💠
✅ #پیشنهاد
.
.
ممکنه بعضی از #چادری ها اول راه پا پس کشیده باشن ،بخاطر:👇
.
. - گرمای تابستون یا سرمای زمستون..
- #تمسخر دوستان
- هم رنگ جماعت شدن تا اذیت نشدن
- خیلی ها هم به خاطر تلقینات بعضیا، فکر کردن از جامعه #عقب میمونن
- یا فکر میکنن عهدی که بابت چادر بستن رو میشکنن😔 .
.
حالا اگه میترسین که این #عشق ناخواسته به خاطر یسری اتفاقات تبدیل به زدگی بشه، برای همین هر روز دلایل اینکه #چرا_باید_چادری_باشم رو با خودتون #مرور کنین..☺
.
.
اونوقته که این دلایل روحیه تونو که دیگران دارن متزلزلش میکنن بهتون برمیگردونه👌 و من و شمار و #استوار تر و #مصمم تر برای حفظ حجابمون میکنه و جای زدگی، حس #غرور و #افتخار بهمون دست میده..
.
اونجاست که میفهمیم گاهی وقتا چه خوبه همرنگ جماعت نشد و خلاف جهت یه عده حرکت کرد✅
.
من این ها را مرور می کنم👇
1- با #چادر به حضرت زهرا(س) نزدیک میشم✅
2- چادری های واقعی فرش قرمز برای اومدن #امام_زمان_(عج) پهن میکنن✅
3- چادرم نشان #عفت منه
4- چادر یعنی سپری در مقابل چشمان هیز و ناپاک✅
5- امنیتم بیشتره✅
6- من یک ابزار نیستم✅
7- پاسداری از خون #شهدا✅
8- نجات دادن خودم از بلاهای #آخرالزمان(عج)✅
9- لبخند رضایت خدا✅
10- حفظ آبروم✅
11- با چادر نشون میدم به جای تن به استعدادهام نگاه کنن✅
12- با چادرم #ارامش دارم و راحت تو خیابون قدم بر میدارم✅
13- چادر یعنی عزت، یعنی قدرت، یعنی عظمت✅
14- و در نهایت با چادرم نشون میدم که من با دخترای بی بند و بار تو خیابون فرق دارم و من و همسان بقیه نبینین✅
.
.
حتما این کار رو بکنین به امتحانش می ارزه و نتیجش رو تو زندگیتون میبینین😉
.
.
#چادر_حجاب_برتر
#مدافع_حجاب
#حیا
#زنان_برتر
#برای_خودمون_ارزش_قائل_بشیم
?
?🍃🌸
#غرور
💢با غرور چه کنم؟
محمد بن مسلم از بزرگترین یاران أئمه است که خودش میگوید من سی هزار حدیث از امام باقر (ع) و شانزده هزار حدیث از امام صادق (ع) نقل کرده ام ...
محمد بن مسلم هم فقیه معروف و بزرگی بود و هم ثروت کلانی داشت! چه بسا بخاطر مال و اموال و موقعیتی که داشت امام باقر (ع) در او ذره ای غرور دید که فرمود: "ای محمد! راه #تواضع و #فروتنی در پیش بگیر!"
✅محمد بن مسلم بسیار تحت تاثیر این جمله مولایش قرار گرفت! و برای درمان غرورش، زنبیلی پر از خرما برداشت، ترازویی به دست گرفت و در کوفه، کنار در مسجد نشست و مشغول خرما فروشی شد.
✅بستگانش به نزد او آمدند و گفتند: تو بزرگ مایی، این کار تو باعث رسوایی و ننگ ما است! محمد پاسخ داد: مولایم مرا امر فرموده به چیزی که من دست از آن بر نخواهم داشت. گفتند: اگر به ناچار می خواهی کسبی کنی، پس کاری سنگین تر و آبرومندانه تر انجام بده! بیا در دکّان آرد فروشی بنشین! پس برای او سنگ آسیا و شتری مهیا کردند که گندم و جو آرد کند و بفروشد. محمّد نیز قبول کرد و از این جهت است که او را «طحّان» گفتند.