eitaa logo
کشکول مجازی
109 دنبال‌کننده
40هزار عکس
36.7هزار ویدیو
766 فایل
📥 موضوعات متنوع و مختلف 🤔 موضوعاتی که شاید ربطی به هم نداشته باشند در اینجا ذخیره و مطالب بعد از ارسال در کانال اصلی، از اینجا پاک خواهد شد. در صورت تمایل، در کانال اصلی ما عضو شوید👇 🖱️ https://eitaa.com/joinchat/2307129358C448afc1e38
مشاهده در ایتا
دانلود
بقره 257.mp3
8.09M
🌸 🔊 بشنوید | شرح یک آیه از قرآن کریم با بیان آیت الله حائری شیرازی 🔰 موضوع: بُردن یا رفتن؟ 💎اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ ۖ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ ۗ أُولَٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ. بقره؛ 257💎 @haerishirazi
🔸این مبلغ را نذر شما کردم🔸 📝 دکتر علی حائری شیرازی (فرزند مرحوم آیت الله حائری شیرازی) از پدر 🔹 مدتی بعد از آنکه پدر امامت جمعه را رها کردند، در قم رحل اقامت گزیدند. متاسفانه بعضاً هم تنها بودند! گاه گداری من و بچه ها سری می زدیم ... به واسطه ی بیماری ای که داشتند رژیم غذایی سختی هم گرفته بودند و مثلاً بین گوشتها فقط مجاز به خوردن شکمبه گوسفند بودند بلکه مداومت به آن مانند یک دارو . خب شکمبه ها را هم به جهت ارزان تر شدن و هم به جهت تمایل شخصیشان، پاک نکرده می گرفتند و خودشان پاک می کردند. از نیمه های شب چند ساعتی به حمام زیر زمین میرفتند و آنها رو خوبِ خوب تمیز می کردند و بار می گذاشتند و صبح، چنانچه همچو منی مهمانشان بود، با هم می خوردیم ... 🔹 در این ایام، اموراتشان هم نوعاً از سخنرانی هایی که دعوت می شدند می گذشت. پاکت سخنرانی را هم در جیب بالای قبایشان می گذاشتند. من هم به رسم فضولی، بعضاً پاکت را چک می کردم تا ببینم وسعت دخل و خرج به چه میزان است؟ این بار در پاکت فقط یک تراول پنجاهی بود و میبایست تا سخنرانی بعدی با همین مبلغ مدیریت میکردیم ... بماند. 🔹یک روز صبح گفتند: فردا جلسۀ کمیسیون خبرگان دارم و می‌خواهم یک حمام اساسی بروم. تو هم میای؟! اول استقبال نکردم ... بعد ادامه دادند، در یکی از کوچه های فرعی گذر خان، یک حمام عمومی قدیمی هست. قبلاً یکبار تنهایی رفتم؛ خوب دَم می شود، دلاک کار بلدی هم دارد. احساس کردم تنهایی سختشان است که بروند؛ پذیرفتم همراهیشان کنم. بقچه ای از حوله، لباس و صابون فله‌ای با خود بردیم. وقتی وارد شدیم، روی در نوشته بود: «هزینه هر نفر، دو هزار و پانصد تومان». پیش قدم شدم و حساب کردم. پدر راست می گفت. آنچنان حمام دم داشت که گویی به سونای بخار رفته ایم. دلاک پیرِ کار بلد هم روی هر نفر قریب نیم ساعت تا سه ربع ساعت وقت می گذاشت! حمام خیلی خیلی خوبی بود. آدم واقعاً احساس سبکی و نشاط میکرد. 🔹 در وقت خارج شدن، دم در به من گفتند انعام دلاک را حساب کردی؟ گفتم نه! گفتند: صدایش کن. پیرمرد را صدا کردم آمد. پدر دست در جیب کرد و همان پاکت تراول پنجاهی را به او داد! او تراول را گرفت، بوسید، بر چشم گذاشت و نگاهی به بالا کرد و رفت. من هاج و واج و متعجب به پدر نگاه می کردم. گفتم زیاد ندادید؟ گفتند نه! بعد مکث کردند و گفتند: مگر چقدر بود؟ گفتم پنجاه تومان؛ و این هر آنچه بود که در پاکت داشتید! نگاهی تیز و تند کردند. پنج یا پنجاه؟ پنجاه!! نچ ریزی گفتند و برگشتند بسمت حمام. چند قدم نرفته، توقف کردند، برگشتند نگاهی به بالا کردند، بعد به سمت من آمدند. گفتند: «دیگه امیدوار شده، نمیشه کاریش کرد، بریم» 🔹 وارد گذر خان شدیم به فکر مخارج تا شب بودم. هنوز چند دقیقه ای نگذشته بود که کسی از حجره‌ای با لهجه غلیظ اصفهانی بلند داد زد: «حَجا آقا! حَجا آقا! خودش را دوان دوان بما رساند و رو به من کرد و گفت: «آقای حائری شیرازی هستند؟» گفتم: بله. گفت: «حاج آقا یه دقه صبر کنید»! رفت و از میز دکان، پاکتی آورد و به پدر داد. پدر با نگاهی تند گفت: «من وجوهات نمی گیرم!» گفت: «وجوهات نیست، نذر است». گفتند: «نذر؟» گفت: «دیروز برای باری که داشتم، در گمرک مرز اشکالی پیش آمد. شما همان موقع در شبکه قرآن مشغول صحبت بودید. مال، خراب شدنی بود. نگاهی به بالا کردم که اگر مشکل همین الان حل شود، مبلغی را به شما بدهم. همان موقع، حل شد و شما امروز از این جا رد شدید!!» پدر متبسم شد. رو به من کرد که پاکت را بگیر. گرفتم. خداحافظی کردیم و راه افتادیم. 🔹در حین حرکت، آرام در گوشم گفتند: «بشمارش!! » من هم شمردم. ده تا تراول پنجاه هزار تومانی بود. بعد بدون آنکه چیزی بگویم، درِ گوشم گفتند: «ده تا بود؟!» بعد این آیه را خواندند: «مَن جَاءَ بِالحَسنَةِ فَلَهُ عَشرُ أَمْثَالِهَا» ... نگاهی به بالا کردند و گفتند: «خدا بی‌حساب می‌دهد. به هرکه اهل حساب و کتاب باشد با نشانه می‌دهد که بفهمی مال اوست نه دیگری. آنرا در جیبت بگذار تا به اهلش بدهیم» منبع: (http://telegram.me/dralihaeri) @haerishirazi
انعام 148.mp3
6.79M
🌸 🔊 بشنوید | شرح یک آیه از قرآن کریم با بیان آیت الله حائری شیرازی 🔰 موضوع: جبر و اختیار 💎قلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ ۖ فَلَوْ شَاءَ لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِينَ. انعام؛ 148💎 @haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸ریاضت و طراوت🔸 تربیت انسان، پیچیده است. وقتی می‌خواهید فساد را از خود دور کنید، باید مثل پوست کندن تخم‌مرغ یا پرتقال باشد. بچه‌ها که می‌خواهند پرتقال پوست بگیرند، دست خودشان را پرتقالی می‌کنند اما تمام آب پرتقال هم به صورتشان و به روی فرش می‌پاشد و پوست هم تکه‌تکه و بدریخت میشود. وقتی بچه ها تخم‌مرغ را پوست می گیرند، یا پوست به تخم‌مرغ می‌چسبد یا تخم‌مرغ به پوست و چقدر هم زشت می‌شود اما کسی که وارد است، چنان پوست می‌کند که اصلاً نه تخم‌مرغ را زخم میکند و نه چیزی از پوست به تخم‌مرغ می‌ماند و شکلی زیبا هم پیدا می‌کند. فساد را باید مثل پوست تخم‌مرغ از خود دور کنی، آنچنان از میان این فساد بیرون بیایی که طراوتی و جمالی پیدا کنی، آنچنان از گناه جدا شوی که ذره ای از آلودگی گناه با تو نماند و زخمی هم از تو کنده نشود. مجاهده با نفس، اگر درست انجام شود، سالک در عین حال که ریاضت میکشد، زیبا و معطر و نیرومند خواهد شد. @haerishirazi
