eitaa logo
مؤسسه مداحی کریمه
18هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
3.7هزار ویدیو
110 فایل
آموزش اصول وفنون مداحی،روضه خوانی و سینه زنی ومولودی خوانی و...باتمرکزبرمهارت افزایی 📌به صورت حضوری،مجازی وخصوصی 📌اعطای گواهینامه معتبر 📌اساتید مجرب حوزه و دانشگاه پشتیبانی:@karimeadmin 🏢قم،عطاران
مشاهده در ایتا
دانلود
همگی از بقیع برگشتند همگی خسته و غبار آلود روی چشم حسین اشک عزا چشم عباس هم پر از خون بود زینب آمد کنار در آرام سر خود را گذاشت گوشه‌ی در با سوالی حسین را گریاند ای حسین از برادرم چه خبر؟ در کنار مزار پیغمبر تن او را به خا ک‌ها دادید؟ تن سبز غریب مادر را به سوی فاطمه فرستادید؟ بنشین خواهرم صبوری کن تا بگویم چه در بقیع رخ داد؟ بغض آقا شکست و چشمش را اشک غربت گرفت و پاسخ داد: کاش خواهر تن برادر را ساده و مخفیانه می‌بردم کاش مانند حیدر و زهرا بدنش را شبانه می‌بردم کاش خواهر زمان تشییعش زره جنگ خویش بر تن داشت کاش تابوت مجتبی خواهر جنس محکم شبیه آهن داشت نگران‌تر شدم برادر جان حرف تو بوی جنگ را دارد روی دوشت چرا شده خونی؟ شانه‌ات بوی مجتبی دارد دست بر روی این دلم بگذار تا بگویم چه شد که مبهوتم من همین قدر با تو می‌گویم که عزادار تیر و تابوتم بنشین زینبم مرو بیرون خوشی ما تمام شد خواهر دیدی آخر حسین تو زینب بی‌حسن بی‌امام شد خواهر در کنار مزار او گفتم که بمیرم برای این تن تو غصه و ماتمت چه سنگین است غارتم کرده داغ رفتن تو گر چه با غصه غارتم کردند خواهر این انتهای غارت نیست در کنار حسن همه بودیم خوردن تیر اوج غربت نیست اوج غربت برای من مانده غارت خیمه‌ها برای شما غارت پیکرم برای من داغ کرب و بلا برای شما غارت هر چه بر تنم مانده از عبایم گرفته تا نیزه این لباسی که مادرم داده از تنم می‌برند با نیزه خواهرم یک به یک سواران را می‌دوانند بر تن و پشتم بعد از آن یک نفر که جامانده خواهد آمد سراغ انگشتم مجتبی شکریان
باید امشب بلند گریه کنیم مثلِ زینب بلند گریه کنیم که مرتب بلند گریه کنیم سوخت از تب..‌. بلند گریه کنیم   گریه کن گریه گرچه تسکین است غمِ غربت عجیب سنگین است بر غریبی کریم ، گریه کنید پایِ دردی عظیم گریه کنید یادِ حالی وخیم گریه کنید بشنوید از قدیم گریه کنید چشمها را پُر آب‌تر بکنید حالِ ما را خراب‌تر بکنید زهر نوشید فاطمه نالید سبز پوشید فاطمه نالید هرچه کوشید فاطمه نالید خون که جوشید فاطمه نالید روی دامان مادرش اُفتاد روی دست برادرش اُفتاد بی وفایی  نوایِ او را بُرد چنگی آمد عبایِ او را بُرد نیزه‌ای رانِ پای او را بُرد هق هقِ بی صدایِ او را بُرد دست بر قلبِ مضطرش نزنید پیشِ ما حرف همسرش نزنید ظرف یکسو آب هم یکسو طشت و قلبی کباب هم یکسو زینب و اضطراب هم یکسو جعده یکسو رباب هم یکسو پیشِ قاسم مقابل پسرش میچکد از محاسنش جگرش بعد مادر مغیره را می‌دید هِی مُکرر مغیره را می‌دید رویِ منبر مغیره را می‌دید پیش آن در مغیره را می‌دید او که این روزها کنارش بود زدنِ خانم  افتخارش بود یادش اُفتاد رویِ پا برخواست از دهانش که ناسزا برخواست دستِ نامرد بی هوا برخواست آنچنان خورد که صدا برخواست روضه‌ام گیرِ سنگِ دیوار است همه تقصیرِ سنگ دیوار است پسر ارشدش زمین