eitaa logo
خاطرات_شهدا
3 دنبال‌کننده
11 عکس
5 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
اینهارو میگید؟
بله
همین کانال دیگه توش صحبت کنیم برای شهدا
╭ ─━─━─• · · · ✨ساعت یک و دو نصفه شب بود. صدای شرشر آب می آمد. توی تاریکی نفهمیدم کی است . یکی پای تانکر نشسته بود و یواش، طوری که کسی بیدار نشود، ظرف هارو می شست . جلوتر رفتم، حاج همت بود❤️ - ࣫͝ ╭ ─━─• 𝐉𝐎𝐈𝐍💚⇣•─ «@takhribb » ┄ ┉•••◂▸•••┉ ┄
╭ ─━─━─• · · · ✨شهید حسن باقری سرباز که بود، دوماه صبح ها تا ظهر اب نمی خورد. نماز نخوانده هم نمی خوابید. می خواست یادش نرود که دوماه پیش یک شب، نمازش قضا شده بود🌱 محتوای اختصاصی کانال @takhribb➺•• شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات🍃 - ࣫͝ ╭ ─━─• 𝐉𝐎𝐈𝐍💚⇣•─ «@takhribb » ┄ ┉•••◂▸•••┉ ┄
╭ ─━─━─• · · · ✨شهید مهدی باکری✨ از بس با امبولانس این طرف و ان طرف رفته بود، یکی از یخچال هایش شکسته بود. زنگ زد بهم. گفت: خسارت این یخچال چقدر میشه؟ گفتم: برای شما هیچی. قطع کرد. معلوم بود از حرفم ناراحت شده، کلی التماس کردم تا قبول کرد بروم پیشش. بهم گفت: مگه بیت المال من و تو داره که این جوری حرف می زنی. محتوای اختصاصی کانالِ ➺••@takhribb انتشار مطالب : صدقه جاریه 🌱 شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات🍃 - ࣫͝ ╭ ─━─• 𝐉𝐎𝐈𝐍💚⇣•─ «@takhribb » ┄ ┉•••◂▸•••┉ ┄
╭ ─━─━─• · · · •شهید سید مرتضی اوینی• ✨سال های اخر خیلی کم خواب بود و سه چهار ساعت بیشتر نمی خوابید و همه اش درحال نوشتن بود. در روز 18 ساعت کار می کرد. بچه ها به او می گفتند: با این همه انرژی، باید دوتا قلب و چهار تا کلیه و دوتا مغز داشته باشی...! محتوای اختصاصی کانالِ ➺••@takhribb انتشار مطالب : صدقه جاریه ✨️ شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات🍃 - ࣫͝ ╭ ─━─• 𝐉𝐎𝐈𝐍💚⇣•─ «@takhribb » ┄ ┉•••◂▸•••┉ ┄
╭ ─━─━─• · · · •شهید حسن امیری• ✨اول تا اخر هفته، هرچه از غذاها باقی می ماند دور نمی ریخت، توی یخ دانی نگه می داشت، اخر هفته همه را باهم می ریخت توی دیگ، گرم می کرد، می داد بخوریم. غذای وحشتناکی بود. بادنجان، کباب، گوشت، قیمه، یک تکه خیار. خلاصه هرچیزی می خواستی، توش پیدا می کردی. بچه ها اسمش را گذاشته بودند گزارش هفتگی عمو حسن😁❤️ محتوای اختصاصی کانالِ ➺••@takhribb انتشار مطالب : صدقه جاریه ✨️ شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات🍃 - ࣫͝ ╭ ─━─• 𝐉𝐎𝐈𝐍💚⇣•─ «@takhribb » ┄ ┉•••◂▸•••┉ ┄
╭ ─━─━─• · · · •شهید یوسف کلاهدوز• ✨اکثر روزها روزه بود بدون این که کسی بفهمد. در پادگان ناهارخوری داشتیم، ظهرها می رفتم دنبالش که با هم برای ناهار برویم. می گفت: یک مقدار کار دارم، باید کارهای ضروری را انجام بدهم. می گفتم: خوب، من می نشینم تا باهم برویم. می گفت: نه تو برو. من بعدا می ایم... وقتی می دیدم خبری از او نشد، پیشش می رفتم و می گفتم: امروز هم که روزه بودی، چیزی نگفتی! خیلی ساده جواب می داد: گفتن نداره. محتوای اختصاصی کانالِ ➺••@takhribb انتشار مطالب : صدقه جاریه ✨️ شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات🍃 - ࣫͝ ╭ ─━─• 𝐉𝐎𝐈𝐍💚⇣•─ «@takhribb » ┄ ┉•••◂▸•••┉ ┄
╭ ─━─━─• · · · ✨شهید مصطفی چمران✨ هتل در اختیار امام موسی صدر بود. گفت: برو ببین دکتر مصطفی کجاست. هرچه گشتم پیداش نکردم. برگشتم و گفتم: خبری از او نیست. امام موسی گفت: کجاها رو گشتی؟ گفتم: اتاق هارو دیگه. گفت: اون که توی اتاق نمی خوابه، برو روی نیمکت ها رو بگرد، یا بین اون هایی که روی زمین خوابیدن. امدم توی سالن، دیدم روی یکی از نیمکت ها خوابیده و کتش را هم کشیده روی سرش...🌱 محتوای اختصاصی کانالِ ➺••@takhribb شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات🍃 - ࣫͝ ╭ ─━─• 𝐉𝐎𝐈𝐍💚⇣•─ «@takhribb » ┄ ┉•••◂▸•••┉ ┄
خداقوت