فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴تداوم دلارزدایی محور اجلاس اتحادیه پایاپای آسیایی
♦️محمدرضا فرزین رئیسکل بانک مرکزی:از دوم تا چهارم خردادماه اجلاس اتحادیه پایاپای آسیایی «ACU» با حضور رؤسای بانک مرکزی ۹ کشور عضو و مهمانان در تهران برگزار میشود.
♦️هدف این نشست، برقراری معاملات پایاپای بین کشورهای عضو است تا با ارزهای محلی خود مبادله کنند. همچنین موضوع پیمانهای پولی دوجانبه و چندجانبه هم پیگیری میشود.
#شکست_دلار
@samen_esf1399
..، 💠🍃🌸🐇🍃🌸🍃💠،،
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این کلیپ باید به همه ما درس بدهد !
امام علی علیه السلام :
گذشت کردن باوجود قدرت(انتقام)، سپری در برابر عذاب خداوند سبحان است.
#حدیث_روز
#درس_اخلاق
🔴این داستان فوق العاده زیباست و میتونه تاثیر زیادی روی روابط خانوادگی شما داشته باشه... پس حتما بخونیدش🙏
ته پیاز و رنده رو پرت کردم توی سینک، اشک از چشمو چارم جاری بود. در یخچال رو باز کردم و تخم مرغ رو شکستم روی گوشت، روغن رو ریختم توی ماهی تابه و اولین کتلت رو کف دستم پهن کردم و خوابوندم کف تابه... برای خودش جلز جلز خفیفی کرد که زنگ در رو زدند.
پدرم بود. بازم نون تازه آورده بود. نه من و نه شوهرم حس و حال صف نونوایی نداشتیم. بابام میگفت: نون خوب خیلی مهمه.
من که بازنشسته ام، کاری ندارم، هر وقت برای خودمون گرفتم برای شما هم میگیرم. در میزد و نون رو همون دم در میداد و میرفت. هیچ وقت هم بالا نمی اومد. هیچ وقت.
دستم چرب بود، شوهرم در را باز کرد و دوید توی راه پله. پدرم را خیلی دوست داشت. کلا پدرم از اون جور آدمهاست که بیشتر آدمها دوستش دارند. صدای شوهرم از توی راه پله می اومد که به اصرار تعارف می کرد و پدر و مادرم را برای شام دعوت میکرد بالا.
برای یک لحظه خشکم زد! آخه ما خانوادۀ سرد و نچسبی هستیم. همدیگه رو نمی بوسیم، بغل نمی کنیم، قربون صدقه هم نمیریم و از همه مهم تر سرزده و بدون دعوت جایی نمیریم. اما خانواده ی شوهرم اینجوری نبودن، در می زدند و میامدند تو، روزی هفده بار با هم تلفنی حرف می زدند.
قربون صدقه هم می رفتند و قبیله ای بودند. برای همین هم شوهرم نمی فهمید که کاری که داشت میکرد مغایر اصول تربیتی من بود و هی اصرار می کرد، اصرار می کرد. آخر سر در باز شد و پدر مادرم وارد شدند. من اصلا خوشحال نشدم.
خونه نا مرتب بود، خسته بودم. تازه از سر کار برگشته بودم، توی یخچال میوه نداشتیم. چیزهایی که الان وقتی فکرش را میکنم خنده دار به نظر میاد اما اون روز لعنتی خیلی مهم به نظر می رسید.
شوهرم توی آشپزخونه اومد تا برای مهمان ها چای بریزد و اخم های درهم رفته ی من رو دید. پرسیدم: برای چی این قدر اصرار کردی؟ گفت: خب دیدم کتلت داریم گفتم با هم بخوریم.
گفتم: ولی من این کتلت ها رو برای فردامون هم درست کردم.
گفت: حالا مگه چی شده؟ گفتم: چیزی نشده؟
در یخچال رو باز کردم و چند تا گوجه فرنگی رو با عصبانیت بیرون آوردم و زیر آب گرفتم.
پدرم سرش رو توی آشپزخونه کرد و گفت: دختر جون، ببخشید که مزاحمت شدیم. میخوای نون ها رو برات ببرم؟ تازه یادم افتاد که حتی بهشون سلام هم نکرده بودم. پدر و مادرم تمام شب عین دو تا جوجه کوچولو روی مبل کز کرده بودند.