5.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 عطر باد صبا (خاطره ای از تشییع جنازه مرحوم آیت الله کشمیری اعلی الله مقامه) (ره) 🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 @haerishirazi
قصص 14.mp3
11.53M
🌸 🔊 بشنوید | شرح یک آیه از قرآن کریم با بیان آیت الله حائری شیرازی 🔰عمل به علم 💎ولَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَاسْتَوَىٰ آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا ۚ وَكَذَٰلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ. القصص، 14💎 @haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸مهار اسب وحشی🔸 رمضان، ماه زمامداری فطرت بر طبیعت است. طبیعت انسان تشنه می‌شود و می‌خواهد آب بخورد؛ امّا خدا گفته است صبر کن، که این صبر حکم فطرت است. طبیعت می‌گوید: «بخواب» اما فطرت می‌گوید: «برای رضای خدا شبی را احیا بدار و با خدای خودت راز و نیاز کن». طبیعت می‌گوید: «غیبت کن» و فطرت می‌گوید: «از این کار خوشت می‌آید، ولی آیا خدا هم خوشش می‌آید؟» وقتی انسان به نفع فطرت به خودش فشار آورد و بر طبیعت حکومت کرد، مهار اسب وحشی را برای فطرت هموار کرده است. طبیعت انسان هرچه بیشتر کنترل شود، رام‌تر می‌شود و هرچه رهایش کنی، وحشی‌تر. @haerishirazi
‍ ‍ 🔸سیره آیت الله علامه طباطبایی(ره) در ماه مبارک رمضان : ماه مبارک رمضان تا صبح بیدار بودند. مقید بودند دعای سحر را با افراد خانواده بخوانند و پیش از ماه رمضان از همسایه ها اجازه می گرفتند که اگر برای سحر خواب ماندند آنها را بیدار کنند. ایشان در درس تفسیرشان فرموده بودند که من در طول عمرم تا به حال به یاد ندارم که شب های ماه رمضان را خوابیده باشم. علامه حسن زاده آملی می نویسد: وقتی به حضور شریف علامه طباطبایی(ره) تشرف حاصل کرده بودم و عرض حاجت نمودم، فرمود: آقا دعای سحر حضرت امام باقر(ع) را فراموش مکن که در آن جمال و جلال و عظمت و نور و رحمت و علم و شرف است و حرفی از حور و غلمان نیست. اگر بهشت شیرین است، بهشت آفرین شیرین تر است. روزه اش را با بوسه بر ضریح مقدس حضرت معصومه(س) افطار می کردند. پیاده به حرم مشرف می شد و ضریح مقدس را می بوسید سپس به خانه برمی گشت و غذا می خورد. شب های ماه مبارک در جاهایی که مجالس روضه بود شرکت می کرد و گاهی با تمام وجود گریه می کرد به طوری که بدنش می لرزید. ♦️کانال تذکرة الاولیاء @tezkar
