eitaa logo
شمیم خانواده همدان🇮🇷
922 دنبال‌کننده
10.6هزار عکس
3.8هزار ویدیو
17 فایل
امام خامنه ای(حفظه‌الله): خانواده کلمه ی طیبه است. کلمه ی طیبه هم خاصیتش این است که وقتی یک جایی به وجود آمد، مرتب از خود برکت و نیکی می تراود و به پیرامون خودش نفوذ می دهد. ارتباط با ادمین: @ad3137
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ از شرایط و آثار روزه ... ✍پیامبر مهربانی ها :«هر كس ماه رمضان را روزه بدارد و پاك دامنى ورزد و زبانش را حفظ كند و آزارش را به مردم نرساند، خداوند گناهان گذشته و آينده او را مى‌آمرزد و از آتش آزادش مى‌كند و در سراى ابدى جايش مى‌دهد و شفاعت او را درباره موحّدان گنهكار به تعداد كوه هاى به هم پيوسته، مى پذيرد.» 📚 الأمالي للصدوق ص ٧١ ┄┅┅❅💠❅┅┅┄ ➥ @kashaneh313
📺 کودک در هنگام تماشای تلویزیون، تنها یک مصرف‌کننده است. ⬅️ به جرأت می‌توان گفت که #خلّاقیت و استفاده از هوش، با روشن شدن تلویزیون، خاموش می‌شود. #تلویزیون •┈┈•⁦•••⁦✾❀🏵❀✾••••┈┈• @kashaneh313 •┈┈••⁦••✾❀⚜❀✾••••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ چه کارهایی باید بکنیم تا از موبایلمان کمتر جاسوسی شود... 📌 لطفا به این موارد دقت کنید جنگ سایبری و مجازی جدی است 🔸🔹🔸🔹 ☑️ سواد رسانه ای ➡️@kashaneh313
🔻 فرقی نمی‌کند ▫️ گودال کوچکی باشی ▪️ یا دریایی بزرگ 🍃 زلال که باشی ☀️ آسمان در تو پیداست.... 🦋ڪانال شمیم خانواده 🆔 @kashaneh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥استوری دعا ✍حاج قاسم سلیمانی: خداوند ان‌شاءالله شهدای ما را با سرور و سالار شهیدان حسین‌بن‌علی (علیه السلام) محشور بگرداند... رهبر عزیز و بزرگوار ما را برای همه ما حفظ بفرماید. ✅کانال شمیم خانواده 💞@kashaneh313
با قرآن در ضیافت الهی ۲۵۱ ┄┅═✧❁✧═┅┄ @kashaneh313
✅فواید روزه داری☝️🏼 ✍🏼درمان کبد چرب ✍🏼افزایش طول عمر ✍🏼کاهش ریفلکس معده ✍🏼سم زدایی کامل بدن ✍🏼تحلیل چربی های اضافه ❗️هشدار:نوشیدن آب و نوشیدنی سرد در افطار موجب کبد چرب میشود 💠شمیم خانواده💠 💠 @kashaneh313
شمیم خانواده همدان🇮🇷
#بی_تو_هرگز #قسمت24 🌹قسمت بیست و چهارم:روزهای التهاب 🍃روزهای التهاب بود ... ارتش از هم پاشیده ب
🌹قسمت بیست و پنجم:بدون تو هرگز 🍃با اون پای مشکل دارش، پا به پای همه کار می کرد ... برمی گشت خونه اما چه برگشتنی ... گاهی از شدت خستگی، نشسته خوابش می برد ... می رفتم براش چای بیارم، وقتی برمی گشتم خواب خواب بود ... نیم ساعت، یه ساعت همون طوری می خوابید و دوباره می رفت بیرون ... 🍃هر چند زمان اندکی توی خونه بود ... ولی توی همون زمان کم هم دل بچه ها رو برد ... عاشقش شده بودن ... مخصوصا زینب ... هر چند خاطره ای ازش نداشت اما حسش نسبت به علی ... قوی تر از محبتش نسبت به من بود ... 