وقتی شام آماده شد، پدرم یک کتلت بیشتر بر نداشت. مادرم به بهانه ی گیاه خواری چند قاشق سالاد کنار بشقابش ریخت و بازی بازی کرد. خورده و نخورده خداحافظی کردند و رفتند و این داستان فراموش شد و پانزده سال گذشت.
پدر و مادرم هردو فوت کردند. چند روز پیش برای خودم کتلت درست می کردم که فکرش مثل برق از سرم گذشت: نکنه وقتی با شوهرم حرف می زدم پدرم صحبت های ما را شنیده بود؟ نکنه برای همین شام نخورد؟
از تصورش مهره های پشتم تیر می کشد و دردی مثل دشنه در دلم می نشیند.
راستی چرا هیچ وقت برای اون نون سنگک ها ازش تشکر نکردم؟
آخرین کتلت رو از روی ماهیتابه بر می دارم. یک قطره روغن می چکد توی ظرف و جلز محزونی می کند.
واقعا چهار تا کتلت چه اهمیتی داشت؟
حقیقت مثل یک تکه آجر توی صورتم می خورد. حالا دیگه چه اهمیتی داشت وسط آشپزخانه ی خالی، چنگال به دست کنار ماهیتابه ای که بوی کتلت می داد، آه بکشم؟
چقدر دلم تنگ شده براشون. فقط، فقط اگر الان پدر و مادرم از در تو می آمدند، دیگه چه اهمیتی داشت خونه تمیز بود یا نه، میوه داشتیم یا نه. چرا همش میخواستم همه چی کامل باشه بعد مهمون بیاد!
همه چیز کافی بود، من بودم و بوی عطر روسری مادرم، دست پدرم و نون سنگک. پدرم راست میگفت که:
نون خوب خیلی مهمه. من این روزها هر قدر بخوام می تونم کتلت درست کنم، اما کسی زنگ این در را نخواهد زد، کسی که توی دستهاش نون سنگک گرم و تازه و بی منتی بود که بوی مهربونی می داد. اما دیگه چه اهمیتی دارد؟ چیزهایی هست که وقتی از دستش دادی اهمیتشو می فهمی.
🔻«زمخت نباشیم»
زمختی یعنی ندانستن قدر لحظه ها، یعنی نفهمیدن اهمیت چیزها، یعنی توجه به جزییات احمقانه و ندیدن مهم ترین ها..
🇮🇷
📝 چرا اندونزی مهم است؟
🍃🌹🍃
🔻رئیسجمهور ایران بعد از ۱۷ سال به اندونزی سفر کرد. اندونزی بزرگترین کشور مسلمان با جمعیتی بالغ بر ۲۷۷ میلیون نفر یکی از اقتصادهای نوظهور جهان است.
🔹این کشور در حال حاضر رشد اقتصادی متوسط 4.9% (از سال ۲۰۰۰ به بعد) دارد و پیشبینی میشود تا سال ۲۰۴۵ به چهارمین اقتصاد بزرگ جهان تبدیل شود.
🔺اندونزی به عنوان پانزدهمین مصرفکننده انرژی جهان، تنها تولیدکننده هواپیما در جنوب شرق آسیا و قرارگیری تنگه مالاکا در کنار آن، ظرفیت بسیار فراوانی برای توسعه اقتصادی ایران به همراه دارد.
@samen_esf1399
..، 💠🍃🌸🐇🍃🌸🍃💠،،
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷
🎥 چطور اخلاق همسرمون رو نرم کنیم؟!
🍃🌹🍃
🎙 #استاد_پناهیان
@samen_esf1399
..، 💠🍃🌸🐇🍃🌸🍃💠،،
🇮🇷
📝 سفر به مروارید استوا
🍃🌹🍃
🔹سفر رئیس جمهور به اندونزی فرصتها فروانی را پیش روی ایران باز خواهد نمود.
🔸نیاز اندونزی به واردات انرژی به عنوان یکی از مصرفکنندگان بزرگ انرژی جهان، ایجاد زمینه برای فعالیت تجار ایرانی در «آ سه آن» به واسطهای اندونزی، نیاز این کشور به دارو و تجهیزات پزشکی، امکان انتقال فناوری روز دنیا توسط اندونزی به کشور در حوزههای مختلف مانند صنعت هواپیماسازی، صادرات خدمات فنی و مهندسی بهویژه در حوزه ساخت نیروگاه در اندونزی در کنار بازاری با جمعیت ۲۷۷ میلیونی از جمله فرصتها این سفر است.
@samen_esf1399
..، 💠🍃🌸🐇🍃🌸🍃💠،،