📚#داستان٧١۴
#امین_حاج_قاسم
⭕️شهیدی که همزمان با حاجقاسم در یمن به شهادت رسید
🚩درست در ساعت اولیه بامداد ۱۳دی ۹۸ همان دقایقی که
#شهیدحاج قاسم_سلیمانی توسط دولت جنایتکار آمریکا در فرودگاه بغداد ترور شد
#ایران_اسلامی_شهیدی_دیگر را در پهنه سرزمین مقاومت تقدیم ملت کرد.
#پاسدارشهیدمصطفی_میرزایی در عملیات ترور ناموفق سردار شهلایی
#درشهرصعده_یمن_براثراصابت
#موشک_امریکابه_شهادت_رسید.
🔹 #شهیدمحمدمیرزایی پاسدار سپاه قدس بود اما یک محله او را #خطاط_ماهر، #باربر_صلواتی_و
#اوستاکارباانصاف می دانستند. کسی خبر نداشت او
#امین_حاج_قاسم_و
#مهندس_مختل_کردن_سیستم
#ارتباطی_گروهکهای_تکفیری است.
. #روحش_باشهیدسلیمانی_همراه
با #صلوات_نثارشون
#کانال_کشکول👇👇👇
#صلوات_بر_محمدوآل_محمدص
💐 @kashkoolesalavat
💐 @kashkoolesalavat
نثار روح #شهید_سلیمانی و یارانش #صلوات
29.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📚 #داستان٧٢۸
🎥ماجرای ایفای نقش محافظ ابومهدی المهندس توسط حاج قاسم سلیمانی
#حجت_الاسلام_محسن_قمی
(برادر سه شهید)
در مراسم گرامیداشت
#سومین_سالگرد_شهادت_شهید #حاج_قاسم_سلیمانی:
🔹وقتی داعش در پادگان اسپایگر به طور فجیع سر دانشجویان را برید
#حاج_قاسم_به_مهندس_ابومهدی گفت:
من می خواهم این پادگان را که محاصره شده ببینم و #مهندس_ابومهدی گفته بود
همه جا محاصره است و نمی شود ولی #شهید_سلیمانی زیر بار نرفت و با هلی کوپتر به پادگان رفتند.
#جان_فدا
#حاج_قاسم
┄┅═✧☫جهاد تبیین☫✧═┅┄
https://eitaa.com/jahad_14
#کانال_کشکول👇👇👇
#صلوات_بر_محمدوآل_محمدص
💐 @kashkoolesalavat
💐 @kashkoolesalavat
📚 #داستان٧٣٨
#شهید_سلیمانی
💠روزی یکی از همرزمان نزدیک شهید بزرگوار سرلشکر حاج قاسم سلیمانی میگفت:
در یکی از سفرهای سردار سلیمانی در بحران داعش در عراق که در فصل زمستان صورت گرفته بود، حاج قاسم در شرایطی از عراق تماس گرفت که صدای تیراندازیها به وضوح به گوش میرسید و وی در شرایط جنگی قرار داشت.
💠ایشان در این تماس اظهار داشت که :
شنیده ام تهران برف سنگینی آمده است.
گفتم :
بله همین طور است.
💠گفت:
با این برف آهوهایی که در کوه نزدیک سپاه وجود دارد حتما برای پیدا کردن غذا پایین میآیند.
همین امروز به اندازه کافی علوفه تهیه کن و در چند جا قرار بده که آنها از گرسنگی تلف نشوند.
💠من،
چون آن زمان فرمانده بودم سریع اقدام کردم و تا ظهر نظر ایشان را عملی نمودم.
با کمال تعجب بعدازظهر مجددا زنگ زد و گفت:
چه کردی؟!
گفتم :
دستور فرمانده عملی شد.
💠من از ایشان سوال کردم
در این شرایط سخت که با داعش درگیر هستید
چگونه به فکر آهوهای نزدیک مقر هستید؟
💠گفت:
#من_به_شدت_به_دعای_خیر
#آنها_اعتقاد_دارم.