🍃توی التهاب حکومت نوپایی که هنوز دولتش موقت بود ... آتش درگیری و جنگ شروع شد ... کشوری که بنیان و اساسش نابود شده بود ... ثروتش به تاراج رفته بود ... ارتشش از هم پاشیده شده بود ... حالا داشت طعم جنگ و بی خانمان شدن مردم رو هم می چشید ... و علی مردی نبود که فقط نگاه کنه ... و منم کسی نبودم که از علی جدا بشم ... 🍃سریع رفتم دنبال کارهای درسیم ... تنها شانسم این بود که درسم قبل از انقلاب فرهنگی و تعطیل شدن دانشگاه ها تموم شد ... بلافاصله پیگیر کارهای طرحم شدم ... اون روزها کمبود نیروی پزشکی و پرستاری غوغا می کرد ... 🎯 ادامه دارد... ❣
🌹قسمت بیست و ششم: رگ یاب 🍃اون شب علی مثل همیشه دیر وقت و خسته اومد خونه ... رفتم جلوی در استقبالش ... بعد هم سریع رفتم براش شام بیارم ... دنبالم اومد توی آشپزخونه ... - چرا اینقدر گرفته ای؟ 🍃حسابی جا خوردم ... من که با لبخند و خوشحالی رفته بودم استقبال!! ... با تعجب، چشم هام رو ریز کردم و زل زدم بهش... خنده اش گرفت ... - این بار دیگه چرا اینطوری نگام می کنی؟ ... - علی ... جون من رو قسم بخور ... تو ذهن آدم ها رو می خونی؟ ... 🍃صدای خنده اش بلندتر شد ... نیشگونش گرفتم ... - ساکت باش بچه ها خوابن ... 🍃صداش رو آورد پایین تر ... هنوز می خندید ... - قسم خوردن که خوب نیست ... ولی بخوای قسمم می خورم ... نیازی به ذهن خونی نیست ... روی پیشونیت نوشته ... 🍃رفت توی حال و همون جا ولو شد ... - دیگه جون ندارم روی پا بایستم ... 🍃با چایی رفتم کنارش نشستم ... - راستش امروز هر کار کردم نتونستم رگ پیدا کنم ... آخر سر، گریه همه در اومد ... دیگه هیچکی نذاشت ازش رگ بگیرم ... تا بهشون نگاه می کردم مثل صاعقه در می رفتن... - اینکه ناراحتی نداره ... بیا روی رگ های من تمرین کن ... - جدی؟ 🍃لای چشمش رو باز کرد ... - رگ مفته ... جایی هم که برای در رفتن ندارم ... 🍃و دوباره خندید ... منم با خنده سرم رو بردم دم گوشش ... - پیشنهاد خودت بود ها ... وسط کار جا زدی، نزدی ... 🍃و با خنده مرموزانه ای رفتم توی اتاق و وسایلم رو آوردم . 🎯 ادامه دارد... ❣
🌼 بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ 🌼 ✍امام رضــا{علیه السلام}: هرکس در ماه رمضان یک آیه از کتاب خدای‌عزوجــل بخواند مثل کسی است که در غیــر آن،ختــم قرآن کــرده باشد ⏳امروز یکشنبه ۲۹ فروردین ۱۴٠٠ ۵ رمضان ۱۴۴۲ ۱۸ آوریل ۲۰۲۱ 🏡 @kashaneh313💞
یابن الحسن (عج) تا نشد قسمت ما ، تاریکی قبـر بیا ای به عالم ، بعدِ زینب جبل الصبر بیا . . . اللّهُمّ عَجّلْ لِوَلیّکَ الفَرجْ صبحت بخیر آقا🌸🍃 🏡 @kashaneh313💞
💠 دعای روز پنجم ماه مبارک #رمضان 🤲 خدایا در این روز مرا از آمرزش جویان درگاهت قرار ده و قرار ده مرا در این روز از بندگان شایسته و فرمانبردارت و در این روز مرا از دوستان نزدیکت قرار ده به حق مهربانی ات، ای مهربان ترین مهربانان . 🏡 @kashaneh313💞
🔰 رهبر معظم انقلاب ارتش جمهوری اسلامی ، کلمه طیبه است. ۲۹ فروردین ، روز ارتش جمهوری اسلامی ایران گرامی باد.🌷 🏡 @kashaneh313💞
