فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حسن راهدار، جانباز قطع نخاعی بعد از سالها با کمک کمربند تونست چند دقیقه سرپا وایسه!
واکنش بچهها به سرپا شدن پدرشون رو ببینید ...
سلبریتی در حدی نیست بخواد برا کشور تعیین تکلیف کنه
همه مالیات میدن شما که با امکانات این کشور به جایی رسیدین بیشتر
صدا و سیما زیادی بهتون رو داده
وگرنه قبلا تو سیرک به عنوان دلقک از سلبریتی ها استفاده میشد نه در مرتبه ی قانون گذاری و خط دهی سیاسی
#سلبریتی
#چالش
از امشب تا شب نیمه شعبان ، هر شب تعدادی از اتفاقات بامزه زندگی مردم عادی را قرار خواهیم داد شما هم اگر تجربه اتفاق با مزه ای دارید برای ادمین بفرستید
@Basirat_ekh
🔹سلام
عیدتان مبارک 🌹
با کلی هماهنگی و سفارش رفتم پیش یکی از مسئولین تا بلکه عنایتی کنند و گره از کار ما بگشایند ،ناخودآگاه از خانمی نام بردم که همکارم بود و مثال زدم که با سابقه ی کاری کم ،درجات عالیه از امتیازات و تشویقی ها را کسب تعالی کردند .مسئول محترم قول مساعدت دادند ولی هیچ گشایشی در کار ما انجام نشد .بعدها فهمیدم که خانم مورد مثال ما، همسر ایشان بوده...😅🙃
تجربه ای شد تا همیشه ی همیشه امیدم فقط به حق تعالی باشد .🍀
🔹باسلام .ضمن تبریک عید مبعث حضرت رسول اکرم.بنده چند سال پیش از شمال پرتقال برای فروش اورده بودم.فروش وسود خوبی داشتم تااینکه مادر بزرگم حال بدی پیدا کرد وخدابیامرز تا دم مرگ رفته بود.من هم از هول خراب شدن پرتقالها ودرگیرشدن مراسم فاتحه.سوم.هفته گفتم بیچاره شدم.تخفیف 50درصدی دادم تا ردشون کنم.خلاصه هرکی میپرسید موضوع چی من ساده دل میگفتم مادربزرگم حالش خوب نیست و ممکن دستموم به مراسم بند بشه.خیلی جدی گرفته بودم.درحدی که یکی ازخریدارها بهم گفت خداشفاش بده منم درجواب گفتم خدا اموات شماهم شفا بده وعملا مادر بزرگمو مرده میدیم.که هنوز که هنوزبیادم میارند و میخندیم البته خداراشکرخوب شدو یک سال بعد به رحمت خدارفت.مادردوتا شهید بود شادی روحش فاتحه وصلوات.ممنون
🔹باسلام .یکبار یکی از دوستانم مراسم عروسی یکی از رفقاش دعوت بود.به زور واسرار گفت بیا باهم بریم که من تنهام .از طرف من نه بود تا به زور رفتم.البته به اصطلاح ما من میشدم مهمون لامپ رنگی.یعنی طرف تایجائی لامپ رنگی میبینه خودو میگذاره اونجا خلاصه به زور رفتم تااینکه دیدیم داماد اومده وبا مهمونا دست وخوش امدی میگه تا رسید به من .من هم که خیس عرق واسترس بودم وکمی هم لکنت زبون گرفته بودم به داماد گفتم سلام خوش امدی وقدم رنجه فرمودی.خوشحالمون کردی🤔🤔داماد هم کمی به فکرفرو رفت.وجوری چپ چپ نگاه میکرد که من فقط ...
🔹یکبار من خیلی استرس داشتم، درس نخونده بودم...استاد منو دفترش صدا زده بود و حسابی احساس بدی داشتم... چندتا سوال پرسید و از اونجایی که هیچ کاری نکرده بودم، مجبور شدم اعتراف کنم که من هیچ کاری نکردم. استاد گفت چرا درس نخوندی؟ من شروع کردم به دلیل آوردن...یهو انگار تازه به خودم اومدم...وسط حرفام گفتم...من الان دارم اعتراف می کنم... من دارم الان اعتراااااف می کنم...و این جمله را یه بار دیگه تکرار کردم... جالبش اینه بعد یه مکث کوتاه با یه لبخند ملیح گفتم خب اشکالی نداره و دوباره به دلیل آوردنام ادامه دادم...😁
استاد چشاش ده تا شده بود... بعد اینکه حرفام تموم شد، محکم زد زیر خنده...😅
بعدها هم اومد خواستگاری...
