eitaa logo
کشکول صلوات بر محمدوآل محمدص
249 دنبال‌کننده
26.4هزار عکس
27.1هزار ویدیو
208 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم درشب #میلادحضرت_امام_حسن_عسگری_ع #پدرحضرت_صاحب_الزمان_عج #درسال_١۴٠١ این کانال درایتاراه اندازی می‌شود. #بیادشهیدبسیجی_علیرضا_فرج_زاده_وپدرمرحوممون_کربلایی_حاج_هوشنگ_فرج_زاده. که در ایام چهارمین سالگرد درگذشتش هستیم #صلوات
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینم سرگرمی جدیده😁😂😂🤣😅😅 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ┅═✼🍃🌷🍃✼═┅ @dastanayekhobanerozegar خدایا عقل ما را افزون فرما به برکت
هدایت شده از محمدرضا فرج زاده
1_2358836907.mp3
3.99M
محمدرضا فرج زاده: 🔳 🌴سلام فاطمه سلام مادرم 🌴سلام کشته‌ی دفاع از حرم 🎤 👌بسیار دلنشین 💚 ♨️ @Maddahionlin 👈
هدایت شده از حاج محمود کریمی
🆘 💯 یڪی از نزدیڪان میگوید : آقا احترام زیادی به خود میگذارند و این احترام ، جواب سالها صبر و استقامت همسرشان است! معظم له درباره همسرشان می فرماید :«ایشان حتی یک بار هم، از وضع سخت زندگی و هنگامی ڪه در زندان به سر میبردم ،گله نکرده اند.» یک روز مـن بر سر سفره ای در کنار رهبر نشسته بودم. ،هنوز نیامده بودند .وقتی ایشان آمدند رهبر ما ، با حالت شوخی و احترام به ایشان فرمودند: .... 😳😱 📛حتماادامه‌داستان‌روبخونید♨️👇🏼 http://eitaa.com/joinchat/551419918Cc6533406d8
هدایت شده از حاج محمود کریمی
🔴 ماجرای دختری که حاضر به رعایت در حضور نمیشد!😳 اینجاست ببینید🚯👇👇 http://eitaa.com/joinchat/551419918Cc6533406d8
هدایت شده از محمدرضا فرج زاده
٢٩ 🌹 از شما، از ما 👌 ابتکار جالب و جذاب یک نانوایی در خیابان آیت‌الله کاشانی شهر یزد چه جالب آفرین😍👏👏👏👏👏👏 ┅═✼🍃🌷🍃✼═┅ @dastanayekhobanerozegar خدایا به برکت
هدایت شده از محمدرضا فرج زاده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
٣٠ 🔹«مهدی طارمی» لژیونر فوتبال کشورمان به همراه «سرجیو کونسیسائو» سرمربی تیم فوتبال پورتو و فابیو کاردوزو طی یک اقدام خیرخواهانه‌ای از یک مرکز توانبخشی بازدید کردند. .┅═✼🍃🌷🍃✼═┅ @dastanayekhobanerozegar خدایا به برکت
هدایت شده از محمدرضا فرج زاده
🍂🍁🍂🍁🍂🍀🍂🍁🍂🍁🍂 ٣١ بسیار صبور و آرام بود. خیلی از اوقات که همه برای موضوعی پر پر میزدند کنار بساط سماورش مینشست و یک قاشق دارچین و نبات داخل استکان چایی اش میریخت و آرام آرام هم میزد. صدای جرنگ جرنگ قاشق اش توجه همه را به خود جلب میکرد... نمی دانم شاید هم لبخند و آرامشش بود که کم کم جوّ خانه را آرام میکرد؟! میدانید!؟ راستش, آرامش مسری است همانطور که عصبیت و خشم هم خیلی زود مثل آتش سرایت میکند و دامن همه را میگیرید. وقتی بزرگتر شدم یک روزی از او پرسیدم: خانوم جون چطور میتونید این جور مواقع آروم و راحت بنشینید و چایی بخورید؟! خدا بیامرزدش, از پشت عینک ذره بینی اش نگاهی به من انداخت و گفت: "عزیز من! ، صاحب داره... صاحبش هم برای همه چیز قانون گذاشته... مثلا هر کس خودش را از کوه پایین بیندازه حتما سقوط میکنه مگه نه؟!... حالا هر کس هم یه مشکلی براش پیش بیاد یعنی اینکه یک عیب و نقصی درش هست که باید درست کنه... اول به آدم برمیخوره و داد و بیداد میکنه بعد یک تکون باید به خودش بده و عیب اش رو برطرف کنه... تازه وقتی هم عیبهایش را شناخت قوی تر میشه ... و هر چه قوی تر بشه آروم تر و راحت تر زندگی میکنه..." با پرورویی باز هم پرسیدم: خانوم جون اگه عیبهاشو برطرف نکنه چی؟! لبخندی زد و جواب داد: "مادر جون اون وقته که خدا دست برنمی داره و دوباره و دوباره بهش عیبهاشو نشون میده... تا بالاخره یه جایی بفهمه دیگه!؟" خواستم بگم اگه باز هم نفهمید... که خودش پیش قدم شد و ادامه داد: و اگه باز هم نفهمید موهاش سفید میشه و یک جرعه چایی خوش از گلوش پایین نرفته.... حالا برات یک چایی بریزم؟!... و شروع کرد به خندیدن....😊😊😊 به برکت ┅═✼🍃🌷🍃✼═┅ @dastanayekhobanerozegar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از محمدرضا فرج زاده
