنمایی تصویر میتوانید یکی از خلقتهای زیبای خداوند رو تماشا کنید 😊
#قدرت_خدا
🌾💞🌾💞🌾
دو #توئیت جالب:
آقای #روحانی گفته "شب سیل #پلدختر تا صبح چندبار از خواب بیدار شدم" ولی خدایی این برای رئیسجمهور یه مملکت در شرایط بحرانی مردمش کافیه؟! اینقدر کافی که باهاش شوآف هم بکنی؟! اینکه از خواب پاشی و برگردی اونوری بخوابی؟! شایدم ما مسئولیت رئیسجمهوری رو زیادی گنده کردیم!!
💚🍃💚
▪️روحانی از «تمامی تحریم ها بالمره لغو میشود» رسیده به «ببینید سیل اومده تورو خدا تحریما رو یه سال تعلیق کنید!»
زبان دنیا رو یاد گرفتید دلواپسای بی شناسنامه؟
💬 امین شفیعی
🍃🍃🍃
⭕️ #عبرت | #انقلاب_جنسی با مردم ژاپن چه کرد که امروز این کشور دومین #صنعت_پورن در جهان را داراست و #فروپاشی_خانواده در آن نهادینه شده؟!
⭕️ در گذشته زنان ژاپنی، در زمستان از پوششی به نام «اوکُزو-زوکین» Okozo_Zukin برای سرشون استفاده میکردند که شباهت زیادی به حجاب زنان مسلمان داشته است. اوج این سبک پوشش، به قرن هفدهم و هجدهم میلادی در ژاپن بر میگردد.
⭕️ زنان و دختران جوان از رنگهای روشن و گرم و انواع رنگ ارغوانی این پوشش، و زنان میانسال و پیرتر، از رنگهای تیره و سرد همچون آبی و خاکستری استفاده میکردند.
🌐 منابع: 👇
🌐 yon.ir/5wWDo
🌐 yon.ir/hV6eP
🌐 yon.ir/s4Eol
🌐 yon.ir/Betv7
#خارج_بدون_فیلتر
#فرهنگ_وحشی_غرب
✳️ #خرج_کردن_عیدی_بچه ها
❓آیا پدر و مادر می توانند مبالغی را که بابت عیدی به فرزندان توسط اقوام داده می شود، در امور جاری زندگی مصرف کنند؟
✅ پاسخ:🔻🔻
_ مبالغ عیدی که به فرزندان غیربالغ پرداخت می شود، اگر پدر یا جدّ پدری به عنوان ولایت بر کودک، آن را قبض کرده باشد، ملک کودک محسوب می شود و ولیّ کودک (پدر یا جد پدری) می تواند در مال او به گونه ای تصرف کند که مفسده ای برای کودک نداشته باشد، بلکه احتیاط در این است که مصلحت کودک را مراعات کند.
==========
✅ پایگاه اطلاع رسانی امام خامنه ای
✳ #احکام
🍃🍃🍃
⭕️ ♟استادبزرگ علیرضا فیروزجا، مرد شماره یک شطرنج ایران در دور سوم مسابقات بزرگ بینالمللی «گرنک» آلمان حاضر به بازی در برابر نماینده رژیم صهیونیستی نشد. تا قبل از این دور فیروزجا موفق به کسب پیروزی در تمامی دیدارها شده بود. این رویداد بزرگ بینالمللی با حضور ۹۰۴ شطرنجباز از ۴۸ کشور در حال برگزاری است.
#قهرمان_من
🌸🍃🌸🍃🌸
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#عزت در #چیست؟
💢تقوا و شب زنده داری
#نهج_البلاغه
✨عباد الله ان تقوى الله حمت اءوليا الله محارمه و الزمت قلوبهم مخافته حتى اسهرت لياليهم ✨
💠اى بندگان خدا، پرهيزكارى ، دوستان خدا را از انجام كارهاى حرام باز مى دارد و ترس از خدا آن چنان در دل آنان جاى مى گيرد كه شب ها را (براى نماز) بيدار مى مانند.
📘 #خطبه ۱۱۳
🎤آیت الله #مجتهدی_تهرانی
#نماز_شب
💞🌟💞🌟💞🌟
🔶 خانههای امروز غریبند..
🔸خانههای امروز غریبند
🔸غریبه پَسند اَند
🔸غریب شناساند
🔸خودیها را نمیشناسند
🔸اصلا وفا ندارند
🔸اتاقهایشان کوچک است
🔸بیچراغ است
🔸یا اگر نوری دارد، زورکی است
🔸دیوارهایشان از صدای هِقهِق باران میلرزند
🔸اما گریه نمیکنند
🔸از نوازش آفتاب نمیخندند
🔸پرنده را نمیشناسند
🔸برگ خشک و قشنگ ندیدهاند
🔸وفا را از هیچ گل آفتابگردانی نیاموختهاند...
💖💗💖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#آرشیو
سردار سلامی: ترجیح می دهم به جای شنیدن صحبت های نتانیاهو کارتن " گوریل انگوری " تماشا کنم!😁😂
#طنز_مقتدرانه #فرمانده_جدید
#نابودی_لانه_عنکبوت
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
37.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 قرار است با امتحانات الهی به چه چیز دست پیدا کنیم؟
#تصویری
#استاد_پناهیان
🌸🌸
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 اهمیت حفظ #اقتدار مرد
🔴 #حتما ببینید!
#همسرانه
🍃❤️