#داستان۴۵۴
⭕️ همه سفارت هایشان را در یمن بستند
هیچکس جرات حضور نداشت
مردی از ایران
یمن را به عنوان محل ماموریت انتخاب کرد به مانند سردارانی که هزاران سال قبل از ایران به یمن رفتند، تا پیوندی عمیق و تاریخی بین دوملت رقم بخورد
🌺در آستانه سالگرد آسمانی شدنش، یادی کنیم از جانباز و سردار رشید سپاه اسلام #حاج_حسن_ایرلو
🌺نیروی آموزشی و پرورش یافته در مکتب پادگان امام حسین ع تهران... در دوران دفاع مقدس ٨ ساله
🌺مربی آموزش اسلحه در پادگان آموزشی امام حسین ع در تهران
🌺 مسئول آموزش نظامی
در پادگان امام حسین ع،
پادگان ٢١ حمزه ( نیروی مقاومت
فعلی)
🌺مسئول آموزش نظامی درتیپ زرهی ٢٠ رمضان در دوران پر افتخار دفاع مقدس
🌺 چندین وچن مسئولیت در نیروی قدس چه در ایران وچه در لبنان و....
🌺 برادر دوشهید در دوران پر افتخار دفاع مقدس
🌺و.....
روح هر سه برادر شهید وهمرزمانشون شادو راهشون پر رهرو
#با_قرائت_صلوات_وحمدو_سوره #نثار_روح_همشون
. ┅═✼🍃🌹🌷🌹🍃✼═┅
@dastanayekhobanerozegar
#کانال
#داستانای_خوبان_روزگار
5.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
#داستان۴۵۵
🎥 از درس پرچم رحمان عموزاده و خاک شدن جردن باروز در خاک خودش تا بازار داغ امضای ایرانی
🆔 ┅═✼🍃🌹🌷🌹🍃✼═┅
@dastanayekhobanerozegar
#کانال
#داستانای_خوبان_روزگار
🐧🐧🐧🐧🐧🐧
#داستان۴۵۶
دو تا گنجشک بودن..
یکی داخل اتاق ،
یکی بیرون پشت شیشه
گنجشک کوچولو از پشت شیشه گفت: من همیشه باهات میمونم.......قول میدم!
و گنجشک توی اتاق فقط نگاهش کرد........!!
گنجشک کوچولو گفت :من واقعأ "عاشقتم" !! اما گنجشک توی اتاق فقط نگاش کرد....!! امروز دیدم گنجشک کوچولو پشت شیشه اتاقم "یخ زده" اون هیچوقت نفهمید ......گنجشک توی اتاقم "چوبی" بود !
حکایت بعضی ماهاست .......... خودمونو نابود میکنیم، واسه "آدمای چوبی" کسانی که نه ما رو میبینن ، نه صدامونو میشنوند..
ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ :
ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﺍﺯ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺑﻌﯿﺪ ﻧﯿﺴﺖ...
🌷ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ:
ﺍﺯ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺑﺖ ﻧﺴﺎﺯﻡ
🌷ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ:
ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺣﺴﺎﺩﺕ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ،
ﺣﺘﻤﺎ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺮﺗﺮﻡ.
🌷ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ:
ﺗﻼﻓﯽ ﮐﺮﺩﻥ، ﺍﺯ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﯽ ﮐﺎﻫﺪ .
🌷ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ:
ﮐﻢ ﺁﻭﺭﺩﻥ، ﻗﺴﻤﺘﯽ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯿﺴﺖ.
🌷ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ:
ﮐﻪ ﮔﺎﻫﯽ ﻭﻗﺘﻬﺎ ﻫﯿﭻ ﻭﺍﮊﻩ ﺍﯼ ﺁﺭﺍﻣﺖ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ.
🌷ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ:
ﺑﻪ ﺑﻮﺩﻧﻬﺎ ﺩﯾﺮ ﻋﺎﺩﺕ ﮐﻨﻢ ﻭ ﺑﻪ ﻧﺒﻮﺩﻧﻬﺎ ﺯﻭﺩ.
🌷ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ:
ﮔﺎﻫﯽ ﺍﺯ ﺯﯾﺎﺩ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺷﺪﻥ،
ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻣﯽ ﺷﻮﯼ.
🌷ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ:
ﺗﺎ ﺑﺎ ﮐﻔﺶ ﮐﺴﯽ ﺭﺍﻩ ﻧﺮﻓﺘﻢ،
ﺭﺍﻩ ﺭﻓﺘﻨﺶ ﺭﺍ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻧﮑﻨﻢ .
.┅═✼🍃🌹🌷🌹🍃✼═┅
#همیشه یادت باشه ذکر #صلوات رو
@dastanayekhobanerozegar
#کانال
#داستانای_خوبان_روزگار
#داستان۴۵٩
#پندانه
✍ #اصل_و_فرع_اعمالت_را_بشناس
✍روزی کشتی بزرگی در نزدیکی جزیرهای به صخرهای اصابت کرد و غرق شد.
✨مسافران کشتی مدت یک ماه مجبور شدند در آن جزیره زندگی کنند تا یک کشتی گذری آنان را دید و نجاتشان داد.