#کانال_کشکول👇👇👇
#صلوات_بر_محمدوآل_محمدص
💐 @kashkoolesalavat
💐 @kashkoolesalavat
✨✨✨✨✨﷽✨✨✨✨✨
📚 #داستان٧۴١
خاطرات خودنوشت از
#شهید_سلیمانی
🌼پدرم نهصد تومان به بانک تعاون روستایی بدهکار بود .
تصمیم گرفتم من به شهر بروم و به هر قیمتی قرض پدر را ادا کنم، اما پدر و مادرم مخالفت کردند.
✍خلاصه اینکه با احمد و تاجعلی برای کار به کرمان رفتم.
اولین بار بود که شهر و ماشین را می دیدم.
احساس غریبی می کردم.
درِ هر مغازه و کافه و رستوران و کارگاهی را می زدم و
می گفتم:
« کارگر نمی خواهید؟»
و همه یک نگاهی به قد کوچک و جثه نحیفم می کردند و جواب رد می دادند.
به یک خانه در حال ساخت وارد شدم.
استادکار به من نگاهی کرد و گفت:
« اسمت چیه؟»
گفتم:
« قاسم»
گفت:
«چند سالته؟»
گفتم:
« سیزده سال»
گفت:
« مگه درس نمی خونی!؟»
گفتم:
« ول کردم.»
گفت:
« چرا؟!»
گفتم:
« پدرم قرض دارد.» وقتی این را گفتم اشک در چشمانم جمع شد.
منظره دستبند زدن به دست پدرم جلوی چشمم آمد و اشک بر گونه هایم روان شد و دلم برای مادرم هم تنگ شده بود.
گفتم:
« آقا، تو رو خدا به من کار بدید.»
اوستا که دلش به رحم آمده بود، گفت:
« می تونی آجر بیاری؟»
گفتم:
« بله.»
گفت:
« روزی دو تومان بهت میدم، به شرطی که کار کنی.»
خوشحال شدم که کار پیدا کرده ام. به مدت شش روز بعد از طلوع آفتاب تا نزدیک غروب در ساختمان نیمه ساز خیابان خواجو مشغول کار بودم.
جثه نحیف و سن کم من طاقت چنین کاری را نداشت.
از دستهای کوچکم خون می آمد.
اوستا بیست تومان اضافه مزد بهم داد و گفت:
« این هم مزد این هفته ات.»
حالا حدود سی تومان پول داشتم.
با دو ریال بیسکویت خریدم و پنج ریال دادم و چهار عدد موز خریدم.
خیلی کیف کردم، همه خستگی از تنم بیرون رفت.
اولین بار بود که موز می خوردم.
شب در خانه عبدالله تخم مرغ گوجه درست کردیم و خوردیم.
عبدالله معتقد بود من نمی توانم این کار را ادامه بدهم، باید دنبال کار دیگری باشم.
پولهایم را شمردم.،
تا نهصد تومان هنوز خیلی فاصله داشت.
یاد مادر و خواهر و برادرانم افتادم.
سرم را زیر لحاف کردم و گریه کردم و با حالت گریه به خواب رفتم.
صبح با صدای اذان از خواب بیدار شدم.
#از_دوران_کودکی_نمازمیخواندم.
نمازم را که خواندم به یاد امامزاده سیدِ خوشنام، پیر خوشنام در روستا افتادم.
ازش طلب کردم و #نذر_کردم اگر کار خوبی پیدا کردم یک کله قند داخل امامزاده بگذارم.
صبح به اتفاق تاجعلی و عبدالله راه افتادیم.
به هر مغازه، کافه، کبابی و هر درِ بازی که می رسیدیم سرک می کشیدیم و می گفتیم:
«آقا، کارگر نمی خوای؟»
همه یک نگاهی به جثه ضعیف ما می کردند و می گفتند:
« نه.»
تا اینکه یک کبابی گفت که:
یک نفرتان را می خواهم با روزی چهار تومان.
تاجعلی رفت و من ماندم.
جدا شدنم از او در این شهر سخت بود.
هر دو مثل طفلان مسلم به هم نگاه می کردیم، گریه ام گرفته بود.
عبدالله دستم را کشید و من هم راه افتادم، تا آخر خیابان به پشت سرم نگاه می کردم.
حالا سه روز بود که از صبح تا شب به هر درِ بازی سر می زدم.
