هدایت شده از سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران
✫⇠قسمت :7⃣8⃣5⃣
✍ به روایت سید نورالدین عافی
📖 شماره صفحه: 588
چون شرایط عملیات با آنچه پیش بینی شده بود متفاوت بود و نیروها باید آنقدر مهارت و تجربه پیدا میکردند که برای وضع موجود برنامه می چیدند.
دومین مسئله ای که به آن حساس بودم و به نیروها تذکر میدادم مشکل مخابرات بود. معمولاً نیروهای کارآزموده مخابرات را در قرارگاه ها به کار میگرفتند و گاهی به دلیل ناشی بودن بیسیمچی لطماتی متحمل شده بودیم. در عملیات مسلم بن عقیل روی ارتفاعات سلمان کشته، ما زیر آتش توپخانه خودی بودیم. به بیسیمچی گفتم تماس بگیرد و بگوید نزنند. اما او میگفت: «نمیدونم چطور تماس بگیرم!» نمیدانم روحیه اش را باخته بود یا... در هر حال بیسیم ما بلااستفاده بود! یا گاهی نیروهای مخابرات در نزدیکی دشمن بیسیمشان را باز کرده بودند و صدای بیسیم منطقه را لو داده بود که تجربه اش را در کردستان داشتیم.
با ذکر این خاطرهها میخواستیم بچه ها اهمیت کارشان را بدانند و جدی باشند، آنها هم خوب گوش میدادند. بعد از این حرفها که سعی میکردم هر روز بیشتر از یک ربع طول نکشد با بچه ها شلوغی میکردیم مخصوصاً با دوستانی که قبلاً با هم بودیم. وقتی کمی با بچه ها انس میگرفتیم راحت تر با آنها حرف میزدم. از بدر میگفتم و اینکه اگر ما توانستیم با تعداد کمی نیرو، قرارگاه را تصرف کنیم علتش این بود که ما وقتی به طرف دشمن حمله کردیم کسی زمینگیر نشد. زمینگیر شدن دو معنا دارد یکی اینکه من میخواهم جانم را حفظ کنم و ترسیده ام و دیگر اینکه من قبلاً مزه آتش و تیر و ترکش را چشیده ام حالا ده دقیقه میمانم تا دیگران بروند جلو. آتش که فرو نشست آنوقت من هم جلو میروم...
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
هدایت شده از سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران
✫⇠قسمت :8⃣8⃣5⃣
✍ به روایت سید نورالدین عافی
📖 شماره صفحه: 589
که هر دو خیانت به نیروهای دیگر بود و تلفات را چند برابر میکرد. سعی میکردم به نیروها بفهمانم همیشه کسی که حمله میکند و ضربه میزند به دل دشمن ترس و رعب میاندازد.
بهار 1367، خدا اولین فرزندمان را به ما عنایت کرد. دختری که آمدنش در آن روزگار هم به زندگی سخت ما لطف و صفا داد و هم داغ دوستان شهیدم را که بارها آرزوها و ابراز محبتشان به بچه هایشان را دیده بودم، در دلم تازه کرد. آن روزها، روزگار ما در پادگان و گاه در شهر میگذشت. وضع منطقه درهم و برهم قاراشمیش بود؛ آمریکا با ناوهایش وارد خلیج فارس شده بود و عملاً تهدید میکرد و کار را به جایی رسانده بود که هواپیمای ایرباس مسافربری ما را زده بود. عراق در کل جبهه ها تحرکات وسیعی کرده و دست به بمبارانهای شیمیایی میزد. علاوه بر همه اینها کمبود نیروی داوطلب باعث میشد گردانها با نیروهای مشمول تکمیل شوند. دوباره قضیه قطعنامه مطرح شده بود و پانزده شانزده روز فرصت داده بودند.
یکی از روزهای گرم تیرماه برادرزنم هراسان آمد و گفت: «ایران قطعنامه را قبول کرده!»
ـ چی داری میگی؟
عصبانی شده بودم. قسم خورد که با گوشهایم شنیدم. باورم نمیشد. از شدت ناراحتی نمیدانستم چه کنم. نمیتوانستم یکجا بند شوم. همه خاطرات هجوم آورده بودند و من نا امیدانه احساس میکردم ثمرۀ چندین سال زحمت خالصانه دارد از دست میرود. آمدم خانه دیدم بله رادیو تلویزیون دارند خبرش را میدهد. نشستم و پیام امام را میان اشک و خون دل شنیدم. وقتی امام از نوشیدن جام زهر گفت چنان ناراحت شدم و گریستم که طعم تلخ آن تا لحظه مرگ از یادم نمیرود. به هم ریخته بودم.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 میدونستید این خانم که تو خیلی از سریالای طنز، لبخند رو لبهای ما آوردن #مادر_شهید هستن؟
چه توصیههای قشنگی هم به جوانها تو سفر راهیاننور میکنن و چه آرزوی قشنگی هم دارن...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینجا نه سیل شیرازه؛
نه گلستان
اینجا آلمانه، کشوری پیشرفته وسط اروپا!
دیگه مرگ بر آمریکا شو نمیدونم، از گنجی بپرسید!
✳️ توسل #امام_خامنه ای به تربت سیدالشهدا هنگام سیل؛
🔵 پس از پایان نماز دیدیم #سیل، شهر را فراگرفته و آب بالا آمده،تا جاییکه به ایوان مسجد هم رسیده بود. با صدای بلند از مردم خواستم با این حادثه مقابله کنند.
🔴 ابتدا گفتم فرشهای #مسجد را جمع کنند و در جای بلندی بگذارند تا آب آن را از بین نبرد. بعد، از مردم خواستم احتیاطات لازم را برای حفاظت از کودکان و زنان به عمل آورند.
🔵 جریان سیل دو سه ساعت ادامه یافت و در این مدت ما صدای آوار خانه ها را یکی پس از دیگری می شنیدیم. همه چیز وحشتناک بود: تاریکی ناشی از قطع برق، سیل خروشان و بی امان، #خراب_شدن خانه ها و فریاد کمک خواهی مردم.
🔴 قبلاً این مطلب را شنیده بودم که برای رفع چنین خطر فراگیر گریزناپذیری میتوان به #تربت_سیدالشهداء(علیه السلام)-به اذن خدای متعال- توسل جست. قطعه ای از تربت که خدا به برکت وجود ریحانهی پیامبر بدان شرافت بخشیده، در جیب داشتم.
🔵 به خدا #توکل کردم و آن را در میان امواج پرتلاطم سیل پرتاب کردم. لحظاتی نگذشت که به لطف خدا سیل بند آمد. پس از آن کمیتهای برای کمک به سیل زدگان تشکیل دادیم.
📚سایت مشرق
هدایت شده از پروانه های وصال
animation.gif
2.45M
@parvaanehaayevesaal💕
خورشیدیو ما چو ذره ناپیداییم
سر، بر درِ آستان تو میساییم
صبح دگری دمید، برمیخیزیم
تا دفتر دل به نام تو بگشاییم
خدایا
با توکل بهاسم اعظمت که روشنگر
جانست روزمان را آغاز می کنیم
هدایت شده از پروانه های وصال
animation.gif
4.22M
@parvaanehaayevesaal💕
سلام به خدا🌺🌾
که سرچشمه مهربانیست
سلام به شماکه
آفتاب مهربانےهستید
امروزتان بی نظیر🌾
لحظه هاے عمرتون
پراز خوشحالی
آرزوهاتون دست یافتنی
و نگاه خداوند
همراه همیشگےتون باشه🌺🌾