✨در آن جزیره، آنان میوههای سرخرنگی را میخوردند که هستههای بزرگی داشت.
✨زمان سوارشدن به کشتی، برخی از آنها قدری از میوهها را همراه خود به کشتی بردند و چون به وطن رسیدند، متوجه شدند هستۀ آن میوهها بسیار خوردنیتر از خود میوهها بود و در اصل میوۀ اصلی، هسته بود که آن را دور میریختند.
✨گاهی ما هم در اعمال صالح خود، اصل آن را تباه میسازیم و از دنیا آنچه را که باید برداریم، میگذاریم و آنچه را که باید بگذاریم، برمیداریم.
خدایا
خودت مارو دریاب
به حق صلوات بر پیامبر ص
✾📚
┅═✼🍃🌹🌷🌹🍃✼═┅
@dastanayekhobanerozegar
#کانال
#داستانای_خوبان_روزگار
📚✾
🌸🍃🌸🍃
#داستان۴۶١
#امام_علی (علیه السلام) با جمعی از پیروان در معبری عبور می نمود.
پیرزنی را دید که با چرخ نخ ریسی خود مشغول رشتن پنبه بود.
پرسید: پیرزن،
خدا را به چه چیزی شناختی؟
پیرزن به جای جواب، دست از دسته چرخ برداشت.
طولی نکشید پس از چند مرتبه دور زدن، چرخ از حرکت ایستاد.
پیرزن گفت:
چرخ بدین کوچکی برای حرکت احتیاج به چون منی دارد.
آیا ممکن است افلاک به این عظمت و کُرات به این بزرگی، بدون مدبری دانا و حکیم و صانعی توانا و علیم با نظم معینی به گردش افتد و از گردش خود باز نایستد؟
#امام_علی (علیه السلام) روی به اصحاب خود نمود و فرمود:
#مانند_این_پیرزن_خدا_را
#بشناسید.
.┅═✼🍃🌹🌷🌹🍃✼═┅
خدایا
نگاه اون پیرزن رو بماهم عطا بفرما به حق #صلوات_نثار_روحش
@dastanayekhobanerozegar
#کانال
#داستانای_خوبان_روزگار
#داستان۴۶٣
❃ #ضعف_شیــــ🔥ــــطان ❃
روزی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) شیطان را دید که خیلی ضعیف و لاغر شده است. حضرت از او پرسید: چرا به این روز افتادی؟
شیطان گفت: ای رسول خدا! از دست امت تو رنج می برم و در زحمت بسیار هستم. پیامبر فرمود: مگر امت من با تو چه کرده اند!
شیطان گفت: ای رسول خدا! امت شما شش خصلت دارند که من طاقت دیدن و تحمل این خصائص را ندارم.
❶اول: هر وقت به هم می رسند سلام می کنند.
❷دوم: با هم مصافحه می کنند.
❸سوم: هر کاری را که می خواهند انجام دهند، ان شاءالله می گویند.
❹چهارم: از گناه استغفار می کنند.
❺پنجم: تا نام شما را می شنوند۵ صلوات می فرستند.
❻ششم: ابتدای هر کاری بسم الله الرحمن الرحیم گویند.
#فضایل_و_آثار_صلوات، ص۳۳
🌺کانال
🌺#داستانای_خوبان_روزگار 👇
.
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
خدایا
ما وملت مارا از شر شیطان ویهودی های آنوسی و نفوذی ودشمنان نامرد وزبون جمهوری اسلامی محفوظ بدار بحق #صلوات_بر_محمدوآل_محمدص
@dastanayekhobanerozegar
💚💚💚💚💚💚💧💧
#داستان۴۶۴
#داستان_پند_آمیز_ابوایوب_انصاری
🌼🍃 #ابوایوب_انصاری یک بچه داشت، که از دنیا رفته بود.
ابوایوب سر کار بود،
زنش گفت :
خوب حالا شوهرم بیاید من او را ناراحت بکنم، چه فایده دارد، بچه من مگر زنده میشود؟
شوهرش آمد جویای حال بچه شد، همسرش گفت خوب شد.
بعد از خوردن شام و خوابیدن و خود را عرضه داشتن به شوهر و قبل از غسل کردن و نماز شب خواندن می خواست برود،
گفت:
یک سؤال از تو دارم:
🍃 اگر یک کسی چیزی پیش تو امانت گذاشته باشد، بعد بخواهد بگیرد، تو ندهی چگونه است؟
گفت:
خیلی بد است،
خیانت در امانت است
، امانت مردم را باید داد.
🍂 گفت:
پروردگار عالم یک امانتی به تو داده بود و می خواست تا دیروز پیش تو باشد.
🌟 دیروز گرفت.
برو مسجد نماز،
رفقایت را بیاور بچه را دفن کنند.
وقتی آمد مسجد، در تاریخ می نویسند، #پیغمبرص مهیا بود، یعنی از این زن خیلی خشنود بود.
#پیغمبرص فرمودند:
مبارک باد دیشب شما! (که در تاریخ می نویسند همان شب به یک پسری آبستن شد، که در کتابهای عرفانی آمده، این پسر از اولیاء الله شد.)