🌸🌺💕💕💕💕💕💕🌺🌸 ٣٢ روزی روزگاری پادشاهی به وزیرش می گوید که: ای وزیر من زمانی که جوان بودم پدرم همیشه به من می گفت : "تو آدم نمیشی". خیلی دوست داشتم تا بتوانم نظرش را عوض کنم. وزیر می گوید: قربان شما هم اکنون یک پادشاه هستید. به نظرم شرایطی فراهم آورید که پدرتان شما را ببیند، آنگاه نظرش تغییر خواهد کرد. بنابر حرف وزیر، پادشاه دستور می دهد که شرایط سفر را به روستایی که پادشاه در آنجا بدنیا آمده بود فراهم کنند تا پدرش که هنوز در خانه ی قدیمی خودش در آن روستا زندگی می کرد او را ببیند. پادشاه با تمام عظمت خود به همراه وزیران و سربازان و همراهان سوار بر اسب زیبا و با وقار خود به روستا می روند. سپس دستور می دهد تا سربازان پدرش را از خانه اش گرفته و به میدان روستا بیاورند. همه ی اهالی روستا در حال تکریم و تعظیم به پادشاه بودند اما زمانی که پدر پادشاه به میدان می آید خیلی آرام و ساده در مقابل پادشاه که بر اسب سوار بود می ایستد. پادشاه می گوید که: ای پدر ببین من پسرت هستم. همان کسی که می گفتی آدم نمی شود. ببین که من هم اکنون پادشاه این مملکت هستم و همه از من فرمان می برند. حال چه می گویی؟ پیرمرد نگاهی به روی پسرش می اندازد و می گوید: من هنوز سر حرف هستم. تو آدم نمیشی. من هرگز نگفتم تو پادشاه نمیشی، گفتم تو آدم نمیشی. تو اگر آدم بودی به جای اینکه سرباز بفرستی دنبال من خودت می آمدی در خانه را می زدی و من در را برایت باز می کردم. اگر تو آدم بودی حال که من آمده ام به احترام من که پدرت هستم از اسب پیاده میشدی. نه، من از نظرم بر نمی‌گردم. تو آدم نمیشی. .┅═✼🍃🌷🍃✼═┅ @dastanayekhobanerozegar خدایا مرا آدمم کن ومارا با اخلاق عملی اسلامی آشناتر بگردان به برکت
هدایت شده از محمدرضا فرج زاده
✨✨✨✨✨✨✨✨✨ ٣٣ ✍ : 💠 توی کوچه پیرمردی دیدم که روی زمین سرد خوابیده بود ... سن و سالم کم بود و چیزی نداشتم تا کمکش کنم؛ اون شب رخت و خواب آزارم می داد! و خوابم نمیبرد از فکر پیرمرد ...رخت و خوابم را جمع کردم و روی زمین سرد خوابیدم می خواستم توی رنج پیرمرد شریک باشم اون شب سرما توی بدنم نفوذ کرد و مریض شدم ... 🌷اما 🌷 ... ‎┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 👌°•°⇩⇩ داستان کوتاه ⇩⇩°•° •✾📚 iD ➠ کانال# 📚✾• ┅═✼🍃🌷🍃✼═┅ @dastanayekhobanerozegar ودیگر شهدامون
هدایت شده از محمدرضا فرج زاده
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 ٣۴ زماني دو مسافر به نزديك درآمدند و سوال كردند كه ما را صوفي گري آموز. شيخ پشت به ستوني باز نهاده بود. سه بار دست بر ستون زد و ! مسافران از پيش شيخ بيرون رفتند. يكي از آن دو به ديگري كه عاقل تر بود پرسيد: كه شيخ چه كرد!؟ گفت: آن چه بايست! شيخ در سه حركت كه بر ستون زد، معلوم شد. و آن، اين است كه: و و . @Dastanekhobanerozegar کانال
هدایت شده از محمدرضا فرج زاده
🌸🍃🌸🍃 خدایا... گناهانى را در دنيا بر من پوشاندى، كه بر پوشاندن آن در آخرت محتاج ترم، گناهم را در دنيا براى هيچيك از بندگان شايسته ات آشكار نكردى، پس مرا در قيامت در برابر ديدگان مردم رسوا مكن، إِلَهِي قَدْ سَتَرْتَ عَلَيَّ ذُنُوبا فِي الدُّنْيَا وَ أَنَا أَحْوَجُ إِلَى سَتْرِهَا عَلَيَّ مِنْكَ فِي الْأُخْرَى [إِلَهِي قَدْ أَحْسَنْتَ إِلَيَ ] إِذْ لَمْ تُظْهِرْهَا لِأَحَدٍ مِنْ عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ فَلا تَفْضَحْنِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى رُءُوسِ الْأَشْهَادِ ... @Dastanayekhobane rozegar