eitaa logo
مؤسسه مداحی کریمه
18.5هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
3.7هزار ویدیو
110 فایل
آموزش اصول وفنون مداحی،روضه خوانی و سینه زنی ومولودی خوانی و...باتمرکزبرمهارت افزایی 📌به صورت حضوری،مجازی وخصوصی 📌اعطای گواهینامه معتبر 📌اساتید مجرب حوزه و دانشگاه پشتیبانی:@karimeadmin 🏢قم،عطاران
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 مراسم شیرخوارگان حسینی در قم 🗓 جمعه ۲۲ تیر ۱۴۰۳ ✨️ ساعت ۶ صبح؛ مسجد مقدس جمکران 🕌 ساعت ۸ صبح؛ حرم مطهر حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها، شبستان امام خمینی رحمة‌الله‌علیه ✨️ ساعت ۹:۳۰؛ خیابان امامزاده ابراهیم، آستان مقدس امامزادگان ابراهیم و محمد علیهماالسلام ✨️ ساعت ۱۷؛ حسینیه فاطمه الزهرا، هیئت مسجد صاحب الزمان 📺 پخش از شبکه‌های تلویزیونی ┄┅═══••✾••═══┅┄ @jz_news | کانال رسمی جامعه الزهرا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▪️می رود مایه دلگرمی لشکر باشد ▪️بی زره آمده تا حیدر دیگر باشد ▪️سیزده بار زمین مقدم او بوسیده ▪️دود اسپند بلنداست و خبر پیچیده *چه خبره؟* ▪️شیر بی واهمه تا مرز جنون می آید ▪️قاسم بن الحسن از خیمه برون می آید ▪️می رود با رجزش از پدرش یاد کند ▪️می رود کرب و بلا را حسن آباد کند *چه رجزی خوند؟ ▪️إن تُنكـرونی فأنـا ابـن الحـسن ▪️سِبْطُ النَّبِىِّ الْمُصْطَفَى و الْمُؤْتَمَن ▪️مثل عباس که دور و بر مولا کم نیست ▪️قاسمی هست حسین بن علی تنها نیست ▪️همه دیدند به دستش شده شمشیر بلند ▪️می شد از گوشه خیمه دم تکبیر بلند ▪️میزند ضربه همه از روی زین می افتند ▪️ازرق است و پسرانی که زمین می افتند ▪️پهلوانی است سراسیمه فقط می آید ▪️دید این ازرق شامی است وسط می آید چارتا پسراشو دورش حلقه کرد با چه تبختری داره می آید ▪️چه می آید سر این طفل،خدا می داند ▪️مادرش آن طرف خیمه دعا میخواند ▪️حربه ای زد به عدو تا که سر او چرخید ▪️وسط دشت چنان نعره حیدر پیچید ▪️و اذا زلزلت الارض بلا نازل کرد ▪️ازرق و چهار پسر را به درک واصل کرد ▪️این حسن زاده عجب جنگ نمایانی کرد ▪️بعد اکبر خودمانیم چه طوفانی کرد دیدن اینجوری حریفش نمیشن،یه عده رو عمرسعد اجیر کرده بود؛برا ساعت مبادا،اینا نگه داشته بود به عنوان تیر آخر ازشون استفاده کنه،اگه می دید جنگ تن به تن باشمشیر و نیزه جواب نمیده سنگ اندازا رو صدا میزد ▪️تیغ ها قاتل آن جسم نحیفش نشدند ▪️پهلوانان عرب نیز حریفش نشدند ▪️آخرش دست به آن قائده جنگ زدند ▪️تاکه میشد به تن بی زرهش سنگ زدند ▪️چه می آید سر این طفل خدا می داند ▪️مادرش آن طرف خیمه دعا میخواند وقت گذشته دلتم آماده است برم قسمت آخر ▪️قسمت آخر جنگ است خدا رحم کند ▪️دستهاشان پر سنگ است خدا رحم کند اینقدر این آقا زاده خشکل بود، که نوشتند کأنّه فَلقَةُ قَمَر انگار یه ماه پاره داره میاد میدون، خوب چیکارکردند با این صورت زیبا ▪️سنگ زد روی تماشایی او ریخت به هم ▪️نیزه ای آمد و زیبایی او ریخت به هم بعضیا گفتن یه ظالمی چنان با شمشیر به فرقش زد "فَوَقَعَ الغُلام لِوَجهِه" دیدند این آقازاده با صورت به زمین افتاد ... خوب تصور کن، اینقده دورش حلقه زدند، ابی عبدالله دید یه نقطه پر از گرد و خاکه "سراسیمه خودشو رساند چه خبره اینجا؟