😂🤣
بابام ردش کرد
🤣🤣🤣
بر اساس واقعیت...
دیوونه هم نیستم
🔹سلام یادم هست اون زمان از امضا می ترسیدم که این سوتی را دادم.
من کلاس پنجم بودم رفته بودم بانک فرم خودم را پر کردم داشتم فرم پدرم را پر میکردم گفتم بابا زشت نیست آدرس خونه تکراری باشه.😅😅
🔹سلام
موقع دفاع از پایان نامم به جای اجازه از اساتید از پدر و مادرم اجازه گرفتم🤣🤣🤣🤣🤣🤣
🔹سلام عیدتون مبارک
برای مسابقه قرآن،یک سکو بود که روش می نشستیم سوال های رشته حفظ رو می پرسیدند یا قاری ها می خوندند.میکروفون رو خیلی لبه گذاشته بودند هی تاکید می کردند بهش نخورید.
من رفتم بشینم و به میکروفون نخوریم،جلوی کل جمعیت از سکو افتادم پایین😅😢
🔹سلام سوتی بنده
یک روز داشتیم بازی مافیا می کردیم، بنده مافیا بودم، به منم خیلی شک داشتند.خلاصه، داشتم با آب و تاب استدلال می کردم آقا ارسلان مافیای بازیه، یکی آخر صحبتام گفت ، ارسلان راوی بازیه،😂
🔹سلام و خدا قوت رفتم یه مدت کوتاه منشی دکتر شدم روز اول مریض اول آقا عذاب درومد منم دفترچه رو گرفتم و اسمشونو یادداشت کردم و خیلی شیک گفتم ۲۵ تومن تقدیم میکنید !!🤣🤣 نفرای بعدیو میگفتم ۲۵ تومن لطف میکنید 😝
🔹یه روزم مهمون داشتیم بابام نرفته بود سلمونی فرصت هم کم بود برگشتم گفتم بابا چرا نرفتی پیش فلانی چمن زن خب یه سر میرفتی دیگه
من😱
بابام 😳
بعد یه خنده ای کرد و گفت باشه میرم پیش فلانی چمنامو بزنه 🙃
منم متوجه نبودم یهو بالا و پایین پریدم که غلط کردم اشتباه کردم اصن منظورم این نبود
ولی فقط لبخند بابام بود که جاری و ساری بود ...
🔹سوتی فقط اون موقع که عجله داری و تحت فشار عصبی میخوای از یه گذرگاهی رد شی عابری ام که از مقابل میاد دقیقا همون مسیر انتخاب میکنه هی میره چپ توام میری چپ میره راست توام میری راست یهو بدبخت وای میسه که تو از گیجی دربیای راهت پیدا کنی ردشی 😂
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸با همدیگر، گروه تواصی تشکیل دهید🔸
با همدیگر گروهی تشکیل بدهید و اسم گروهتان را بگذارید #گروه_تواصی. بگویید بیایید ما با هم برادر بشویم. هر وقت من در صبر، کم می آورم، تو کمی به من قرض بده. هر وقت من در بصیرت کم آوردم، کمی بصیرت در جیبم بریز. به من بصیرت بده.
من هم هر وقت تو کم بیاوری هرچه بلد هستم به تو می گویم. یعنی ما به همدیگر، توصیه به حق و توصیه به صبر می کنیم.
دیگران هم به شما ملحق بشوند. بعد برای #بچه_هایتان هم گروه تواصی درست کنید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎈 دین را با نشاط معرفی کنیم
#تصویری
#توییت
مرتضی فیروزآبادی:
🔸این حرف درست است که #نظام_توزیع در کشور بیصاحب است.
اما تشکیل وزارت بازرگانی یعنی سپردن نظام توزیع به دست واردکنندهها و دلالان.
صاحبدار شدن بازار یعنی اقتدار حاکمیت در قاعدهگذاری، حکمرانی و صیانت از تولیدکننده در #تنظیم_بازار؛ یعنی حذف ذینفعان واردات بیرویه از سیاستگذاری
#وزارت_واردات
#وزارت_بازرگانی
🔴 #مثل_فیوز_برق_عمل_کنیم
💠 اگر در سیستم #برق ساختمان اختلال کوچکی رخ دهد برای جلوگیری از آسیب و اختلال #بزرگتر مثل برق گرفتگی و یا آتش گرفتن سیمهای داخل ساختمان، #فیوز برق به کار میافتد و موقتاً جریان برق اصلی قطع میشود تا برای رفع اختلال در مدار الکتریکی ساختمان اقدام شود.