اُفتاد با تمامِ قَدَش زمین اُفتاد بعدِ ضربِ بدش زمین اُفتاد چقدر بد زدش زمین اُفتاد خواست تا پا شود دوباره ، نشد  بعد از آن حرف گوشواره نشد تاب دیگر قلم ندارد حیف وای آقا حرم ندارد حیف نه حرم سنگ هم ندارد حیف خادمی محترم ندارد حریف همگی زیرِ دِینِ آقاییم روضه خوانِ حسین آقاییم از خودش کاست از حسینش گفت او خودش خواست از حسینش گفت تا که برخواست از حسینش گفت یاد لبهاست از حسین گفت گفت رویِ لبت ترک بخورد بعد تو خواهرم کتک بخورد حسن لطفی
میسوزد از زهر جفا پا تازبانم چون چوب خشکی گُر گرفته استخوانم من کشتهء همخانه ای نامهربانم در بین شهر خویش هم بی آشیانم من طعمه گاه سوء قصد زهر هستم با کوچه های زادگاهم قهر هستم من سفره داری کردم و آزار دیدم از غم فلک را بر سرم آوار دیدم دشمن که جای خود ستم از یار دیدم بین خلائق خویشتن را خوار دیدم کردم صبوری غصّه را بر خود خریدم من از حرامی فحش ناموسی شنیدم هر کس رسید از راه قصد جان من کرد زخم زبان یا ناسزا مهمان من کرد یا شک به اسلام من و ایمان من کرد یا که خیانت بر من و احسان من کرد یکروز مانند خدا من را ستودند روز دگر سجاده از پایم ربودند من این همه غم دیده ام امّا غمی نیست پیش غمی که مثل این غم ماتمی نیست بر داغ جانسوز دل من مرهمی نیست من داغدار مادرم داغ کمی نیست من داغدار کوچه ام افسرده حالم کابوس کوچه مانده در خواب و خیالم یادم می آید که فدک را پس گرفتیم ارث پیمبر ما تَرَک را پس گرفتیم سهمیهء نان و نمک را پس گرفتیم از چاه تیره ما فلک را پس گرفتیم خوشحال سوی خانه مان بودیم راهی یکدفعه زد سایه به ما ابر سیاهی ابر سیه سایه به روی ماه انداخت دربین کوچه بحث تُندی راه انداخت بر آن سند تا چشم خود ناگاه انداخت بر جان من تا روز محشر آه انداخت آمد سند را از کف مادر بگیرد طوری به مادر زد که در کوچه بمیرد نامرد وقتی دست نحسش را هوا بُرد حتّی خدا را در فلک این صحنه آزُرد با کینه طوری زد که گفتم مادرم مُرد که استخوان گونهء مادر تَرَک خورد یک لحظه قلب مادرم از کار افتاد جای سرش بر صفحهء دیوار افتاد مجتبی صمدی شهاب
مثل یک سایه چه زود از سرِ این خانه گذشت چه غریبانه،غریبانه،غریبانه گذشت چشم را بست ولی صبر نکردند این قوم پیشِ او بود علی صبر نکردند این قوم ای دل از غربتِ این لحظه ی تشییع بگو از غریبانه ترین لحظه‌ی تشییع بگو او غریبانه ترین لحظه‌ی رفتن دارد روضه‌ی رفتن او گفتن و گفتن دارد اندک اندک اثرِ زهر به جانش اُفتاد رویِ دامانِ علی بود توانش اُفتاد شهر در مَکر و سکوت است علی تنها شد یک تنه گرم حنوط است علی تنها شد   یک طرف داشت علی آب به پیکر می ریخت یک طرف داشت جماعت سرِ مادر می ریخت آب غسلش به تنش بود که هیزم پُر شد شعله پیچید به در نوبتِ یک چادر شد بدنش روی زمین بود به زحمت اُفتاد وای ناموس علی بینِ جماعت اُفتاد در عزای پدرش بود که سیلی را خورد سوگوار پسرش بود که سیلی را خورد   تا که مولا کفنش کرد زنش را کُشتند تا  کفن روی تنش کرد زنش را کُشتند دست بر پهلوی خود داشت پرش خورد به در درد پهلو که خَم اش کرد سرش خورد به در حسن لطفی
