هدایت شده از تحلیل سیاسی و جنگ نرم
🤦♂نسل جوان ما هنوز نمیداند کجای تاریخ ایستاده است!!!
👈چون از آگاه شدن این نسل جلوگیری به عمل آمده!!!
⚠️هم ما کمکاری کردیم و هم دشمن شبانه روز کار کرده تا روایت های فاسد خود را در ذهن این نسل حک کند!!!
❌این نسل نمیداند این انقلاب و این نظام دینی ، نظامی بود که از روز اول تمام محاسبات دنیا را به هم زد و خار چشمی بود در چشمان شرق و غرب عالم!!!
❎این نسل نمیداند از اولین روزهای انقلاب دشمن کمر به نابودی انقلاب بست و ما بیش از دشمنان خارجی ، از دشمنان داخلی و خواص و منافقین وطنی ضربه خوردیم!!!
❌یک روسیه اروپا را تحریم کرد ، ببینید اروپا به چه وضعیت اسف باری افتاده است و این نسل نمیداند معنای ۴۳ سال تحریم بودن برای دفاع از آزادی و امنیت مردم به چه معناست!!!
❎این نسل نمیداند حمله به پایگاه عین الاسد ، ابهت توخالی آمریکا در جهان را شکست!!!
❌این نسل نمیداند مهمترین دلیل افول و نابودی آمریکا ، انقلاب اسلامی است!!!
❎این نسل نمیداند و شاید باور نکند که با همین وضعیت نابسامان اقتصادی ، هفدهمین کشور از لحاط رفاه اجتماعی هستیم!!!
❌این نسل نمیداند رتبهی علمی ایران نسبت به زمان شاه تا به امروز ، از کجا به کجا رسیده!!!
❎این نسل نمیداند که پایان کار انقلاب برابر است با پایان کار امنیت در کشور و حتی کل غرب آسیا!!!
❌این نسل خیلی چیزها را نمیداند و طبیعتا تحلیل ها و جهت گیریهایش با حقیقت فرسنگ ها فاصله دارد!!!
🙏ای کاش زمانی که این حقایق را میفهمد دیر نشده باشد!
✍ میلاد خورسندی
🇮🇷 تحلیل سیاسی و جنگ نرم
http://eitaa.com/joinchat/1560084480C6ad9c44032
#داستان۵٠٠
چرا از فرزندان یوسف دیگر کسی به پیامبری مبعوث نشد؟
هنگامی که #جناب_یعقوب به طرف مصر روی آورد
#یوسف به منظور استقبال پدر از شهر خارج گردید و وقتی پدر را دید قصد کرد برای او پیاده شود ولی نظر به پادشاهی و مقام خویش که نمود پیاده نشد و زمانی که بر یعقوب سلام داد جبرئیل نازل شد و به او گفت:
#ای_یوسف:
#خداوند_تبارک_و_تعالی به تو میفرماید:
از فرود آمدن در مقابل بنده صالح من تو را باز نداشت مگر آن مقام و پادشاهی که تو داری،
دستت را بگشا.
یوسف دست گشود،
پس از بین انگشتانش نوری خارج شد.
#یوسف پرسید:
این چه بود؟
#جبرئیل گفت:
این علامت آن است که از صلب تو هرگز #پیامبر خارج نمیشود و جهتش کاری است که تو نسبت به یعقوب نمودی و در مقابلش پیاده نشدی.
📚علل الشرائع، ج1، ص205
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
سلام و #صلوات_بر_پیامبران_الهی
┅═✼🍃🌹🌷🌹🍃✼═┅
@dastanayekhobanerozegar
هدایت شده از محمدرضا فرج زاده
سلام علیکم
#مراسم_اولین_سالگرد
#شهادت_سردارحاج_حسن_ایرلو.
_سفیر_شهید_دریمن
در روز سه شنبه۲۹آذر
در سالن همایشهای صداوسیما
ازساعت۱۴تا۱۶،
برگذار میشود
لطفا به کل دوستان و علاقمندان اطلاع رسانی شود
با تشکر
🌹🌷🌼🌼🌼💐🌼🌼🌼🌷🌹
#داستان۴۵۴
⭕️ همه سفارت هایشان را در یمن بستند
هیچکس جرات حضور نداشت
مردی از ایران
یمن را به عنوان محل ماموریت انتخاب کرد به مانند سردارانی که هزاران سال قبل از ایران به یمن رفتند، تا پیوندی عمیق و تاریخی بین دوملت رقم بخورد
🌺در آستانه سالگرد آسمانی شدنش، یادی کنیم از جانباز و سردار رشید سپاه اسلام #حاج_حسن_ایرلو
🌺نیروی آموزشی و پرورش یافته در مکتب پادگان امام حسین ع تهران... در دوران دفاع مقدس ٨ ساله
🌺مربی آموزش اسلحه در پادگان آموزشی امام حسین ع در تهران
🌺 مسئول آموزش نظامی
در پادگان امام حسین ع،
پادگان ٢١ حمزه ( نیروی مقاومت
فعلی)
🌺مسئول آموزش نظامی درتیپ زرهی ٢٠ رمضان در دوران پر افتخار دفاع مقدس
🌺 چندین وچن مسئولیت در نیروی قدس چه در ایران وچه در لبنان و....
