eitaa logo
کشکول طنازی...😂😂( صلواتی )
222 دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
12.8هزار ویدیو
34 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
«عباس معروفی» که محکوم به اعدام شده بود، الان کجاست و «مهدی نصیری» دوآتیشه کیهان الان کجاست؟! عباس معروفی؛ نویسنده معروف ایرانی در دهه ۷۰ یک مجله روشنفکری داشت به اسم «گردون» «مهدی نصیری» که اون موقع مدیر مسئول روزنامه کیهان بود از این مجله بخاطر از بین بردن ارزش‌های اسلامی و انقلابی شکایت می‌کنه و گردون توقیف میشه و معروفی هم محکوم به اعدام میشه!! معروفی که خودشو پای چوبه دار میبینه یه روز میره ملاقات مردمیِ سید ابراهیم رئیسی که اونموقع دادستان بود و ماجرا رو برای رئیسی تعریف میکنه. رئیسی تحویلش میگیره و بهش میگه هر چی مجله گردون چاپ شده بیار من هم بخونم! در نهایت، دادگاه معروفی، عدم صلاحیت میخوره و پرونده ارجاع میشه به دادستانی و بعد هم معروفی تبرئه می‌شه! اما حالا اوضاع و احوال فکری و سیاسی مهدی نصیری‌ دیدنیه! نصیری که یک روزی علیه روشنفکرها و نویسنده‌هایی مثل معروفی، شمشیرش رو از رو بسته بود و اونها رو تا پای چوبه دار می برد، الان مستقیم مقابل کل جمهوری اسلامی و ولایت فقیه ایستاده و رهبری رو‌ جلاد و ظالم معرفی می‌کنه!! خدا عاقبت هممون رو ختم به خیر کنه ... ─┅═ೋ❅❅ೋ═┅─ لینک کانال «حرف حساب» در ایتا: https://eitaa.com/joinchat/307953861Cd71679ef85 لینک کانال «حرف حساب» در بله: https://ble.ir/harfhesab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 جسمم را به خاک روحم را به خدا راهم را به شما می‌سپارم... 🔸قطعه‌ی جدید سالار عقیلی در سوگ رئیس‌جمهور شهید با نام "رهایی" @amirannahl313
وقتی رژیمی و دو دل 🤣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام روز بخیر خداوند یار و نگهدارتان
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
امروز ساعت ۵ صبح دخترم بیدارم کرد گفت بابا من عروس دارم من و میبری سالن گفتم اره دخترم میبرم وقتی از در پارکینگ بیرون آمدم تو ماشین نشستم تا دخترم بیاد دیدم یه آقای پاکبانی داره کوچه رو جارو میکنه ولی خیلی ناشیانه و اصلاً معلومه بلد نیست خب من پاکبان کوچه رو میشناختم آقای عزیزی یه پیرمرد خوش برخورد و با حال بود .. ولی نوع جارو كردن این كمى ناشيانه بود؛ تا حالا در طى صدها روز ده ها پاكبان رو ديدم و حاليم بود كه اين يارو اين كاره نيست؛ رفتم دخترم و رساندم و برگشتم دیدم هنوز داره با آشغالها بازی میکنه. كم كم اين مشكوك بودنش رفت رو مُخم. در ماشین رو باز كردم و صداش كردم «عزيز خوبى» ؟ يه لحظه تشريف بيار. خيلى شق و رق اومد جلو و از پشت عينك ظريف و نيم فريمش خيلى شُسته رُفته جواب داد : «سلام، در خدمتم مشكلى پيش اومده؟» از لحن و نوع برخوردش جا خوردم. نفس هاش تو سحرگاه زیادی پر انرژی بود؛ به ذهنم رسید که یه کم مهربان تر برخورد کنم. "خسته نباشی گفتم بیا تو آلاچیق یه قهوه بزنیم" بعد تكه پاره كردن يه چند تا تعارف اومد داخل و نشست. اون يكى هدفون هم از گوشش در آورد؛ دنباله سيم هدفون رو با نگاهم دنبال كردم كه ميرفت تو يقه اش و زير لباس نارنجى شهرداريش محو مي شد. پرسيدم «چى گوش ميدى؟». گفت : «يه كتاب صوتى به زبان انگليسيه». كنجكاوتر شدم : « انگليسى؟! موضوعش چيه؟» گردنشو كج كرد و گفت : «در زمينه اقتصادسنجى». شكّم ديگه داشت سر ريز مي شد! « فضولى نباشه؛ واسه چى يه همچی چيزى رو مى خونى؟». با يه حالت نيم خنده تو چهره اش گفت : «چيه؟ به يه پاكبان نمياد كه مطالعه داشته باشه ؟ ... به خاطر شغلمه» از سرایدار ساختمان دو تا آب‌جوش گرفتم دو تا علی کافه انداختم رفتم سر میز متعجب تر پرسیدم که متوجه نميشم اين اقتصاد و سنجش و اين داستان ها چه ربطي به كار شما داره ؟». نگاهش را يه لحظه برگردوند و بعد دوباره به سمت من نگاه كرد و گفت : « من استاد هستم تو دانشگاه. » قبل از اينكه بخام چيزي بپرسم انگار خودش فهميد گيج شدم و ادامه داد : « من پدرم پاكبان اين منطقه است، آقاى عزيزى. در مورد شما و روانشاد پسرتون  هم براى ما خيلى تعريف كرده همیشه میگفت یه پهلوون تو کوچه هست که مهربانه.   امشب تا دیدم شناختمون چون عکس تون رو با بابا دیده بودم.  جناب خمارلو من دكتراى اقتصاد دارم؛ و دو تا داداشم يكي مهندسه و اون يكى هم داره دكتراشو مي گيره. به پدرم هر چى ميگيم زير بار نمى ره که بازخريد شه؛ ما هم هر ماه روزايي رو به جاى پدرمون ميايم كار مى كنيم كه هم استراحت كنه. هم كمكش كرده باشيم هم يادمون نره با چه زحمتى و چطورى پدرمون ما رو به اينجا رسوند.» چند لحظه سكوت فضای بین ما  رو گرفت و نگاه مون تو هم قفل شده بود. استكان رو گذاشتم رو ميز و بلند شدم رفتم سمتش. بغلش كردم و گفتم «درود به شرفت مرد. قدر باباتم بدون. خيلى آدم درست و مهربونیه .. ✍️ سپهرخمارلو 💙 ❣❣❣❣❣❣ برای سلامتی دعا و صلوات 💐💐💐 📚 ..... ( صلوات ) https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342 🔹🔹🔹🔷🔹🔹🔹
تنها دلخوشی همسر شهید امیرعبداللهیان - به خانه بر می گردیم 1403 | شبکه تهران - ۴ خرداد ماه ۱۴۰۳ https://telewebion.com/episode/0xd27d05f
مراسم یادواره شهید محمد بروجردی مکان:حسینیه فاطمه الزهرا (س) پادگان ولیعصر عج زمان :پنجشنبه، 10خرداد ساعت 17 لطفاً خانواده شهدایی که از گردان 9 هستند را به این مراسم دعوت نمایید
40.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😱روایت دکتر آرمان صدری از کبد چرب مراجعین و راهکارها 🌟 🆔 @ParandClinic