سواره ها دورش کردند ... حسین .... نه نه ، یه حسین بگو به این انگیزه،صدای این نوجوون سیزده ساله در نمی اومد اگرچه گفت یاعَمّاه اما از زیر سم مرکب ها، از اون هیاهو صدا نمیدونم میرسید یا نه؟؟؟ تو یه حسین بگو صدای این یتیم به امام حسین برسه ... حسین .... رسمه تو مراسم قاسم مجلس رو گل بارون میکنن ... امشب خیلی جاها گل اینجای روضه که میشه گل میریزند،اما بگم کربلا چی شد؟ ▪️جای گل هر چقدر تیغ به بازوش زدند ▪️گفت یا فاطمه و نیزه به پهلوش زدند بقیه اش بمونه ابی عبدالله از این ازدحام ، از این حمله دسته جمعی بلافاصله خودشو رسوند؛ مهلت نمیداد، چون میدونست اینجا اگه یه لحظه تعلل کنه بدن رو قطعه قطعه میکنند، به میمنه و میسره شمشیر میزد بلکه دور بدن قاسم رو خلوت کنند، حمیدبن مسلم میگه من اونجا بودم تا گردوخاک فروکش کرد، تو همون گردوغبار دیدم حسین اومده بالا سر قاسم "فَوَقَعَ صَدرَه عَلی صَدرِه، این سینه اش رو گذاشت رو سینه قاسم، اما دیدند این یتیم داره پاهاشو رو زمین میکشه... آی حسین ... ==================== ✍ حجت‌الاسلام میرزامحمدی
🥀سلام بر آخرین سرباز عاشق کربلا 🥀یک نفس آمده‌ام تا که عمو را نزنی 🥀که به این سینۀ مجروح، تو با پا نزنی   🥀ذکر لا حول و لا از دو لبش می‌بارد 🥀با چنین نیزۀ سر سخت به لب‌ها نزنی   🥀عمه نزدیک شده بر سر گودال ای تیغ 🥀می‌شود پر به سوی حنجره حالا نزنی؟   🥀نیزه‌ات را که زدی باز کشیدی بیرون 🥀می‌زنی باز دوباره نشد آیا نزنی؟   🥀من از این وادی خون زنده نباید بروم 🥀شک نکن این که پرم را بزنی یا نزنی   🥀دست و دل باز شو، ای دست بیا کاری کن 🥀فرصت خوب پریدن شده! در جا نزنی 🥀السَّلَامُ عَلَی عَبْدِاللهِ بْنِ 🥀الْحَسَنِ بْنِ عَلِی الزَّكِی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ شب ششم محرم حضرت قاسم بن الحسن(ع) بسم الله الرحمن الرحیم یا رحمن یا رحیم السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُم ْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن 🔸الا ای صاحب قلبم کجایی 🔸محرم شد نمی خواهی بیایی؟ 🔸کنار علقمه یا خیمه گاهی؟ 🔸نمی دانم کجای کربلایی اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً. ♦️گل من دیده بگشا باغبان آمد برت قاسم ♦️کدامین پنجه ای ،اینگونه کرده پرپرت قاسم ♦️چرا بر زیر دست خود ، سرت را کرده ای پنهان ♦️نی ام قاتل ، عمو هستم به بالای سرت قاسم ♦️پرستوی یتیم مجتبی میسوزم از این غم ♦️که بهر یادگاری هم ، نمانده یک پرت قاسم ♦️چسان بردارمت ای گُل ، ز زیر سُم مرکبها ♦️که چون قلبم هزران پاره گشته پیکرت قاسم ♦️پرستوی یتیم مجتبی می سوزم از این غم ♦️که به یادگاری هم نمانده یک پرت قاسم ♦️به زینب می توان گفت شرح ماجرا اما ♦️نمی دانم چه گویم در جواب مادرت قاسم ⬅️امشب بریم در خانه ابن الکریم... میوه دل امام حسن... 