🌺 برادر دوشهید در دوران پر افتخار دفاع مقدس
🌺و.....
روح هر سه برادر شهید وهمرزمانشون شادو راهشون پر رهرو
#با_قرائت_صلوات_وحمدو_سوره #نثار_روح_همشون
. ┅═✼🍃🌹🌷🌹🍃✼═┅
@dastanayekhobanerozegar
#کانال
#داستانای_خوبان_روزگار
هدایت شده از محمدرضا فرج زاده
🌹🌷💐💐💐💐💐💐💐🌷🌹
#داستان۵٠١
🌷 #هر_روز_با_شهدا_🌷
#زیر_باران_حسرت
🌷در عملیات «کربلای ۵» از ناحیه دست و چند جای دیگر بدن مجروح شدم.
اما از آنکه بادگیر در تنم بود و مچ آستینم گشاد، مانع نفوذ خون به بیرون میشد.
دستم برای دومین بار بود که آسیب میدید.
یک بار برحسب تصادف در یک مأموریت نظامی و اینبار در عملیات «کربلای ۵».
همین طور میجنگیدم و پیش میرفتم. تا آنکه....
🌷تا آنکه شدت درد و سنگینی لختههای خون، توان لازم را از من گرفت و من به زمین افتادم از رد خونی که از من بر جا مانده بود، دوستم متوجه زخمم شد و خودش را به من رساند و
گفت:
«خودت را میخواهی به کشتن بدهی؟»
اما من دلم پیش بچههای رزمنده بود و نمیتوانستم دست از مبارزه بکشم، تا اینکه نمیدانم چه وقت زانوهایم سست شد و به زمین افتادم.
🌷وقتی چشم باز کردم، خود را در بیمارستان اهواز دیدم.
چند روز بود که از عملیات فخر آفرین «کربلای ۵» گذشته بود، با خودم گفتم:
«ای کاش من هم میتوانستم یکی از آن شهدای گلگون کفن باشم.»
#راوی: شهید معزز علیاصغر شعبانی
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
❤️ #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
✾📚 @Dastanayekhobanerozegar 📚✾
#کانال
#داستانای_خوبان_روزگار
هدایت شده از محمدرضا فرج زاده
#داستان۵٠٢
📎🔹 #رهبر_معظم_انقلاب_اسلامی:
مرحوم رستم قاسمی
از جمله :
#مردان_انقلابی_خدمتگزار_و #خستگیناپذیر_بود
.┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
نثار روح ایشان وجمیع خدمتگذاران واقعی انقلاب اسلامی #صلوات_و_فاتحه
@dastanayekhobanerozegar
#کانال
#داستانای_خوبان_روزگار
هدایت شده از محمدرضا فرج زاده
#داستان۵٠٣
#خاطرات_شهید
●بچه اولمون قزوين به دنيا اومد.
ماه های آخر بارداری رفته بودم قزوين، تا پدر، مادرم مواظبم باشن.
در مورد اسم بچه قبلاً با هم حرفامونو زده بوديم.
#عباس دلش میخواست #بچه_اولش_دختر_باشه.
●ميگفت:
"#دختر_دولت_و_رحمت
#واسه_خونه_آدم_مياره..."
قبل از به دنیا اومدن بچه، بهم گفته بود:
"دنبال يه اسم واسه بچه مون بگرد که مذهبي باشه و تک
از کتابی که همون وقتا ميخوندم پيدا کردم:
#سلما
●تو کتاب نوشته بود،
#سلما_اسم_قاتل_يزيد_بوده. دختری زيبا که يزيد (لعنة الله عليه) عاشقش ميشه.
#اونم_زهر_ميريزه_تو_جامش.
●بهش گفتم که چه اسمی روانتخاب کردم.
دليلشم براش گفتم.
خوشش اومد. گفت:
"پس اسم دخترمون ميشه، #سلما گفتم:
اگه پسر بود...؟
●گفت:
نه ، دختره.
گفتم:
حالا اگه پسر بوووود؟؟؟
گفت:
#حسين…اگه پسر بود اسمشو میذاریم #حسین.
بچه که دنيا اومد. دزفول بود.