"انا لله و انا الیه راجعون " سردار حجازی به لقاءالله پیوست؛ ⚫️ روابط عمومی کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در اطلاعیه ای از عروج سردار سرتیپ پاسدار سید محمد حسین زاده حجازی جانشین فرمانده نیروی قدس سپاه پس از سال‌ها مجاهدت و تلاش خستگی ناپذیر در عرصه‌های مختلف پاسداری از انقلاب و نظام اسلامی ، بر اثر عارضه قلبی خبر داد. 🏡 @kashaneh313💞
🌹💫🌹💫🌹💫🌹💫🌹💫🌹 نويسنده: سيد طاها ايمانی 🌹قسمت بیست و هشتم: مجنون علی 🍃تا روز خداحافظی، هنوز زینب باهام سرسنگین بود ... تلاش های بی وقفه من و علی هم فایده ای نداشت ... 🍃علی رفت و منم چند روز بعد دنبالش ... تا جایی که می شد سعی کردم بهش نزدیک باشم ... لیلی و مجنون شده بودیم ... اون لیلای من ... منم مجنون اون ... 🍃روزهای سخت توی بیمارستان صحرایی یکی پس از دیگری می گذشت ... مجروح پشت مجروح ... کم خوابی و پر کاری ... تازه حس اون روزهای علی رو می فهمیدم که نشسته خوابش می برد ... 🍃من گاهی به خاطر بچه ها برمی گشتم اما برای علی برگشتی نبود ... اون می موند و من باز دنبالش ... بو می کشیدم کجاست ... 🍃تنها خوشحالیم این بود که بین مجروح ها، علی رو نمی دیدم ... هر شب با خودم می گفتم ... خدا رو شکر ... امروز هم علی من سالمه ... همه اش نگران بودم با اون تن رنجور و داغون از شکنجه، مجروح هم بشه ... 🍃بیش از یه سال از شروع جنگ می گذشت ... داشتم توی بیمارستان، پانسمان زخم یه مجروح رو عوض می کردم که یهو بند دلم پاره شد ... حس کردم یکی داره جانم رو از بدنم بیرون می کشه ... 🍃زمان زیادی نگذشته بود که شروع کردن به مجروح آوردن ... این وضع تا نزدیک غروب ادامه داشت ... و من با همون شرایط به مجروح ها می رسیدم ... تعداد ما کم بود و تعداد اونها هر لحظه بیشتر می شد ... 🍃تو اون اوضاع ... یهو چشمم به علی افتاد ... یه گوشه روی زمین ... تمام پیراهن و شلوارش غرق خون بود ... 🎯 ادامه دارد... ❣
🌹💫🌹💫🌹💫🌹💫🌹💫🌹 📔داستان نويسنده: سيد طاها ايمانی 🌹قسمت بیست و هفتم: حمله زینبی 🍃بیچاره نمی دونست ... بنده چند عدد سوزن و آمپول در سایزهای مختلف توی خونه داشتم ... با دیدن من و وسایلم، خنده مظلومانه ای کرد و بلند شد، نشست ... از حالتش خنده ام گرفت ... - بزار اول بهت شام بدم ... وسط کار غش نکنی مجبور بشم بهت سرم هم بزنم ... 🍃کارم رو شروع کردم ... یا رگ پیدا نمی کردم ... یا تا سوزن رو می کردم توی دستش، رگ گم می شد ... 🍃هی سوزن رو می کردم و در می آوردم ... می انداختم دور و بعدی رو برمی داشتم ... نزدیک ساعت 3 صبح بود که بالاخره تونستم رگش رو پیدا کنم ... ناخودآگاه و بی هوا، از خوشحالی داد زدم ... - آخ جون ... بالاخره خونت در اومد ... 🍃یهو دیدم زینب توی در اتاق ایستاده ... زل زده بود به ما ... با چشم های متعجب و وحشت زده بهمون نگاه می کرد ... خندیدم و گفتم ... - مامان برو بخواب ... چیزی نیست ... 🍃انگار با جمله من تازه به خودش اومده بود ... - چیزی نیست؟ ... بابام رو تیکه تیکه کردی ... اون وقت میگی چیزی نیست؟ ... تو جلادی یا مامان مایی؟ ... و حمله کرد سمت من ... 