eitaa logo
کاروان انقلاب
694 دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
6.6هزار ویدیو
157 فایل
🌞ادامه راه انقلاب اللهم عجل لولیک الفرج
مشاهده در ایتا
دانلود
6.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خلبان شجاع ایرانی که سه هواپیمای دشمن را زد و فراری داد ✈️ خیلی جالبه مطمئنم تا حالا ندیدید 🛩 👊 @dolate_enghelabi
🔵 ویژگی ✳️ رهبر انقلاب در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۹۹ خطاب به جوانان دانشجو فرمودند: "مکرر گفته‌ام که به و معتقد و امیدوارم...اما معنای این حرف صرفاً این نیست که یک جوان سی و دو ساله -من باب مثال- باشد ، بلکه معنای دولت جوان و حزب‌اللهی یک دولت پای کار، آماده و با نشاط است که علاج مشکلات است و می‌تواند کشور را از راه‌های دشوار عبور دهد 🔴 برخی در سنین بالا نیز به معنایی جوان و پر تلاش و با نشاط هستند، مانند شهید بزرگوار که بیشتر از ۶۰ سال داشت اما اگر شهید نمی‌شد، او را تا ده سال دیگر نیز در همان مسئولیت حفظ می‌کردم" ⬅️ بعد از انتشار این بیانات، مجددا برخی مباحث در فضای مجازی، منحصرا به سمت سنّ "رئیس جمهور جوان" رفت! در اینجا خطای مهمی وجود دارد که تا برطرف نشود، مشکلات اصلی دولت برطرف نخواهد شد! 🔶 رئیس جمهور به عنوان دومین مقام رسمی کشور، مهم است. اما کار دولت، کار جمعی است. در مقام مقایسه، دولت را با ورزش های جمعی مثل والیبال و فوتبال و بسکتبال مقایسه کرد، نه ورزش های انفرادی مانند وزنه برداری و کُشتی 🔷رهبری نفرمودند باید رئیس جمهور جوان باشد، بلکه تاکید دارند دولت به عنوان ، باید جوان و حزب اللهی باشد؛ بعد هم صرف ویژگی سن و سال را برای تعریف جوانی در مقیاس دولت داری رد می کنند و می فرمایند "معنای دولت جوان و حزب‌اللهی یک دولت پای کار، آماده و با نشاط است ". ◾️ بنابراین، در تکاپو برای تشکیل دولت جوان حزب اللهی، آنهایی موفقند -بلکه مراد رهبری را دریافته اند- که فراتر از معیار تک بعدی و نارسای "سن و سال"، برای دور هم آوردن یک تیم هم افزا و دارای روحیه و نشاط جوانانه و ضمنا واجد پختگی و تجربه تلاش می کنند؛ و نه کسانی که از طیف های گوناگون، دنبال رفتار سطحی و هیجانی "نامزد بازی محض"و برجسته کردن این یا آن نامزد هستند.. 👊 @dolate_enghelabi
‏علمدار افتاد ولی نیافتاده این علم! 👊 @dolate_enghelabi
سردار شهید حاج قاسم سلیمانی سردار شهید ابومهدی المهندس 👊 @dolate_enghelabi
انا لله و انا الیه راجعون ⚫️ روح بلند و ملکوتی فیلسوف انقلاب اسلامی و کسی که رهبر معظم انقلاب وی را شهید مطهری ثانی میگفت پس از یک عمر تلاش و جهاد در راه شناساندن اسلام به جهانیان امروز در سالروز شهادت ‌شهید سلیمانی ، دار فانی را وداع گفت، خداوند روح بلند این عالم بزرگوار را با شهدا و اولیاء الله محشور گرداند. آیت‌الله 👊 @dolate_enghelabi
🔴 سردار حاجی زاده 🔹برادرانه به برخی کشورهای منطقه توصیه می‌کنیم، اگر اتفاقی رخ دهد و جنگی صورت بگیرد، برای ما پایگاه آمریکا با کشور میزبانش تفاوتی ندارد. 👊 @dolate_enghelabi
هدایت شده از مردان خدا 📿
خاطره ای شنیدنی از استاد ادب پارسی "شفیعی کدکنی" : چند روزی به آمدن عید مانده بود. بیشتر بچه ها غایب بودند، یا اکثراً به شهرها و شهرستان های خودشان رفته و یا گرفتار کارهای عید بودند؛ اما استاد بدون هیچ تاخیری سر کلاس آمد و شروع به درس دادن کرد ... بالاخره کلاس رو به پایان بود که یکی از شاگردان خیلی آرام گفت: «استاد آخر سال است؛ دیگر بس است!». استاد هم دستی به سر خود کشید! و عینکش را از روی چشمانش برداشت و همین طور که آن را روی میز می گذاشت، خودش هم برای اولین بار روی صندلی جا گرفت. استاد 50 ساله‌ با آن کت قهوه‌ای سوخته‌ که به تن داشت، گفت: «حالا که تونستید من را از درس دادن بیاندازید، بگذارید خاطره ای را برایتان تعریف کنم: من حدوداً 21 یا 22 ساله بودم، مشهد زندگی می کردیم، پدر و مادرم کشاورز بودند، با دست های چروک خورده و آفتاب سوخته، دست هایی که هر وقت آنها را می دیدم دلم می خواست ببوسمشان، بویشان کنم؛ کاری که هیچ وقت اجازه به خود ندادم با پدرم بکنم! اما دستان مادرم را همیشه خیلی آرام، بو می کردم و در آخر بر لبانم می گذاشتم. استاد اکنون قدری با بغض کلماتش را جمله می کند: نمی دانم شما شاگردان هم به این پی برده اید که هر پدر و مادری بوی خاصّ خودشان را دارند یا نه؟ ولی من بوی مادرم را همیشه زمانی که نبود و دلتنگش می شدم از چادر کهنه سفیدی که گل های قرمز ریز روی آن نقش بسته بود حس می کردم، چادر را جلوی دهان و بینی‌ام می گرفتم و چند دقیقه با آن نفس می کشیدم... اما نسبت به پدرم؛ مثل تمام پدرها؛ هیچ وقت اجازه ابراز احساسات پیدا نکردم؛ جز یک بار، آن هم نه به صورت مستقیم. نزدیکی های عید بود، من تازه معلم شده بودم و اولین حقوقم را هم گرفته بودم، صبح بود، رفتم آب انبار تا برای شستن ظروف صبحانه آب بیاورم. از پله ها بالا می آمدم که صدای خفیف هق هق گریه مردانه ای را شنیدم، از هر پله ای که بالا می آمدم صدا را بلندتر می شنیدم... استاد حالا خودش هم گریه می کند... پدرم بود، مادر هم او را آرام می کرد، می گفت: آقا! خدا بزرگ است، خدا نمیگذارد ما پیش بچه ها کوچک شویم! فوقش به بچه ها عیدی نمی دهیم!... اما پدر گفت: خانم! نوه های ما، در تهران بزرگ شده اند و از ما انتظار دارند، نباید فکر کنند که ما... حالا دیگر ماجرا روشن تر از این بود که بخواهم دلیل گریه های پدر را از مادرم بپرسم، دست کردم توی جیبم، 100 تومان بود، کل پولی که از مدرسه (به عنوان حقوق معلمی) گرفته بودم، روی گیوه های پدرم گذاشتم و خم شدم و گیوه های پر از خاکی را که هر روز در زمین زراعی همراه بابا بود بوسیدم. آن سال، همه خواهر و برادرام ازتهران آمدند مشهد، با بچه های قد و نیم قد که هر کدام به راحتی، با لفظ "عمو" و "دایی" خطابم می کردند. پدر به هرکدام از بچه ها و نوه ها 10 تومان عیدی داد؛ 10 تومان ماند که آن را هم به عنوان عیدی به مادر داد. اولین روز بعد از تعطیلات بود، چهاردهم فروردین، که رفتم سر کلاس. بعد از کلاس، آقای مدیر با کروات نویی که به خودش آویزان کرده بود گفت که کارم دارد و باید بروم به اتاقش؛ رفتم، بسته ای از کشوی میز خاکستری رنگ کهنه گوشه اتاقش درآورد و به من داد. گفتم: این چیست؟ گفت: "باز کنید؛ می فهمید". باز کردم، 900 تومان پول نقد بود! گفتم: این برای چیست؟ گفت: "از مرکز آمده است؛ در این چند ماه که شما اینجا بودی بچه ها رشد خوبی داشتند؛ برای همین من از مرکز خواستم تشویقت کنند." راستش نمی دانستم که این چه معنی می تواند داشته باشد؟! فقط در آن موقع ناخودآگاه به آقای مدیر گفتم: این باید 1000 تومان باشد، نه 900 تومان! مدیر گفت: از کجا می دانی؟ کسی به شما چیزی گفته؟ گفتم: نه، فقط حدس می زنم، همین. در هر صورت، مدیر گفت که از مرکز استعلام می‌گیرد و خبرش را به من می دهد. روز بعد، همین که رفتم اتاق معلمان تا آماده بشوم برای رفتن به کلاس، آقای مدیر خودش را به من رساند و گفت: من دیروز به محض رفتن شما استعلام کردم، درست گفتی! هزار تومان بوده نه نهصد تومان! آن کسی که بسته را آورده صد تومان آن را برداشته بود، که خودم رفتم از او گرفتم؛ اما برای دادنش یک شرط دارم... گفتم: "چه شرطی؟" گفت: بگو ببینم، از کجا این را می دانستی؟! گفتم: آخه شنیدم که خدا 10 برابر عمل نیک رو پاداش میده. (مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها – قرآن کریم، سوره انعام، آیه160) رفتار ما با پدر و مادرمان سرمشق رفتار فرزندانمان خواهد بود. شادی پدران و مادرانی که در کنارمان نیستند و با خاطراتشان زندگی میکنیم یک فاتحه نثار کنید. 📿 @mardane_khoda
⭕️ آیا می‌دانستید طبق بند۹ طرح اقدام راهبردی برای ، آقایان حسن روحانی، محمدجواد ظریف، علی‌اکبر صالحی و محمدباقر نوبخت اگر قانون مجلس را اجرا نکنند به حبس از ۹۰ روز تا ۱۰ سال، شلاق، جریمه نقدی و محرویت از خدمات اجتماعی محکوم می‌شوند؟ 👤 علی رجبی 😷 👊 @dolate_enghelabi
این تصویر زیبا تشکیل شده از تصویر 1746شهید کاشان که هنرمند با ذوقی آنرا به تصویر کشیده است . کافی است تصویر را بزرگ نمایید 👊 @dolate_enghelabi
13.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨🎥سفر یکروزه‌ی دکتر جلیلی به کرمان 🔸از زیارت مزار حاج قاسم تا بازدید از شهرک صنعتی سدید و گفتگو با تولیدکنندگان جوان 👊 @dolate_enghelabi
هدایت شده از مردان خدا 📿
🌱 سرزده آمد به جلسه‌ی قرآن روستا. مثل بقیه نشست یک گوشه و شروع کرد به خواندن ؛ از حفظ. با تعجب پرسیدم: شما با این همه مشغله چه طور فرصت حفظ قرآن داشتید؟ گفت: در ماموریت‌ها ، فاصله‌ی بین شهرها را عقب ماشین می‌نشینم و قرآن می‌خوانم. 📿 @mardane_khoda