#گزارش_تصویری 📸
#محرم
▪️مراسم یازدهمین شب از ماه محرم(شام غریبان) با رعایت کامل پروتکل های بهداشتی😷
کانال مسجدامام حسن مجتبی علیه السلام زارچ 🕌
🌹🌹🌹🌹🌹
🆔 @emamhasanz
•
🥀 آنجا بودی و سوختی و البته صبر کردی؛ عجب صبری...
▪️سخت است رفتن همه را دیدن و داغ علیاکبرها و داغ عباسها را به جان خریدن...
▫️سخت است تنهاییِ امام زمان را دیدن و صدای هل من ناصرش را شنیدن و باز هم تنهاییِ امام را دیدن، همانجایی که حتی کودکان در گهواره تاب دیدنش را نداشتند...
▪️ البته دیدن اسارت ها و شلاق ها بماند، دیدن سرهای بر نیزه و داغ رقیه بماند...
🥀 آقای من عجب صبری داشتید...
همه گفتند امان از غم زینب، اما شما حتی غم زینب را هم دیدید.😔
▪️ ای کاش مردمِ زمان، امامت شما را درک میکردند، ای کاش گروه هایی مثل توابین، توبه خود را در اطاعت از شما میدیدند.
▫️ آقای من چقدر زندگی شما شبیه امروز است.
امامی که غم یار میبیند، امامی که کربلاهای زمان را درک میکند، بی آنکه مردمِ زمان، حقیقت او را درک کنند.😔
شهادت #امام_سجاد علیهالسلام تسلیت باد. 🏴
امام سجاد علیه السلام
خدایا من در کلبه فقیرانه خود چیزی را دارم که تو در عرش کبریایی خود نداری من چون تویی را دارم و تو چون خود نداری
شهادت امام سجاد علیه السلام تسلیت باد 🖤
🌹🌹🌹🌹🌹
🆔️ @emamhasanz
⚫️🏴⚫️🏴
روزی خانمی مسیحی دختر فلجی را از لبنان به سوریه آورده بود زیرا پزشکان لبنان از معالجه دختر فلجش نا امید شده و به اصطلاح او را جواب کرده بودند.
زن با دختر فلج خود نزدیک حرم مطهر حضرت رقیه (ع) منزل می گیرد تا در آنجا برای معالجه فرزندش به پزشک دمشقی مراجعه نماید تا این که روز عاشورا فرامیرسد و او می بیند که مردم دسته دسته به طرف محلی که حرم مطهر حضرت رقیه (ع) در آنجاست می روند، از مردم شام می پرسد: اینجا چه خبر است؟
می گویند: اینجا حرم دختر امام حسین (ع) است او نیز دختر فلج خود را در منزل تنها گذاشته و درب خانه را می بندد و به حرم حضرت می رود و به حضرتش متوسل می شود و گریه می کند تا به حدی که غش نموده و بی هوش برزمین می افتد در آن حال کسی به او می گوید: بلند شو و به منزل برو چون دخترت تنها است و خداوند او را شفاده داده است. زن برخاسته و به طرف منزل حرکت می کند وقتی که به خانه می رسد درب منزل را می زند ناگهان با کمال تعجب می بیند که دخترش درب را باز می کند!
مادر جویای وضع دخترش می شود و احوال او را می پرسد دختر در جواب مادر می گوید: وقتی شما رفتید دختری به نام رقیه وارد اتاق شده و به من گفت: بلند شو تا با هم بازی کنیم من گفتم: نمی توانم چون فلج شده ام آن دختر گفت: بگو بسم الله الرحمن الرحیم تا بلند شوی و سپس دستم را گرفت و من بلند شدم و دیدم که تمام بدنم سالم است. او داشت با من صحبت می کرد که شما درب را زدید. آن دختر ( حضرت رقیه) ع به من گفت: مادرت آمد. سرانجام مادر مسیحی با دیدن این کرامت از دختر امام حسین (ع) مسلمان شد.
#منبع:
داستان هایی از بسم الله الرحمن الرحیم 2، 15، به نقل از: سحاب رحمت 777.
🌹🌹🌹🌹🌹
🆔 @emamhasanz