💠 گاه در زندگی مشترک، بین زن و مرد بگو مگو و #مشاجرهی کوچکی رخ میدهد که ادامهی آن فضای زندگی را بشدّت #متشنّج کرده و ضربات سنگینی بر روح و روان زن و شوهر وارد میکند و گاه باعث ایجاد #فتنهی بزرگی خواهد شد.
💠 در اینگونه مواقع یک فرمول دینی و کارساز که نقش #فیوز برق را دارد و میتواند از آسیب جدّی به زندگی و رابطه زن و شوهر جلوگیری کند #سکوت و ادامه ندادنِ مشاجره، ترک موقّت مکان در ابتدای مشاجره و یا #تغییر موضوع گفتگو است درست مثل فیوز برق که جریان الکتریسیته را #موقتاً قطع میکند اینجا نیز نیاز به یک قطع ارتباط موقّت است ظاهرِ این رفتار، قطع رابطه با همسر است امّا به نیّت #حفظ جریان زندگی و روابط آینده و محافظت از حرمتهاست و لذا باید در زمانی مناسب و پس از آرام شدن همسر #بلافاصله ارتباط گرم و صمیمی را با یکدیگر برقرار نمود و نگذاریم این قطع ارتباط موقّت، طبق میل شیطان تبدیل به #کینه و قهر طولانی شود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇸🇪 #سوئد
⭕️شنیدید میگن سوئد زندان نداره! دزدی نمیشه! همه خوشحال و خوشبختن! این کلیپ رو با دقت ببینید...
#اروپا #سوئد
#حقیقت_غرب
#غرب_زده_نباشیم
#غرب_بدون_رتوش
🔹سلام النور
خاطره که زیاد هست ولی یکیش که یه خورده بامزه هست رو میگم😅
خیلی سال پیش که من ۷سالم بود(خیلی بچه بودماا ولی عقل داشتم😁)رفته بودیم پارک.باباجونم از همون بچگی مارو در انجام وظیفه امربه معروف راهنمایی میکردخداروشکرررر☺️.اون شب هم خیلی خانمهای بدحجاب زیاد بودن(منم روسریم رو نصفه سرم کرده بودم😁) از اونجایی که همیشه پدرجان پشت من بودن ومن میدونستم حمایتم میکنن رفتم در دل بد حجابان🤓
به نفر اول که رسیدم فهمیدم باید فرارکنم😂 خانم یه جوری صحبت میکرد که انگار با من پدر کشتگی داشت😕منم الفراااارررر🏃♀🏃♀
نفر دوم خیلی جالب بود مخصوووصا برای خووودم😆
+سلام ببخشین میشه حجابتون رو رعایت کنین،آخه گناه داره😊
↓خانم خیلیییی با خونسردی گفت:↓
_خودت چرا رعایت نکردی😐
↓منم با کمال آرامش گفتم:↓
+دوست دارم😐😐😐😐
در نظر داشته باشین بنده ۷ساله بودم وبلوغ فکری ام .....😂آره دیگه😄
خلاصه که خیلیییی خاطره باحالی بود
البته اون خانم هم خیلی با روی خوش برخورد میکرد.احتمالا چون دوستم داشت😀😁
خیلی سوتی بدی بود😁🤣
🔹عیدتون مبارک 💐
خدا خیرتون بده خیلی خندیدم با این چالش .
من موقعی که خجالت میکشم یا در فضای سنگین قرار میگیرم کلا حرف زدنم قاطی پاتی میشه .یه بار توی مجلس اقوام همسر بودم موقع خدا حافظی صاحب مجلس دم در ایستاد برای خدا حافظی تقریبا ۳۰ نفری جمعیت بودیم اما همه ساااااکت تا ما خداحافظی کنیم .منم بعد ۴ ساعت که تو مهمونی بودم و با صاحب خونه کلی صحبت و تعریف کرده بودم موقع خداحافظی دست دادم گفتم سلام علیکم حال شما ! بنده خدا نتونست جلو خندشو بگیره .منم سرمو تکون دادم گفتم ای وای این بچه انقدر اذیت میکنه حواسم رو پرت کرده حالا طفلی بچه ام آرام کنارم واستاده بود و خیره خیره نگاهم میکرد 😕.بعد از اون چند بار دیگه برام پیش اومد به جای خداحافظی سلام دادم .نمیدونم چرا این اتفاق میفته 😅
🔹سلام عیدتون مبارک
موقعی که شوهرخواهرم اومده بودن خواستگاری خواهرم چون از شهر دیگه ای اومده بودن برای شام موندن.