💫32 سال شب ها خواب نداشت. 32 سال روزها و شبها را به عبادت و روزه و خدمت به خلق خدا گذراند و آخر هم در جنگ صفین در رکاب #امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) شهید شد و نظیرش زیاد است.
از کتاب
📚 #آفتاب_پرهیزکاری
آیت الله مظاهری
☘☘☘☘
خدایا
ازنسل ما ولی خدا وشهید در راه خودت را بپروران
به برکت
#صلوات_بر_محمدوآل_محمدص
✾📚 @Dastanayekhobanerozegar 📚✾
┅═✼🍃🌹🌷🌹🍃✼═┅
#کانال
#داستانای_خوبان_روزگار
✨﷽✨
#داستان۴۶۵
✳️ #مکاتبه_عایشه_و_زید_بن_صوحان
✍( #ابن_ابی_الحدید_میگوید): هنگامی که #علی_بن_ابیطالب(علیه السلام) وارد بصره شد
عایشه نامهای به زید بن صوحان نوشت:
از عایشه دختر ابوبکر صدیق همسر پیغمبر(ص) به فرزند با اخلاص خود، زید بن صوحان، امّا بعد:
تو در خانهات بنشین و #مردم_را_از اطراف_علی_بن_ابیطالب_پراکنده_کن،
باید آنچه را من دوست میدارم از تو به من برسد، همانا تو موثّقترین مردم هستی نزد من. والسلام.
#زید_بن_صوحان در پاسخ به عایشه نوشت:
از زید بن صوحان به عایشه دختر ابوبکر اما بعد:
#خداوند تو را به چیزی امر فرموده، و #ما_را_به_چیز_دیگری_امر_فرموه
تو را به این امر کرده که در خانهات بنشینی، و
#ما_را_به_جهاد_امر_کرده_است.
نامه تو به من رسید، تو دستور دادهای که من برخلاف آنچه خدا امر فرموده عمل کنم، یعنی وظیفهای که خدا برای تو مقرر کرده(در خانه نشستن)،
من آن را به جا آورم، و وظیفهای که خدا برای من مقرر کرده (جهاد)، تو به جا آوری!!
(ای عایشه) فرمان تو اطاعت نمیشود، و نامه تو جواب ندارد. و السلام.
از کتاب:
📚 #شرح_نهج_البلاغه
ابن أبي الحديد:
ج ٦، ص ٢٢٦ - ٢٢٧.
#یا_زهرا
#یا_ابا_عبدالله_الحسین
#یاصاحب_الزمان_عج
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#تعجیل_در_فرج_مولایمان_صلوات
#لطفاحداقل_برای_یک_نفر_ارسال_کنید
┅═✼🍃🌹🌷🌹🍃✼═┅
#درود_و_صلوات_بر_یاری_کنندگان_حضرت_امیر_ع
@dastanayekhobanerozegar
#کانال
#داستانای_خوبان_روزگار
#داستان۴۶۶
📌 #شهیدی_که
#حاج_قاسم_او_را_شهید_همت
#جبهه_مقاومت_معرفی_کرد_و
#برایش_هر_روز_صدقه_میداد
🔹️ #شهید_محمدحسین_محمدخانی #معروف_به_حاج_عمار ،
فرمانده تیپ هجومی #سیدالشهدا(ع) در سوریه و یکی از فرماندهان توانمند ایرانی در جبهه دفاع از حرم بود.
◇ حاج عمار متولد نهم تیرماه ۱۳۶۴ و از فعالان بسیج دانشجویی و ستاد تدفین شهدای گمنام بود.
🔹️پس از شهادتش، حاج قاسم سلیمانی با کلماتی مقتدرانه او را اینگونه توصیف کرد:
رشادتها و شجاعتهای شهید عمار مانند همت بود.
◇ عمار مثل پسرم بود،
همیشه برایش صدقه میگذاشتم و میگفتم مراقب خودتان باشید.
◇ شهید محمدخانی در عملیات محرم، در تاریخ ۱۶ آبان ۹۴ به درجه والای شهادت نائل شد.
◇ پس از تشییع در تهران در قطعه ۵۳ گلزار شهدای تهران،
در جوار مزار #عموی_شهیدش،
#ولی_الله_محمدخانی به خاک سپرده شد.
🔹️ بخشی از وصیت نامه شهید محمدحسین محمد خانی:
#بارالها!
از این که به بنده ی حقیرت توفیق دادی که:
در راهت گام بردارد ،
#تو_را_شکر_و_سپاس_میگویم.
در این راه،
دیدار خودت را هم نصیبم گردان!
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#حاج_عمار
🔹️ صبحانه ای با شهدا
@sobhaneh_ba_shohada
🔺️ لطفا کانال
#داستانای_خوبان_روزگار را با کلیک بر روی آدرس زیر پیگیری و به دوستان خود معرفی کنید:
┅═✼🍃🌹🌷🌹🍃✼═┅
@dastanayekhobanerozegar
#کانال
#داستانای_خوبان_روزگار