رسیدیم داخل یک خیابان که تعدادی هتل و مسافرخانه در آن بود.
به آخر خیابان رسیدیم و از پله های ساختمانی بالا رفتم.
مردی پشت میز نشسته بود و پول می شمرد.
محو تماشای پولها شده بودم و شامه ام مست از بوی غذا.
آن مرد با قدری تندی گفت:
« چکار داری؟!»
با صدای زار گفتم:
« آقا، کارگر نمی خوای؟»
آن قدر زار بودم که خودم هم گریه ام گرفت.
چهره مرد عوض شد و گفت:
« بیا بالا.»
بعد یکی را صدا زد و گفت:
« یک پرس غذا بیار.»
چند دقیقه بعد یک دیس برنج با خورشت آوردند.
اولین بار بود که آن خورشت را می دیدم.
بعداً فهمیدم به آن چلوخورشت سبزی می گویند.
#به_خاطر_مناعت_طبعی_که
#پدرم_یادم_داده_بود
با وجود گرسنگی زیاد و خستگی زیاد گفتم:
« نه، ببخشید، من سیرم.»
آن شخص که بعداً فهمیدم نامش حاج محمد است، با محبت خاصی گفت:
« پسرم، بخور.»
غذا را تا ته خوردم.
حاج محمد گفت:
« از امروز تو می تونی این جا کار کنی و همین جا هم بخوابی و غذا هم بخوری.
روزی پنج تومان هم بهت می دهم.»
#برق_از_چشمانم_پرید_و_از #امامزاده_سید_خوشنام،
#پیر_خوشنام_تشکر_کردم_که #مشکلم_را_حل_کرد.
پس از پنج ماه کار کردن شبی آهسته پولهایم را شمردم.
سرجمع هزار و دویست و پنجاه تومان شد.
#از_خوشحالی
#در_پوست_خودم_نمی_گنجیدم،
#هزار_تومان_برای_پدرم_پول
#فرستادم_تا_قرضش_را_ادا_کند.
📚برگرفته از کتاب
« #از_چیزی_نمی_ترسیدم»
📚خاطرات خود نوشت #شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🖤🌷🌹🌷🖤
#کانال_کشکول👇👇👇
#صلوات_بر_محمدوآل_محمدص
💐 @kashkoolesalavat
💐 @kashkoolesalavat
6.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
احسنت بر سازنده ی این فیلم
زمان فیلم ۵:۱۵ است.
توصیه میکنیم ده و نیم دقیقه وقت بگذارید و فیلم را دوبار پشت سرهم تماشا کنید.
ایکاش می شد، صداوسیما بجای تبلیغات چای عالی، شهر فرش، و امثالهم
این کلیپ رو هر روز و شب پخش می کرد و مردم را روشن مینمود.
#امام_زمان
#جان_فدا
#فاطمیه
مقداد نیوز👇
https://eitaa.com/meghdad_news
🍃🍃🍃🍃🍃
#کانال_کشکول👇👇👇
#صلوات_بر_محمدوآل_محمدص
💐 @kashkoolesalavat
💐 @kashkoolesalavat
نثار روح #شهید_سلیمانی و یارانش #صلوات
چرا جمهوری اسلامی سقوط نمیکنه:))
#زمستان
#لبیک_یا_خامنه_ای
#کانال_کشکول👇👇👇
#صلوات_بر_محمدوآل_محمدص
💐 @kashkoolesalavat
💐 @kashkoolesalavat
نثار روح #شهید_سلیمانی و یارانش #صلوات
2.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دوتا ترفند کاربردی برای خانمای خونه دار😃
#کانال_کشکول👇👇👇
#صلوات_بر_محمدوآل_محمدص
💐 @kashkoolesalavat
💐 @kashkoolesalavat
نثار روح #شهید_سلیمانی و یارانش #صلوات
📚 #داستان٨٣٠
تفسیر زیبای #زن_زندگی_آزادی توسط محمدرضاپهلوی درمصاحبه با فالاچی:
زن درزندگی مرد،اهمیت نداردمگر زیبا وجذاب باشد
شمازنان حتی یک سرآشپز بزرگ نداشتید.هیچ چیزبزرگی نداشتید،هیچ چیز!