🔸همچو عمو ماه بنی هاشمی 🔸چشم و چراغ شهدا، قاسمی امشب صاحب عزا... خود امام حسنه... آقای کریم ماست... آی اونی که گفتی گرفتارم... حاجت دارم... مریض دارم... امشب شفای مریضت رو از امام حسن بگیر... امشب آقا رو به پاره تنش قسم بده... مگه ميشه... برا میوه دلش اشک بریزی... برا قاسمش اشک بریزی... آقا دست خالی برت گردونه... آماده ای بریم کربلا بسم الله... شاید 13 سال بیشتر نداره... اومد کنار ابی عبدالله... صدا زد: 🔸من هوای جبهه دارم ای عمو 🔸غصه های خیمه دارم ای عمو شب عاشورا اومد کنار عموجانش حسین... عرضه داشت آقا... یه سوال دارم... آیا منم فردا شهید میشم یا نه... آیا منم میتونم جانم رو فداتون کنم یا نه... 🔸این دلم احساس غمگینی کند 🔸غربتت درسینه سنگینی کند عزیز دل برادرم...قاسمم... مرگ رو چطور میبینی... صدا زد: احلی من العسل... آقا مرگ برای من از عسل شیرین تره... فرمود عزیز دلم... فردا تو رو به بلای عظیم میکشند... الله اکبر... امان از بلای عظیم... روز عاشورا اومد کنار ابی عبدالله... صدا زد عموجانم حسینم... الان ديگه وقتشه اجازه میدان بدید آقا... دیگه طاقت ندارم... ابی عبدالله چکار کنه... صدا زد قاسمم... عزیز برادرم... چطوری اجازه بدم... آخه تو یادگار حسنمی... تو امانت برادرمی... اصرار کرد... هر طوری بود... اجازه گرفت... رفت به سمت میدان... راوی میگه: یه نوجوانی وارد میدان شد دیدم صورتش مثل ماه پاره میدرخشه... تا وارد میدان شد... شروع کرد به رجز خوندن... چنان با شجاعت رجز میخونه... همه لشکر دشمن متحیر موندن... این آقازاده کیه... آی نانجیبها... اگه منو نمیشناسید بدانید... من فرزند قهرمان جنگ جملم... من فرزند حسن بن علیم... 🔸آیینه ی مرد جمل آمد به میدان 🔸یک شیردل مانند یل آمد به میدان جنگ نمایانی کرد... خیلی ها رو به درک واصل کرد... کسی حریف این آقازاده نميشه... چه کار کردند... دور تا دورش رو گرفتند... اول سنگبارانش کردند... یه ظالمی صدا زد... بخدا بهش حمله میکنم... داغش رو به دل مادرش میگزارم... یا صاحب الزمان... تا این نانجیب رسید... آنچنان با شمشیر به سر مبارک زد... قاسم با صورت به زمین افتاد... همینجا بود صدای ناله اش بلند شد... يا عَمّاه عموجان حسین به دادم برس... 🔸افتادم از پشت فرس 🔸عمو به فریادم برس ابی عبدالله مثل باز شکاری خودش رو رسوند... بگم یا نه... نگاه کرد... دید یه قاسمش زیر سم اسبها... هی صدا میزنه عموجان حسین... ابی عبدالله این نانجیبها رو کنار زد... نشست کنار یتیم برادر... دید شمشیر به سرش زدند... بدنش رو قطعه قطعه کردند... سنگبارانش کردند... داره نفسهای آخرش رو میکشه... هی پاهاش رو زمین میکشه... چه کار کنه حسین... همه دیدند... وقَد وَضَعَ حُسَينٌ صَدرَهُ عَلى صَدرِهِ، قاسم رو به سینه چسباند.. وای عزیز برادرم قاسم... یادگار حسنم قاسم... 🔸اي يادگار ِ رويِ قشنگِ برادرم 🔸جان كَندَنت روي زمين نيست باورم 🔸وقتي كه استغاثه ي جانسوز تو رسيد 🔸هفت آسمان، شكست و فرو ريخت برابرم 🔸پُر شد فضا ز عطر گلابِ تنت عمو 🔸عطر تن تو زنده كُند يادِ اكبرم حسین آرام جانم..حسین روح وروانم الا لعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون التماس دعا ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
