به مناسبت 20 آذر سال 1360
درد دل شهیید غلامعلی پیچک با همسرش
تکهای از نامهای که شهید به همسرش نوشته: (1)
[عصر روز نوزدهم آذر ۱۳۶۰، تنگ حاجیان؛ روستای دیره]
همسر محبوبم؛ سلام
نمی دانی برای نوشتن این چند خط؛ چقدر با خودم کلنجار رفتم. از سرصبح که به اتفاق شفیعی، وزوایی و خالقی به کرمانشاه رسیدیم،
تا الآن که در این هوای سوزناک روستای متروکهی دیره، کنار کلبه خرابهای نشستهام به نوشتن این نامه، پنداری هزار سال بر من گذشته.
در زندگی هر آدمی؛ یک دَم، یک آن، یک لحظهای پیش میآید که در آن، باید با حقیقت درونی وجود خودت چشمدرچشم بشوی
و زشت و زیبای تمام پندارها، گفتارها و کردارهای یکعمرت را، مثل گذر دورِ تندِ فیلمی سینمایی بر روی پردهی نمایش، به تماشا بنشینی. اهل حکمت؛ اسم این دَم را گذاشتهاند: لحظهی حقیقت! الحق که اسم بامسمایی دارد این لحظه باورت نمیشود.
از ظهر به اینطرف که بالأخره موفق شدم بر مخالفتهای دوستان غلبه کنم تا بگذارند همراه بچّههای خطشکن عازم عملیات بشوم، تمام لحظههای زندگیام از دوران کودکی تا امروز، در برابر چشمانم رژه رفتهاند.
سیمای رنج کشیدهی پدر، چهرهی مهربان مادر، بازیگوشی با همکلاسیها و بچّههای محل، اولین نمازی که دو سه سالی مانده تا رسیدن به سن تکلیف خواندم، انسی که با صحن و سرای مسجدالحسین(ع) و شهید شرافت یافتم،
تبوتاب شبهای مانده به شرکت در کنکور دانشگاه، قبولی در آزمون سراسری و ورود به دانشکده انرژی اتمی، تشکیل انجمن اسلامی و... به دو ماه نکشیده؛ پی بردن به بیهودهگی عنوان دهانپرکن «دانشجوی انرژی اتمی»!
لذّت خواندن اولین اعلامیهی امام عزیز، شور و شوق پیوستن به میرزا {شهید محمد بروجردی} و یارانش در جمع گروه توحیدی صف، حس کِیفِ غریبی که اوّل بار با لمسِ قبضهی سرد کلت ۴۵ از سر انگشتها تا ستون فقراتم را قلقلک داده بود،
شبهای تکبیر بر بامها و روزهای راهپیمایی در خیابانها، التهاب آمدن امام به میهن، شنیدن غرّش شیر پیر خمین بر سر مزار شهدای هفدهم شهریور که گفت: من توی دهن این دولت میزنم! پیروزی پرشور بیستودو بهمن، بهار آزادی،
به مناسبت 3 دی سال 1365
عملیات کربلای چهار (4)
نتایج عملیات
عملیات کربلای چهار یکی از چند عملیات کشور ایران است که به اهداف نهایی تعیین شده نرسید،
اما برای نخستین بار نیروهای ایرانی با گذشت از دژهای محکم آبی دشمن وارد خشکیهای کشور عراق شدند و خسارتهای سنگینی را به دشمن تحمیل کردند.
با توجه به اینکه کشور آمریکا اطلاعات ماهوارهای خود را در اختیار فرماندهان عراق قرار داده بود و دشمن در حالت کمین و آماده باش قرار داشت،
رزمندگان ایرانی موج اول حمله را شروع کردند اما آتش شدید دشمن و موانع وسیع ایجاد شده باعث شد اهداف نهایی عملیات کسب نشود و فقط مواضع تصرف شده در موج اول حمله مثل جزایر امالرصاص، بوارین و... تثبیت شود.
آمادگی دشمن در این عملیات به اندازهای بود که از میان 250 گردان تدارک دیده شده توسط سپاه پاسداران برای انجام عملیات، فقط 60 گردان وارد عمل شدند.
هر چند کشور ایران نتوانست به اهداف نهایی خود که تهدید شهر بصره بود برسد اما اهمیت جزایر تصرف شده کربلای چهار در عملیات کربلای پنج مشخص شد،
چرا که نیروهای دشمن بعد از این عملیات به مرخصی رفته و رزمندگان ایرانی بعد از 16 روز عملیات کربلای پنج را در همان منطقه آغاز کردند و توانستند به پیروزی برسند.
اقدامات مهم دشمن بعد از عملیات
کشور عراق برای گرفتن امتیاز سیاسی از ایران، تبلیغات وسیع رسانهای خود را به منظور القاء شکست سنگین نیروهای ایرانی آغاز کرد
کشور عراق تعداد کشته و زخمیهای ایران را خیلی زیادی اعلام کرد.
سالگرد عملیات کربلای 4
شهید «مهدی فرودی» (1)
رئیس ستاد لشکر ۵ نصر
مهدی فرودی سال 1334 ،در محله ی« تالار» در شهر« فردوس» متولد می شود و «مهدی » اش نامیدند .
پدرش «محمد اسماعیل» پس از عمری زحمت و رنج ،زمانی که به عنوان آشپز در بیمارستانی مشغول خدمت بود ،سکته می کند و دار فانی را وداع می گوید
به مدرسه می رود و همزمان به مکتب خانه ای که قرآن تدریس می شد ،راه می یابد .
