🎥روایت آخرین ساعات زندگی پربرکت مرحوم آیت‌الله‌العظمی بهجت توسط فرزندشان 🌷۲۷ اردیبهشت سالروز رحلت محمدتقی بهجت 🎲 کشکول مشکول 🍂 @kashkool_mashkool

هروقت گره به کارت افتاد اینجور رفعش کن... 🎲 کشکول مشکول 🍂 @kashkool_mashkool

🔸حکایتی شگفت‌انگیز پیرامون عظمت حضرت معصومه(سلام‌الله‌علیها) 🎙مرحوم علامه مصباح یزدی(رحمه‌الله) 🌸 میلاد بانوی کرامت بر همگان مبارک باد 🎲 کشکول مشکول 🍂 @kashkool_mashkool

✋ ماجرای دستگیری حضرت بقیة الله از طلبه ای که به فقر و بیماری مبتلا بود 🎤آیت الله ناصری 🔺 طلبه‌ای در کربلا ازدواج می‌کند و بیمار می‌شود و بخاطر بیماری قرض می‌کرده تا اینکه دیگر نمی‌تواند قرض کند و شرایط بیماری هم خیلی دشوار می‌شود. 🔹 می‌رود حرم سیدالشهداء سلام الله علیه با حالت اضطرار و می‌گوید من سرباز فرزند شما حضرت مهدی هستم مرا محل نمی‌گذارد مرگ مرا از خدا بخواهید... 🔹 بعد که به خانه می‌آید چون مطمئن بوده دعای زیر قبّه مستجاب است؛ می‌رود بالای پشت‌بام منتظر جناب عزرائیل که مرگش فرا رسد... 🔸 ناگهان صدایی می‌شنود... 🎲 کشکول مشکول 🍂 @kashkool_mashkool

چرا فرو نمیریزه؟🤯 خرچنگ‌های شنی می‌توانند اکسیژن را در کیسه‌های هوای خود حدود شش هفته نگه دارند که به آن‌ها کمک می‌کند تا در لانه‌های زمینی‌ خود زندگی کنند. 🎲 کشکول مشکول 🍂 @kashkool_mashkool

نتونستم براش تیتر بزنم😂 🎲 کشکول مشکول 🍂 @kashkool_mashkool

وقتی بدبختی‌ها از کله صبح شروع میشه😂 🎲 کشکول مشکول 🍂 @kashkool_mashkool

اینم فیلم اصلی مداحی جنوبی محمد نبودی ببینی، با صدای کویتی‌پور و سینه‌زنی رزمندگان جنگ 🎲 کشکول مشکول 🍂 @kashkool_mashkool

اصفهانی زرنگ گويند ناصرالدين شاه در بازديد از اصفهان با کالسکه سلطنتي از ميدان کهنه عبور مي‌کرد که چشمش به ذغال‌فروشي افتاد. مرد ذغال فروش فقط يک شلوارک به پا داشت و مشغول جدا کردن ذغال از خاکه ذغالها بود و در نتيجه گرد ذغال با بدن عرق کرده و عريان او منظره وحشتناکي را بوجود آورده بود. ناصرالدين‌شاه سرش را از کالسکه بيرون آورده و ذغال‌فروش را صدا کرد. ذغال فروش بدو آمد جلو و گفت: «بله قربان.» ناصرالدين شاه با نگاهي به سر تا پاي او گفت: «جنهم بوده‌اي؟» ذغال فروش زرنگ گفت: «بله قربان!» شاه از برخورد ذغال‌فروش خوشش آمده و گفت: «چه کسي را در جهنم ديدي؟» ذغال‌فروش حاضرجواب گفت: «اين هايي که در رکاب اعلاحضرت هستند، همه را در جهنم ديدم.» شاه به فکر فرورفته و بعد از مکث کوتاهي گفت: «مرا آنجا نديدي؟» ذغال‌فروش فکر کرد اگر بگويد شاه را در جهنم ديده که ممکن است دستور قتلش صادر شود، اگر هم بگويد که نديدم که حق مطلب را ادا نکرده است. پس گفت: «اعلاحضرتا، حقيقِتِش اينِس که من تا ته جهنم نرفتم!» 🎲 کشکول مشکول 🍂 @kashkool_mashkool

"ﻛﻤﺒﺰﺍﻻﯾﻨﻮﻥ" ﭼﻴﺴﺖ؟ آیا ﻧﺎﻡ ﯾﮏ ﺩﺍﺭﻭ ﺍﺳﺖ؟ ﺁﻳﺎ ﻧﺎﻡ یک ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺍﺳﺖ؟ ﺁﻳﺎ ﻧﺎﻡ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺍﻱ ﺍﺯ ﺁﻓﺮﻳﻘﺎﺳﺖ؟ ﺧﻴﺮ! ﺗﻮﺻﻴﻪ یک ﭘﺪﺭ اصفهانی ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻧﻮﻥ ﻭ ﭘﻨﻴﺮ!😉😂 🎲 کشکول مشکول 🍂 @kashkool_mashkool