🌸عید زیباى برائت
🎊از عدو دارد ربیع
🌸عید میـلاد
🎊دو دلدار نکو دارد ربیع
🌸موسم سرمستى
🎊دلهاى شیدا آمده
🌸مصطفى با حضرت صادق
🎊به دنیــــا آمـــــده
💚ولادت حضرت محمد(ص)
💚و امام جعفر صادق(ع)
برشما عزیزان پیشاپیش مبارکــــَ باد 🎊 🌸
💠کشکول مبلغین ومبلغات استان یزد
https://eitaa.com/joinchat/1851588616Cd0c71383ae
•┈••••✾•🌿🌺🌿•✾••••┈•
سرود ولادت حضرت امام جعفرصادق علیه السلام
بهار امامت 3 - غلامرضا سازگار
یـا محمّـد یـا محمّـد چشـم تــو روشن
ام ائمــه کوثــر احمـد چشم تـو روشن
امام باقر حجّت سرمد چشم تو روشن
روز ولادت محمّد عید امام صادق آمد
روز ولادت محمّد عید امام صادق آمد
امــــــام بـــــاقــر امـــام بــاقر مبـــــارکت باد
ذات الهـــی- جــلّ جلالـه- بــر تــو پســر داد
همسرت امشب وقت سحرگه قرص قمر زاد
روز ولادت محمّد عید امام صادق آمد
روز ولادت محمّد عید امام صادق آمد
سلامِ وحی و سلام داور بر سخن او
کـــلام داور زبــان قــــرآن، در دهـن او
جان دو عالم شود فدای جان و تن او
روز ولادت محمّد عید امام صادق آمد
روز ولادت محمّد عید امام صادق آمد
این آفتـــاب سپهـــــرِ نـــــــور خیـــــرالانـام است
پیمبــــران را بـه محضـــر او عـــرض سـلام است
ششم وصی و ششم ولی و ششم امام است
روز ولادت محمّد عید امام صادق آمد
روز ولادت محمّد عید امام صادق آمد
بحر علوم خالق سرمد امام صادق
عبــد مؤیـــد روح مجــرّد امام صادق
کعبـــۀ جـــان آل محمّد امام صادق
روز ولادت محمّد عید امام صادق آمد
روز ولادت محمّد عید امام صادق آمد
محمّدیّـــون مگـــر دوبـــاره پیمبــر آمد؟
ای علـــویّون دوبـــاره ازکعبه حیدر آمد؟
به جعفریّون مژده رسانید که جعفر آمد
روز ولادت محمّد عید امام صادق آمد
روز ولادت محمّد عید امام صادق آمد
منـم کـــه مست جــــام ولای کـوثـری استم
پـــس از محمّد حیـدری استـم حیدری استم
جعفری استم، جعفری استم، جعفری استم
روز ولادت محمّد عید امام صادق آمد
روز ولادت محمّد عید امام صادق آمد
*
💠کشکول مبلغین ومبلغات استان یزد
https://eitaa.com/joinchat/1851588616Cd0c71383ae
•┈••••✾•🌿🌺🌿•✾••••┈•
در مدح و ولادت امام صادق علیه السلام
بهار امامت – غلامرضا سازگار
ای روح صـــداقت از دم تـــــــو ای گـــوهر علـــم از یـــم تــو
زیبنـدۀ تـــوست نـــام صـــادق الحق کـه تــویی امام صادق
بــر هـــر سخنــت ارادت علــم در هــر نفست ولادت علـــم
میــلاد تـــو ای ولــــیّ سـرمد شـــــد روز ولــادت محـــمــد
در هفـــــدهـم ربیــــــــع الاول شـد نــور تــو بـر زمین محوّل
از صبــــح ازل امــــــام علـمی تـا شــام ابـــد تمــام علمی
دانـش ز دم تــو راست قــامت استــاد علـــوم تــــا قیــامت
قـــرآن بـــه دم تــو خــو گرفته ایمـــان ز تــــو آبــــرو گــرفته
بـــا نطـــق تــو زنـده تـا قیامت تــوحید و نبـــــوت و امـــامت
ای در دهنـت زبــــــان قـــــرآن قرآن همه جان، تو جان قرآن
روید چـو بـه بــوستان شقایق از لعــــل لبــــت دُر حقـــایق
وصـف تو همـاره بر لب ماست راه و روش تـو مکتـب ماست
بـا تـو همـه جــا مدینۀ ماست این گفـت تـو نقش سینۀ ماست:
"هــرکه شمرد سبک صلاتش فـــــردا نبـــــود ره نجــاتش"
دور اسـت ز خــــط طــاعت ما بـــر او نـــرسد شفــاعت مـا
تــو مخـــــزن علــــم کبــریایی تــــــو وارث ختـــم الانبیــایی
حق را نفس تو نوشخند است قــرآن به دمت نیازمند است
قــرآن کــــه دُر کــلام سفتـــه با نطق تو حرف خویش گفته
هــر آیــــه کــــه جبــــرئیل آرد بی نطــق شمـــا زبـان ندارد
او راه و شمــــا چــــراغ راهید نــاگفته و گفتـــه را گــواهید
تـو بـر تــن پـــاک علــم، جانی استـــاد مفضّــــل و ابــــانی
دانشگــه نــــور حـــق، پیـامت صـدها چـو زراره و هشـامت
دارنــد جهــــانیــان بصیــــــرت از مـؤمن طـــاق و بـوبصیــرت
ای زنـــــدگیــــم هـــدایت تـــو دیـن و دل مـــــن ولایـت تـــو
مهــر تـــو همــــه عقیـدۀ مـن مشـی تــو مـرام و ایـدۀ من
روزی کــه گِــل مــرا سرشتند بــر لــوح دلـم خطی نوشتند
این خـط نــوشته را بخـــــوانید مـن جعفــریم همـــه بــدانید
دلبــــاخته ای ز اهـــــل بیتــم خـــاک ره عبــــدی و کُمیتـم
فـــــــریـــاد دوازده امـــــــامـم نـور است به هر دلی کلامم
باشد که به خاک پای میثم
"میثم" بشــود فــدای میثم
💠کشکول مبلغین ومبلغات استان یزد
https://eitaa.com/joinchat/1851588616Cd0c71383ae
•┈••••✾•🌿🌺🌿•✾••••┈•
مردی در مسجد خوابیده بود و همراه خود همیانی داشت. از خواب بیدار شد و همیان خود را ندید و جز امام صادق (ع) کسی در مسجد نبود. به ناچار نزد وی آمد و عرض کرد: همیان من دزدیده شده و من غیر از تو را نمی بینم. امام صادق (ع) فرمود: در همیان تو چقدر پول بود؟ گفت: هزار دینار. حضرت به خانه خود رفت و هزار دینار آورد و به وی داد.
هنگامی که آن مرد به رفقای خود ملحق شد به او گفتند: همیان تو نزد ماست و ما با تو شوخی کردیم. صاحب همیان با شتاب به مسجد برگشت تا آن پول را به صاحبش برگرداند. وقت برگشتن پرسید: آن شخص چه کسی بود؟ گفتند: او فرزند رسول خدا (ص) است. بالاخره جویا شد و حضرت را پیدا کرد و هزار دینار را برگرداند. امام قبول نکرد و فرمود: هنگامی که ما از مُلک خود چیزی را رد کردیم دیگر بر نمی گردانیم.
🌺الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فرجهم
به نقل از: الدین فی قصص، ج 1، ص 16
💠کشکول مبلغین ومبلغات استان یزد
https://eitaa.com/joinchat/1851588616Cd0c71383ae
•┈••••✾•🌿🌺🌿•✾••••┈•
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
✨﷽✨
♦️امام صادق سلامالله علیه که به اقتضای زمان، زندگی را بر خاندان خود توسعه داده بود، یک وقت اتفاق افتاد که نرخ خواربار ترقی کرد و قحط و غلا پدید آمد. به خادم خود فرمود: چقدر آذوقه و گندم ذخیره موجود داریم؟ عرض کرد: زیاد داریم، تا چند ماه ما را بس است.
♦️فرمود: همه آنها را ببر و در بازار به مردم بفروش. گفت: اگر بفروشم دیگر نخواهم توانست گندمی تهیه کنم. فرمود لازم نیست، بعد مثل سایر مردم روز به روز از نانوایی تهیه خواهیم کرد، و دستور داد از آن به بعد خادم نانی که تهیه میکند نصف جو و نصف گندم باشد، یعنی از همان نانی باشد که اکثر مردم استفاده میکردند.