. 🏴 (ص) و مجتبی(ع) و (ع) ختم الانبیایی    جلوه ی خدایی عشق فاطمه آرومه دل و جان مرتضایی تو چراغ راهی   بهترین پناهی میشود که از مرحمت به ما هم کنی نگاهی (یا رسول الله مولا مولا مولا مولا) کشتی نجاتی   صوم و هم صلاتی باعث و دلیل وجود هستی و کائناتی قطره ام تو دریا   غرق در تمنا در کنار ساحل نشستم و میکنم تماشا (یا رسول الله مولا مولا مولا مولا) ای امید دلها   ای عزیز زهرا ایها الغریب وطن کریمی به آل طاها من غلام کویت   مستم از سبویت دل گرفته بال و پر و روانه شده به سویت (یا حسن آقام آقام آقام آقام) گیر یه نگاتم   میدونی فداتم از قدیم الایامه که آقا سائل و گداتم شاهی و فقیرم   ای مه منیرم چی میشه بشم زائر بقیع از غمت بمیرم (یا حسن آقام آقام آقام آقام) ای شه خراسان   یا رضا رضا جان ایها الامام الرئوف و شمس الشموس و سلطان قبله ام حریمت   این منم مقیمت عمریه که رزقم میاد با اون دستای کریمت (یا رضا آقام آقام آقام آقام) رو دلم نوشتم   مشهدت بهشتم با شما گره خورده از ازل بخت و سرنوشتم با تو خو گرفتم   سمت و سو گرفتم از زمانی که خادمت شدم آبرو گرفتم (یا رضا آقام آقام آقام آقام) https://eitaa.com/joinchat/3808494021Cb3e43d17af
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
6_144238335484935846.mp3
6.96M
🏴 🎤•| |• صل علی سیدنا المصطفی خاتمه سلسله انبیاء رحمت محض خدا بخشش بی انتها جان و دل مرتضی تاب و تب حضرت خیر النساء نام بلندش به لب مجتبی هستی خون خدا ما کجا لطف زبانزد کجا دل کجا دلبر و دلدار سر آمد کجا تا نظر دوست بیفتد کجا سر کجا خاک قدمهای محمد کجا گرچه دو عالم همه در دایره حیدر است گرچه علی از همه دنیا سر است یک تنه یک لشکر است فاتح بدر و جمل و خیبر است حضرت حیدر خودش گفته علی بنده پیغمبر است سلام آقا رسول الله پناهم یا رسول الله تمام هستی زهرا رسول الله نگات مشکل گشایی کرد چشات کار خدایی کرد دلم رو گنبد خضرا هوایی کرد حرمت محبوب خداوند چه آسان شکست تا سر پیغمبر از سنگ حسودان شکست همدل زهرا و هم گوهر دندان شکست گرچه بلا پشت بلا می رسید بار امانت به سر شانه خود می کشید دیده ی این دهر دگر مثل محمد ندید او که در این راه دین جان خودش را گذاشت بار سفر بست و رفت عترت و قرآن خودش را گذاشت چند صباحی گذشت کوچه پر از نعره مردم شد و صحبت آوردن هیزم شد و ناله زهرا وسط همهمه ها گم شد و آینه مصطفی زیر قدمها شکست چند صباحی گذشت بر سر سجاده خون بوتراب چهره اش از خون سرش شد خضاب با همه غصه و اندوه و غم بی حساب از قفس روزگار جان علی پر کشید چند صباحی گذشت زهر گریبان حسن را گرفت قوت دستان حسن را گرفت آه ولی داغ همان کوچه ها جان حسن را گرفت چند صباحی گذشت رفت غریبانه به میدان حسین با لب عطشان حسین بی کفن افتاد به آغوش بیابان حسین آه جدا شد سرش آه دل خواهرش اشک روان از نظر دخترش رفته به یغما همه پیکرش دست سیاهی ربود از سرش عمامه پیغمبرش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
24.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️ ما هم باید مثل پیامبر مهربانی‌ها بفهمیم که بنده ایم!! https://eitaa.com/joinchat/3808494021Cb3e43d17af
5.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
◾️چرا مظلومیت مجتبی(ع) از جهتی از امام‌حسین(ع) هم بیشتر است؟ https://eitaa.com/karimeeh