فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حیوان خونگی فقط این☺️
تو انتخابات ترکیه طرف با گوسفندش رفته پای صندوق رای
🎲 کشکول مشکول
🍂 @kashkool_mashkool
6.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نحوه عجیب استفاده از راهآهن در بنگلادش!
🎲 کشکول مشکول
🍂 @kashkool_mashkool
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دفاع غاز پدر از خانوادهاش جلوی روباه
🎲 کشکول مشکول
🍂 @kashkool_mashkool
8.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷امامرضا در زِندان (دوربین مخفی)
🔸به زِندانی که هیچ کَس و کاری نداره میگن: یک نفر ضامنت شده.
زندانی با تعجب جواب میده: من که هیچ کَسو ندارم🥺
🎲 کشکول مشکول
🍂 @kashkool_mashkool
امشب ماه به نزدیکترین فاصله خود با زمین در ۱۰۰۰ سال اخیر میرسد
🔹امشب با رخ دادن پدیده «ماه نو»، ماه در نزدیکترین فاصله خود به زمین طی ۱۰۰۰ سال اخیر قرار خواهد گرفت.
🔹ممکن است ماه امشب نامرئی باشد.
این ماه، زمان جشن سال نو قمری را نشان میدهد که در سراسر آسیا، به ویژه در چین جشن گرفته میشود.
🎲 کشکول مشکول
🍂 @kashkool_mashkool
هدایت شده از کشکول مشکول
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥#استوری| باید خود را محاسبه کنیم
🎲 کشکول مشکول
🍂 @kashkool_mashkool
هدایت شده از کشکول مشکول
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📱 #کلیپ ؛ #استوری
▫️ سالها میگذرد حادثهها میآید
انتظار فرج از نیمهٔ خرداد کشم...
▪️ سالروز رحلت #امام_خمینی تسلیت باد.
🍃🌸
🎲 کشکول مشکول
🍂 @kashkool_mashkool
هدایت شده از کشکول مشکول
🔻پیغامی محرمانه بهاقاسیدعلی خامنه ای جوان!
✍ مرحوم حمید سبزواری در کتاب خاطراتش میگوید: حاج آقای قدسی مشهدی برایم تعریف میکرد: ما که جوان بودیم؛ من و آقای خامنهای و چند جوان هم سن و سال دیگر در هفته یک روز ۵-۶ نفری میرفتیم خانه یک پیرمردی؛ آدم دانشوری بود.
🔸میرفتیم و شعری نیز که گفته بودیم میخواندیم و ایشان هم یک صحبتی میکردند و ما را نصیحت میکردن که در زندگی اینطور باشید. چون سری از شعر هم داشت، ما شارژ میشدیم. یک روز آنجا رفتیم، آقای خامنهای تازه عمامه گذاشته بود، موقع بیرون آمدن، خداحافظی کردیم از پیرمرد.
🔸 ایشان گفتند آقاسیدعلی آقا با شما کاری داشتم. آقای خامنهای آنجا ماندند. آن موقع یک برافروختگی در سیمای آقای خامنهای مشاهده کردم. گفتم: سید! آقا چه فرمودند؟ گفتند که آقا مرا نصیحت کردند راجع به عمامه ای که سرم است که این عمامه این جوری است.
🔸گفتم خب اگر واقعا همین بود ما هم بهره میبردیم، اینکه حرف محرمانهای نیست که آقا بگوید صبر کن با تو کار دارم. گفت: آن چیزیست که حالا وقت گفتن آن نیست! گفتم: یعنی چه؟ چرا؟ در خلوت ایشان را دیدم. گفتم این را باید بگویی! گفت والله ایشان یک چیزی فرمودند که من در خودم یک چنین مسالهای را نمیبینم.
🔸ایشان به من فرمودند: «خودت را بساز، یادت باشد تو یک روزی در این مملکت باید حرف اول را بزنی و مضمونی قریب به این»
این گفتار همیشه در یاد و خاطرم بود، تا شب ارتحال امام. شب ارتحال، من در سالن خانهمان خوابیده بودم و رادیو گرفته بودم. بعد کم کم آن را خاموش کردم. قبل از اینکه بخوابم رجال کشوری از نظرم گذشتند، نظرم رفت به اینکه بعد از امام چه کسی رهبر میشود؟ چه خواهد شد؟
🔸این دغدغه، مدتی من را مشغول کرد، یک دفعه حرف قدسی به یادم افتاد... صبح که رادیو را باز کردم اعلام کردند که امر رهبری به آقای خامنهای تعلق گرفته. آن وقت فهمیدم و پیش خود گفتم خدایا تو چه بندگانی داری، ما چه غافل هستیم، اینها چه کسانی هستند که از ورای پردهها آینده را میبینند.
رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند
بنگر که تا چه حد است مقام آدمیت»
📚 منبع: حالِ اهل درد؛ خاطرات حمید سبزواری
ـ🎲 کشکول مشکول
🍂 @kashkool_mashkool