♦️ فرمود: من تمکن دارم به فرزندان خودم در این سختی و تنگدستی نان گندم بدهم، اما دوست دارم خداوند ببیند من با مردم مواسات میکنم.
📚 مجموعه آثار شهید مطهری. ج ۱۸، ص ۴۳
شیوه ی زندگی ائمه ی اطهار ما اینگونه بوده و هست که ما افتخار میکنیم به این که شیعه ی اثنی عشری هستیم
🌺الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم
💠کشکول مبلغین ومبلغات استان یزد
https://eitaa.com/joinchat/1851588616Cd0c71383ae
•┈••••✾•🌿🌺🌿•✾••••┈•
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
ابوجعفر خثعمی که یکی از اصحاب امام جعفر صادق (ع) است حکایت کند:
روزی حضرت صادق (ع) کیسه ای که مقدار پنجاه دینار در آن بود، تحویل من داد و فرمود: این ها را تحویل فلان سید بنی هاشم بده؛ و به او نگو توسّط چه کسی ارسال شده است.
خثعمی گوید: هنگامی که نزد آن شخص تهی دست رسیدم و کیسه پول را تحویل او دادم، پرسید: این پول از طرف چه کسی برای من فرستاده شده است؟
و سپس گفت: خداوند جزای خیرش دهد. صاحب این کیسه، هرچند وقت یک بار، مقدار پولی را برای ما می فرستد و ما زندگی خود را با آن تامین و سپری می کنیم، ولیکن جعفر صادق با آن همه ثروتی که دارد، توجّهی به ما ندارد و چیزی برای ما نمی فرستد، و هرگز به یاد ما فقراء نیست.
🔴 منبع: امالی شیخ طوسی: ج2 ص290
🌺الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم🌺
💠کشکول مبلغین ومبلغات استان یزد
https://eitaa.com/joinchat/1851588616Cd0c71383ae
•┈••••✾•🌿🌺🌿•✾••••┈•
یه جوونه شب عروسیش اتفاقی ما رو دید، ما رو دعوت کرد که تشریف بیارید گفتم من فرصت نمیکنم بیام،
گفت دیر تموم میشه هروقت تونستین بیاین...
گفتم چرا دیر تموم میشه؟
گفت: آخه شب جمعه ست میخایم دعا کمیل بخونیم .. !!!
گفتم: غلط میکنید
دعا کمیل چی بخونید !
نه مهمون ها ظرفیت دارن نه مجلس جای این کاراست
خودت میخای بخونی برو شاه عبدالعظیم، یا یه قبرستانی گیر بیار بخون
شب عروسی که وقت کمیل خوندن و روضه خوندن نیست !!
✍️حاج حسین انصاریان
💠کشکول مبلغین ومبلغات استان یزد
https://eitaa.com/joinchat/1851588616Cd0c71383ae
•┈••••✾•🌿🌺🌿•✾••••┈•
💠 شوخی های پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و یاران
نویسنده : حسن عبدی
همه انسان ها، شادی را دوست دارند و به کارهایی که باعث شادی و نشاط می گردد، علاقه دارند؛ چرا که شادی کردن، امری غریزی و فطری است.
در اسلام نیز به شادی و نشاط پیروانش اهمیت زیادی داده شده است .
چنان که پیامبر(ص) و معصومان(ع) همیشه لبخند بر چهره داشتند و با گشاده رویی با مردم برخورد می کردند و روایت شده است که رسول خدا(ص) هنگام سخن گفتن، تبسّم می کردند.1
پیامبر اکرم(ص) درباره شوخی می فرمایند :
«خداوند ، انسان شوخ طبعی را که در شوخی خود راستگو باشد، مؤاخذه نمی کند».2
امام علی(ع) نیز می فرمایند :
« خوش رویی، احسانی است بی هزینه».3
🔹️مرا به هشت گردو فروختند
روزی پیامبر، به همراه بلال، از کوچه ای می گذشتند . بچه ها مشغول بازی بودند . بچه ها تا پیامبر را دیدند، دور او حلقه زدند و دامنش را گرفتند و گفتند :
همان طور که حسن و حسین را بر شانه تان سوار می کنید، ما را هم بر شانه خود سوار کنید .
بچه ها هر یک گوشه ای از دامن پیامبر را گرفته بودند و با شور و اشتیاق، همین جمله را تکرار می کردند .