خانواده با حقوق بازنشستگی پدر ،قالیبافی خواهر بزرگترش ،کار در تابستان «مهدی» و مهمتر صرفه جویی و قناعت مادر ،روزگار می گذراندند .
با اتمام امتحانات کلاس چهارم ،خا نواده به «مشهد» نقل مکان می کنند .
تغییر محیط ،پیچیدگی مردم در مقایسه با مردم «فردوس» کم کم« مهدی» را از سادگی و گوشه گیری جدا می کند و میان جمع بچه ها می کشاند .
با ورود به دبیرستان ،زمینه ی فعالیت در عرصه ی مذهبی و سیاسی فراهم می شود .او با حضور در جلسات مذهبی که هر هفته در مسجد «بناها» و بعضی از منازل بر گزار می شد ،خود را به عنوان نوجوانی معتقد و فعال و ثابت قدم معرفی می کند و مورد توجه قرار می گیرد .
پس از پایان امتحانات خرداد ماه ،در سال سوم دبیرستان ،به مدرسه ی علمیه می رود و به تحصیل دروس اسلامی مشغول می شود
از همان سنین نوجوانی با حضور در جلسات مذهبی و سیاسی پا به میدان مبارزه علیه رژیم پهلوی می گذارد . این مبارزات که تقریبا از سال 1351 آغاز می شود ،
تا پیروزی انقلاب در بهمن ماه 1357 بدون وقفه ادامه می یابد .«مهدی» در خلال شش سال مبارزه پی گیر و خستگی ناپذیر ،سه بار دستگیر و روانه شکنجه گاه ها و زندان ها می شود .
از فردای پیروزی انقلاب اسلامی ،مهدی را می بینیم که نه در پی کار و زندگی شخصی می رود و نه به طمع نان و نام در صحنه خود نمایی می کند .او خویش را یکسره وقف انقلاب می کند .
او که تنها و تنها برای رضای خالقش گام بر می دارد ،هر گاه می بیند به وجودش نیاز است ،درنگ نمی کند ؛هر جا که باشد و در هر مقام و موقعیتی .
به مناسبت 6 دی سال 1353
شهید آیت ا... حسین غفاری
حسین غفاری (۱۲۹۵-۱۳۵۳ش) روحانی شیعی و از مبارزان علیه حکومت پهلوی و از طرفداران امام خمینی بود.
وی با تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی و انقلاب سفید مخالفت کرد. چند بار دستگیر و زندانی شده و بر اثر شکنجه در زندان به شهادت رسید. وی گفته بود که «دشمن خمینی کافر است.»
حسین غفاری در سال ۱۳۳۵ق مطابق با ۱۲۹۵ش در روستای دهخوارقان (آذرشهر) از توابع تبریز متولد شد. در کودکی پدر خود را از دست داد و با تشویق داییاش که از روحانیون آن محله بود به حوزه آمد.
دروس مقدمات حوزوی را نزد دایی خود خواند و برای ادامه تحصیل به قم مهاجرت و در دروس اساتید آن دوره شرکت کرد. غفاری در سال ۱۳۳۷ش برای تبلیغ دینی و امورات مذهبی به تهران مهاجرت کرد.
با تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، غفاری همسو با برخی از علماء بر ضد آن سخنرانی و با صدور اعلامیه و ارسال نامه به برخی از علما به این لایحه اعتراض کرد.
در سال ۱۳۴۱ش، با رفراندوم «انقلاب سفید» مخالفت کرد. غفاری با امضای اعلامیهای از تحریم عید نوروز سال ۱۳۴۲ش حمایت کرد.
بعد از واقعه فیضیه و حمله به طلاب در نوروز ۱۳۴۲ غفاری سخنرانیهای تندی علیه حکومت ایراد کرد.
بعد از قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و دستگیری امام خمینی، تعدادی از روحانیان از جمله غفاری دستگیر و چهل روز بعد آزاد شدند.
غفاری در آبان ماه سال ۱۳۴۳ش علیه قانون اصلاحات ارضی سخنرانی کرده و مردم را به مخالفت با آن فرا میخواند.
دو روز پس از سخنرانی در مسجد خاتم الاوصیاء توسط مأموران شهربانی دستگیر و زندانی شد در بازجویی از او میخواهند تا به امام خمینی توهین کند تا آزاد شود؛ غفاری هرگونه بیاحترامی و توهین به امام خمینی را کفر میخواند.
سخنرانی در مساجد و شهرستانها ضمن طرفداری از روحانیون مخالف دولت، اصلاحات کنونی کشور را با زمان معاویه مقایسه نموده
و چنین نتیجه گرفته که در حال حاضر وضع فعلی حکومت ایران با زمان معاویه تفاوتی ننموده و احتیاج است که جوانان چون امام حسین(ع) بپاخاسته و وضع و امور کشور را بدست گیرند.
بر مبنای همین سخنرانی وی دستگیر و در بازرسی از منزلش تعدادی اعلامیه کشف میگردد و دستگیر می شود.
غفاری در دادگاهی که برای وی در ۵ آبان ۱۳۵۳ش تشکیل یافته بود، به هشت ماه زندان محکوم شد. وی در زندان براثر شدت شکنجه و فشارهای وارده در ۶ دی ۱۳۵۳ش به شهادت رسید.
و با حضور برخی از علما تشییع و در قبرستان وادیالسلام قم، به خاک سپرده شد.