من تو آشپزخونه موندم و سر سفره نرفتم.
بنده علاقه بسیار شدیدی به تراشیدن پوست هندوانه دارم.
با خیال راحت و ولع نشستم سر وقت پوست هندوانه ها که مادرشوهر خواهرم اومدن تو آشپزخونه... 😒😱
حالا من پاها دو طرف سینی هندوانه😜
دهان پُر
تا ایشون رو دیدم از هولم پوست هندوانه رو گرفتم سمتشون گفتم بفرمایید😂😂😂😂
🔹سلام
من سر کلاس بودم که همسرم پول به حسابم ریختن و پیامک بانکی اش اومد. برای اینکه استاد نبینن، خواستم سریع پیامکی از همسرم تشکر کنم که اشتباهی به همون شماره پیامک بانکی، پیام دادم «خدا خیر و برکت بده. ممنون» 😂
همسرم می گه احتمالا کامپیوتر بانک کلا سوخت. 😄😄😄
🔹سلام حاج آقا عیدتون مبارک
ما دبیرستانی بودیم که با دوستام خیلی شلوغ میکردیم
رفتیم دفتر و ناظم هم خیلی عصبانی بود
برگشت گفت یعنی من امسال از دست شما زنده میمونم؟!
ماهم هول شدیم هممون باهم گفتیم خدانکنه😂
🔹سلام حاجی جان
عید همگی مبارک
یه بار با دوستان رفته بودیم حرم امام رضا
منم تو فاز درس خوندن و اینجور چیزا بودم
برای همین هر چند ساعتی یه پس زمینه انگیزشی برای گوشیم میذاشتم
توی حرم هم یه قراری داشتیم و دیر کرده بودیم
هیچی دیگه ! موقع بازرسی ، گفتن که صفحه گوشیو روشن کن ، گوشی رو از جیبم در آوردم و صفحه رو روشن کردم🤦♂بازرس تا نوشته روی صفحه رو دید یه نگاهی به من کرد و زد زیر خنده😂نوشته پس زمینه هم این بود : شیر برای اثبات قدرتش نیاز به خودنمایی برای شغال و کفتار ندارد😂همان نگاهش کافیست😂
🔹سلام حاج آقا عیدتون مبارک
خدا شادتون کنه که آخر قرنی ما رو شاد میکنید
ولی خوندن این سوتی ها برای من شده مصیبت و همراه با اعمال شاقه
هی با خوندن سوتی ها خنده ام میگیره دختر هشت ساله ام گیر میده که بگو به چی خندیدی ،مجبورم سوتی رو براش تعریف کنم و دوساعت مغزم آب بشه تا بهش حالی کنم منظور این سوتی چیه 🙃
بدبختی اش اینه که اصرار داره تک تک سوتی ها رو براش بخونم و ترجمه کنم 😐😐😐
🔹سلام رفته بودممراسم عقد دختر عمم انقد که صلوات فرستادن مجلس که تمومشد به عروس و دوماد گفتم قبول باشه😜😜😜کلی خجالت کشیدم
🔹سلام حاج آقا عیدتون مبارک
🌸🌸🌸
مگه میشه آدم مجری برنامه باشه و سوتی نده.... اصلا مگه داریم مگه میشه...؟!😉
با حال ترینش اولین اجرام توی دانشگاه مون بود...🤗
اجرا رو خیلی خیلی خوب رفتم جلو و مدیریت کردم،لعنتی آخرش که خواستم تموم کنم و تموم بشه همه چی یهو بعد خداخاث گفتم خدا رو به شما می سپارم...🤦♂😅
سالن همایش دانشگاه ترکید از خنده...🤣😂
منم با کمال خونسردی ادامه دادم احسنت...احسنت...میخواستم ببینم حواستون کامل جَمعِ یا نه... پذیرایی دم در موجوده.... تا برنامه بعد یاعلی😁
خوب جمعش کردم به نظرم🤓😜
ایشالا لب تون همیشه خندون...😁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 چرا دیر اومدی؟
🔹 آیتالله مجتهدی تهرانی (ره)
#درس_اخلاق