🍃علی پرید و بین زمین و آسمون گرفتش ... محکم بغلش کرد... - چیزی نشده زینب گلم ... بابایی مرده ... مردها راحت دردشون نمیاد ... 🍃سعی می کرد آرومش کنه اما فایده ای نداشت ... محکم علی رو بغل کرده و برای باباش گریه می کرد ... حتی نگذاشت بهش دست بزنم ... 🍃اون لحظه تازه به خودم اومدم ... اونقدر محو کار شده بودم که اصلا نفهمیدم ... هر دو دست علی ... سوراخ سوراخ ... کبود و قلوه کن شده بود ... 🎯 ادامه دارد... ❣
🌼بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ🌼 ✍امام صادق(ع): آنگاه كه روزه می‌گيری بايد چشم و گوش و مو و پوست تو هم روزه دار باشند؛ يعني از گناهان پرهيز كند. ⏳امروز دوشنبه ۳٠ فروردین ۱۴٠٠ ۶ رمضان ۱۴۴۲ ۱۹ آوریل ۲۰۲۱ 🏡 @kashaneh313💞
مـولایـم ... به تک تک ثانیه های نبودنت قسم ، دارند ضرر می کنند ، مردمِ این دنیا بدون شما.. اللّهُمّ عَجّلْ لِوَلیّکَ الفَرج 🏡 @kashaneh313💞
🤲دعای روز ششم ماه مبارک رمضان🤲 🏡 @kashaneh313💞
✳️مصرف یک قاشق روغن زیتون به همراه سحری میتواند خالی شدن معده را به تاخیر انداخته و بوی بد دهان را در طی روز کاهش دهد.. #کرونا #سلامت 🏡 @kashaneh313💞
عوارض شيميايی، علت اصلی شهادت سردار حجازی سخنگوی سپاه: 🔹علت اصلی شهادت سردار حجازی، عوارض شيميايی از زمان جنگ بود. 🔹ايشان چند ماه قبل، كرونا هم داشت كه اين بيماری برطرف شده بود. 🔹صهيونيست‌ها بواسطه ٨ سال عملكرد سردار حجازی در كنار حاج قاسم، اهميت ايشان را بخوبی می‌دانستند و سال‌ها دنبال ترور ايشان بودند. 🔹گردش كار برای ارتقا درجه سردار حجازی درحال انجام است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 ✨تقوا تنها از راه روزه و خودداری از شهوات به دست می‌آید. ✍🏻علامه طباطبایی ╭━━⊰⚜⚜⊱━━╮    @kashaneh313  ╰━━⊰⚜⚜⊱━━╯
6حرکت ورزشی برای ماه رمضان
✅ درماه رمضان چه ورزشی و چه زمانی انجام بدهیم؟
❤قلـــب انسان همانند حوضی است ڪه چهار جویبار، همیشه آبشان در آن می ریزند... اگر آب چهار جـویبار پاڪ باشد، قلب انسان را پاڪ و زلال میڪنند اما اگر آب یڪی یا دو تا یا چهارتاے این جویبارها آلوده باشند قلب را هم آلوده میڪنند. جویباراول: چشم است جویبار دوم: گوش است جویبار سوم: زبان است جویبار چهارم: فڪرو ذهن ‌ ┄┅┅❅💠❅┅┅┄ ➥ @kashaneh313
. . رَبَّنا مال تو ای زاهد پاکیزه سرشت دم افطار ، همین ذکرِ حسین (ع) ما را بس .. طاعات قبول درگاه حق_ مارا به رسم رفاقت دعاکنید •┈┈••✾•♥️•✾••┈┈• @kashaneh313 •┈┈••✾•♥️•✾••┈┈•
⛔️ دلی را نشڪن... 👈 شاید خانه خداباشد. ⛔️ ڪسی را تحقیر نكن 👈 شاید محبوب خدا باشد. ⛔️ از هيچ غمی ناله نڪن... 👈 شاید امتحاني از سوی"خدا"باشد 🦋ڪانال شمیم خانواده 🆔@kashaneh313
🔴 آداب برخورد با همسر در جمع و مهمانی‌ها 💠 از او تشکر و قدردانی کنید! 💠 به او احترام بگذارید! 💠 از او انتقاد نکنید! 💠 به او تذکر ندهید! 💠 گاهی زیرکانه به او محبت کنید! 💠 سراغش را بگیرید! 💠 از او تعریف و تمجید کنید! 🆔 @kashaneh313