🔷🔶 من جایگاه علامه را در برزخ دیدم! 👈🏼👈🏼 آیت‌الله برای استاد ابوالحسنی (منذر) نقل می‌کردند که آیت الله مرعشی نجفی به من فرمودند: من خیلی عاشق علّامه مجلسی بودم. مخصوصاً وقتی که یاد بیانات علامه می‌افتادم، از اینکه چرا بعضی جرأت می‌کنند و تعبیرات ناروایی را نسبت به ایشان به کار می‌برند، در تعجب بودم. 🍃 یک شب خیلی به حضرت صدّیقه، فاطمه زهرا «سلام الله علیها» متوسل شدم تا در برزخ، مقام علّامه مجلسی را به من نشان دهند. همان شب در خواب دیدم که به «قبرستان وادی‌السلام» رفتم تا برای همه مؤمنین، اساتیدمان و فقهایی که در آنجا هستند فاتحه بخوانم. دیدم وادی السلام یک صحرای بی حّد و حصر است؛ یک بیابان ولکن مملوّ از عمامه! 🍃 همه اهل علم‌اند و گویا من در عالم خواب همه را می‌شناسم: «شیخ کلینی»، «شیخ صدوق»، «شیخ مفید»، «سلّار»، «ابن حمزه» [ره]، بزرگانِ مشهد؛ تمام. حاج شیخی هم که من در این جمع می دیدم «حاج میرزا حسین نوری» [صاحب مستدرک الوسائل] بود. من قبلاً حاج میرزا حسین نوری را درک نکرده بودم اما گویی ایشان را از قبل دیده‌ام و می‌شناسم. دیدم آن جلو، طرفِ قبله، یک دری از خاتَم -که با هیبت و عظمت است - وجود دارد ؛ یک نفر هم کنار آن ایستاده و آن در بسته است. به حاجیِ نوری عرض کردم اینجا کجاست؟ فرمودند: اینجا قطعه‌ای از «وادی السلامِ نجف» است. وقتی نظاره کردم، آثار قبری را ندیدم امّا هوا و فضایِ خیلی خوب و مایه انسی داشت که انسان دوست داشت از آن جدا نشود. 🍃 حاجی نوری فرمودند: ارواح مؤمنینِ شیعه هر جای دنیا که باشند پس از وفات به وادی السلام منتقل می‌شوند و در اینجا تا روز قیامت متنعّم‌اند. امروز پیغمبر اکرم، ائمه اطهار و حضرت زهراء «سلام الله علیهم اجمعین» اذن عام دادند که با نوّابشان ملاقات کنند. پشت این در باغی است که پیامبر اکرم، ائمه و حضرت زهرا [علیهاالسلام] در آن باغ هستند. آن آقایی هم که دمِ در ایستاده، «علاّمه مجلسی» است. ایشان واسطه بین پیغمبر، ائمه و علمای شیعه است. خودِ پیغمبر صلّ الله علیه و آله و سلم به علّامه مجلسی لقب «بابُ الأئمّه» داده‌اند! 🍃 علّامه هم جفت جفت آقایان را صدا می‌کرد: مثلاً «محمد بن یعقوب کلینی و صدوق»، «شیخ مفید و شیخ طوسی»، «سید رضی و سید مرتضی»... آقایان جفت جفت به ملاقاتِ پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌رفتند. من از هول و هیبتِ واقعه‌ای که در آن فضا دیدم از خواب جستم. در این حال به سجده افتادم و خدا را شکر کردم که اگر بخواهم برای همه حوزه نجف و قم از این شمه بگویم، به من لیاقت دادند که باطن مرحوم مجلسی و خدماتی را که به مذهب شیعه نموده ببینم. 🍃 مرحوم آقای مرعشی بعد از نقل این رؤیا می‌فرمود: بعضی‌ها بی‌انصافند و بعضی‌ها هم بیچاره هستند؛ نه تنها مجلسی را نشناختند، خود ائمه اطهار علیهم‌السلام را هم نشناختند. 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar 🆔 @monzer_ir