●بابام تلفنی خبرش کرد.
اولش نگفته بود که بچه دختره ، گمون میکرد ناراحت میشه.
وقتی بهش گفت،
همونجا پای تلفن #سجده_شکر کرده بود.
واسه ديدن من و بچه اومد قزوين.
●از خوشحالی اينکه بچه دار شده بود.
از همون دم در بيمارستان به پرستارا و خدمتکارا پول داده بود.
يه سبد بزرگ گلايل و يه گردنبند قيمتی هم واسم خریده بود.
#دخترم_سلما_دختر_زيبايی_بود.
پوست لطيف و چشای خوشگلی داشت.
#عباس يه کاغذ درآورد و روش نوشت:
" #لطفاً_مرا_نبوسيد..."
خودشم اونقده ديوونش بود که دلش نميومد بوسش کنه.
✍به روایت
#همسربزرگوار_شهید
#نثار_روح_سرلشکر
#خلبان_شهید_عباس_بابایی_صلوات
@dastanayekhobanerozegar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#داستان۵٠۴
ذکر آیت الله العظمی شاه آبادی
( #استاد_حضرت_امام_خمینی_ره)
برای اهالی جهنم
جهت نجات از آتش جهنم
✍به نقل از فرزندشان مرحوم
آیت الله شیخ نصر الله شاه ابادی (ره)
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#کانال
#داستانای_خوبان_روزگار
.┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
@dastanayekhobanerozegar
#صلوات_نثار_روح_جمیع_علماو
#مراجع_تشیع_در_طول_تاریخ
👏🌸🌺🌸👏🌸🌺🌸👏
#داستان۵٠۵
#قضاوت_زود_هنگام
🎈🎈🎈🎈
♦️یه نفر به دوستش زنگ زد و
گفت:
2 میلیون تومن احتیاج دارم , داری بهم بدی؟
دوستش گفت:
شب بیا کافی شاپ بگیر.
شب شد...
زنگ زد دید گوشیش در دسترس نیست...
🌱🌱🌱🌱
رفت کافی شاپ دید دوستش اونجاست.
گفت:
اگه پول نداری بگو ندارم، چرا گوشی رو خاموش کردی؟
گفت:
خاموش نکردم
فروختمش اینم پولش بفرما.!
👈کانال
#داستانای_خوبان_روزگار👇👇👇👇
@dastanayekhobanerozegar
#نثاردوستان_خوب
در کلیه اعصار و زمانها
هدایت شده از کشکول صلوات بر محمدوآل محمدص
👏🌸🌺🌸👏🌸🌺🌸👏
#داستان۵٠۵
#قضاوت_زود_هنگام
🎈🎈🎈🎈
♦️یه نفر به دوستش زنگ زد و
گفت:
2 میلیون تومن احتیاج دارم , داری بهم بدی؟
دوستش گفت:
شب بیا کافی شاپ بگیر.
شب شد...
زنگ زد دید گوشیش در دسترس نیست...
🌱🌱🌱🌱
رفت کافی شاپ دید دوستش اونجاست.
گفت:
اگه پول نداری بگو ندارم، چرا گوشی رو خاموش کردی؟
گفت:
خاموش نکردم
فروختمش اینم پولش بفرما.!
👈کانال
#داستانای_خوبان_روزگار👇👇👇👇
@dastanayekhobanerozegar
#نثاردوستان_خوب
در کلیه اعصار و زمانها
هدایت شده از محمدرضا فرج زاده
#داستان۵٠۶
🔹کشاورزى ساعت گرانبهایش را در انبار علوفه گم کرد.
هرچه جستجو کرد، آن را نيافت.
از چند کودک کمک خواست و
گفت :
هرکس آنرا پيدا کند جايزه میگيرد.
کودکان گشتند اما ساعت پيدا نشد.
تا اینکه پسرکى به تنهايى درون انبار رفت و بعد از مدتى بهمراه ساعت از انبار خارج شد.
کشاورز متحير از او پرسيد :
چگونه موفق شدى؟
کودک گفت:
من کار زيادى نکردم،
فقط آرام روى زمين نشستم و در سکوت کامل گوش دادم تا صداى تيک تاک ساعت را شنيدم. به سمتش حرکت کردم و آنرا يافتم.
#حل_مشکلات،
#نیازمند_یک_ذهن_آرام_است...
. 💕 #اللهم_عمل_لولیک_الفرج
برای سلامتی وتعجیل در فرج #حضرت_ولیعصر_عج_صلوات
☆★☆★☆★☆★☆★☆★☆
@dastanayekhobanerozegar
#کانال
#داستانای_خوبان_روزگار
♡»« »« «» »♡« «» »« «» »« ♡