شب جمعه شده و روضه مرا ریخت به‌هم فاطمه آمده و کرب‌وبلا ریخت به‌هم واژه‌ای نظم جهان را به تلاطم انداخت مادری گفت بُنَیّ همه جا ریخت به هم ┄┅═══••✾••═══┅┄ @jz_news | کانال رسمی جامعه الزهرا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
7.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖤صبحم،بنامِ اربابم حسین(عليه‌السلام) 🖤عالم،به عشقِ روی تو بیدار میشود 🖤هر روز، عا‌شقـانِ تو بسیارمی شود 🖤وقتی،سلام می دَهَمت، درنگاهِ من 🖤تصویرِ کربلای تو، تکرار می شود 🖤اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْن ِ🖤وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْن ِ🖤وَ عَلى اَولادِ الْحُسَیْن 🖤وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْن
🍂ای آخرین سلاله‌ی زهرا تبارها ای وارث شکسته دلِ ذوالفقارها... 🍂بی تو چهار فصلِ دلِ من، خزانی است چشم انتظارِ آمدنِ تو بهارها... 🍂آقا فدای شال عزای محرمت چشم تو خون شده ز غمِ روزگارها... صبحتون امام زمانی https://eitaa.com/joinchat/3808494021Cb3e43d17af
Mahmoud Karimi - Cheghadr Name To Zibast.mp3
8.46M
چقدر نام تو زیباست اباعبدالله چقدر نام تو زیباست اباعبدالله چشم تو خالق دنیاست اباعبدالله زائر کرببلا حق شفاعت دارد قطره در کوی تو دریاست اباعبدالله دستگیری ز گدا گردن هر ارباب است کار ما دست تو آقاست اباعبدالله مستجاب است دعا گوشه ی شش گوشه ی تو حرمت عرش معلی ست اباعبدالله هر کسی داد سلامی به تو و اشکش ریخت او نظر کرده ی زهراست اباعبدالله بارها گفت اگر من ز حسینم، دیدم جلوه اش اکبر لیلاست اباعبدالله چشم ما روز قیامت به پر قنداقه ست پسرت مالک فرداست اباعبدالله روزی گریه ی ما دست رباب افتاده روضه خوان در دل صحراست اباعبدالله باب بین الحرمین از حرم عباس است همه جا سفره ی سقاست اباعبدالله ما که باشیم که سنگ تو به سینه بزنیم سینه زن زینب کبری ست اباعبدالله مادرت گفت "بنیَّ" دل ما ریخت به هم بردن نام تو غوغاست اباعبدالله مادرت گوشه ی گودال تماشا می کرد بر سر نعش تو دعواست اباعبدالله قاسم نعمتی
گاهگاهی نگاه من به در است بر قدمهای  یار  در  سفر  است این    گدای    قدیمیِ    مضطر سر راهت نشسته  منتظر است چشم   امید به   لطف  تو  دارد ملتمس بر  تو در دل سحر است کاش  آقا  که  دست   من   گیری ورنه پایم  همیشه در خطر است هر  زمان   نام   تو   به   لب   آید از فراقت دو دیده پر گوهر است گر    بیفتم   ز   چشم     تو     آقا همه  عمرم   فنا  و   بی  ثمر است کِی   شود   بر   رُخت   نظاره   کنم روی تو بِه ز شمس و صد قمر است زائرم     کن    به     کربلا    با    خود ای خوش آن دل که با تو همسفر است