41.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⁉️ واقعا دلیل اصرار شهرداری ها برای کاشت درخت های غیر مثمر و حتی مضری مثل کاج و... مشخص نیست!!؟؟🤔 اگر دلیل تون همیشه سبز بودن این درخت است که باید گفت چه درختی بهتر و با ارزش تر از درخت زیتون و خرما برخی از مزایای درختان مثمر👇 🫒🌿درخت زیتون: روغن زیتون(قیمت هر لیتر اصلی حداقل 250تومان)، ترشی و پرورده خود میوه، شاخه های نازک جهت چوب مسواک، تولید اکسیژن، همیشه سبز، سازگار با بسیاری از مناطق، تکثیر آسان 🌴درخت خرما: مشتقات میوه خرما(پودر هسته،میوه، شیره)، پنیر خرما، شکوفه خرما، شاخه های نخل جهت سایبان، همیشه سبز بودن، تولید اکسیژن، سازگار با بسیاری از مناطق 🍈درخت سنجد: میوه(استخوان و خون ساز قوی)، شکوفه سنجد (جهت عطر سازی و تقویت قلب و اعصاب و همچنین به صورت خوراکی تقویت بانوان)، تکثیر آسان، درخت مقاوم ✅سنت کاشت درختان مثمر @yamahdiadrekni72
✨﷽✨ از علامه طباطبایی پرسیدم: دنیا چگونه است؟ ایشان پس از اندکی تأمل فرمودند: امشب دنیا را می‌بینی! من آن‌ لحظه، سخن علامه را متوجه نشدم تا اینکه شب در عالم خواب خودم را در حال شنا کردن در رودخانه‌ای مملو از آب در قم دیدم. آب رودخانه، کدر، و هنگام شنا در این رودخانه‌، هزاران ریسمان نازک و ضخیم به بدن من متصل شده بود. برای خروج از آب کدر رودخانه، باید تمام این ریسمان‌های کوچک و بزرگ از بدن من بریده می‌شد در غیر این‌صورت امکان بیرون آمدن از آب رودخانه وجود نداشت. در تکاپو و تقلای جدا کردن اتصالات بدنم بودم که از خواب پریدم. صبح وقتی وارد درس علامه شدم، فرمودند: آقا دیشب دنیا را دیدی؟! گفتم: من خواب دیدم. فرمودند: همان خواب، دنیا بود. دنیا همان آب کدرِ رودخانه‌ای بود که در آن شنا کردی، باید آب تمیز را بجویی و باید ریسمان‌ها را تک به تک از خودت دور کنی تا بتوانی از بند و حصار دنیا رهایی پیدا کنی! مرحوم سعادت‌پرور تهرانی در تعبیر خواب گفتند: علامه حقیقت دنیا را به شما نشان دادند، دنیا همین است. یک روز دلبستگی پیدا می‌کنی و روزی باید از همه این تعلقات رهایی یابی! علامه طباطبایی از ریسمان‌های دنیایی رها شده بود ✅ @yamahdiadrekni72 ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
. ♻️ بالاخره زبان صداوسیما درباره کشف حجاب باز شد 🔰 حمید رسایی: بالاخره سیمای جمهوری اسلامی لکنت را کنار گذاشت. به نظرم صدا و سیما در این چند ماه کم‌کاری کرده است. باید صریح‌تر نشان دهیم که دعوا و نزاع، فقط بر سر نیست، بلکه کشف حجاب، مقدمه و آغاز یک دومینو است و انتها ندارد. باید نشان دهیم که در همین چند ماه در سایه شعار دروغ زن، زندگی، آزادی چه فساد و فحشای گسترده‌ای در لایه‌های مختلف جامعه شکل گرفته است و بنیاد خانواده را تهدید می‌کند. اگر این واقعیت به مردم منتقل شود، اگر نشان داده شود که چه آینده‌ سیاهی به دنبال این به ظاهر کشف حجاب سر رقم خواهد خورد، آن وقت است که یک اقلیت دریده، بددهن، فحاش و بی‌حیا نمی‌تواند با مظلوم‌نمایی، مسأله‌ را حجاب سر معرفی کنند. @yamahdiadrekni72