شمازنان وقتی بقدرت میرسید بیرحم و سنگدل هستید.شما مکارهستید؛شمازنان، #خبیث و #شیطانی هستید،همه شما
#زن_زندگی_آگاهی
#پهلوی
#عاری_از_مهر
#کانال_کشکول👇👇👇
#صلوات_بر_محمدوآل_محمدص
💐 @kashkoolesalavat
💐 @kashkoolesalavat
نثار روح #شهید_سلیمانی و یارانش #صلوات
2.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️وقتی رفتار رهبر انقلاب با مادر شهید ارمنی، ضد انقلاب ها رو هم تحت تاثیر قرار میدهد!
#لبیک_یا_خامنه_ای
#کانال_کشکول👇👇👇
#صلوات_بر_محمدوآل_محمدص
💐 @kashkoolesalavat
💐 @kashkoolesalavat
نثار روح #شهید_سلیمانی و یارانش #صلوات
12.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📚 #داستان٨٣٣
#شوخیهای_مدافعین_حرم
🎥 تفاوت بین عمله شیطان بودن با سرباز ولایت بودن را ببینید
⏪ توماج صالحی لیدر اغتشاشگران رو یادتونه وقتی گرفتنش چجوری به غلط کردن افتاده بود؟
حالا روحیه مدافعان حرم رو وقتی توی محاصره ۱۰۰ متری داعشیهان ببینید.
گلوله دو تا از انگشتاشو سوراخ کرده ولی بازم میگه و میخنده
💢شهید رضا سنجرانی از شهدای مدافع حرم مشهد کارمند بانک بود چندین بار اعزام شده بود به سوریه این اواخر با مسئول اعزام به مشکل خورده بود هر کار کرد اعزامش نکردند بچه ها میگن اعزام شدیم تو سوریه یه روز تو حلب دیدیم رضا از دور داره با موتور میاد میگفت کار خوبه خدا درست کنه سلطان محمود خر کیه....
چند روز بعدش شهید شد 🌹
#کانال_کشکول👇👇👇
#صلوات_بر_محمدوآل_محمدص
💐 @kashkoolesalavat
💐 @kashkoolesalavat
نثار روح #شهید_سلیمانی و یارانش #صلوات
دوستان ارجمند
هر کسی گفت :
چرا با آمریکا جنگ دارید؟!
شما هم این عکس نشونش بدید
خودروى منفجر شده فرماندهان پيروزى،
ابو مــــهدى #المهندس و
حاج قاســــم #سليمانى و
١٠ تن از همراهانشان برای دفاع از وطن در ساعت1:20
#کانال_کشکول👇👇👇
#صلوات_بر_محمدوآل_محمدص
💐 @kashkoolesalavat
💐 @kashkoolesalavat
نثار روح #شهید_سلیمانی و یارانش #صلوات
هدایت شده از کشکول صلوات بر محمدوآل محمدص
12.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📚 #داستان٨٣٣
#شوخیهای_مدافعین_حرم
🎥 تفاوت بین عمله شیطان بودن با سرباز ولایت بودن را ببینید
⏪ توماج صالحی لیدر اغتشاشگران رو یادتونه وقتی گرفتنش چجوری به غلط کردن افتاده بود؟
حالا روحیه مدافعان حرم رو وقتی توی محاصره ۱۰۰ متری داعشیهان ببینید.
گلوله دو تا از انگشتاشو سوراخ کرده ولی بازم میگه و میخنده
💢شهید رضا سنجرانی از شهدای مدافع حرم مشهد کارمند بانک بود چندین بار اعزام شده بود به سوریه این اواخر با مسئول اعزام به مشکل خورده بود هر کار کرد اعزامش نکردند بچه ها میگن اعزام شدیم تو سوریه یه روز تو حلب دیدیم رضا از دور داره با موتور میاد میگفت کار خوبه خدا درست کنه سلطان محمود خر کیه....
چند روز بعدش شهید شد 🌹
#کانال_کشکول👇👇👇
#صلوات_بر_محمدوآل_محمدص
💐 @kashkoolesalavat
💐 @kashkoolesalavat
نثار روح #شهید_سلیمانی و یارانش #صلوات