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با دیدن این همه شور و شوق، به بلال فرمودند :
« ای بلال ! به منزل برو و هر چه پیدا کردی، بیاور تا خود را از این بچه ها بخرم».
بلال، با عجله رفت و با هشت گردو برگشت . پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ، هشت گردو را بین بچه ها تقسیم کردند و بدین ترتیب، خود را از دست بچه ها رها کردند و به همراه بلال، به راهشان ادامه دادند .
در راه، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ، رو به بلال کردند و به مزاح گفتند:
«خدا برادرم، یوسف صدّیق را رحمت کند . او را به مقداری پول بی ارزش فروختند و مرا نیز به هشت گردو معامله کردند».4
منابع
1. مکارم الأخلاق، طبرسی ( نقل از : درس هایی از زندگی پیامبر نور و رحمت، مهدی حائری تهرانی، قم: بنیاد فرهنگی امام مهدی(ع)، ص 42 ) .
2. نهج الفصاحه، حدیث 160 .
3. غرر الحکم و درر الکلم، حدیث 1503 .
4. وقایع الأیام، ج 3 ص 69 .
💠کشکول مبلغین ومبلغات استان یزد
https://eitaa.com/joinchat/1851588616Cd0c71383ae
•┈••••✾•🌿🌺🌿•✾••••┈•
9.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
محمد رحمه العالمین است ...
💠کشکول مبلغین ومبلغات استان یزد
https://eitaa.com/joinchat/1851588616Cd0c71383ae
•┈••••✾•🌿🌺🌿•✾••••┈•
شوخی های پیامبر صلی الله علیه و آله
هر که خرما را با هسته خورده ...
روزی پیامبر و حضرت علی(ع) کنار هم خرما می خوردند. پیامبر(ص) هر خرمایی را که می خورد، به آرامی، هسته اش را نزد هسته های علی(ع) می گذاشتند. هنگامی که از خوردن خرما دست کشیدند، همه هسته ها جلوی حضرت علی(ع) بود. پیامبر در این موقع، رو به حضرت علی(ع) کردند و فرمودند: «ای علی! بسیار می خوری». حضرت علی(ع) در جواب پیامبر فرمودند: «آن که خرما را با هسته خورده است، پرخورتر است».6
می دانستم عسل دوست دارید
نُعَیمان، یکی از یاران با وفای پیامبر بود . او مردی شوخ طبع و بسیار خنده رو بود . روزی نعیمان از بازار می گذشت که چشمش به بادیه نشینی افتاد که عسل می فروخت . نعیمان، آن مرد را با عسلش به خانه پیامبر برد و عسل را از آن مرد گرفت و به یکی از خادمان پیامبر داد تا آن را به پیامبر برسانند و به مرد نیز گفت که منتظر باشد تا پولش را بگیرد.
پیامبر(ص) چنان اندیشید که نعیمان، عسل را به عنوان هدیه آورده است. بعد از مدتی که گذشت، بادیه نشین، درِ خانة پیامبر را زد و گفت : « اگر پول آن را ندارید، عسل مرا بدهید ». همین که پیامبر، متوجّه شدند که ظرف عسل هدیه نبوده است، فوراً پول آن را به مرد دادند . بعد که نعیمان، خدمت پیامبر رسید، پیامبر به او فرمودند : « چه چیز باعث انجام دادن این کار شد؟».
نعیمان در جواب گفت : « می دانستم که عسل دوست دارید، به همین خاطر، آن مرد را با عسلش به خانه شما راهنمایی کردم». سپس حضرت به او خندیدند و چیزی به او نگفتند و بعدها گهگاه نُعَیمان را که می دیدند، به شوخی می گفتند : « آن بادیه نشینْ کجاست تا پول هدیه اش را از ما بگیرد ؟»، یا می فرمودند : « نعیمان ! کاش بادیه نشینی می آمد و ما را با سخنش شاد می کرد!».7
6 . الخزائن، ملا احمد نراقی ( نقل از: 1001 داستان از زندگانی امام علی(ع)، محمّد رضا رمزی اوحدی، انتشارات سعید نوین ).
7. بحار الأنوار، ج 16، ص 294 .
💠کشکول مبلغین ومبلغات استان یزد
https://eitaa.com/joinchat/1851588616Cd0c71383ae
•┈••••✾•🌿🌺🌿•✾••••┈•